۱۲ مرداد ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۲ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۵:۵۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۱۸۸۶۷
تاریخ انتشار: ۱۹:۱۹ - ۲۳-۰۳-۱۳۹۱
کد ۲۱۸۸۶۷
انتشار: ۱۹:۱۹ - ۲۳-۰۳-۱۳۹۱

بازداشت سیدحسن نصرالله در ایران

سیدحسن نصرالله گفت: ممکن است بسیار عادی بنماید اگر بگویم که من در شرایط سختی از عراق فرار کردم. در "نبرد اقلیم التفّاح" هم در محاصره قرار گرفته‌ام، اما در هیچ جایی بازداشت نشده‌ام، جز یک‌جا که اگر بگویم شگفت‌زده می‌شوید؛ ایران! آن هم بعد از پیروزی انقلاب و در جمهوری اسلامی! بعد از گذشت دو روز از بازداشتم که زیر نظر "اطلاعات نخست‌وزیری ایران" بود، بازجو به‌سادگی از من عذرخواهی کرد و آزاد شدم!آن دو روز خیلی به من سخت گذشت. این برای من خیلی دردناک بود و من اصلا انتظار وقوع آن را نداشتم.
رهبر حزب الله لبنان در بخشی از خاطرات خود آورده است: ممکن است بسیار عادی بنماید اگر بگویم که من در شرایط سختی از عراق فرار کردم. اما در هیچ جایی بازداشت نشده‌ام، جز یک‌جا که اگر بگویم شگفت‌زده می‌شوید؛ ایران! آن هم بعد از پیروزی انقلاب و در جمهوری اسلامی!

به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» حمید داودآبادی، در کتاب جدید خود با عنوان "سید عزیز"، که به گفت وگوهای اختصاصی او با سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان، و شرح زندگی و ناگفته‌های او پرداخته است که در اینجا به بخشی از آن اشاره شده است:

وقتی از او درباره‌ی این که طی دوران مبارزاتش بازداشت شده یا نه، سوال کردم، با این پاسخ جالب روبه‌رو شدم:

"ممکن است بسیار عادی بنماید اگر بگویم که من در شرایط سختی از عراق فرار کردم. در "نبرد اقلیم التفّاح" هم در محاصره قرار گرفته‌ام، اما در هیچ جایی بازداشت نشده‌ام، جز یک‌جا که اگر بگویم شگفت‌زده می‌شوید؛ ایران! آن هم بعد از پیروزی انقلاب و در جمهوری اسلامی!

ماجرا از این قرار بود که در سال 1361 تصمیم گرفتم به قم بروم. بدون خانواده و به‌تنهایی راه افتادم. در هواپیما چندنفر لبنانی بودیم. در میان ما لبنانی‌ها، یکی بود که ریشش را تراشیده بود و با دختر غیرمحجبه‌ای همراه بود. آن‌زمان در ایران موضوع حجاب مطرح نبود. وارد فرودگاه مهرآباد که شدم، مسئول امنیتی فرودگاه که برای بازرسی ما ایستاده بود، گردن بند طلا به گردنش بود و ریشش را هم تراشیده بود. کسانی که بی‌حجاب بودند یا ریش‌شان را تراشیده بودند، به‌سادگی رد شدند؛ اما من را که با لباس روحانی بودم و چندنفر دیگر که ریش داشتند، در کناری نگه‌داشتند و اجازه‌ی رفتن ندادند. به همین ترتیب تا نیمه‌شب در فرودگاه معطّل شدیم.

نیمه‌شب، ماشینی آمد و ما را به بازداشتگاهی برد. بازداشتگاه ما، ساختمانی مصادره‌ای بود که اتاق‌های کوچکی داشت. ما را داخل یکی از این اتاق‌ها حبس کردند. دو روز در آن‌جا در بازداشت بودم! شخصی آمد و چندساعت از من بازجویی کرد:

ـ تو کی هستی؟

ـ در ایران قصد انجام چه کاری داری؟

ـ با چه کسی رابطه داری؟

و درباره‌ی لبنان نیز بازجویی را شروع کرد و ...

بعد از گذشت دو روز از بازداشتم که زیر نظر "اطلاعات نخست‌وزیری ایران" بود، بازجو به‌سادگی از من عذرخواهی کرد و آزاد شدم!

آن دو روز خیلی به من سخت گذشت. گاهی به این فکر می‌کنم که در تمام عمرم در زندان یا بازداشت نبوده‌ام، اما در جمهوری اسلامی بازداشت شده‌ام. این برای من خیلی دردناک بود و من اصلا انتظار وقوع آن را نداشتم."

-در اوایل دهه‌ی 60 و هنگام نخست‌وزیری "میرحسین موسوی"، وزارت اطلاعات هنوز تاسیس نشده بود و امور امنیتی و اطلاعاتی کشور، در واحدی با عنوان "اطلاعات نخست‌وزیری" با مسئولیت "خسرو قنبری تهرانی" و "سعید حجاریان کاشی" انجام می‌شد. ظاهرا این افراد که از فعالیت‌های سپاه پاسداران ناراحت بودند، برای پی‌بردن به اطلاعات و فعالیت‌های نیروهای مرتبط با سپاه، دست به این اقدام زده‌اند.
ارسال به دوستان
تهران فقیر ترین استان از نظر منابع تجدپذیر است/ ذخیره فعلی سدها 50 روز دوام می‌آورد زمان برگزاری امتحانات نهایی تابستان برای دوازدهمی ها تحویل روزانه صدها هزار گذرنامه برای زائران اربعین چگونه از کلاهبرداری اینترنتی پیشگیری کنیم؟ رژیم لاغری غیراصولی این دختر ۱۶ ساله را در خطر مرگ قرار داد(+عکس) قطع برق ادارات پرمصرف در پایتخت با هدف مدیریت انرژی تداوم تعطیلی ادارات در ۳ شهرستان استان اردبیل چهارمین کنفرانس بین‌المللی اقتصاد و مدیریت کسب و کار برگزار می‌شود / تجلیل از دکتر مرتضی عمادزاده سرقت از ساختمان های نیمه کاره در جنت آباد ساختمان های بلند؛ مانع کاهش دمای تهران روند صعودی در بازار طلا و ارز ادامه دارد | سکه در آستانه رکورد جدید ۳۰ میلیون قرص نان؛ مصرف روزانه اتباع افغانستانی در ایران؟ المیادین: هیئت آژانس بدون همراهی بازرسان به تهران سفر می‌کند / فصل جدید روابط ایران و آژانس محدودیت جدید بانک مرکزی در تعداد برگ دسته چک مجری لژیونر در ونزوئلا؛ این جنگ به غیر از سرکار خانم سحر امامی قهرمان‌ دیگری نداشت؟