۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۳:۳۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۲۴۴۳۲
تعداد نظرات: ۱۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۸ - ۰۳-۰۵-۱۳۹۱
کد ۲۲۴۴۳۲
انتشار: ۰۹:۴۸ - ۰۳-۰۵-۱۳۹۱

بارون نادون!

وقتی رسیدم از شدت بارون خیس بودم

برادرم گفت: "چرا یه چتر با خودت نمی بری" ؟

خواهرم گفت: "چرا منتظر نشدی تا بارون بند بیاد" ؟

بابا با عصبانیت گفت: فقط بعد از اینکه سرما خوردی می فهمی؟

اما مامانم همانطور که موهام رو خشک می کرد گفت:

بارون نادون...

این است مادر
برچسب ها: داستان کوتاه
ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۱۱
در انتظار بررسی: ۲۸
غیر قابل انتشار: ۱
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۰۳ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
142
18
من كه متوجه نشدم. منظور چي بود؟ بارون نادون... يعني چه؟
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
يعني مادرش تقصير رو گردن بارون انداخت نه بچۀ خودش و اينطوري بچه اش رو آروم كرد.
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۵:۲۷ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
يعني مادرها حتي با دشمنان شون هم مهربانند.
علی
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
5
165
کاشکی میشد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم . بازم مثل بچگی ام لالایی هاتو دوست دارم .
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
9
63
من هم يك پدرم و البته يك پدر به نسبت جوان . ولي سعي كردم كه هيچ وقت با پسرم با اين لحن صحبت نكنم.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
1
121
اي مادر عزيم كه جانم فداي تو
قربان مهرباني و لطف و صفاي تو
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۰۳ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
4
41
خیلی جالب بود مرسی
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۱۳ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
0
77
وای که چقدر دلم برای مامانم تنگ شده کاش می شد فقط یک بار دیگر گرمای دستاشو حس می کردم ولی ....
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
3
60
مادر یعنی محبت
فرزاد
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
1
61
زبانم قاصر است از بیان خوبیهای مادرم. ای بی ریاترین همراه من مادرگلم .همواره سلامت باشی و شاداب.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۳۱ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
4
154
به سلامتی مادری که وقتی غذا سره سفره کم میاد اولین کسی که اون غذا رو دوست نداره خودشه.