این روزها در روش هایی كه اشخاص در منازعه با دیگران به كار می گیرند و به هدف از میدان به در كردن آنان، گاه به لو دادن جلسات مخفی و حرفهایی كه در محافل خصوصی زده شده استناد می كنند، گاهی به برخی از شعارها، گاهی به برخی از حرفهای ده ـ بیست سال پیش...
این روزها شخصی از میان هزاران آدمی كه سالها عاشقانه برای تحقق آرمان های این انقلاب زحمت كشیده بود، از بنده پرسید: فلانی! چرا فلان شخص علیه فلان شخص موضع گرفته و با تندی سخن می گوید؟ آیا مشكلی با او دارد؟ ما سر از حرف های او در نیاوردیم!
عرض كردم: داستان منازعات امروز با آنچه شما سی سال پیش یا طی بیست و پنج سال، از اختلاف نظرها و مباحثات داشتید، قدری متفاوت است. آن زمان ها، برای موضع گیری اشخاص علیه یكدیگر، یا گروه ها بر ضد سایرین، روی برخی از مبانی فكری تكیه می شد. مثلا گفته می شد چند جور جریان فكری داریم كه هر كدام تولید یك یك جریان سیاسی می كند. فلان اشخاص ملی هستند و روی ناسیونالیسم فكر می كنند و جریان سیاسی تولیدی شان هم مثلا ملی است.
فلان اشخاص اسلام التقاطی دارند و و بنابرین جریان سیاسی وابسته به آنان نیز منشعب از افكار التقاطی میان اسلام و ماركسیسم است. برخی كه اساسا ماركسیست هستند و .... و بدین ترتیب علیه یكدیگر فعالیت می كردند و حرف می زدند و موضع گیری می كردند. گاه با ملاطفت و گاه با خشونت و نتیجه آن كه یكی حذف می شد و شما هم دلتان خشنود و قانع كه به هر حال روی اساس و مبنایی یك اختلافی پیش آمده و به این نقطه كشیده شده است و اگر شما هم در دل این ماجرا بوده اید و كاری كرده و موضعی گرفته اید، توجیهی دارید.
اما از زمانی خاص كه تاریخش را هم می شود مشخص كرد، این اوضاع متفاوت و در هم شد، به این معنا كه دیگر اساس و پایه فكری برای اختلاف نظر مطرح نبود. می شد حدس زد كه قدرت و تصرف حوزه تصمیم گیری در نقاط حساس، مهم شده است. در این مرحله برای زدن دیگری به جای آن «مبنا» و «مبانی» باید اساسی تراشیده می شد. به طوری كه با استفاده از همان ذهنیت سابق و استفاده از همان نگره ها، مردم را قانع كرد كه گروه مقابل، منحرف و از خط خارج شده است. در این مرحله، عامل ماجرا باید تلاش كند تا به ظاهر مبانی طرف مقابل را منحرفانه نشان دهد و برای این كار دست به هر رطب و یابسی می زند. وقتی كم می آورد، شگردهای خاصی را باید بكار گیرد، دعواهای مصنوعی درست كند، خبرهای ساختگی ایجاد كند، جو سازی كند، حرف های عامه پسند بزند و به تحریك مردم بپردازد و ... حتی از رمال و جن گیر برای بیرون كردن رفیق از صحنه استفاده كند و ساعت ها و روزها وقت بگذارد تا به قول بچه ها زیرآب بزند....
این روزها در روش هایی كه اشخاص در منازعه با دیگران به كار می گیرند و به هدف از میدان به در كردن آنان، گاه به لو دادن جلسات مخفی و حرفهایی كه در محافل خصوصی زده شده استناد می كنند، گاهی به برخی از شعارها، گاهی به برخی از حرفهای ده ـ بیست سال پیش. به هر جایی كه می شود تمسك كرد، دست می یازند و استناد می كنند. شگفت كه مثلا گفته می شود فلانی قبل از انقلاب پول به مجاهدین خلق می داده است در حالی كه همان شخص سالها در این كشور در حضور امام رئیس مجلس بوده یا در حضور رهبری، ریاست جمهوری داشته اما حالا باید به خاطر آن خبر یا هر چه هست زده شود، یا گفته می شود فلان نتیجه در جنگ كار او بوده است و غیره و غیره....
از هرچه بگذریم نتیجه آن است كه یك بلبشویی خاصی پدید می آید كه نتیجه مهم آن از میان رفتن اخلاق و داشتن پایه و مبنا در تصمیم گیری و حرف زدن است. فقط یك نتیجه چنین رفتاری این كه وقتی چنین تجربه ای مكرر تكرار شد نیروهای ارزشی كه احساس می كنند با آنها بازی می شود، دیگر به میدان نخواهند آمد. آدم های سنگین، از موضعگیری دست خواهند كشید و حداكثر سكوت خواهند كرد كه همین جا تازه متهم به انواع و اقسام حرفهای دیگر می شوند.
امروز وقتی سرمقاله های نشریات و سایت ها را علیه دیگران می خوانیم، به خصوص وقتی سخنرانی بعضی را در محافل خاصی كه فكر می شود برای انتخابات آینده مهم هستند ملاحظه می كنیم از این قبیل زدن و نقد كردن ها زیاد می بینیم. سلسله كلمات و مفاهیمی كه هم كه در این دو سه سال درست شد، وسیله دیگری برای این نقدها و رویارویی ها شده است.
مهم این است كه وقتی این روشها باب شود، همه از آن تقلید می كنند. درست مثل كاری كه برخی از جریان های تندرو در میانه دهه هفتاد انجام داده، روش هایی را برای زدن دیگران باب كردند كه بعدها علیه خودشان بكار رفت. چیزی كه این وسط ماند، از بین رفتن اصول و اخلاقیات بود كه تا به امروز ادامه یافته و این اواخر تشدید شده است. متاسفانه این روشها به تدریج تبدیل به عرف شده و به قول امروزی ها نهادینه گشت و امروز وبال همه شده است.
بالاخره هر كسی و جریانی در جایی و روزی چیزی گفته است. بسیاری از این ها در جلسات دوستانه بوده است. وقتی هدف این باشد كه به استناد این حرفها دیگران زده شوند، هیچ كس سالم در نخواهد رفت. فقط بستگی به این دارد كه در قدرت باشد و كسی نتواند علیه او این حرف را بكار گیرد یا پایین آمده باشد و دیگران به راحتی بتوانند این مطالب را علیه او بكار ببرند.
شاید یكی از بدترین كارها این بود كه كسانی متهم به انواع اتهاماتی شدند كه هیچ وقت اثبات نشد، اما نفس اتهام سبب زمین خوردن آنها شد. این امر برای مدتی كسی را غالب و دیگران را مغلوب می كند اما وقتی تبدیل به یك روش شد، همه از آن استفاده خواهند كرد و غالب و مغلوب گم خواهد شد.
حاصل كلام آن كه دست انداختن به اصول و روشها و عرف مجادله و مبارزه و سست كردن پایه های آنها، به تدریج فراگیر شده و هر كسی فقط در صدد خراب كردن دیگران با استفاده از ابزارهای اینچنینی است. برخی در این زمینه نقش محوری دارند، همانها كه تمام تلاش را می كنند تا همه چیزها را خراب كنند تا شاید در این میانه، چیزی برای خودشان فراهم شود. از نظر آنها همه فاسدند مگر خودشان. این یك اصل است. البته چند روز بعد، حتی دوستان نزدیكشان هم باز، با همین روشها تخریب می شوند و همین طور ماجرا ادامه می باید تا هیچ چیزی ته كار نماند.
این ماهها در آستانه انتخابات بار دیگر از این روشها خواهیم داشت و گویی مقدر است كه هر بار، ارزشها و آدم هایی را از دست بدهیم و تصفیه ای بكنیم. ایرادی ندارد، اما به ما بگویند كه این امر تا به كجا ادامه خواهد یافت؟ به خصوص در حوزه ارزشها چه چیزی را باقی خواهد گذاشت؟ مع الاسف ما از انتخاباتی كه از آن طرف آب آورده ایم، فقط بدی هایش نصیب ما شده است و از این همه تمدن بشری، گویی فاضلابش را به ارث برده ایم.
بهتر است به اخلاق اسلامیمان باز گردیم، حفظ حرمت مؤمنان را در انتخابات اساس قرار دهیم، دهن مان برای زدن هر اتهامی آماده نباشد، ذهنمان لیز نشود، زبانمان ورای عقلمان باشد، اهمیت غیبت و تهمت را در متن دینی یكبار دیگر مرور كنیم، اخلاق انسانی و الهی را مد نظر قرار دهیم، حرمت پیران را داشته باشیم، و هزاران نصیحت اخلاقی دیگر كه ... در هزاران آیه و حدیث برای ما بیان شده است.