۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۹:۱۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۹۱۴۴۴
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۷ - ۰۸-۰۹-۱۳۹۰
کد ۱۹۱۴۴۴
انتشار: ۱۶:۰۷ - ۰۸-۰۹-۱۳۹۰

مرثیه ای بر سی صد و سی

کامران نجف زاده
وقتی یحیی صبح با چمدانش آمد اداره که یکساعت بعد برای همیشه برود،هنوز زخمی بود.با موتور جواد سرپیچ لیز خورده بودند.جوادموهایش را آن روز تیفوسی زده بود اما از ترس اداره صبح با سشوار افتاده بود به جانش.یحیی یعنی خدای کامپیوتر بود.اگرده  دقیقه هم مانده بود به خبر و می نشستی با یحیی گزارش می زدی خیالت راحت بود که نصف جان نمی شوی. می دانی آن وقت ها که جوان بودیم فکر می کردیم وقتی گزارش مان نمی رسد یعنی دیگر زندگی به لعنت سگ هم نمی ارزد.بعدا فهمیدیم اگر همه گزارش هایمان هم سر وقت برسد باز هیچ تپه ای را آباد نکرده ایم.یحیی زلال بود.با آرزوهایی که برای دخترش داشت و من نمی خواهم و نمی توانم او را الان قهرمان قصه ام کنم که چشم های" دیگری" ویران می شود.یحیی تدوینگر ما بود...

بجز یحیی مجید هم بود .پیرمردی  که داشت بازنشسته می شد و تمام فکر و ذکرش این بود که جهاز دخترش را جور کند.یا طوران که تازه یک غده عجیبی روی شانه اش در آمده بود وگفت شبیه جذامی ها شدم.عمل کرد و درش آورد و هنوز به هفته نرسیده بود باز تا آمد سرکاردوربین را گذاشت روی همان  شانه چپش.از آنهایی بود که یک عمر تیپا خورده اند و باز ایستاده اند.که راه تمام مرد رند بازی ها را آموخته بود اما هرگز در مروت،تیزی کشی نمی کرد.



*********

وقتی خبر سقوط سی صد و سی را دادند اول شبیه طاعون زده ها بودیم.بعد ها فکر کردیم که ما اصلا بچه ها را با سلام و صلوات فرستادیم؟وقتی قیژقیژچمدانشان را شنیدیم آنها را از زیر قرآن رد کردیم؟

حالا سالها از آن روزها می گذرد.حالا چنان رو به زوالم که  تعداد سالها را قاطی پاتی کرده ام.اما یکچیزهایی آدم راداغان می کند.یعنی هنوز به این عکس کنار دستم نگاه می کنم می بینم ما با همه این بچه ها "زندگی"کردیم.هرسال که می گذرد این غم پنهان به اندوهی شبیه شراب هفت ساله تبدیل می شود...که هشت ساله می شود.که نه ساله،ده ساله و شاید چهل ساله شود.

*********
از راهرو که رد می شوم بابای علیرضا را می بینم.ایستاده تا آسانسور بیاید.
این پا و آن پا می کنم.  و بعد تا می بینم یک آهی می کشد که یعنی هی زندگی(یا توی روحت آسانسور)...رد می شوم.خودم را می زنم به قانقاریا...به آلزایمر...با موبایلم اولین شماره ای که به ذهنم می رسد الکی  می گیرم.خب چه کنم؟بروم جلو؟.
من چکار می توانم بکنم؟شما بگو،من دقیقا   باید چکار بکنم؟
..بعد توی مخم یکهومی بینم انگار مثلا برای معلم دبیرستانم انشا می نویسم.یک متن مسخره که بیشتر بدرد نامه های عاشقانه می خورد..
"ما،همکاران پسر تو،در قشقرق آدم های سیاسی و غیر سیاسی ،آدم های کله گنده،در هیاهوی انگشت نگاری شیث و بوگاتی کریم گرفتاریم."!


اتفاقا غربی ها راست گفته اند که ژورنالیسم بی رحم است.این را یکبار می خواستم به محمد پسر ایل بیگی بگویم که لالمونی گرفتم.یادم افتاد دارد خبرنگار بزرگی می شود و این ماهی سیاه کوچولوی ببو که معلوم نیست از کدام دریاچه آمده کنار واژه هایم شنا می کند، در شبی که تا اینجا،دقیقا تا اینجا،برف آمده، او را یک آن،به راه بابای شهیدش مشکوک نکند...که یادش نرود این مردم چطور جان بی جان پدر را،در روز تشییع، بر شانه های صبورشان روانه کردند.همین هم مگر دلخوشی کمی است؟.عاقبت بخیری ...اصلا یک چیز دیگر... حتی برای این جماعت دلسوخته ،"خط آزاد"آن شب که از سردار پرسیدم"چند تا سی صد و سی دیگر داریم"هم چه فایده ای دارد؟ژورنالیست چقدر باید زور بزند خودش باشد و حالا اگر شد یا نشد آخرش هم یک دیس پچ پچ بگذارند جلویش...مرگ به موقع هم نعمتیست."اره"ابزاری در دست نجاران است که گاهی ما را هم دچار می کند....چرا؟که  یکی دیگر را نهایت پشت خط دراز می کنی و حکایت شوشتر و گردن و مسگری،اصلاهمو مگر خانواده و فک و فامیل ندارد؟اصلا مگر این همه ما این سالها سقوط داشتیم این همه ننه من غریبم بازی در آوردیم؟اینها را لابد برخی ها می پرسند و تو باید در برزخ عاطفه گری و حرفه ای گری بگویی من دوست دارم،حالا که به اینجا رسید،"دوست دارم"یک آماتور محض باشم و از پنجره جادویی،برای رفیقم که برای چشم های  تو عمری مایه گذاشت،مایه بگذارم نامرد!

ول کن حالا .
نگفتی چند سال است رفقای ما تک خوری کردند؟
چند سال است خلبان مقصر می شود؟
چند سال است ما یک گزارش نگرفتیم از دادگاه هایمان که چقدرچرب و چیلی است...هیهات!دنیا جای جالبی نیست...

منبع:وبلاگ کامران نجف زاده

ارسال به دوستان
علاءالدین بروجردی : مذاکرات دو آفت دارد که تمایلی ندارند به نتیجه برسد محمد هاشمی : اطلاع‌رسانی مناسبی درباره انفجار بندر شهید رجایی صورت نگرفته است زلزله ۷.۴ ریشتری در آرژانتین؛ هشدار سونامی صادر شد روایت رویترز از جزئیات مذاکرات ایران و آمریکا امام جمعه اهواز : گروهی که بتوانند جای خالی انبیاء را پر کنند، علما هستند / خداوند فرمان تشکیل حوزه‌های علمیه را داد توصیه امام جمعه اردبیل به اپوزیسیون: مثل اردشیر زاهدی روایت کنید امام جمعه قم : حوزه علمیه قم سرآغاز تحولات بزرگی در ایران و جهان شد  چرا میرزا رضا ناصرالدین شاه را کشت؟/ شکار شاهی که زندگی را با شکار معنی می‌کرد کاظم صدیقی : در فاجعه انفجار بندر شهید رجایی مسامحاتی بوده است انتقاد امام جمعه شیراز از بدعهدی آمریکایی‌ها : می‌گویند آقا این هفته نمی آییم ، چه ادا‌هایی دارند / جنتلمن‌های اروپایی آدم نیستند تاکید وزارت خارجه بر تعهد به مسیر دیپلماسی و اعلام آمادگی برای ادامه مذاکرات با امریکا هشدار به مالکان خودرو : مراقب باشید؛ از این تاریخ کارت سوخت‌ها باطل می‌شود تهرانی‌ها منتظر وزش باد شدید و گرد و خاک باشند هشدار سیل برای ۶ استان پنج چیزی که هرگز نباید به «چت‌ جی‌پی‌تی» بگویید
نظرسنجی
به نظر شما هدف ستاد امر به معروف از ارسال پیامک های حجاب به موبایل های مردم چیست؟