
روزنامه اعتماد - قاسم منصور آل كثير
پديده اينترنت به مثابه يك رسانه الكترونيكي جهان گستر و به واسطه برخي ويژگيهاي منحصر به فرد خود موقعيتي خاص را براي روابط انساني به وجود آورده كه خود حوزهيي ويژه براي انسانشناسي پديد آورده است. از مهمترين اين ويژگيها امكان خلق فضاها و اجتماعات مجازي است كه به دليل حضور كاربران اينترنتي از سراسر جهان، فرايندهاي اجتماعي و فرهنگي چشمگيري در آنها پديد ميآيند.
انسانشناسي و فرهنگ نيز يكي از همان فضاهايي است كه به واسطه اينترنت پا گرفت. اين پايگاه يك وبگاه علمي/ ترويجي است كه در همه زمينههاي فرهنگ، علوم اجتماعي و انساني با تاكيد خاص و با اولويت دادن به نگاه اجتماعي فعاليت ميكند.
اين وبگاه در حال حاضر صرفا به زبان فارسي منتشر ميشود. مديريت اين وبگاه را دكتر ناصر فكوهي در دست دارد. شعار اين تارنما آن است كه ميتوان سلسله مراتب و تقسيم بنديهاي اغلب بيمعنا، ناعادلانه، ايدئولوژيك، هژمونيك، خود شيفته و دستكاريكننده علمي و اجتماعي كه به جامعه تحميل ميشوند را كنار گذاشت و برخلاف تمام ادعاهايي كه درباره ناممكن بودن كار جمعي، غير محفلي، سالم و صميمانه ميان جماعتي از كساني كه صرفا دوست دارند دانش خود را با ديگران شريك شوند و از دانش ديگران بهره بگيرند، به چنين اهدافي دست يافت. و چنين تارنمايي به دور از چنين محافلي با بازديدكنندگان ميليوني راهاندازي كرد. اين تارنما در فراخوان نوشتن يادداشت در ششمين سالگردش بيان كرده بود كه توانسته است به بخش بزرگي از اهداف اوليه خود يعني گرد هم آوردن گروههاي فكري و اجتماعي گوناگون براي همكاري و هم انديشي در راه فرهنگ، خارج از حلقههاي محفلي يا ايدئولوژيك و ايجادعرصه براي به اشتراك گذاشتن انديشهها و دادن فرصتي براي نوشتن و انديشيدن و رشد در فرايند كنش فكري، دست بيابد بيآنكه نه خواسته باشد به يك بانك مقالات تبديل شود و نه به جايگاهي براي جهت دهي و سوگيري سود يا زيان اين و آن. در اين ميان تصميم گرفتم با مدير اين سايت، دكتر ناصر فكوهي گفتوگويي داشته باشم.
آيا از نظر شما افزايش و استقبال مخاطبان انسانشناسي و فرهنگ در سايتهاي اجتماعي و دانشنامهيي دليل بر افزايش تمايل مطالعه كنشگران در اين زمينهها است يا دليل آن هر چه بيشتر در دسترس شدن اينترنت و انسانشناسي و فرهنگ است؟هر دو دليل موثر هستند. فضاي مجازي امروز به پهنهيي تبديل شده است كه منطق خود را دارد و اغلب رسانههاي كلاسيك خيلي زود اين مساله را درك كرده و نمونهيي از رسانه خود را براي اين فضا طراحي كردهاند. امروزه تقريبا تمام روزنامههاي بزرگ جهان، نظير لوموند، واشنگتن پست، نيويورك تايمز و گاردين افزون بر نسخه كاغذي خود داراي چندين نمونه برخط (آنلاين) هستند كه براي دستگاههاي مختلف از رايانههاي خانگي گرفته تا تلفنهاي همراه واي پد و ... طراحي شدهاند. بنابراين هر چه بيشتر تعداد خوانندگاني كه از طريق اينترنت به شبكه وصل شده و مطالعه ميكنند، افزايش مييابد. البته كتاب و روزنامه كاغذي هم جايگاه خود را دارند اما بايد در آنها نوآوري كرد تا علاوه بر مشتريان اندكي مسنتر خود ديگران را نيز جذب كنند. تغيير سبك زندگي افراد و بويژه تراكم هر چه بيشتر شهرها و كاهش فضاي مسكوني در آنها سبب شده است استقبال از دسترسي رسانههاي اينترنتي هر چه بيشتر شود. اما از طرف ديگر به گمان من افزايش استقبال به خود تارنما و اهداف آن نيز بستگي داشته است، ما تلاش كردهايم واقعا بر آنچه گفتهايم پايبند باشيم و از «چهرهسازي»، «محفلپردازي»، «غوغا سالاري» دوري كنيم و در عين حال اگر به مسائل روز ميپردازيم از ديدگاه علمي باشد. همچنين تلاش كردهايم از ايجاد محفل چه در شكل ايدئولوژيك و چه در هر شكل ديگر آن جلوگيري كنيم. در سطح فرهنگهاي ملي و جهاني و غيره نيز اصل را بر وحدت ملي گذاشتهايم و از سياسي شدن بيهوده جلوگيري كردهايم.
از اين لحاظ من خوشحالم كه امروز بيش از هزار شهر و پنجاه كشور جهان ايرانيان به اين تارنما وارد ميشوند و اطلاعات ميگيرند و مقالات ديگران را ميخوانند. اين امر امكان قابل توجهي به جوانان ميدهد و به جرات ميتوانم بگويم كه بزرگترين هدف ما در اين تارنما دادن بيشترين امكان به جوانان براي عرضه كارهاي خود است كه در بسياري موارد ارزش بسيار زيادي دارند اما فرصت عرضه شدن در حتي روزنامهها و مجلاتي را كه به دنبال «چهره ها» هستند را نمييابند يا براي ا ين كار بايد به محفلي بپيوندند كه چندان راضي بدين كار نيستند. ما در عين حال توانستهايم اعتماد و همكاري تعداد زيادي از اساتيد ايراني و غير ايراني از ميان برجستهترين دانشگاهيان را نيز جذب كنيم كه نام آنها در صفحه مديران قابل مشاهده است. حضور اين نامها گوياي آن است كه نوشتهها و مطالب منتشر شده در اين تارنما داراي ارزش علمي هستند و هر چند اين امر خطا و اشتباههاي احتمالي را از ميان نميبرد اما بشدت كاهش ميدهد. اين را نيز ميتوان دليل موفقيت ديگر تارنما دانست.
آيا ميتوان به جرات گفت كه انسانشناسي و فرهنگ هماكنون به عنوان يكي از نيازهاي دانشجويان حوزه علوم اجتماعي و انسانشناسي بدل شده است؟من هميشه تلاش ميكنم از اينگونه فرمولهاي «بزرگ» و «پر طمطراق» اجتناب كنم. به نظر ميرسد آنچه تاثير گذار باشد تاثير خود را نشان ميدهد و نيازي به تعريف ما نيست. اما به هر تقدير بنا بر بازخوردهايي كه ما گرفتهايم و بخش بزرگي از آنها در ويژه نامه ششمين سالگرد سايت منتشر شد و همچنين بنا بر آماري كه از شمارشگران اينترنتي نظير وبگذر، آلكسا و گوگل آناليتكس داريم، استقبال زياد بوده (بويژه از طريق گوگل كه گوياي پژوهشي بودن اغلب جستوجوها است) و دانشجويان اغلب ميتوانند بسياري از نيازهاي خود را از طريق اين سايت رفع كنند. البته هدف ما آن است كه سايت محلي براي شروع باشد و سپس چه در خود آن و چه بيرون از آن فعاليتهاي دانشجويان و پژوهشگران براي بهتر كردن و ارتقا ي كاري شان ادامه پيدا كند.
برخي صفحات در قسمت شاخهها از نداشتن مدير رنج ميبرند، اين در حالي است كه وجود مديريتي با اشراف بر آن فرهنگ و موضوع، باعث ساماندهي و گسترش اين صفحات ميشود. آيا براي رفع چنين مشكلي تدابيري اتخاذ كرده ايد؟اين يك واقعيت است، اما ما اصولي را براي پذيرش مدير گذاشتهايم كه براحتي فراهم نميآيند: آشنايي با اينترنت و رايانه، در دسترس بودن دايم، دانشگاهي بودن يا قرار داشتن در سالهاي آخر دكترا يا تجربه كاري معادل در رشته مربوطه برخي از اين اصول هستند كه البته اخلاق حرفهيي و پذيرش قواعد كاري ما يعني پرهيز از محفل گرايي، ايدئولوژيك انديشيدن، با يكديگر كار كردن و همچنين عدم توجه و وسواس داشتن نسبت به سلسله مراتبها، انتخاب مدير را مشكل ميكند.
در بخش نظريه به غير از پير بورديو نظريات ديگر نيز در آينده پوشش داده ميشود؟در واقع اين بخش به نوعي يادگاري از نمونههاي نخستين سايت است و از جمله برنامههاي ما آن است كه اين بخش را به پرونده «پير بورديو» تبديل كنيم. زيرا در حال حاضر گرايشهاي نظري كه روي انسانشناسي و فرهنگ حضور دارند لزوما در خط بورديو نيستند و به ديدگاههاي او نيز به شكل انتقادي نگاه ميكنند. بنابراين سياست ما آن است كه براي متفكران، دانشگاهيان، اساتيد و نويسندگان فعال انسانشناسي و فرهنگ، پروندههايي را بگشاييم كه تاكنون تعدادي از اين پروندهها فعال شدهاند و باز هم پروندههايي خواهيم داشت. در بخش پرونده در حال حاضر متفكران ديگري مثل بارت، فوكو، لوي استروس، و... حضور دارند اما اينكه پرونده پر بار باشد بستگي به آن دارد كه دوستان نويسنده و دانشگاهي ما تا چه اندازه درباره آن بنويسند. خود من تصور ميكنم پروندههايي بايد براي انديشمندان ايراني و اسلامي گشوده شود اما براي اين كار نياز به آن هست كه ابتدا مطالب به حد كافي برسند.
با رصد برخي از صفحات همچون فرهنگ بختياري، فرهنگ آذري، انسانشناسي جهاني شدن و مهاجرت، فرهنگ لر، فرهنگ تركمن، انسانشناسي و سينما، فرهنگ بلوچ، متوجه ميشويم در اين يك سال گسترش خوبي پيدا كردهاند بويژه صفحه فرهنگ عرب و صفحه ادبيات كه هر كدام به ترتيب 11 و 15 صفحه در اين يك سال نسبت به سال گذشته افزايش داشتهاند اين درحالي است كه صفحاتي همچون فرهنگ اسكانديناوي، فرهنگ ترك و فرهنگ اقيانوسيه در كمترين فعاليت خود بودند. دليل اين عدم گسترش مطلوب اين صفحات را در چه چيز ميبينيد؟
كاملا درست است. اما توجه داشته باشيد كه برخي از فرهنگها در ايران كاملا ناشناخته بودهاند مثلا فرهنگ آفريقا، فرهنگ استراليا، اسكانديناوي و حتي تركيه. اين شايد به نظر عجيب بيايد و عجيب هم هست كه ما همان قدر كه به فرهنگهاي غربي توجه داشته و داريم به فرهنگهاي بزرگي همچون هند، چين، آفريقا بيتفاوت بودهايم. اين يك ميراث استعماري در نظام آموزشي ما است كه بايد از ميان برداشته شود اما براي اين كار نياز به زمان هست. در اغلب موارد ما ناچار بودهايم براي پوشش دادن اين صفحات از ترجمه استفاده كنيم، اما فكر ميكنم حتما نياز هست كه علاقهمندان به اين فرهنگها كاربيشتري در رابطه با آنها انجام بدهند.
آيا از نظر شما انسانشناسي و فرهنگ در دراز مدت ميتواند مسير دروني كردن، همسازي، تقارب و تكثر گرايي را هموار كند؟ و تاكنون چه مقدار از راه را پيموده؟به نظر من بخش مهمي از راه پيموده شده است اما راه بسيار زيادي در پيش روست كه لزوما نميتواند ونبايد از طريق اين سايت و اين موسسه طي شود، چون ما همه فاني هستيم. اينكه افراد بياموزند با يكديگر زندگي و فكر كنند و به يكديگر نزديك شوند يك تمرين واقعي دموكراسي فكري است. ما تا حدي اين كار را انجام دادهايم اما فاصله تا حد مطلوب بينهايت زياد است. آنچه مورد نظر است مسووليتمان در قبال زبان وفرهنگ ايراني است وگرنه نوشتهها ومطالب و نهادها در دانشگاهها و كشورهاي خارج از ايران به وفور وجود دارد. ممكن است برخي بپرسند پس اگر چنين چيزهايي هست اصولا چه لزومي به چنين سايتي وجود دارد كه پاسخ ساده است: اگر ما نتوانيم در زبان خود وجود داشته و بينديشيم در حقيقت وجود نداريم و اگر هم داشته باشيم به مثابه موضوعي مطالعاتي براي زبانهاي ديگر و نهادها و كشورهاي ديگر خواهد بود. بنابراين فرهنگهايي كه دغدغه حفظ خود را دارند تلاش ميكنند زبان خود وحضور بينالمللي آن را تقويت كنند. اين همان كاري است كه ما ميكنيم. اين براي ما افتخار بزرگي است كه از كشوري مثل امريكا با ميليونها سايت اطلاعرساني حتي در حوزه زبان و فرهنگهاي ايراني مراجعان سايت ما دايما رو به افزايش است و فكر نميكنم رسالت ما آن باشد كه وارد زبان انگليسي يا فرانسه بشويم كه هزاران هزار مركز و جايگاه براي تقويت خود دارند. اما اگر اين فرهنگها را در زبان خودمان و به زبان خودمان بشناسيم و بشناسانيم و اگر ميان زبانهاي مختلف ايراني رابطهيي فعال وپويا ايجاد كنيم آن زمان است كه ميتوانيم بگوييم كاري در خور توجه انجام دادهايم.