عصر ايران – اعتراضات سه هفته گذشته در شهرهاي مختلف آمريكا كه با تظاهرات اقشار مختلف مردم اين كشور برگزارمي شود ، همچنان ادامه دارد ؛ اين تظاهرات كه نخست از شهر نيويورك و از مقابل بازار بورس وال استريت در اين شهر آغاز شد ، در هفته هاي گذشته به ديگر شهرها و ايالات آمريكا نيز گسترش يافته است .
معترضان كه با استفاده از شبكه هاي اجتماعي – اينترنتي خود را سازماندهي مي كنند شيوه اي شبيه به اعتراضات جاري در كشورهاي خاورميانه و شمال آفريقا را برگزيده اند و تلاش دارند با تحصن در برخي ميادين اصلي و مراكز مالي و اقتصادي ، توجه جامعه ر به خود جلب كرده و مطالبات خود را مطرح كنند.
عمده مطالبات معترضان در آمريكا مطالبات اقتصادي است . آمريكا هم اكنون با يكي از بدترين بحران هاي اقتصادي خود در دهه هاي گذشته دست و پنجه نرم مي كند و دولت واشنگتن هم اكنون با بدهي بيش از 13 تريليون دلار بدهكار ترين دولت جهان به شمار مي شود.
وضعيت بحراني اقتصاد و بيكاري هاي گسترده و رو به تزايد در بخش هاي مختلف اقتصاد اين كشور سبب شده تا به لشگر بيكاران و معترضان افزوده شود ، هر چند كه معترضان از يك سنخ و دسته نيستند و در نگاهي اجمالي به اقشار مختلف حاضر در اعتراضات آمريكا ، گروه هاي مختلفي را مي توان مشاهده كرد: از افراد بيكار شده در ماه هاي اخير گرفته تا مخالفان جنگ و فعالان صلح و از چپ هاي دو آتشه گرفته تا گروه هاي مخالف جهاني سازي و ... .
اين دسته نا همگون از معترضان عملا سبب شده تا خواست هاي آنها هر چند مشخص اما امكان تحقق نداشته باشد . براي مثال يكي از خواست هاي اصلي معترضان مقابله با بنگاه هاي اقتصادي بزرگ و كمپانيها و سرمايه داران و بورس بازاني است كه به طور مشخص با نماد محله " وال استريت " در نيويورك گره خورده اند.
معترضاني كه براي نخستين بار در وال استريت تجمع كردند با اين شعار كه " هر چه بدبختي است از دست سرمايه داران و شركت هاي بزرگ " است ، خواستار اشغال اين بخش شهر شدند .
پرواضح است كه اين شعار و خواسته عملي نيست و حتي در صورتي كه چنين اقدامي
صورت بگيرد نمي تواند عملا دستاوردي براي معترضان به همراه داشته باشد.
اشغال وال استريت نيويورك و ديگر مراكز تجاري و مالي در شهرهاي ديگر آمريكا ، هر چند اقدامي نمادين است اما طبيعتا دستاوردي براي معترضان به همراه نخواهد داشت چرا كه شالوده اي كه نظم اقتصادي جامعه آمريكا بر روي آن بنا نهاده شده ، زير بنايي است كه كه در زير تارو پود مناسبات اقتصادي و سياسي اين كشور 230 ساله تنيده شده است.
مخلص كلام اينكه معترضان در آمريكا مي دانند چه نمي خواهند اما هنوز به طور مشخص اعلام نكرده اند كه الگوي مطلوب آنها براي اداره جامعه آمريكا چيست؟
اگر در كشورهاي عربي خاورميانه و شمال آفريقا مقابله با استبداد و ديكتاتوري فصل مشترك تمامي اعتراضات بوده و معترضان را حول محوري واحد سازمان داده ، اما معترضان آمريكايي به دليل اينكه مشكلاتي مشابه مشكلات مردم خاورميانه و شمال آفريقا ندارند ، تلاش كردند فصل مشترك خواست هاي خود را از "نهضت ضد ديكتاتوري " به "جنبش ضد سرمايه داري " تغيير دهند.
بنابراين با وجودي كه معترضان در آمريكا از اعتراضات موجود در كشورهاي عربي الهام شکلی گرفته اند اما مشخص است كه دلايل و انگيزه هاي اعلام نارضايتي در آمريكا بيشتر ريشه در مشكلات داخلي و بحران اقتصادي گسترده است كه از سال 2008 بدين سو اين كشور را درگير خود ساخته است ، از اين رو تلاش براي هم سرنوشت كردن و يكسان انگاري اعتراضات آمريكا با آنچه كه در كشورهاي خاورميانه مي گذرد از اساس فاقد پشتوانه استدلالي و منطقي است هر چند كه نحوه اعتراضات جاري در كشورهاي خاورميانه و شمال آفريقا در شيوه هاي ابراز نارضايتي در آمريكا تاثير داشته است.
طوری رفتار پلیس نیویورک را وحشیانه عنوان میکنند که انگار ما مردم ایران خبر نداریم رفتار وحشیانه یعنی چی؟!
اینکه جوانان آمریکایی از بحران اقتصادی لطمه خورده و بر علیه کمپانی های سرمایه داری طغیان کنند امریست مرسوم که هر سی چهل سال یکبار در آمریکاو غرب رخ میدهد. اینجا این همه جارو جنجال برایش درست کرده و القا میکنند بهار اسلامی!1 به آمریکا رسیده جای حیرت دارد!