عصرایران - امیر مومنان علی(ع) در تبیین مرزهای "تقدیر" و "تملق" می فرمایند :مدح و تقدیر بیش از اندازه تملق و چاپلوسی است كه هم طرف مقابل را گرفتار عجب و خودبينى مى كند و هم شخصيت گوينده را در هم مى شكند.[1]
در گفتارهای تاریخی ، از جمله خاطرات خارجیانی که در ایران گذران زندگی کرده اند نیز آمده است که ایرانیان در برابر بزرگان و صاحبان مقام بیش از اندازه متملق و چاپلوسند و اغلب می کوشند بدین وسیله در تشکیلات وسیع سلطنتی، شغلی و خدمتی به دست آورند.

شاردن سیاح معروف فرانسوی می نویسد: شاه عباس در مجلس ضیافتی که درباریان و
بزرگان حضور داشتند به خدمتکاران خود دستور داد سرقلیان ها را به جای
تنباکو از سرگین خشک اسب پر ساخته و به دست هر کدام قلیانی بدهند.پس از
آنکه درباریان مشغول پک زدن به قلیانها شدند، شاه عباس به آنها گفت: این
تنباکو را حاکم همدان برای من فرستاده است و گفته که از بهترین تنباکوهاست و
خوب تر از آن در هیچ جا پیدا نمی شود. همگی با لحنی چاپلوسانه جواب دادند:
شاهنشاها! این تنباکو فوق العاده خوب است و درجهان بهتر از آن پیدا نمی
شود.[2]
چاپلوسی آفتی است که همه افراد جامعه را در بر می گیرد ولی در این میان ، مدیران جامعه و سیاستمداران بیش از همه درخطر آن هستند زیرا چاپلوسان با چرب زبانی و مدیحه سرایی،سبب می شوند که مدیران و زمامداران هیچ گاه واقعیت ها را درست درک نکنند و خود و کارهایشان را فراتر از آنچه هست پندارند.
اینجاست که دیگر پند ناصحان و نقد منتقدان دلسوز نادیده گرفته می شود و جامعه به سوی جامعهاى تباه ،بى هويت و نیز دیکتاتوری کشیده می شود.
رسول خدا(ص) در نکوهش چاپلوسی دستور دادند: به صورت ستايشگران چاپلوس خاك بپاشيد.[3]
آموخته شدگان مدرسه رسول خدا(ص) چنين می كردند.
مجاهد از قول ابى معمر نقل كرده است كه مردى در مقام ثناگويى يكى از اميران برآمد، پس مقداد مشتى خاك برگرفت و بر چهره او پاشيد و گفت: رسول خدا(ص) ما را امر كرده است كه به صورت مداحان خاك بپاشيم. [4]
امير مومنان علی(ع) در نامه به مالك اشتر، وی را از چاپلوسی افراد درباره اش بر حذر داشت:
تا مى توانى با پرهيزكاران و راستگويان بپيوند و آنان را چنان پرورش ده كه تو را فراوان نستايند، و تو را براى اعمال زشتى كه انجام نداده اى تشويق نكنند، كه ستايش بى اندازه و چاپلوسی خودپسندى مى آورد، و انسان را به طغیان و سركشى وا مى دارد.[5]
نیز زمانی که امیرمومنان علی(ع) در صفین مشغول سخنرانی بودند، شخصی آن حضرت(ع) را بسیار ستود، امام(ع) فرمود: ...خوش ندارم در خاطر شما بگذرد كه من ستايش را دوست دارم و خواهان شنيدن آن مى باشم . سپاس خدا را كه چنين نبودم.
من از شما مى خواهم كه مرا با سخنان زيباى خود نستاييد تا از عهده وظايفى كه نسبت به خدا و شما دارم ،برآيم و حقوقى كه مانده است، بپردازم و واجباتى كه بر عهده من است و بايد انجام گيرد، اداء كنم. پس با من آن گـونه كه با پادشاهان سركش سخن مى گويند، حرف نزنيد،... و با ظاهر سازى (چاپلوسى) با من رفتار نكنيد...[6]
در دوران معاصر هم ، امام خمينى(ره) در دیدار نمايندگان مجلس شوراى اسلامى زمانی که آقاى فخرالدين حجازى(نماينده اول مردم تهران در نخستين دوره مجلس شوراى اسلامى) ایشان را مورد ستایش قرار داد (و البته نیتش نیز خیر بود) فرمود :«من خوف این را دارم که مطالبى که آقاى حجازى فرمودند درباره من، باورم بیاید. من خوف این را دارم که با این فرمایشات ایشان و امثال ایشان براى من یک غرور و انحطاطى پیش بیاید. من به خداى تبارک و تعالى پناه مىبرم از غرور. من اگر خودم را براى خودم نسبت به سایر انسانها یک مرتبتى قائل باشم، این انحطاط فکرى است و انحطاط روحى.»[7]
اما در آثار تملق به ویژه در مسوولان کافی است تنها به یک روایت تاریخی بسنده کنیم: عبداللّه بن عمر که از بیعت با امیر مؤمنان علی علیه السلام امتناع ورزیده بود؛ به محض اینکه عبدالملک مروان به خلافت رسید و حجاج بن یوسف را به استانداری منصوب کرد،- به سبب حدیثی که از رسول خدا(ص) شنیده بود که فرموده بود: «كسى كه شب را روز كند و بيعت خليفه اى بر عهده اش نباشد، مسلمان نيست.»- شبانه نزد حجاج آمد تا بیعت کند، حجاج که از آمدن بی موقع و "چاپلوسانه" عبدالله، تعجب کرده بود،چون به بسترخواب رفته بود، اجازه نداد که عبدالله با او دست بدهد، بلکه پای خود را از زیر لحاف بیرون آورد و گفت: با پایم بیعت کن[8]
به راستی در جامعه امروزین ایران ، آیا هنوز وقت آن نشده است که بر روی چاپلوسان خاک پاشید تا ریشه این بیماری مزمن (چاپلوسی) بخشکد؟چراکه یکی از عوامل مهم عقب ماندگی و مانع رشد و توسعه جوامع ، انتشار ویروس بیماری چاپلوسی در بین افراد و به ویژه مدیران و سیاستمداران جامعه می باشد. چه آن که چاپلوسی ، نردبان ترقی کوتوله ها می شود و چشم بند بزرگترها . بدیهی است نتیجه اشغال پست ها توسط نالایقان ، چیزی جز عقب رفت جامعه نیست ، آن هم در جهانی که مسابقه پیشرفت ، غایتی ندارد.
منابع:[1]- عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی،غرر الحکم و درر الکلم،قم،انتشارات دفتر تبلیغات،1366،ص 466
[2]- جملی کارری،سفرنامه کارری،ترجمه:عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ،تبریز،اداره کل فرهنگ هنر آذزبایجان شرقی، چاپ اول،1348صص141-142.
و شاردن،سفرنامه شاردن،ترجمه:اقبال یغمایی،تهران ،توس،1372،چاپ اول،ج2،صص709-710
[3]- علامه مجلسى،بحار الانوار،تهران،اسلامیه،ج70،ص294
[4]- بخاري،الادب المفرد، بيروت،دار البشائر الإسلامية،تحقيق:محمد فؤاد عبدالباقي،1409- 1989،چاپ سوم،ص124
[5]- نهج البلاغه، مترجم: محمد دشتی،قم،موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین(ع)،نامه 53.
[6] - نهج البلاغه، مترجم: محمد دشتی،قم،موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین(ع)،خطبه 216.
[7]- صحیفه امام، ج12، صص 343 – 351.
[8]- جاحظ،العثمانیه،تحقيق:عبد السلام محمد هارون،مصر، مكتبة الجاحظ،ص301 ؛ ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه،تحقيق:محمد أبو الفضل إبراهيم،دار إحياء الكتب العربية 1378 - 1959 م،چاپ اول،ج 13 ،ص 242
چاپلوسی=پست بالاترو پول بیشتر=بدبختی جامعه=انزوای نخنگان واقعی و متخصصین.
چاپلوسی و تزویر =قرار گرفتن انسانهای کوچک پشت میزهای بزرگ و قرار گرفتن انسانهای بزرگ پشت میزهای کوچک
نمیشه ما کردیم نشششششششششششد
دوصد گفتا چو نيم كردار نيست!!!!!!!!!!!
اگر امکان لایک کردن خود خبرها را در سایت قرار می دادید خیلی عالی می شد!
اینجا ایران است
برادر همچی در این مملکت قحطع شده شما میخواهید این خاک هم قحط شود!
چون اگر به روی همه چاپلوسان خاک بریزیم ،خاک کم میاید و اگر وارد کنیم دیگر پول نفتی نیست چونکه با اندک ارز "بند تنبان" از چین وارد کرده ایم و خزانه خالی است!...
عبيد زاكانى در يكى از طنزهاى گزنده خود اين موضوع را به خوبى نشان داده و معلوم مىكند كه متاع تملق و چاپلوسى دستِ كم در دربار ايران و قدرتمندان مستبد وجود داشته است. سلطان محمود را در حالت گرسنگى، بادمجان بورانى پيش آوردند. خوشش آمد و زياد خورد و گفت: بادمجان طعامى است خوش. نديمى در مدح بادمجان فصلى پرداخت. سلطان چون سير شد، گفت: بادمجان سخت مضر چيزى است، نديم در مضرت بادمجان مبالغتى تمام كرد. سلطان گفت: اى مردك نه آن زمان مدحش مىگفتى؟! نديم گفت: قربان! من، نديم توام نه نديم بادمجان.
اما بازهم اميدوارم كه تغييري حاصل شود
درسته که ما مردمان متملقی هستیم ولی این بر میگرده به گذشته که مردم سطح سواد کمی داشتند ولی عمده ترین دلیلی که ما ایرانیان را به تملق گویی وادار میکنه اول ضعف اقتصادی توده ئ مردم هست ودوم میل به قدرت مدیران که مردم را وادار به تملق میکنند تا بیشتر در قدرت بمونن من تاحالا فقط چند بار از رهبری شنیدم که ناراحت تملق گویی هست ودیگر هیچ مسئولی را ندیدم لب از کام بردارد با این دریای تملق
يه مشت خاك !
طبق دستور ائمه يه مشت خاك به صورت آدم متملق بپاشه ،
خيلي حركت جالبي خواهد بود و چقدر اين عمل تاثير خواهد داشت تو جماعه سياسي ...