در روزهای اخیر بار ديگر موضوع حمله احتمالي اسراييل به تاسيسات هسته اي ايران در صدر اخبار و تحليل هاي رسانه هاي آمريكايي ، اروپايي و صهیونیستی قرار گرفته است.

به گزارش
عصر ايران در هفته گذشته مقامات تل آويو و برخي رسانه هاي اسراييلي با ايراد سخنان و انتشار گزارش هاي متعددی از حمله احتمالي اسراييل به تاسيسات هسته اي ايران ، اعلام كردند كه احتمال پايان يافتن فرصت ديپلماسي در پرونده هسته اي ايران روز به روز بيشتر مي شود.
ايهود باراك وزير دفاع اسراييل در مصاحبه اخير خود با بي بي سي مدعي شد كه هر چه زمان به جلو مي رود احتمال جنگ با ايران بيشتر مي شود ، روزنامه هاآرتص اسراييل به نقل از برخي مقامات آگاه اين رژيم نوشت كه ايهود باراك و بنيامين نتانياهو مشغول رايزني با اعضاي كابينه هستند تا موافقت آنها را با حمله احتمالي به ايران جلب كنند.
شيمون پرز رييس جمهور اسراييل نیز در اظهارات روز شنبه خود در مصاحبه با شبكه دو تلويزيون اين رژيم اعلام كرد كه احتمال حمله اسراييل و برخي ديگر از كشورها به ايران روز به روز بيشتر مي شود.
روزنامه گاردين بريتانيا هم روز پنج شنبه از آمادگي ارتش بريتانيا براي جنگ با ايران خبر داد و برخي رسانه هاي عربي منطقه نيز گزارش ها و تحليل هايي در اين باره منتشر ساختند.
به راستي دليل اصلي افزايش موج رسانه اي موضوع حمله به ايران چيست؟
در گمان نخست مي توان اين فرض را مطرح كرد كه اين جو سازي ها جنگ رسانه اي و تبليغاتي براي افزايش فشار و آماده سازي افكار جهاني براي برداشتن گام هايي ديگر براي تشديد تحريم ايران است .
بايد در نظر داشت كه تاكتيك آمريكا در چارچوب استراتژي بازدارندگي خود عليه ايران بر مبناي جنگ نرم طراحي شده است و واشنگتن آشكارا از جنگ سخت با ايران احتراز دارد.
اين مساله اي است كه خود مقامات آمريكايي هم روي آن تاكيد دارند و مقامات واشنگتن بارها و بارها تاكيد كرده اند كه در پي جنگ با ايران نيستند بلكه مي خواهند با تشديد فشارهاي تحريمي اين كشور را به زانو در آورند.
در همين راستا در هفته هاي گذشته چند موضوع در دستور كار آمريكا ، اروپا و اسراييل قرار گرفته است:
1- موضوع ادعاي تلاش ايران براي ترور سفير عربستان در آمريكا
2- مساله گزارش در آستانه انتشار آژانس بين المللي انرژي هسته اي در 8 نوامبر( 17 آبان) كه گفته مي شود در گزارش جديد مدير كل آژانس قرار است اطلاعاتي محرمانه از برخي فعاليت هاي مشكوك نظامي ايران ارايه شود
3- تشديد فشارهاي حقوق بشري عليه ايران در هفته هاي گذشته و باز شدن پرونده ايران در زمينه حقوق بشر در شوراي حقوق بشر سازمان ملل.
با كنار هم قرار دادن همه اين تحولات مي توان به يك نتيجه گيري رسيد و آن اينكه نقطه كانوني همه اين اقدامات و جو سازي هاي تبليغاتي و رسانه اي ، تشديد فشارها و آماده كردن افكار عمومي جهاني براي اقدامات سخت تر عليه ايران است ؛ يعني همان استراتژي ايالات متحده و متحدانش در برخورد با برنامه هسته اي ايران.
بنابراين در چارچوب اين تحليل موج رسانه اي اخير درباره حمله به ايران چيز جديدي نيست و بارها و بارها در گذشته نيز در مواقعي خاص تشديد شده و پس از مدتي كاهش يافته است.
گمان ديگر اما از نگاه برخي تحليلگران اين است كه اين بار اوضاع كمي فرق مي كند و ظاهرا آمريكا ، اروپا ، اسراييل و حتي برخي كشورهاي عربي منطقه خود را براي يك رويارويي اساسي با ايران و تعيين تكليف نهايي آماده مي كنند.
اظهارات روز گذشته محمود احمدي نژاد رييس جمهوري اسلامي نيز به كمك اين تحليلگران آمد تا مدعاي آنها درباره نزديك بودن خطر برخورد با ايران شكلي جدي تر به خود بگيرد .
احمدي نژاد روز گذشته گفت كه " به برخورد نهايي نزديك مي شويم" اما در عين حال تاكيد كرد كه الزاما اين برخورد نهايي نظامي نيست ؛ روي ديگر سكه سخن رييس جمهور اين است كه مي تواند اين برخورد نظامي هم باشد .
رييس جمهوري در اظهارات خود توضيح بيشتري درباره زمان و مكان اين برخورد و نيز منظورش از " الزاما نظامي نبودن برخورد نهايي " نكرد ، اما اظهارات او ظاهراً در همان راستايي است كه رسانه ها و مقامات اسراييل مي گويند ؛ يعني : نزديك تر شدن زمان برخورد نظامي با ايران.
در راستاي اين تحليل زمان تعيين تكليف نهايي ايران و غرب ( و البته اسراييل ) در زمين بازي هسته اي بسيار نزديك شده است و با توجه به ادعاي غربي ها درباره " مشكل گذشت زمان " در خطر اتمي شدن ايران و ناكارآمدي تحريم ها در بازداشتن ايران از اهداف هسته اي اش ( كه اتفاقاً مورد تاكيد ايران هم است ) راه ديگري در اين زمينه به جز برخورد نظامي وجود ندارد.
پيش فرض اين تحليل اين است كه غرب و اسراييل به هيچ وجه حاضر به پذيرش ايران هسته اي نبوده و نخواهند بود و از اين رو حتي به قيمت يك جنگ ويرانگر اجازه وقوع چنين سناريويي(هسته ای شدن ایران) را نخواهند داد.
از نظر اسراييل و علي رغم نگاه برخي مقامات و تحليلگران آمريكايي موضوع همزيستي با ايران هسته اي با ايجاد يك استراتژي " بازدارندگي موثر " به هيچ وجه امكان پذير نيست چرا كه از نظر آنها حكومت ايران ايدئولوژيك بوده و كنش هاي آن الزاما با منطق و عقلانيت مورد نظر آنها همخواني ندارد. آنها می گویند که ايران بارها و بارها اعلام كرده كه اسراييل بايد از روي نقشه سياسي جهان محو شود و پر واضح است كه وقتي چنين دولتي مجهز به سلاح هسته اي شود تلاش خواهد كرد تا از داشته خود در جهت "آرمان" هايش استفاده كند نه الزاما در جهت "منافع ملي " خود.
بنابراين از نظر گاه رژيم تل آويو و دستگاه تبليغاتي آن نبايد وارد "عصر ايران هسته اي " شد و همه تلاش ها بايد معطوف به جلوگيري از وقوع چنين سناريويي شود حتي به قيمت يك حمله پيشگيرانه در جهت ايجاد تاخير چند ساله در آغاز چنين عصري.
در جمع بندي موضوع بايد به چند نكته اشاره داشت :
1- با توجه به اختلاف ديدگاه موجود بين آمريكا و اسراييل در زمينه پذيرش يا عدم پذيرش " ايران هسته اي " اين احتمال كه اسراييل بدون موافقت و يا هماهنگي با آمريكا دست به اقدامي نظامي عليه ايران بزند ، وجود دارد. بنا براين در زمينه جنگ با ايران مي تواند شكافي بين آمريكا و اسراييل باز شود . براي مثال ايالات متحده صدها هزار نظامي و دهها پايگاه در تيررس ايران دارد كه در صورت حمله اسراييل طبيعتا ايران اين اهداف را جزء اهداف در تيررس خود خواهد دانست .
2- علي رغم شكاف موجود در بين آمريكا و اسراييل در زمينه جنگ با ايران ، دو طرف و كشورهاي اروپايي و بيشتر كشورهاي عربي در زمينه تشديد فشارهاي تحريمي و ايجاد جو تبليغاتي – رسانه اي عليه ايران هم داستان هستند.
در واقع در زمينه تحريم ايران و استفاده از فرصت هاي ديپلماسي در پرونده هسته اي همه طرف هاي درگير در پرونده هم داستان هستند اما وقتي موضوع تشديد تحريم ها و يا جنگ پيش مي آيد برخي كشورها خود را كنار مي كشند.
3- اسراييل تنها طرفي است كه به نظر مي رسد حاضر است در موضوع هسته اي ايران تا آخر راه ( جنگ) برود و پس از آن آمريكا ، كشورهاي اروپايي و برخي كشورهاي عربي منطقه قرار دارند كه ترجيح مي دهند با تشديد فشارهاي تحريمي و احتمالا تحريم هاي فلج كننده ، ايران را وادار به تسليم سازند و در رتبه آخر قدرت هايي چون چين و روسيه قرار دارند كه نه راضي به تشديد تحريم ها هستند و نه اينكه اساسا جنگ را مطلوب مي يابند بلكه بيشتر در پي اين هستند با تداوم تحريم هاي موجود و ايجاد فرصت هاي ديپلماسي ، ايران را وادار به عقب نشيني سازند و در این میان منافعی برای خود دست و پا کنند.
با توجه به اين واقعيت هنگامي كه اسراييل مي خواهد فشارهاي تحريمي عليه ايران افزايش يابد تلاش مي كند تا جو تبليغي – رسانه اي شديدي درباره احتمال حمله به ايران به وجود آورد تا ديگر طرف هاي درگير پرونده براي راضي كردن تل آويو فشارها را به تهران افزايش دهند.
آمريكا هم به نظر مي رسد به گونه اي آشكار از برخورد نظامي با ايران احتراز دارد و در همان حال به دنبال تشديد فشارهاي تحريمي عليه ايران و راضي كردن ديگر متحدان ( اروپا) و رقبا ( روسيه و چين) در اين زمينه است.
ایالات متحده در مواجهه با چنين وضعيتي سريعا وارد عمل شده و با رايزني با ديگر كشورها مي كوشد تا با بهانه كردن امكان حمله اسراييل به ايران رضايت آنها را براي تشديد فشارهاي تحريمي براي بازداشتن اسراييل از حمله به ايران جلب كند.
كشورهايي چون چين و روسيه نيز در مواجهه به تشديد فضاي تبليغي و رسانه اي در موضوع حمله به ايران تلاش مي كنند تا جدي بودن موضوع را به مقامات تهران گوشزد كنند تا هر چه زودتر براي جلوگيري از وضوع چنين احتمالي دست از غني سازي اورانيوم بردارند و به طور جدي با كشورهاي عضو 5+1 وارد مذاكره شوند. از آنجا که در میان این کشورها ، ایران به چین و روسیه نزدیک تر است ، پکن و مسکو امیدوارند از بحبوحه این فضای ضدایرانی ، منافعی برای خود جلب کنند کما این که تا کنون نیز در این باره موفق بوده اند.
بنابراين در جمع بندي موضوع بايد به اين حقيقت اشاره كرد كه با ايجاد جو تبليغي و رسانه اي درباره قريب الوقوع بودن موضوع حمله به ايران ظاهرا همه طرف هاي مقابل ایران در این پرونده مي توانند در جهت سياست ها و منافع شان از آن منتفع مي شوند.
همه از این فضا دارن استفاده میکنن و به نفعشونه چه دوستان عزیزمان!! و چه دشمنان خونی مان
حالا این سوال پیش میاد که ما چه نفعی میبریم این وسط؟؟!!
و سوال دیگر هم این است که همانطور که بدرستی گفتید سیاستهای ایران الزاما پراگماتیک و در راستای منافع ملی نیست. آیا آرمانهایمان واقعا دست یافتنی اند؟؟ آیا قاطبه ی مردم ایران به عنوان شاخص خواسته های بیرونی و درونی نظام با این جهت گیری ها موافقند؟؟