كيهان:... و اينك الگوي فجر جهاني
«... و اينك الگوي فجر جهاني» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد؛
1-
كمترين ترديدي وجود ندارد كه سي وسومين سالگرد ايام دهه فجر پيروزي انقلاب
اسلامي با تمامي سال هاي گذشته تفاوت هاي محسوس و چشمگيري دارد. تفاوتي كه
نشان مي دهد اكنون گفتمان انقلاب اسلامي به يك الگوي منطقه اي تبديل شده
است و «دهه فجر» قد كشيده و امسال ملت هاي مسلمان نيز سالگرد انقلاب هاي
اسلامي خود را جشن مي گيرند.
اگر سي و سه سال پيش نظام سلطه ناتوان از آن بود كه پديده اي به نام «انقلاب اسلامي» را در ايران پيش بيني نمايد اين ضعف تحليل تحولات تا سال گذشته نيز ادامه پيدا كرد و مجموعه انقلاب هاي منطقه اي بيرون از ارزيابي هاي اطلاعاتي، امنيتي و سياسي جبهه استكبار بروز و ظهور يافت.
آنچه امروز براي آمريكايي ها، صهيونيست ها و چند كشور اروپايي دنباله روي آمريكا بسيار آزاردهنده است و تا قبل از تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا در مخيله نظام سلطه خطور نكرده بود منطقه اي شدن الگوي انقلاب اسلامي است. الگويي كه باعث شده تا آنها با «دهه فجر منطقه اي» روبرو بشوند و نتوانند به صحنه عمل آمدن گفتمان انقلاب اسلامي را در قامت يك الگوي حيات بخش انكار نمايند.
«قدرت انكار» اتفاقات و تحولات از سوي قدرت هاي بزرگ همواره عاملي بوده است تا اوضاع و احوال و شرايط را به نفع خودشان مصادره كنند ولي اكنون تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا به مرحله اي رسيده كه غيرقابل انكار است.
آيا مي توان انكار كرد كه امسال به موازات سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، ملت مصر نيز پيروزي انقلاب اسلامي كشورشان را جشن مي گيرند؟ مي توان انكار كرد كه طاغوت مصر به طاغوت پهلوي پيوسته است؟!
هر چند در ابتداي خيزش و خروش ملت هاي مسلمان، آمريكايي ها با تمام ظرفيت ديپلماسي، سياسي و رسانه اي خود تلاش كردند ماهيت و هويت تحولات منطقه را وارونه نمايند و در قالب جنبش دموكراتيك از نوع ليبرال دموكراسي بزك كرده و جا بيندازند ولي اكنون در نخستين سالگرد بهار بيداري اسلامي نمي توانند انكار كنند كه 4 ديكتاتور سرسپرده به غرب سقوط كرده اند و امروز در تونس، مصر، ليبي و يمن اكثريت مردم خواستار شريعت اسلامي در مصادر حكومت هستند.
اكنون نه تنها آمريكايي ها و صهيونيست ها قدرت انكار تحولات منطقه در بستر بيداري اسلامي ملت ها را ندارند بلكه منابع رسانه اي غربي و صهيونيستي اعتراف مي كنند بايد فراتر از «سطح» اين تحولات به «عمق» آن پي برد.
اينجاست كه روزنامه صهيونيستي هاآرتص تحولات منطقه خاورميانه را ناشي از «بهمن اسلامي خاورميانه» ارزيابي مي كند و در همين راستا «جروزالم پست» ديگر روزنامه صهيونيستي اعتراف مي كند موج بيداري اسلامي خاورميانه، آينده اسرائيل را به خطر انداخته است.
2- ضعف تحليل تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا طي يكسال گذشته موقعي آشكارتر شد كه در ادامه اين تحولات در سطح منطقه، قيام هاي اعتراضي فراگير و گسترده به خاك اروپا و آمريكا رسيد. آنچه كه نظام سلطه و جبهه استكبار را با استيصال و سردرگمي روبرو ساخت ارتباط قيام هاي اعتراضي در اروپا و آمريكا با خيزش و خروش ملت هاي مسلمان بود.
به تعبير ديگر؛ ضعف فزاينده در تحليل اتفاقات منطقه اي تا جايي ادامه يافت كه در 5ماه گذشته جنبش تسخير وال استريت شكل گرفت و هر روز پرقدرت تر از روز قبل با دامنه اي گسترده تر به صحنه آمده و در پهنه 82 كشور و بيش از 1200 شهر اعتراضات عليه نظام سرمايه داري رخ نمايانده است. نكته در اين ميان اين است كه جوانان و معترضان در نيويورك، واشنگتن، لندن، مادريد و... با صراحت و بدون لكنت زبان فرياد برآورده اند كه با الهام از ميدان التحرير به خيابان ها آمده اند و در همين خط، جوانان مسلمان مصري در ميدان التحرير به تأسي و با الهام از انقلاب اسلامي ايران و نفي دو قطبي سرمايه داري و كمونيسم شعار سر مي دهند: «لاغربيه، لاشرقيه؛ اسلاميه اسلاميه»
3- مقامات ارشد آمريكايي در تحليل تحولات منطقه و در ادامه تحليل تحولات جنبش ضد وال استريت فاقد يك راهبرد مشخص بوده اند و اكنون با نزديك شدن انتخابات رياست جمهوري در ايالات متحده اين فقر تحليل بيشتر به چشم مي آيد.
البته اوباما در چند سخنراني اخير خودش پيرامون آنچه در منطقه مي گذرد و درباره اتفاقاتي كه در اثر جنبش تسخير وال استريت با آن روبرو هست يك راهبرد مشخص را پيش گرفت و آن عبور از پرداختن به مسائل منطقه اي خاورميانه و اعتراضات دامنه دار جنبش ضد وال استريت است.
خب، شايد خيلي نتوان به رئيس جمهور آمريكا آنهم در آستانه يك انتخابات نفسگير در سال 2012 خرده گرفت. وضعيت اوباما در ميدان اين مبارزه انتخاباتي وخيم تر از آن است كه بخواهد راهبرد آمريكا را در قبال تحولات منطقه و اتفاقات جنبش تسخير وال استريت تشريح كند.
شايد آنچه امروز براي اوباما بيش از هر چيزي مهم تر باشد رتوش سيماي اقتصادي آمريكاست. دولت اوباما به آب و آتش مي زند تا به گونه اي اوضاع اقتصادي را براي افكار عمومي مناسب جلوه دهد و البته اين در شرايطي است كه از واپسين روزهاي سال 2008 كه اوباما قدرت را با شعار بهبود وضعيت اقتصادي به دست گرفت اوضاع به مراتب بدتر شده و هيچ افق روشني در فضاي تاريك اقتصاد آمريكا ديده نمي شود. بنابر گزارش هاي منتشره، افزايش بدهي ملي از 10 تريليون دلار به بيش از 15 تريليون دلار، افزايش نرخ بيكاري از 6/7 به 5/8 درصد و افزايش متوسط هزينه هاي بيمه از 13 هزار به 15 هزار دلار تنها بخشي از كارنامه اقتصادي اوباما است.
از سوي ديگر؛ نظرسنجي هاي انجام شده بوسيله مؤسساتي چون «پيو» و «گالوپ» نشان مي دهد اكثريت مردم آمريكا شكاف طبقاتي را در وضعيت كنوني كشورشان بسيار عميق و رو به گسترش مي دانند.
بدون ترديد اين شكاف طبقاتي ضريب ناامني را در حوزه هاي مختلف اجتماعي، اقتصادي و سياسي در پي داشته و حتي پي آمدهاي غيرقابل پيش بيني به دنبال داشته است. به عنوان نمونه هفته پيش در اثر اين شكاف طبقاتي كه كارشناسان و ناظران آن را علت العلل مشكلات اقتصادي آمريكا مي دانند مردم شهر اوكلند واقع در ايالت كاليفرنيا به خيابان ها ريختند و علي رغم موج گسترده دستگيري ها و بازداشت ها از سوي پليس كاليفرنيا، پرچم آمريكا را آتش زدند!
جالب اينجاست كه استراتژيست ها و تحليلگران بنام آمريكا نيز همانند دولتمردان اين كشور تاكتيك «قدرت انكار» را در پيش گرفته اند و از «قدرت تبيين كنندگي» سر باز مي زنند، چطور؟ بخوانيد...
4- فرانتس فوكوياما در تازه ترين گفت وگويش با اشپيگل كه اخيرا منتشر شده است در تحليل جنبش تسخير وال استريت مي گويد: «جنبش تسخير وال استريت را جدي نمي گيرم... آنها آنتي كاپيتاليست هايي فاقد فكر و انديشه جديد به شمار مي آيند.» طرفه آنكه آقاي فوكوياما كه زماني نظريه «پايان تاريخ» را مدعي شده بود و بعد آن نظريه را در پي بحران گسترده مالي در سال 2008 در اروپا و آمريكا پس گرفته بود اكنون در اين مصاحبه در سيري قهقرايي ليبرال دموكراسي را تنها الگوي موفق جهاني برشمرده و ادعا كرده است آلترناتيوي براي نظام سرمايه داري وجود ندارد!
آنچه جالب است اين كه «كيسينجر» استراتژيست برجسته آمريكايي نيز اخيرا در مصاحبه با «گلوبال ريسرچ» از قريب الوقوع بودن «پايان دنيا» سخن مي گويد و بي آن كه تحليلي براي تحولات منطقه و جنبش تسخير وال استريت ارائه دهد متكبرانه مي گويد كه تنها يك ابرقدرت باقي مي ماند و آن ابرقدرت]![ ما هستيم.
بنابراين آنچه عيان است و حاجت به بيان بازخواني تحولات منطقه خاورميانه و جنبش ضد وال استريت نيست اين است كه نظام سلطه و جبهه استكبار قدرت تبيين اتفاقات و رخدادهاي يكسال گذشته را از دست داده و تنها به «قدرت انكار» واقعيت ها در بستر بيداري اسلامي و تا نفوذ اين بيداري در خاك اروپا و آمريكا روي آورده است اما يك واقعيت سرنوشت ساز كه حاكي از پيچ تاريخي دنياست را نمي تواند انكار نمايد و آن به تعبير حكيمانه رهبر بصير انقلاب در خطبه دوم نماز جمعه ديروز تهران اين است كه؛ «دو قطبي سرمايه داري و كمونيسم كه جنگ بر سر قدرت و ثروت بود پايان يافت و امروز دو قطبي ميان مستضعفين جهان به رهبري جمهوري اسلامي با مستكبران به رهبري آمريكا و ناتو و صهيونيسم دو اردوگاه اصلي تشكيل شده است و اردوگاه سومي وجود ندارد.»
خراسان:مانور قدرت در خطبه پر صلابت
«مانور قدرت در خطبه پر صلابت»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن ميخوانيد؛اظهارات رهبري در خطبه هاي نمازجمعه ديروز درباره دستاوردهاي انقلاب، نقاط قوت و ضعف موجود در کشور، انتخابات پيش رو، تحريم هاو تهديدها عليه کشورمان، بيداري اسلامي در منطقه و مسائل بين المللي و جهاني آنقدر صريح، شفاف و روشن بود که به هيچ تبيين و تفسيري نياز ندارد.
و به نظر مي رسد مجموعه بيانات مطرح شده در اين خطبه ها بايد اساس تصميم سازي ها، تصميم گيري ها، برنامه ريزي ها، مواضع و حتي تحليل ها قرار گيرد.
گذشته از اين مسئله، و جدا از اهميت مباحث و عناوين بسيار مهم و دسته بندي شده در اين خطبه ها، به نظرمي رسد چند نکته کلي مي تواند مورد توجه قرار گيرد.
۱ - انتخاب تريبون نماز جمعه براي بيان مسائلي تا به اين حد از اهميت مي تواند از اين واقعيت حکايت کند که رهبر فرزانه انقلاب مانند هميشه قصد داشته اند که مهمترين مسائل کشور، منطقه و جهان را از تريبون نماز جمعه که هم شأن عبادي و معنوي دارد و هم شأن مردمي بودن را در بين آحاد مردم و براي همگان به صورت کاملا صريح و روشن و آشکار مطرح کنند.
۲ - فرازهايي از فرمايشات رهبري چنين به ذهن مي رساند که ايشان قصد دارند با صراحت تمام علاوه بر برشمردن دستاوردهاي بي بديل و پربرکت انقلاب و کارهاي بزرگ انجام شده و نقاط قوت موجود ، نقاط ضعف و عوامل ايجاد اين نقاط ضعف را که اشرافي گري و تجمل گرايي از جمله مهمترين اين ضعف هاست تبيين کنند تا براي برطرف کردن اين نقاط ضعف تمهيدات و برنامه هاي لازم انديشيده و طراحي شود.
۳ - تاکيد رهبري بر اين که مسئولان قوا نبايد تقصيرها را به گردن يکديگر بيندازند و همچنين تصريح ايشان به روشن بودن مسئوليت ها و وظايف قانوني هرکدام از قواي سه گانه و اين که همه قوا بايد در حيطه وظايف خود مسئوليت پذير باشند نيز به روشني از اين واقعيت حکايت مي کرد که متاسفانه اين واقعيت تلخ انداختن تقصيرها به گردن يکديگر در کشور وجود دارد ماجراي تلخ و نامبارکي که بايد هرچه سريع تر پايان يابد.
طرح اين مسئله يعني پذيرش خطاها و مسئوليت پذيري در حيطه وظايف و پاسکاري نکردن مسائل ، آن گاه اهميت بيشتري مي يابد که رهبري به صراحت اشاره مي کنند «که حتي اگر اشکالي متوجه رهبري نيز بود، رهبري بايد متواضعانه آن اشکال را قبول و سعي کند آن را برطرف کند» اين نکته مهم به روشني از اين مسئله حکايت مي کند که شخص رهبر انقلاب اولا برخلاف برخي تعابير غلط که از سوي معدودي مطرح مي شود نه تنها شأن معصوميت براي خود قائل نيستند که هيچ کس در عالم جز ۱۴معصوم نمي تواند چنين شأني براي خود يا هيچ کس ديگر قائل باشد بلکه ايشان به روشني تصريح مي کنند که حتي اگر اشکالي متوجه رهبري بود بايد متواضعانه قبول و در صدد برطرف کردن آن اشکال برآيد. اين درحالي است که متاسفانه ما شاهد اين بليه و امر نامبارک هستيم که اغلب آقايان يا قائل به اشتباهات خود نيستند يا اگر هم گاهي قائل باشند، عزمي جزم براي جبران ندارند، عذرخواهي هم که اصلا در مرام بسياري ازآقايان جايي ندارد و گو اين که در ظرف ذهني و عملکردي ايشان اساسا عذرخواهي تعريف نشده است.
۴ - تاکيد مجدد رهبري در خطبه هاي نماز جمعه ديروز مبني بر هوشياري در مقابل دشمن و فريب نخوردن در مقابل لبخندها و وعده هاي دروغ آنان نيز از وجود برخي نگاه ها و انگاره هاي مجذوب شده به لبخندها و فريفته وعده ها حکايت مي کند که اين فراز بيانات رهبري نيز بيدار باش مجدد و جدي ديگري بود به معدودي که خواسته يا ناخواسته برخلاف اصول و آرمان امام و انقلاب و مردم حرکت مي کنند.
۵ - تاکيد مجدد رهبري به همراهي و همدلي و اتحاد مسئولان علي رغم اختلاف سليقه ها و اختلاف نظرهايي که طبيعي هم هست و همچنين تاکيد ايشان بر اين که همدلي و اتحاد مسئولان و همدلي و اتحاد مردم و مسئولان چاره ساز و علاج قطعي بسياري از مشکلات کشور است نيز از اين واقعيت هميشگي حکايت مي کند که همدلي و اتحاد نياز يک مسئله خاص يا برهه زماني خاص نيست بلکه اين مسئله مهم، ضرورتي هميشگي هم براي برطرف کردن مشکلات و هم براي توسعه و پيشرفت کشور و هم براي تقويت مباني نظام مردم سالاري ديني است و هم ضرورتي براي استحکام جايگاه ايران اسلامي در منطقه و جهان.
اين درحالي است که نه تنها برخي از مسئولان فعلي و برخي از مسئولان قبلي نه تنها به اتحاد و همدلي نمي انديشند بلکه متاسفانه گاه مسائل کوچک و بزرگ را بهانه تضعيف و حتي تخريب قرار مي دهند و اسف بارتر اين که غافلاني که به برکت انقلاب اسلامي و خون شهدا روزگاري مسئوليت هايي برعهده داشته اند آن چنان سخن مي گويند و موضع گيري مي کنند که گويي اپوزيسيون داخلي هستند.
و متاسفانه برخي نيز آن چنان خود را صاحب و همه کاره انقلاب مردم و نظام اسلامي مي پندارند که نه تنها غير از «خود» همه را «غير خودي» به حساب مي آورند بلکه به خود اجازه مي دهند درباره هرکس و هرچيز به بهانه هاي مختلف هرچه مي خواهند بگويند و حتي انتقادهاي سازنده و مشفقانه را و صاحبان نقدهاي دلسوزانه را به هر چيزي که مي خواهند متهم مي کنند و هر «انگي» مي خواهند به پيشاني اين و آن مي چسبانند.
و خواسته و ناخواسته دقيقا در مسير ايجاد شکاف و فاصله و تفرقه و جدايي گام برمي دارند.
درصورتي که نه تنها همدلي و اتحاد در بين همه مسئولان فعلي و قبلي مردم و همه وفاداران نظام و امام و رهبري و خانواده بسيار بزرگ انقلاب اصل و ضرورتي انکارناپذير براي پيشرفت و توسعه همه جانبه در همه امور، و سدي محکم براي برطرف کردن مشکلات و گذشتن سرافرازانه از تحريم ها و تهديدها بلکه ضرورتي جدي است براي تثبيت هر چه بيشتر جايگاه کشورمان در منطقه و جهان و جلوگيري از طمع دشمن و بيگانه به ميهن اسلامي.
۶ - اما به نظر اين کمترين و نگارنده اين سطور، آنچه بيش از هرچيز در بيانات رهبري در تمامي مسائل مطروحه در خطبه هاي نمازجمعه ديروز موج مي زد و به زيبايي هرچه تمام تر جلوه گر مي شد، روح وجان کلام نافذ و موثر و پرصلابت ايشان بود که به زيبايي هرچه تمام تر روح اميد و توکل و عزم و اراده اي مصمم و استوار را در جان انقلاب و مردم جاري مي کرد، جمعيت ميليوني حاضر در دانشگاه تهران و موج جمعيت در خيابان هاي اطراف دانشگاه و تکبيرها و تاييدهاي پي در پي نمازگزاران به دنبال فرازهايي از بيانات رهبري تنها بخشي از نشانه هاي جاري شدن اين جان تازه، روح اميدواري و عزم جزم و ميثاق مجدد مردم با آرمان امام و رهبري در سي و سومين فجر انقلاب و در زمان اوج گيري تهديدها و تحريم ها عليه کشورمان بود.
۷ - بيانات مستدل، پرصلابت و روشنگرانه رهبري در نماز جمعه در بين درياي بي کران اين مردم عاشق و دلداده انقلاب و دين و ميهن و حضور ميليوني و عاشقانه مردم در مراسم نمازجمعه علاوه بر ميثاق مجدد مردم که صاحبان و حافظان اصلي اين کشور و اين انقلاب و پاسداران و جان فدايان واقعي و بي ادعاي دين و ميهن هستند با آرمان هاي امام و انقلاب و رهبري بار ديگر نشان داد که مردم صلح دوست، تمدن ساز و فرهنگ آفرين ايران گرچه هيچ گاه به فکر تهديد و جنگ و اشغال نيستند اما هيچ گاه و در هيچ شرايطي هيچ تهديدي را عليه کشورشان برنمي تابند و هيچ تهديد و تحريمي آنان را از کشور، انقلاب و نظامي که با راي بيش از ۹۸درصد خود تعيين و با خون ها و مجاهدت هاي خود تثبيت کرده اند، نمي تواند جدا کند و اين حضور جانانه در نماز جمعه و آن حمايت ها و تکبيرهاي عاشقانه و آن بيانات مومنانه، حکيمانه، مقتدرانه و دشمن شکن رهبر فرزانه و سازش ناپذير انقلاب خود «همايش عزت» و «مانور قدرتي» ديگر شد براي منکوب کردن همه سردمداران و قدرتمداران بدخواه اين ملک و ملت و سرزمين ايران.خداوند عزت اين مردم را و استقلال و سرافرازي ايران زمين را روزافزون تقدير فرمايد.
جمهوري اسلامي:بحران سوريه و صفآرائيها
«بحران سوريه و صفآرائيها»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛اگر براي دست داشتن آمريكا و صهيونيستها در بحران سوريه هيچ دليل ديگري وجود نداشته باشد، آنچه در جلسات شوراي امنيت سازمان ملل در جريان بررسي قطعنامه پيشنهادي اتحاديه عرب و چند كشور غربي درباره اين موضوع مطرح شد براي اثبات اين مدعا كافي است.
عرصه شوراي امنيت آشكارا به يك جنگ سياسي ميان نماينده سوريه در سازمان ملل از يكطرف و نمايندگان بعضي كشورهاي عربي و غربي و همچنين دبير كل اتحاديه عرب از طرف ديگر تبديل شده بود. از شيخ نشيني مثل قطر، با توجه به اينكه چيزي بيش از يك زائده شرم آور براي آمريكا در منطقه خليج فارس نيست، انتظاري غير از اينكه براي صهيونيستها دلالي كند نيست، تكليف آمريكا و فرانسه و انگليس هم كه روشن است.
آنها غير از گرفتن انتقام از سوريه به خاطر حضورش در خط مقدم مبارزات ضدصهيونيستي و همراهيهايش با حزبالله لبنان و گروههاي جهادي فلسطين، به چيز ديگري نميانديشند. اما آنچه در اين ميان غيرمنتظره بود مواضع دبيركل اتحاديه عرب بود كه با ارائه گزارشي كاملاً يكطرفه از اوضاع سوريه و طرفيت آشكار با حكومت اين كشور، خواستار برخورد با بشار اسد شد و در اظهارات خود حتي از نخستوزير قطر نيز سبقت گرفت.
اظهارات قوي و افشاگرانه نماينده سوريه در جلسه شوراي امنيت سازمان ملل، نقاب از چهره بزك كرده آمريكا، انگليس، فرانسه، دبيركل اتحاديه عرب و شيوخ قطر برداشت و ماهيت صف آرائي آنها عليه سوريه را آشكار كرد. بشارالجعفري، نماينده سوريه در سازمان ملل با تشريح جنايات آمريكا در جريان اشغال عراق و افغانستان و رسوائيهائي از قبيل زندانهاي ابوغريب وگوانتامو، همچنين رسوائي بزرگتر حاكميت يك خانواده بر قطر كه پولهاي نفت آن شيخنشين را خرج پياده شدن اهداف آمريكا و رژيم صهيونيستي در كشورهاي عربي ميكند، به افكار عمومي جهان عرب و كليه كساني كه در جلسه شوراي امنيت سازمان ملل حضور داشتند و يا به نوعي در جريان مطالب اين جلسه قرار گرفتند نشان داد كه آنچه در قالب يك قطعنامه يا طرح پيشنهادي درباره بحران سوريه به شوراي امنيت پيشنهاد شده، يك توطئه حساب شده با هدف انتقام گرفتن از اين كشور به خاطر همراهي نكردن با آمريكا و صهيونيستها در طرحهاي آنها براي تسلط بر خاورميانه عربي است.
فارغ از آنچه در مباحث شوراي امنيت سازمان ملل گذشت، براي پاسخ دادن به اين سؤال كه ماهيت بحران سوريه چيست و درباره آنچه در اين كشور ميگذرد چه بايد كرد؟ توجه به چند نكته لازم است.
اول آنكه حاكميت حزب
بعث در سوريه، با ويژگيهائي كه دارد و عملكردي كه در طول نيم قرن گذشته
داشته، قابل دوام نيست و قطعاً بايد در اين زمينه تجديدنظر شود. اصلاحات
مورد نظر، كه همه معتقدند براي سوريه يك ضرورت است، بايد از همينجا شروع
شود. با اين اقدام، حاكميت سوريه كاملاً مردمي خواهد شد و همين امر
ميتواند بقاء آن را تضمين كند.
اگر نسبت به انجام اين اصلاحات ريشهاي
كوتاهي شود و امور روزمره و يا عدم تمايل رهبران حزب بعث مانع اين اقدامات
شوند، اين كوتاهي قطعاً به زيان حاكميت سوريه تمام خواهد شد و اوضاع به
شرايطي خواهد رسيد كه قابل بازگشت نخواهد بود.
مخالفان بشار اسد نيز دقيقاً همين را ميخواهند و تلاش آنها اينست كه حاكميت سوريه اقدام به اصلاحات اساسي و ريشهاي نكند تا براي ادامه معارضه بهانه داشته باشند. بنابر اين، به صلاح حاكميت سوريه است كه هرچه زودتر چنين اصلاحاتي را انجام دهد. سوريه نبايد به حمايتهاي روسها اميدي داشته باشد، زيرا روسها نشان دادهاند كه فقط به منافع خود ميانديشند و هر وقت لازم بدانند بر سر منافع ديگران با اين و آن معامله مي كنند.
دوم آنكه دولتهاي مخالف سوريه از جمله شيخ نشين قطر، كه حاكميت سوريه را متهم به فقدان دموكراسي ميكنند، خودشان فاقد ابتدائيترين مؤلفههاي دموكراسي هستند. قطر و عربستان و ساير همراهان آنها در ضديت با حاكميت سوريه، نه مجلس دارند و نه انتخابات و نه حتي حاكميت حزبي. در اين كشورها اعضاي يك خانواده به شيوه موروثي حكومت ميكنند و در برابر هيچكس پاسخگو نيستند. اگر بشار اسد بعد از پدر خود به حكومت رسيده و اين يك ايراد اساسي به حاكميت سوريه است، در عربستان و اردن و مراكش و قطر و ساير شيخ نشينهاي خليج فارس، افراد و اعضاء يك خانواده نسل اندر نسل بر مردم حكومت ميكنند و حتي برخلاف سوريه از قانون اساسي و مجلس قانونگذاري نيز محرومند و هيچ انتخاباتي در آنها برگزار نميشود بطوري كه مردم اين كشورها نميدانند انتخابات، خوردني است يا پوشيدني!
بنابر اين، اگر به حاكميت سوريه ايرادهائي وارد است، سران اين كشورها نميتوانند به خود اجازه بدهند مدعي سوريه باشند و روشن است كه شيوخ قطر و عربستان كه دلارهاي نفتي مردم كشورهاي خود را براي ساقط كردن حكومت سوريه خرج ميكنند دلشان براي دموكراسي نسوخته بلكه درصدد هستند نوكري خود را براي آمريكا و صهيونيسم جهاني كامل كنند تا آنها براي حفاظت از تاج و تخت خاندان آل سعود و آل ثاني و ساير آلهاي خليج فارس هرچه در توان دارند بكار بگيرند.
سوم آنكه اگر آمريكا و انگليس و فرانسه براي دموكراسي دل ميسوزانند و حامي مردم سوريه هستند، چرا براي مردم مظلوم بحرين دل نميسوزانند؟ در بحرين، علاوه بر آل خليفه، همين آل سعود و آل ثاني و ساير آلهاي خليج فارس هر روز كودكان و جوانان و زنان و مردان بيگناه را به خاك و خون ميكشند و غربيها نه تنها دلشان براي دموكراسي در بحرين و مردم بحرين نميسوزد بلكه به شكلهاي مختلف از آل خليفه حمايت ميكنند. اين سياست يك بام و دو هوا چيزي نيست كه از چشم و ذهن ملتها پنهان باشد و طشت رسوائي غربيها مدت هاست كه از بام افتاده است.
چهارم آنكه آقاي نبيل العربي كه با اظهارات يكطرفه خود در شوراي امنيت براي نوكري آمريكا و رژيم صهيونيستي و حتي شيوخ قطر سنگ تمام گذاشته، به دو چيز چشم دوخته است، يكي دلارهاي نفتي قطر و عربستان و ديگري حمايتهاي آمريكا و غربيها براي تكيه زدن بر كرسي رياست جمهوري مصر. از هم اكنون براي ملت مصر بايد نگران بود كه با فداكاري و خون دادن، حسني مبارك را كه دلال صهيونيسم و نوكر آمريكا بود بركنار كردند ولي حالا قرار است يكي ديگر از نوكران آمريكا جاي مبارك را بگيرد و بر ملت مصر حكومت كند تا بار ديگر براي صهيونيستها دلالي نمايد!
اينكه حكومت سوريه براي اصلاحات ريشهاي همت كند و به فوريت آنها را انجام دهد تا بتواند بماند و يا انجام ندهد و راه را براي تشديد بحران بازتر نمايد.، درست همان چيزي است كه براي آينده اين حكومت سرنوشت ساز است. در عين حال، سرنوشت حاكمان سوريه هرچه باشد، ترديدي وجود ندارد كه دل بستن شيوخ خليج فارس و آلهاي منطقه و شاهان كشورهاي عربي به آمريكا و انگليس و فرانسه، حتي از دل بستن به سراب هم بيارزشتر است. زيرا غربيها اگر ميتوانستند مانع انقلابهاي ملتها در كشورهاي عربي شوند، براي حفظ نوكران حلقه به گوشي همچون بن علي، مبارك، قذافي و علي عبدالله صالح كاري ميكردند و اجازه نميدادند اين ديكتاتورهاي محبوبشان سقوط كنند.
آمريكا
و اروپا اكنون ماه هاست كه خود گرفتار بحران هستند و براي رهائي از اين
بحرانها راهي پيش روي خود نمييابند. شيوخ خليج فارس و سران ارتجاع عرب
يقين داشته باشند كه در نوبت سقوط هستند و نه پول خرج كردن هايشان در سوريه
مشكل آنها را حل خواهد كرد و نه دل بستن به آمريكا و انگليس و فرانسه.
آنچه اكنون سرنوشت حكومت را در منطقه رقم ميزند اراده ملتهاست كه از
بيداري اسلامي سرچشمه گرفته و قدرتهاي استعماري غربي نيز در برابر اين موج
بيداري چارهاي جز عقب نشيني ندارند.
رسالت:بهار بي خزان
«بهار بي خزان»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛33 سال از پيروزي انقلاب اسلامي مي گذرد و همچنان طراوت ، پاكي و تازگي از آن مي بارد .
در زمستان 57 مردم شعار مي دادند ؛ " به كوري چشم شاه زمستان هم بهاره" .از آن روز تاكنون بيش از 12000 روز مي گذرد. هيچ ناظر داخلي و خارجي سراغ ندارد بهار انقلاب حتي يك روز روي خزان را ديده باشد .
آن همه ناز و تنعم كه خزان مي فرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخرشد
اينكه چرا انقلاب رنگ خزان به خود نمي بيند ، يك پرسش مهم تاريخي است . انقلاب مشروطيت و نهضت ملي شدن نفت نتوانستند علي رغم جانفشاني هاي مردم روي پاي خود بايستند . استبداد داخلي و استعمار خارجي باز توليد شد و انديشه مدرنيسم در اين باز توليد حرف اول را مي زد .
اما
انقلاب ما با رويش خود ناقوس مرگ را براي انديشه هاي مبتني بر مدرنيته به
صدا در آورد و هر روز كه به عمر انقلاب افزوده مي شود يك روز ازعمر مدرنيسم
كاسته ميگردد.
اينكه چرا بهار انقلاب اسلامي رنگ خزان رانديده آن را
بايد در درستي و حقانيت دين و بويژه در مكتب اهل بيت عليهم السلام نيز
جستجو كرد ،مفاهيم ديني در مكتب اهل بيت (ع) رنگ كهنگي و فرسودگي نميگيرد.
اينكه چرا بهار انقلاب اسلامي رنگ خزان را نديده بايد در صداقت ، اصالت ، شجاعت ، دانش سياسي و از همه مهمتر عدالت رهبري آن دانست. اينكه چرا بهار انقلاب اسلامي رنگ خزان را نديده بايد آن را دراخلاص ملت ايران و جانفشاني نخبگان امت يعني شهدا ، آزادگان و جانبازان انقلاب ديد. اينكه چرا بهار انقلاب اسلامي رنگ خزان نميگيرد براي آن است كه وعدههاي قرآني حق و تخلف ناپذير است . حكومت صالحان و وراثت زمين بر آنان يك حقيقت قرآني است .
اينكه چرا بهار انقلاب اسلامي روي خزان نميبيند براي اين است كه انديشه هاي مبتني بر ماترياليسم قدرت بازتوليد خود را ازدست داده اند و بوي عفونت تفكر آنها دماغ بشريت را در قرن ما ميآزارد.
ملت
ما افتخار دارد طي سه دهه گذشته توسط كساني رهبري شد كه فقيه بودند و حكيم
، عارف بودند و شجاع ، سياستمدار بودند و زمان شناس ، مردمي بودند و دشمن
شناس؛ هم اينان دغدغه اصلي خود را در پيشرفت كشور و جبران عقب ماندگي و
خدمت مردم و اجراي عدالت نشان دادند و اين مهمترين دليل مانايي انقلاب
اسلامي و بهاري بودن عطر آن است .
نگاه قدسي و معنوي به عالم ، مارا به بهار انقلاب اسلامي آورد.
ما در اين سه دهه " خدا" را در ساحتهاي سياست ، اقتصاد، فرهنگ ، حقوق و اجتماع ديديم و انكارنكرديم و از انديشه سكولاريسم فاصله گرفتيم . امروز ملت ما راه خود را يافته است و هيچ حادثهاي آنها را از تداوم انقلاب باز نمي دارد .
ساقيا سايه ابر است و بهار و لب جوي
من نگويم چه كن ، ار اهل دلي خود تو بگوي
سكولاريسم بشر را درلبه پرتگاه پوچي و ماديت رها كرد ، و هيچ راه حلي جز سقوط و فروپاشي نشان نميدهد .
خدا ميداند اگر امام (ره) عَلَم مبارزه با استكبار جهاني و نيز ، آمريكا و رژيم صهيونيستي و روباه پير و مكار - دولت متجاوز انگليس- را در دهه 40 بلند نمي كرد، امروز ملت ما نگون بختترين ملت ازملتهاي جهان بود و دنيا پر از كفر و شرك و بي ديني با طعم شرارت، ترور و خونريزي بود .
خدا ميداند اگر علماي بزرگ حوزه و دانشگاه در دهه 40 و 50 نقد ماركسيسم و ليبراليسم را در دستور كار نداشتند اكنون بشريت در ماديت غرق بود و امكان تنفس درفضاي الوهي را پيدا نميكرد . از اين جهات مردم منطقه و جهان مديون امام ، انقلاب اسلامي و مردم ايران هستند .
امروز رسالت نخبگان حوزه و دانشگاه از يك سو و دستگاه ديپلماسي كشور از سوي ديگر آن است كه با باز توليد انديشه امام (ره) و بازخواني مواضع رهبر معظم انقلاب به عنوان يك حرف نو در حوزه سياست ، فرهنگ ، اقتصاد و ... بپردازند و آن را براي مردم و جهان تبيين كنند .
انقلاب اسلامي يعني تئوري اداره جوامع بر مبناي دين . اين تئوري بايد خود را در طراحي يك الگوي پيشرفت اسلامي-ايراني نشان دهد . خوشبختانه امروز ملت ما باهدايتهاي الهي و تدبير رهبر معظم انقلاب دردهه چهارم چنين مسيري را طي مي كند. رويدادهاي دهه اول هزاره سوم بويژه سالهاي اخير نشان مي دهد بنايي كه مدرنيسم دردو سده اخير ساخته است روبه ويراني است.
انديشه هاي پسامدرنيسم و پساسكولاريسم هم نمي تواند جلوي اين ويراني را بگيرد. از ميان اين ويرانيها بنايي ساخته خواهد شد كه معماران اصلي آن مومن ترين افراد در عصر خود به خدا و قيامت و زندگي روحاني و معنوي و انديشه هاي وحياني هستند. سازندگان بناي جديد هيچ راهي ندارند غير از اينكه به قرآن و آخرين پيام الهي در روي زمين كه توسط محمدبن عبدالله رسول گرامي اسلام (ص) آورده شده پناه ببرند . درك انديشه هاي نبوي فقط در مكتب اهل بيت (ع) ممكن است و به همين دليل ايران به عنوان بزرگترين پايگاه اهل بيت (ع) در جهان امروز مورد توجه همه مردم دنياست .
براي همين است كه رهبر انقلاب به ميمنت بهار انقلاب اسلامي در منطقه خطاب به دلسوزان نظام تأكيد مي كنند؛ " حاليا چشم جهاني نگران من و توست".
ديروز تهران در 33سالگي انقلاب حال وهوايي ديگر داشت.ديروز يكي از روزهاي خوش بهاري انقلاب بود.گرمي حضور رهبر انقلاب در نماز جمعه وخطبه هاي روشنگرش بار ديگر در ايران ومنطقه وجهان حرارت بخش شور وحماسه انقلابي بود.حرارتي كه غلبه بهار بر سردي زمستان را بخوبي مي توانستيم حس كنيم .
مردم سالاري:باور قلبي پا بر جايي انديشه سياسي امام خميني(ره)
«باور قلبي پا بر جايي انديشه سياسي امام خميني(ره)»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن ميخوانيد؛سي و سومين فجر انقلاب اسلامي ايران فرصتي است براي بازشناسي و بازخواني اصول انقلاب و «امام شناسي». آنان که نمادسازي هاي خودمحور را جايگزين نمادسازي هاي «امام محور» مي کنند، «امام نشناس» اند. آن که ناراست مي گويد، معنايش اين نيست که راست و دروغ را نمي داند، حرف بر سر «شناخت» است، او «راست نشناس» است.
آن که نمک مي خورد و نمکدان مي شکند، به وي نمي گويند «نمک ندان»! بلکه مي گويند: «نمک نشناس». آنکه در اتاق مدرسه رفاه ماکت امام را مي گذارد و خود و حواريونش در اطراف آن مي نشينند و ورود امام را به مدرسه رفاه نمادسازي مي کند «امام نشناس» است. امام مدرسه رفاه را براي ورود و استقرار خود به اين علت انتخاب نکرد که مدرسه بود! بلکه به اين علت انتخاب کرد که بنيانگذارانش انديشه هايي مورد قبول امام(ره) داشتند، انديشه سياسي امام را فهم کرده بودند و باور قلبي بر اين انديشه ها داشتند.
امام کيست؟ او را چگونه بايد شناخت؟ نمادها چه بايد بگويند؟ تفکرات ماترياليستي و زورمداري در تمام طول قرن بيستم به انگيزه ادامه حيات خود در پي آن بودند که جامعه بشري را متقاعد سازند تا از پرداختن به انديشه تعالي حکومت دست بردارد و اساسا صورت و محتواي حکومت هاي مطلوب را صرفا در چند نظريه حکومتي مشخص و شکل يافته محدود و محصور کرده و مالا راه نجات جوامع بشري را در انتخاب يکي از شکل ها جستجو و معرفي و تبليغ مي کردند و در اين راستا به شدت با هر انديشه حکومتي خارج از مدار مذکور مقابله جدي مي کردند. در چنين شرايطي، تحت انديشه عميق و دوران ساز و تمدن آفرين حضرت امام راحل انقلاب اسلامي در مقابل ديدگان بهت زده قدرت هاي شرق وغرب در حالي که چشم جهانيان را به خود خيره ساخته بود، به وقوع پيوست.
به دنبال پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي ايران، اصحاب تفکرات دنيايي با تمام قوا و با شدت کامل به فکر ايستادگي افتادند و درصدد انکار آثار و نتايج آن برآمدند و چون فهميدند که تفکر سياسي امام تکيه بر مردم دارد و اضمحلال فوري و فيزيکي آن ناممکن است، سعي کردند پايه ها و دايره هاي زاينده و رشد دهنده تفکر سياسي امام را از ميان بردارند. به حوادث 7 تير، 8 شهريور، جنگ تحميلي و ترورهاي جسمي و فکري انديشه سازان را نشانه گرفتند تا حکومت منبعث از انديشه و تفکر مطابق خواست و تمايل و علايق خود را جايگزين کنند وانقلاب را از درون بپوسانند و به حيطه آن نفوذ کنند.
ليکن ديديم و ديديد که نقشه هايي از اين دست کارساز نيفتاد و تفکر امام مانند شعله اي فروزان فراراه پويندگان طريق اسلامي و انسانيت و انسان معاصر قرار گرفت و افکار همگان را به خود معطوف داشت و سربازاني نيرومند و آگاه در سراسر جهان پيدا کرد. در اين ميان يکي از اشکال مهم وگسترده و به ظاهر مستحکم حکومت به نام کمونيسم در جهان با سرعت خارق العاده و باورنکردني رنگ باخت و از درون پاشيد.
اين بود که
وحشتي آشکار سراپاي زورمندان جهان را فرا گرفت که مبادا قدرت و نظام
جايگزين کمونيسم از انديشه سياسي امام الگو بگيرد. بر آن شدند تا به اثبات
راهگشا بودن نظام حکومتي غرب تحت حمايت الفاظ فريبنده اي چون «نظم نوين
جهاني» بپردازند و براي آنکه حکومت و نظام مبتني بر اسلام را تمام شده
وانمود کنند بااستفاده از کليه عوامل و ابزار و امکانات و تجربيات و باتوسل
به انواع حيله ها قدرت مداومت تفکر امام راحل را نفي کردند و بر اين نکته
پاي فشردند که همه چيز وابسته به شخص امام و محدود به حضور ايشان و منوط و
تابع شخصيت وي بود و مادامي که امام در قيد حيات بودند اعتبار داشت، ....
لذا
امتدادي براي آن متصور و ميسر نيست و گو اينکه بذر اينگونه اتفاقات در سال
هاي اوايل دهه 60 خورشيدي با انتشار کتاب «کالبد شکافي چهار انقلاب»
پاشيده شده بود ولي بهره برداري از اين افکار به انحاي مختلف کماکان ادامه
داشت.
با عنايت به اهميت موضوع هر رويداد داخلي که مويد تداوم حکومت و تفکر سياسي امام باشد، خواه ناخواه حاوي جهت گيري تقابل با اين قسم افراط ها است و هر رويداد و طرز تلقي که بخواهد دانسته با ندانسته تکرار کند يا قبول کند يا القا نمايد که امام وياران شناخته شده همراهش اعم از آنان که در قيد حيات اند يا به ديار باقي شتافته اند و جز ماکتي از آن امام و يارانش چيزي باقي نمانده است، زنگ خطري جدي براي انقلاب است و قدرت انسجام و سربازگيري انقلاب در ايران و جهان موکول به احراز و تحقق همين نکته است.
معتقدين به امام بايد به افکار وي به عنوان يک قدرت حکومت ساز و تداوم بخش اسلام در جهان بنگرند و با انديشه و افکار و نظرات ياران آن روز امام، بنيانگذاران مدرسه رفاه انديشه هاي سياسي امام را تفسير و تعبير کنند واجازه ندهند سرايداران تازه از گرد راه رسيده بر مسند آن انديشه هاي ناب بنشينند و چنين وانمود کنند که هر کس امکان اين سرايداري را با هر وسيله اي يافت، بايد انديشه ورزي انقلاب را تصاحب کند! باور قلبي و پا برجايي انديشه سياسي امام مي تواند علت سازي کند و راه براي بازسازي و رفاه اجتماعي و غلبه بر مشکلات جاري بگشايد.
در خاتمه براي آنان که احتمالا رويداد سبب ساز اين نوشته را نشنيده يا نخوانده اند ذکر کنم که به بهانه نمادسازي ورود امام و استقرارشان در مدرسه رفاه، اطاق محل استقرار امام را با ماکتي کاغذي از امام آراستند و عده اي از مسندداران امروز آموزش و پرورش بر گرداگرد اين ماکت زانوزدند، گويا امام بر آنان وارد شدند و چنين صحنه اي را خواسته يا ناخواسته به معرف نماد تفکر امام القا کردند و هيچ نشان و نمادي از ياران آن روز امام در صحنه بر جاي نگذاشتند که مي گويند: در مقوله امر به معروف و نهي از منکر، سخن از امر به «معروف» ونهي از «منکر» است نه امر به «معلوم» و نهي از «مجهول»، ندانستند و ناآگاهي چيزي است و معرفت نياوردن و ناباوري چيزي ديگر...!
حمايت:بازي با فضاي امنيتي
«بازي با فضاي امنيتي»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛سياست فضاي وحشت از جمله سياستهايي است كه همواره از سوي دولتمردان آمريكا اجرا شده است.
از حوادث 11 سپتامبر 2001 تاكنون آمريكا در فضايي از رعب و وحشت قرار دارد به گونهاي كه هر روز قوانين جديدي براي مقابله با اين به اصطلاح تهديدات تصويب ميشود. هرچند كه اوباما وعده داده بود به اين ميراث دوران بوش پايان خواهد داد و فضايي آرام بر آمريكا حاكم ميشود اما كارنامه وي نيز سراسر جهان اجراي چنين قوانيني است. هنوز قوانين قديمي لغو نشده كه در روزهاي اخير بار ديگر ادعاهاي جديدي درباره تهديدات امنيتي در آمريكا مطرح شده است.
دستگاههاي اطلاعاتي آمريكا بار ديگر ادعاهايي را مبني بر حملات سايبري و امنيتي چين، روسيه، ايران، كره شمالي و... مطرح كردهاند. آنها همچنين نسبت به حملات تروريستي در خاك آمريكا هشدار دادهاند. دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي آمريكا تلاش كردهاند تا چنان وانمود سازند كه آمريكا در شرايطي بس حساس قرار دارد كه هر لحظه احتمال تحركات تروريستي در آن وجود دارد.
هرچند كه اين ادعاها از سابقهاي قديمي برخوردار است اما اصرار آمريكاييها به احياي دوباره آنها ميتواند برگرفته از اهداف و خواستههايي جديدي باشد كه برگرفته از شرايط داخلي و خارجي آمريكا است. در عرصه داخلي آمريكا، سران كاخ سفيد به دنبال سركوب گسترده اعتراضهاي مردمي، تسلط بيشتر دولت بر شبكههاي اجتماعي و اينترنت، افزايش فشارها بر اقليتهاي ديني ميباشند.
در حوزه خارجي نيز ادامه جنگ طلبي در افغانستان، اعمال فشارها و سياستهاي خصمانه عليه كشورهايي مانند ايران، روسيه، چين، كره شمالي كه دشمنان آمريكا ناميده ميشوند پيگيري ميگردد. در چنين شرايطي ميتوان گفت كه اوباما تلاش دارد تا با احياي سياست رعب و وحشت به توجيه اقدامات خود در عرصه داخلي و خارجي بپردازند. در اين ميان فضاي امنيتي مذكور موجب ميشود تا اوباما گامهاي جديدي براي تبليغات انتخاباتي خود بردارد.
اوباما كه شرايط مطلوبي در روند انتخابات ندارد ايجاد فضاي رعب و وحشت و البته همزمان گام برداشتن مسيرهاي مقابله با آن را حربهاي ميداند كه بتواند به وسيله آن خواستههاي انتخاباتي خود را اجرايي سازد.
به هر تقدير در باب تحولات آمريكا ميتوان گفت كه سران اين كشور بار ديگر براي رسيدن به مقاصد خود، حريم خصوصي و امنيتي شهروندان را هدف قرار دادهاند در حالي كه در وراي آن نه به دنبال تامين خواستههاي مردمي بلكه به دنبال تشديد سركوبها و ناديده گرفتن حقوق شهروندان در داخل و استمرار جنگ طلبي و سياستهاي خصمانه ديگر كشورها در عرصه بينالملل ميباشند اموري كه نشانگر ناديده گرفتن حقوق بشر از سوي كشور مدعي حمايت از بشريت ميباشد.
اين در حالي است كه نهادهاي مدعي حمايت از حقوق بشر نيز در برابر اين تحركات سكوت كرده تا برگي ديگر از واهي بودن ادعاهاي بشر دوستانه اين نهادها نيز بر ملا گردد.
شرق:فرمول دردسرساز
«فرمول دردسرساز»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم احمد حاتمييزد است كه در آن ميخوانيد؛آزادسازي نرخ سود سپرده بانكها توسط شوراي پول و اعتبار، دومين تحول بااهميت در جهت رقابتي كردن عمليات بانكي طي 10سال گذشته بهشمار ميرود. 10سال پيش از اين، بانكها موظف شدند پس از برگزاري مجامع سالانه، متناسب با عملكرد، مبلغي را بهعنوان سود قطعي به سپردهگذاران بپردازند. پرداخت سود قطعي بيشتر، توسط بانكهايي كه موفقتر عمل كردهاند، در رقابت با ساير بانكها براي جلب سپرده مشتريان چندان موثر واقع نشد.
هنگام انتخاب يك موسسه مالي، سپردهگذاران ايراني براي عملكرد مديريت بانك در دوره قبل اهميت زيادي قايل نشدند چرا كه تضميني براي استمرار مديريت يا تكرار موفقيت وجود ندارد. امروز آزادسازي نرخ سود ميتواند موجب رقابت جديتر بانكها شود ولي بانكها آزادسازي نرخ سود را به عنوان يك فرصت، مغتنم نشمردند و ارج ننهادند.
حال آنكه ميتوانستند به بركت اين آزادي، حجمي از سپردههاي سرگردان ديداري خود را به سپردههاي مدتدار تبديل كنند تا با تثبيت ميزان سپردهها آرامش را به اقتصاد بازگردانند و التهاب بازار سكه و ارز را فرونشانند. در عمل، اتفاق ديگري افتاد. مديران بانكها دور هم نشستند و همانند كارتلهاي سابق، توافق كردند كه رقابتي در كار نباشد. سود سپرده يكساله، دوساله، پنجساله را براي همه بانكها بهطور يكسان تعريف كردند.
اين هماهنگي انگيزه سپردهگذار در انتقال وجوه به بانك ديگر را از ميان برميدارد. چنين توافقي بين موسسات بزرگ مالي، در كشورهاي پيشرفته جرم تلقي ميشود و تصميمگيرندگان، طبق قوانين آنتيتراست تحت تعقيب قرار ميگيرند. در ايران چنين نميشود.
هنوز هم بانك مركزي و متصديان اقتصادي كشور از اقتدار كافي براي لغو مصوبه شوراي هماهنگي بانكها برخوردارند و ميتوانند موجبات لغو آن را فراهم كنند. در برابر پديده جديد آزادسازي، نرخ سود سپردهها آنهم، پس از 30سال، پرسشهاي مهمي در افكار عمومي مطرح ميشود كه نيازمند بررسي و پاسخگويي است.
رفع نگراني توليدكنندگان و فعالان اقتصادي، نه تنها وظيفه دولت و بانك مركزي بلكه بيشتر برعهده رسانههاي عمومي است كه عواقب مطلوب آن را توضيح دهند. آنها كه در ادامه فعاليت اقتصادي خود عمدتا به منابع مالي بانكها متكي باشند، نگران افزايش بيشتر نرخ تسهيلات هستند. مسوولان اتاق بازرگاني بهعنوان نماينده بخشخصوصي مرتبا بر اين نكته تاكيد كرده و خواهان كاهش بار مالي تسهيلات اعطايي به واحدهاي توليدي شده است ولي با افزايش نرخ سود سپردهها و رقابتي شدن آن مخالفتي ندارند.
استفاده از تسهيلات ارزان قيمت را بهعنوان شاهراه رسيدن به رونق اقتصادي و تنها علاج مشكل بيكاري در جامعه ميدانند. دولت به منظور رفع نگراني بخش خصوصي، سقفي براي نرخ تسهيلات اعطايي تعيين كرده و بر آن پافشاري ميكند. نحوه استفاده از منابع بانكي به دو گروه عقود مبادلهاي و مشاركتي طبقهبندي ميشود.
بانك مركزي حداكثر نرخ براي گروه اول را 15 و براي گروه دوم 21درصد اعلام كرده است، بنابراين وامگيرندگان موظفند پيش از امضاي قرارداد با بانك، عوايد ناشي از فعاليت اقتصادي خود را محاسبه كرده و تنها در صورتي كه تامين هزينههاي مالي با اين نرخها از محل سود حاصله توجيهپذير باشد درصدد اخذ تسهيلات برآيند در غير اين صورت از توسعه فعاليتي كه سودآور نباشد، پرهيز كنند. دستاندركاران اقتصاد كشور از خود ميپرسند چگونه ممكن است سود سپرده بانكها به صورت رقابتي بالا رود و اين امر به افزايش نرخ تسهيلات منجر نشود.
انتظار نميرود كه سود سپردهها در حد نرخ تسهيلات بالا رود بدون آنكه به سودآوري عمليات لطمهاي وارد شود. چنانچه گيرنده يك تسهيلات يك ساله با نرخ 17درصد همزمان سپردهاي به همان مبلغ و مدت و باز هم با نرخ 17درصد نزد بانك ديگري داشته باشد انتظار دارد كه سود دريافتي از بابت سپرده براي تامين هزينه مالي تسهيلات اخذشده كفايت كند. عملا چنين نخواهد بود، زيرا در طراحي نرمافزار كامپيوتري بانكها براي محاسبه سود سپرده و تسهيلات از فرمول يكسان و يكنواختي استفاده نشده است.
تفاوت اين دو كم نيست. بسته به مدت به هشتدرصد يا بيشتر هم ميرسد! محاسبه سود سپرده فرمول سادهاي دارد كه براي اغلب مشتريان قابل فهم است، در حاليكه فرمول رياضي محاسبه سود تسهيلات پيچيدهتر بوده و كاربرد توان n (يعني مدت استفاده از وام) موجب ميشود كه قدر مطلق سود محاسبه شده به مراتب بالاتر رود. صدور مجوز بانك مركزي براي استفاده از فرمول جديد به چند سال قبل برميگردد، زماني كه دولت بر كاهش نرخ اصرار ميورزيد فرمول جديد به مثابه پوششي براي اخذ سود بالاتر از وامگيرندگان به كار گرفته شد.
در عين حال عدد اسمي نرخ تسهيلات در حد قابل قبول دولت، پايين نگه داشته شد. تا زماني كه از فرمول محاسبه سود سپردهها و سود تسهيلات يكسان نشود بانكها ميتوانند سود سپرده را در ظاهر تا حد نرخ تسهيلات مشاركتي بالا ببرند و باز هم از مارجين (تفاوت درآمد و هزينه) قابل توجهي برخوردار شوند.
با اين وصف، بديهي است كه سودآوري بانكها استمرار خواهد يافت. به نظر نگارنده، روش محاسبه سود تسهيلات از شفافيت لازم برخوردار نيست. در صورتي كه بانكها مكلف شوند تا در محاسبه سود تسهيلات از همان فرمول محاسبه سود سپردهها استفاده كنند، عمليات بانكي شفافتر و به عدالت نزديكتر خواهد شد.
تهران امروز:قدرت صداي انقلاب
«قدرت صداي انقلاب»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سيدجواد سيدپور است كه در آن ميخوانيد؛«ايران قدرتمند است» اين را حتي دشمنان كشور نيز معترفند ولي قدرت ايران در چيست؟ آيا قدرت ايران در توانايي نظامي و توانمندي بالا در بازدارندگي نظامي است؟ آيا قدرت ايران در موقعيت ويژه ژئوپولتيك و ژئواستراتژيك است؟ آيا در وسعت جمعيتي و گستردگي پهنه سرزميني است؟ آيا در اقتصاد بزرگ و داشتن ذخاير عظيم نفت، گاز و منابع طبيعي است؟ آيا در نيروي كار ماهر، تحصيلكرده و متخصص زياد است؟ آيا در رشد علمي و موفقيت در دستيابي به توانمنديهاي عالي علمي است؟
از يك منظر ميتوان گفت كه همه اين موارد ميتواند از مولفهها و شاخصههاي اساسي قدرت باشد كه ايران اسلامي نيز برخوردار از آنهاست ولي آنچه وجه تمايز ايران اسلامي به عنوان يك قدرت بزرگ منطقهاي و حتي فرامنطقهاي است، اين است كه ايران داراي «صدا» است، ايران در منطقه و جهان داراي حرف و پيام ويژهاي است، حرف و پيامي كه برخاسته و برآمده از هويت انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني(ره) و خلف صالحش حضرت آيتالله العظمي خامنهاي است. حرف و پيامي كه ملتهاي بسياري را به وجد آورده و به تعالي رهنمون ميشود.
اين ساختار و سازمان هويتي، اعتقادي و ايماني چيزي نيست كه كشورهاي ديگر بتوانند مدعي دارا بودن آن باشنديا بتوانند با دلارهاي نفتي آن را به چنگ آورند و درست از همينجاست كه همواره در رقابت قدرت نميتوانند از پس كاروان ايران اسلامي به راه بيفتند و عقب ميمانند.
گفتمان انقلاب اسلامي در منطقه طرفداراني دارد كه تشنه شنيدن آنند و اين پايه اساسي و منشأ اصلي قدرت جمهوري اسلامي است، قدرتي كه از بدو ظهور و بروزش در سي و سه سال پيش تاكنون همواره فرامرزي بوده و توانسته تحولات ژرفي را در منطقه و جهان رقم بزند.
مبتني بر اين ديدگاه است كه خطبههاي روز گذشته رهبر فرزانه انقلاب و بازتاب وسيع و سريع آن در مهمترين رسانههاي دنيا بار ديگر تجلي و ظهور قدرت گفتماني انقلاب را به نمايش گذاشته و نشان داد كه قدرت ايران از جنس و نوع ديگري است.
اين درست همان نقطهاي است كه وهم و ترس دشمنان را برانگيخته است و از مقابله با توانمندي و قدرت ايران بازداشته است. چه اگر ايران قدرتش را بر مبناي تجهيزات نظامي و فني قرار ميداد، سهل بود كه از سوي ابرقدرتها در هم بشكند ولي هيچ تهديدي نميتواند از پس قدرت گفتماني ايران اسلامي برآيد.
ايران انقلابي بعد از سي و سه سال و رفع كردن انبوه چالشهاي دشمنان توانسته همچنان در خط مقدم مبارزه با استكبار جهاني و رژيم صهيونيستي بايستد و اراده حق خودش را در حمايت از مبارزان و مجاهدان راستين اعمال كند و نويدبخش آيندهاي اميدبخش باشد. آيندهاي كه به فرموده ولي امر مسلمين: «اراده خداوند به بيداري ملتها تعلق گرفته و قرن اسلام و عصر ملتها فرا رسيده و در آينده سرنوشت كل بشريت را تحت تاثير قرار خواهد داد.»
فرهيختگان:ضرورت تشکیل ارتش اسلامی
«ضرورت
تشکیل ارتش اسلامی»عنوان سرمقاله روزنامه فرهيختگان به قلم بهروز قزلباش
است كه در آن ميخوانيد؛ همگرایی کشورهای اسلامی در زمینههای مختلف با
دارابودن سهم قابلتوجهی از مناطق قابل سکونت کره زمین، جمعیت نسبتا بزرگ،
منابع اقتصادی بسیار قابلتوجه و اهمیتهای ژئوپلیتیکی غیرقابل انکار تجمع
قدرت آنها را فراهم خواهد کرد.
عنصر اساسی این تجمع قدرت، در «وحدت اسلامی» نهفته است، اما محور این تجمیع قدرت عمل به آیه شریفه ۶۰ سوره مبارکه انفال است که فرمود: «و أعدوا لهم مااستطعتم من قوه ...» «تا آنجا که میتوانید از تجهیزات برای خود آماده کنید و...» و تفاسیر در کلمه مبارکه «قوه» همه نیروهای مادی و معنوی را که موجبات قدرتمندی مومنان را فراهم میآورد داخل دانستهاند.
شعار مسلمین در جنگ حنین «الله اعلی و اجل» را نباید فراموش کرده باشیم که در برابر شعار «اعلی هبل» سرداده شد. نیز «الله مولانا و لا مولا لکم» در برابر «انا لنا العزی و لا عزی لکم» کفار سرداده شده است. این جوهر وحدت اسلامی است.
گردآمدن بر مدار قدرت الهی که «لاحول و لا قوه الابالله» و «الله مولانا» و «الله اعلی و اجل» که همه مظاهر و بواطن طاغوت و شرک و کفر را زایل و ضایع میسازد و آن را از جهانبینی امت اسلام ازاله میکند. امروز که جهان اسلام خود را از زنجیر اسارت قیود شیطان بزرگ و شیطانهای کوچک دور و بر آزاد میکند و «هویت» دینی خود را بدون توجه به تفاوت مذاهب و فرق اسلامی در متن اسلام و قرآن میجوید و میخواهد، نمیتواند نسبت به موضوع وحدت در بین امتهای اسلامی بیتوجه باشد. و باید گامهای عملی فراوانی را طراحی و اجرایی کند. روشها و تکنیکهایی که عزت و عظمت اسلامی را برای همه مسلمانان در سراسر جهان به ارمغان بیاورد باید به آزمون گذاشته شود. در این مسیر باید راههای عملی ایجاد همگرایی و بالاتر از آن وحدت و یگانگی آشکار و به آزمون درآید.
روشهایی مانند «بانکداری اسلامی»، «ایجاد پول اسلامی» تقویت بنیان فکری- عقیدتی و علمی جهان اسلام، «قدرتمندسازی اقتصاد ملتهای اسلامی» و البته دیگر زمینهها میتواند راههایی برای عملیاتیکردن وحدت اسلامی بین کشورهای مسلمان باشد.
این مقدار که مسلمین با هم دشمن نباشند کافی نیست. معنای وحدت اسلامی بالاتر از مقادیری است که فقط متغیرهایی را بپذیرد که منافع کشورهای مسلمان را به تنهایی مدیریت کند. در این نگاه همه متغیرها باید به نحوی بهکار آیند که موجبات قدرت کلان امت اسلامی را فراهم سازند. ملتهای مسلمان، باید برای حفاظت از «خود» به همه معناهای مترتب آن بیندیشند و گامهای درست و اساسی بردارند. برتری ملتهای مسلمان نسبت به یکدیگر به حکم «ان اکرمکم عندالله اتقیکم» فقط با مقیاس «تقوا» سنجیده میشود.
بنابراین عناصر دیگری مانند رنگ پوست، زبان، پیشینه تاریخی، قبیله، جغرافیای سیاسی، ثروت بالفعل و بالقوه و هر عامل دیگری نباید عامل برتریجویی بین مسلمانان و مومنین قرار گیرد. مفهوم «الله مولانا» در برابر هبل و عزی که مظهر کفر و الحاد است منحصر نیست. الله مولانا یعنی اینکه حواسمان باشد، زبان، سرزمین، روشهای حکومتی، تاریخ و مدنیت، قومیت، رنگ، نژاد، قوم و قبیله و... مولای یک مسلمان نیست. بلکه مولای او «الله هی علیا»ست. تشکیل «ارتش اسلامی»، سازمان مشترکدادن به ارتشهای اسلامی جهت واکنشهای دفاعی در برابر اصحاب هبل و عزی دنیای مدرن است.
تشکیل «قوه الله» در برابر هر قوهای است که منافع مسلمانان را در هر جای این کره خاکی به خطر بیندازد یا به آن صدمه بزند. تشکیل قدرت دفاع مشترک برای امت اسلام در برابر هرگونه تهاجم و تجاوز است. دنیای اسلام منابع عظیم به معنای موسع کلمه دارد. جمعیت فراوان، ثروت فراوان و دانش کافی، در اختیار اوست. ملتهای مسلمان در صورت اتحاد و برادری چنان قدرتی خواهند بود که به سود کسی نیست که بخواهد با آن بجنگد، یا در نقطه مقابل او قرار گیرد و دست به تهاجم بزند.
یکی از نتایج بزرگ بیداری ملتهای مسلمان در کشورهای اسلامی میتواند تشکیل ارتش دفاع مشترک یا همان ارتش اسلامی باشد که امکاناتش به اندازه امکانات همه کشورهای اسلامی است. یک نگاه گذرا به وضعیت قدرت برخی از ارتشهای کشورهای مسلمان نشانگر این است که در صورت به هم پیوستن این نیروها و یگانه شدن آنها، دشمن اسلام، هرکس که میخواهد باشد به خود جرأت نمیدهد که وارد مواجهه با مسلمانان شود، آنها را تحقیر کند و مثل زالو خونشان را بمکد و منابعشان را به غارت ببرد و... زیرا مسلمانان قادر خواهند بود با ارتش جهانی خود از هر مسلمانی و هر کشور مسلمانی دفاع تمام کرده و امنیت همه امتهای اسلامی را تامین کنند. مصر با بیش از ۸۲ میلیون نفر جمعیت و نزدیک به ۵۰۰ هزار پرسنل نظامی در رده شانزدهم دنیا از نظر قدرت نظامی قرار دارد.
ترکیه با ۷۹ میلیون نفر جمعیت و ۶۱۳ هزار پرسنل نظامی و ۲۵ میلیارد دلار بودجه نظامی دومین ارتش بزرگ دنیای اسلام است. پاکستان با ۱۸۷ میلیون نفر جمعیت و ۶ میلیارد و ۴۱۰ میلیارد دلار بودجه نظامی همتراز رده پانزدهم قدرتهای نظامی جهان است. عربستان سعودی با جمعیت بیش از ۲۶ میلیون نفر و بیش از ۲۳۳ هزار پرسنل نظامی در رده بیستم قدرتهای نظامی جهان واقع شده است. عراق با ۵/۴ میلیارد دلار در رتبه سیوپنجم ارتشهای جهان قرار دارد.
امارات متحده عربی با ۷۴۳/۳ دلار، قطر با ۶۳۸/۲، عربستان با ۹۰۳/۱ و... براساس متوسط درآمد سرانه ملی بودجه نظامی دارند (اعداد خیلی دقیق نیستند)، این در حالی است که برخی از این اعداد نسبت به سرانه بودجه نظامی ایران از ۱۳ تا ۳۳ برابر بیشتر است. دشمن شماره یک جهان اسلام یعنی آمریکا با ۷۹۶/۱ دلار حدود ۱۶ برابر و اسرائیل با ۷۳۶/۱ دلار پانزده برابر بودجه نظامی ایران از متوسط درآمد سرانه ملی خود را صرف نیروهای نظامی خویش میکنند.
تجمیع توان جغرافیاهای اسلامی، و توان اقتصادی و دیگر امکانات مورد نیاز تشکیل ارتش اسلامی، بزرگترین قدرت نظامی تاریخ جهان را ثبت خواهد کرد. این قدرت علاوهبر تامین نیازهای امنیتی جهان اسلام در آتیه نزدیک، در چشمانداز نهچندان دور میتواند صرف تحقق عدالت در جهان شود.
بنابراین تشکیل «ارتش اسلامی» نهتنها امروز یک نیاز ضروری است بلکه یک تکلیف الهی برای امت اسلام فرض میشود. لذا آغاز مطالعات مورد نیاز تشکیل چنین ارتشی باید در دستورکار ملتها و دولتهای اسلامی قرار گیرد. مبنای این نگاه به قدرت جهان اسلام خالی از تماشای وضعیت موجود جهان اسلام نیست و نگارنده تفاوت بین کشورهای اسلامی را امتیاز میداند نه تهدید.
ملت ما:انتخابات و حقوق مردم
«انتخابات و حقوق مردم»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم فرزاد خلفي است كه در آن ميخوانيد؛مردم به نظامي راي دادهاند كه بر مبناي جهانبيني توحيدي با دو اصل اسلاميت و جمهوريت، بر مولفههايي چون جمع بين خداگرايي و مردمگرايي، پيوند ديانت و سياست، عدالت، امر به معروف و نهي از منكر، اصالت تكليف در مقابل نتيجه، مصلحت اسلام و مسلمين، دعوت و گسترش اسلام، نفي سبيل، تقدم اهم بر مهم و توجه به مقتضيات زمان و مكان توجه ويژه دارد. بر اساس همين مولفهها امام راحل حفظ نظام اسلامي را از اوجب واجبات ميدانند و قائل به تقدم مصالح نظام بر مصالح فردي و گروهي هستند و ميفرمايند:
مسئله حفظ نظام اسلامي در اين عصر با وضعي كه در دنيا مشاهده ميشود و با اين نشانهگيريهايي كه از چپ و راست و دور و نزديك نسبت به اين مولود شريف ميشود، از اهم واجبات عقلي و شرعي است كه هيچ چيز با آن مزاحمت نميكند. در كنار اصل حفظ نظام امام به حقوق و آزاديهاي سياسي مردم توجه ويژه داشته و درباره حق انتخاب مردم ميفرمايند:
ملت و شما و هركس آزاد است هميشه و به هر كسي كه ميخواهد راي ميدهد... اين نميشود كه كسي الزام كند كسي را كه تو بايد به فلان راي بدهي و در جايي ديگر نيز بر انتخاب آزاد و عدم تحميل افراد بر مردم تاكيد دارند و ميفرمايند: بايد مردم را براي انتخابات، آزادگذاريم و نبايد كاري بكنيم كه فردي بر مردم تحميل شود.
بحمدالله مردم ما داراي رشد ديني – سياسي مطلوب هستند و خود، افراد متدين و درد مستضعفان چشيده و آگاه به مسائل ديني – سياسي و همگام با محرومين را انتخاب خواهند كرد. امام براي مردم حق نظارت قائل بوده و فرمودهاند: همه ملت موظفند كه نظارت كنند بر امور... . همه ملت موظفند به اينكه نظارت داشته باشند در همه كارهايي كه الان مربوط به اسلام است.
بنابراين بر اساس انديشههاي حضرت امام، حفظ نظام از اوجب واجبات، توجه به حقوق وآزاديهاي مردم لازم و نظارت مردم بر عموم مسئولان حق طبيعي و شرعي مردم است. البته اين سه اصل را بايد با هم جمع و بين آنها تناسب منطقي ايجاد كرد. بدين گونه كه انتقاد و اعتراض مردم نبايد اساس نظام را هدف بگيرد. به تعبيري براي وجين كردن يك مزرعه و هرس يك باغستان از آفات و علفهاي هرز نبايد با توپ و تانك وارد آن شويم.
از طرفي ديگر حقوق و آزاديهاي مردم نيز نبايد به هر بهانهاي يا وسيلهاي توسط هر كس در هر جايگاهي يا دستگاهي سلب شود. آنچه موجبات نااميدي مردم را فراهم ميكند دشمني دشمنان نيست. ملت از دشمن جز دشمني انتظاري ندارد بلكه اختلافات داخلي و جبههگيريهاي غير اخلاقي برخي از گروهها و جريانهاست كه روحيه مردم را تضعيف ميكند. نميتوان از تاثيرات رواج بداخلاقي و فضاي مملو از تهمت و دروغ و شايعه در دوره تبليغات برخي از انتخابات گذشته به سادگي گذشت ودرس نگرفت. گروههاي مرجع و نخبگان و فعالان حوزه دين و سياست كه داعيه خط امام و رهبري و پيروي از راه و سلوك او را دارند نيز بايد بدين مهم توجه و در اين ميدان امتحان مر قانون را مورد توجه قرار دهند و با اعتقاد عملي به توحيد و معاد و رسيدن روز حساب و كتاب از برخورد سياسي و حزبي و سليقهاي بپرهيزند.
از سوي ديگر بايد به اين مسئله توجه كنيم كه وقتي در خانواده نظام اختلاف نظر و ديدگاه كه البته طبيعي است بروز ميكند نبايد به واهمه افتاد، اما هنگامي كه اين اختلافها خداي ناكرده ذرهاي بخواهد چارچوب انقلاب را بلرزاند و دشمن را به وسوسه و در نهايت به دخالت وا دارد، بايد از منيتها و خواستهاي فردي و گروهي و حتي حق شخصي و گروهي گذشت و مصلحت نظام كه به تعبير حضرت امام مقدم بر هر چيز است را مورد توجه در مقام گفتار و كردار قرار داد.
شايسته است فعالان سياسي بهطور خاص و مردم بهطور عام ابزار و وسيلهاي براي سوءاستفاده بيگانگان قرار نگيرند. كارگزاران نظام با گسترش چتر انقلاب بايد با تعامل و تفاهم در راستاي تقويت و تحكيم اعتماد بين مردم و حكومت حركت كنند. بيترديد با نگاه تك حزبي و انحصار مديريت كشور در يك جريان خاص وحدت ملي تقويت نميشود
زيرا
يكي از مهمترين مولفههاي وحدت ملي و تقويت اعتماد عمومي مشاركت همه
جريانها، احزاب و گروهها زير چتر انقلاب و انديشههاي امام و رهبري است
كه ميتوان ظرفيتهاي عظيم قانون اساسي را عينيت بخشيد و به منافع ملي
حداكثري مورد نظر در چشمانداز بيست ساله دست يافت.
دنياي اقتصاد:آیا بودجه 91 انقباضی است؟
«آیا بودجه 91 انقباضی است؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم مهران دبيرسپهري است كه در آن ميخوانيد؛ريیسجمهور روز چهارشنبه بودجه سال 1391 را تقدیم مجلس كرد. بر اساس نمای ظاهری بودجه، برخی خبرگزاریها اعلام كردند که بودجه سال 1391 انقباضی نوشته شده؛ زیرا بودجه عمومی با کاهش قابل ملاحظهای نسبت به سال قبل مواجه شده که در نوع خود بیسابقه است.
اما شنیدهها حاکی از آن است که برخی درآمد و هزینهها هنوز در بودجه سال 91 منظور نشده و درواقع لایحه بودجه هنوز ناقص است. بنابراین تا تکمیل بودجه نمیتوان درباره انقباضی یا انبساطی بودن آن اظهارنظر قطعی كرد. اما توجه به بعضی ارقام و مقادیری که ریاست محترم جمهوری در زمان ارائه بودجه اعلام نمودند برای اشراف بیشتر به لایحه فوق سودمند خواهد بود.
بر این اساس، رشد اعتبارات هزينهاي در لايحه بودجه ٩١ بدون اعتبارات هدفمندي ٨/١٢ درصد است كه در راستاي حكم قانون برنامه ميباشد. همینطور رشد اعتبارات عمراني كشور يعني سرمايهگذاري در زيرساختها نيز ٤/٣٩ درصد پيشبيني شده است. البته به نظر میرسد رشد بودجه عمرانی در قسمت بودجه عمومی23 درصد بوده و بقیه مربوط به بودجه شرکتها است. با توجه به این که میزان قابل توجهی از تعداد کارکنان دولت کاسته شده است بنابراین رشد بودجه هزینهای و عمرانی حکایت از انقباض ندارد. همینطور رييسجمهور خبر از افزایش بودجه برخی دستگاهها علاوه بر افزایش متعارف هزینهای این دستگاهها داد. دستگاههایی مانند صندوق بازنشستگی کشوری و لشکری، دستگاههای فرهنگی، دانشگاهها و موسسات آموزش عالی، قوهقضائیه، نیروی انتظامی، بنیاد شهید، و بودجه دفاعی.
از طرف دیگر با توجه به خصوصیسازیهای صورت گرفته، رشد 7/11 درصدی بودجه شرکتهای دولتی قابل توجه است. در هر صورت تا زمانی که لایحه بودجه به قانون تبدیل نشود نمیتوان اظهار نظر قطعی درباره آن كرد؛ به ویژه به این دلیل که معمولا نمایندگان محترم نیز تغییراتی در بودجههای سالانه اعمال میکنند. اما بهترین روش برای آنکه از رشد کلی بودجههای سالانه مطلع شد آگاهی از رشد درآمدهای آن است که آن هم وابسته به میزان مالیات و میزان تولید و قیمت نفت در بودجه است که ارقام دقیق آن هنوز معلوم نیست؛ بنابراين با توجه به آنچه گفته شد و در مجموع به نظر میرسد اگر میزان بودجه در مجلس افزایش نیابد، بودجه سال1391 بودجهای متعادل خواهد بود.
گسترش صنعت:نظیم بازار با همکاری بخش خصوصی
«تنظیم بازار با همکاری بخش خصوصی»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم موید حسینیصدر است كه در آن ميخوانيد؛دیگر زمان زیادی تا پایان سالجاری باقی نمانده است و طبق روال سنوات گذشته در روزهای پایانی سال شهروندان برای تامین کالاهای مورد نیاز ایام عید خود روانه واحدهای صنفی و نمایشگاههای عرضه مستقیم کالا خواهند شد. به دنبال مراجعه شهروندان برای تامین کالاهای مورد نیاز خود، افزایش تقاضا در بازار به شکل چشمگیری در پلههای صعود گام بر میدارد.
همین افزایش یک باره سبب میشود تا بازار شکل دیگری به خود گیرد و شرایط جدیدی را تجربه کند. شرایطی که طیف وسیعی از بازاریان آن را «رونق» تعریف میکنند. در مقابل افزایش تقاضا برای کالاهای پرمصرف، مسوولان وزارت صنعت، معدن و تجارت نیز سیاست تنظیم بازار را در روزهای پایانی سال با جدیت بیشتری دنبال میکنندتا از این طریق به تقاضای شهروندان پاسخ گفته باشند.
اینکه چقدر سیاستهای تنظیم بازار طی سالهای گذشته موفق عمل کرده است را اگر کنار بگذاریم همیشه شاهد این بودهایم که مسوولان مرتبط با تنظیم بازار همواره سعی در ارائه بهترین عملکرد در این بخش را دارند.مقایسه نسبی ایام خاص و روزهای پایانی سالهای اخیر با چندین سال پیش نشان میدهد که مسوولان «تنظیم بازار» را بهطور منظم و تاثیرگذاری به اجرا گذاشتهاند و در این ایام ایجاد آرامش در بازار را یکی از اولویتهای خود قرار دادهاند.
امسال نیز براساس گفتههای وزیر صنعت، معدن و تجارت، همچون سنوات گذشته برنامه ذخیرهسازی، توزیع و بازرسی و نظارت بازار برای تنظیم بازار شب عید در دستور کار قرار گرفته و بازار ازسوی بازرسان سازمان حمایت و سازمان تعزیرات حکومتی رصد میشود. به نظر میرسد برنامههای در دست اجرا برای تنظیم بازار و برقراری نظم بخش قابل توجهی از افزایش تقاضا در ایام پایانی سال را پاسخگو خواهد بود تا از این رهگذر نوسانات قیمتی در بازار به حداقل برسد. نگاهی به روند بازار در سه سال گذشته نشان میدهد که برنامههای تدوین شده در این بخش از پختگی و کارآمدی بسیار بالایی برخوردار است.
امروز که اصناف و فعالان بخش خصوصی خود را آماده بهعهده گرفتن مسوولیت تنظیم و نظارت بر بازار میکنند میتوان امیدوار بود که روند کیفی آن رو به رشد باشد چراکه تنظیم بازار قانون هدفمندی یارانهها و سایر مناسبتهای سالجاری با همکاری و حضور پررنگ بخش خصوصی صورت گرفته است. بنابراین، این امیدواری وجود دارد تا با این برونسپاری، وزارت صنعت، معدن و تجارت گامی دیگر در راستای چابکسازی برداشته و بخش خصوصی و اصناف نیز نقش بیشتری در امور اجرایی بهعهده گیرند.