عصرایران ورزشی- عباس خادم الحسینی-
اتفاقات عجیب و غریب همچنان در فوتبال ایران ادامه دارد. یک روز شادی پس
از گل داستان می شود و روز دیگر کتک زدن داور مسابقه. این مسائل می تواند
هر کدام برای اثبات بی اخلاق بودن یک فوتبال کافی باشد. فوتبال ایران مدت
هاست که در دام حاشیه ها اسیر است و اکنون لاشه نیمه جانش توسط سودجویان
سیاسی و اقتصادی و ... دست به دست می شود.

اینجا ایرانه!
اینکه
چرا هیچ وقت نتوانسته ایم در این فوتبال شاهد نظم باشیم، اینکه چرا هیچ
وقت هیچ چیز به درستی و سر موقع انجام نمی شود، اینکه داریم سقوط می کنیم و
می بازیم، و هزار چرای دیگر همه و همه باعث دلسردی از ورزش پر طرفداری
همچون فوتبال می شود. البته اگر جایی به غیر از ایران این اتفاق رخ می داد.
در ایران فضایی حاکم است که سبب می شود یک علاقه مند به فوتبال در همه حال
علاقه مند به فوتبال باقی بماند.
1-در ایران یک جوان سرگرمی بزرگ و
بهتری از فوتبال ندارد. اینجا جوان ها حق انتخاب زیادی ندارند. یا باید سر
کوچه بایستند و سیگار و غیره دود کنند یا اینکه هر هفته پای تلویزیون
بنشینند و فوتبال تماشا کنند.
2- در اغلب کشورها از چیزهایی مثل
فوتبال و سینما و امثالهم استفاده ابزاری می شود. چرا که این قبیل سرگرمی
ها افراد زیادی را با هر سطحی از تحصیلات و طبقه اجتماعی که باشند به خود
مشغول می کنند و چه چیزی بهتر از این؟ اینکه چند میلیون آدم با گوش و چشم و
حواس آماده در اختیارت باشند تا به هر سو که دلت خواست منحرفش کنی، از آن
دست تاکتیک هایی است که بسیار خوب جواب می دهد.
اندر مزایای اخلاق
چه
دلچسب است که از اخلاق حرف می زنیم. چه مفتخر می شویم وقتی از تمدن سخن می
گوییم. آری ما عادتمان شده است که از تمدن کهن کشورمان حرف بزنیم و
اصطلاحاً فقط پز بدهیم.
کافیست کمی به خودمان نگاه کنیم. من در 24
ساعت شبانه روز چقدر اخلاق را به معنای کلمه رعایت می کنم. در رانندگی، در
گفتار، در کار، در ارتباط اجتماعی، در معاملات و ... .
از قدیم
گفته اند " داشتم داشتم مهم نیست، دارم دارم مهمه". اینکه اجداد ما در قدیم
چه بوده اند و چگونه می زیسته اند مهم نیست، این مهم و اساسی است که ما
امروز چگونه داریم روزمان را شب می کنیم. لویی پاستور می گوید:
" تمدن، تنها زاییده اقتصاد برتر نیست، در هنر و ادب و اخلاق هم باید متمدن بود و برتری داشت."
در
فوتبال ایران اتفاقاتی افتاده است که آینه تمام نمای امروز ماست. چه در
سیاست، چه در اقتصاد و چه در فرهنگ. داور را کتک زدن شوک بزرگ اخلاقی است
که هر کس آن فیلم را در برنامه نود دید را متاثر کرد. آیا به راستی چگونه
می شود که چنین رفتارهایی از یک انسان سر می زند؟
اخلاق یک واژه
دهان پر کن است. یک شعار به تمام معناست. کلمه ای که آنقدر تکرار شده است
دیگر دارد حالمان را به هم می زند. دیگر بهتر است که از سخن کم کنیم و به
عمل بیفزاییم.
بی شک در شکل گیری یک جامعه در حال سقوط شرایط
اجتماعی و اقتصادی و سیاسی نقش پر رنگ و مهمی را ایفا می کنند. اما هیچ کس
نمی تواند منکر فردگرایی در اجتماع شود. هر کس اختیار اعمال و زندگی شخصی
خود را دارد و می تواند رویه دلخواهش( در چهارچوب قوانین مدنی) را برگزیند.
حداقل
اگر نشود یک جامعه را نجات دارد، می شود یک انسان را از تله بی اخلاقی
آزاد کرد. می شود اخلاق مداری را از خودمان آغاز کنیم. از ساده ترین روابط
اجتماعی. به راستی چه دلچسب است که از اخلاق حرف می زنیم!