جام جم:روز قدس و بيداري اسلامي
روز قدس و بيداري اسلامي»عنوان سرمقالهي روزنامهي جام جم به قلم جلال برزگر است كه در آن ميخوانيد؛ابتكار بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران در نامگذاري آخرين جمعه ماه مبارك رمضان بهعنوان روز قدس آن هم يكسال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي از همان ابتدا تحركي هوشمندانه و وحدتآفرين در جهان اسلام بوده و نگراني عميق صهيونيستها و اشغالگران قدس شريف و حاميان جهاني و منطقهاي آنها را در پي داشته است.
اين ابتكار، ميراثي عظيم و معنوي براي ملتهاي مسلمان به شمار ميرود كه در جهت تثبيت آرمان رهايي قدس شريف معنا و كاربرد خاص خود را دارد. در چنين شرايطي، امسال مسلمانان منطقه در متن و بطن حركت عظيم بيداري اسلامي كه در كشورهاي خاورميانه و شمال آفريقا شكل گرفته روز قدس را برگزار ميكنند. روزي كه بركات وجودي و فرهنگ آگاهيبخش و وحدتآفرين آن در شكلگيري موج بيداري ملتهاي مسلمان بر عليه استبداد، استعمار و دنباله سرطاني نظام سلطه در منطقه يعني رژيماشغالگر قدس، نقش ويژه داشته است.
در ايامي كه سران رژيم صهيونيستي با نگراني چشم به تحولات منطقه دوخته و از دست رفتن ياران صميمي چون مبارك در مصر را به نظاره نشستهاند و روحيه ديني و ضدصهيونيستي ملتهاي منطقه از مصر تا ليبي و ديگر نقاط به خروش آمده است، فرارسيدن روز قدس يك ضربه بسيار مهلك به رژيم صهيونيستي و البته آمريكايي است كه درصدد تامين امنيت اسرائيل با نفوذ در انقلابهاي مردمي منطقه است.
از اين رو روز قدس امسال را بايد متفاوتترين روز قدس تا به امروز دانست. روزي كه در پيشواز آن جوانان مصري پرچم رژيم اسرائيل را به زير كشيدند و حالا در آخرين جمعه ماه مبارك خروش ضدصهيونيستي، ايران و مصر و يمن و ديگر نقاط و اجتماعهاي مسلمانان را به يكديگر پيوند خواهد داد؛ مسلماناني كه ديكتاتورهاي وابسته حاكم بر خويش را از تونس و مصر تا ليبي به زير كشيده و در يمن و بحرين و ديگر نقاط موج بيداري خويش را به پيش ميرانند، جملگي از نقش مخرب رژيم صهيونيستي و حاميانش در منطقه آگاهي يافتهاند.به همين خاطر است كه تا به حال هيچ چراغ سبزي از طرف آنها به اشغالگران قدس نشان داده نشده است. روز قدس امسال، ملت فلسطين بيش از هر زماني تعلق خود به امت اسلامي را احساس خواهد كرد؛ چون بيداري ملتهاي منطقه، اسلامي و ضد صهيونيستي بودن خود و هواداري از آرمان فلسطين را در اين روز پررنگتر از هر زمان برصفحه روزگار نقش خواهد كرد. يك دريا مسلمان بيدار در برابر يك رژيم اشغالگر و سفاك، يكي در اوج و ديگري در ذليلترين روزهاي خود و حتي درگير با مشكلات و اعتراضات سنگين داخلي و با حامياني متعجب و جامانده از تحولات، اين تصوير روز قدس امسال است. تصويري كه پيشتر امام (ره) بنا بر وعده الهي آن را بشارت داده بود. فرارسيدن اين روز بر تمام مسلمانان و وجدانهاي بيدار جهان مبارك باد.
كيهان:فرعي- اصلي در نقشه آن لاين انقلاب ها
«فرعي- اصلي در نقشه آن لاين انقلاب ها»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد؛دگرگوني در نقشه سياسي خاورميانه و جهان سرعت گرفته است. اكنون تغييرات نقشه سياست جهاني علي الدوام «به روز» مي شود.گسل هاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي متعددي كه ماه هاست در صحنه سياست جهاني فعال شده، هر چند روز يكبار زلزله تازه اي را پديد مي آورد و نقشي تازه بر صورت بندي تحولات مي زند. روزگاري تصور مي شد فقط خاورميانه روي خط زلزله است اما حالا اين تصور، ناتوان از بازگويي تمام واقعيت هاي جاري است. امروز بلوار «راتسچيلد» تل آويو همان قدر زلزله خيز شده كه ميدان «التحرير» مصر شد و خيابان هاي لندن همان قدر ملتهب به نظر مي آيد كه وال استريت نيويورك. گويا تمام تحولات گونه گون از شرق افغانستان و جنوب شبه جزيره عربستان (يمن) تا مصر و فلسطين اشغالي و 2محور «شمال- جنوب درياي مديترانه» و «شرق- غرب آتلانتيك»، همه روي يك موج قرار گرفته اند. در اين جهان پرتلاطم و مدام به روز شونده، سزاوار است كه ما نيز مرتبا خاستگاه تحولات و مسير مرحله به مرحله آن را رصد كنيم، فرصت هاي فراوان و تهديدهاي محتمل را در يك فهرست گرد آوريم و با اين برآورد، نگاه دقيق تري به فعل و انفعالات سياست داخلي به ويژه در جبهه اصولگرايان داشته باشيم.
كدام اتفاق بزرگ، جزء به جزء و قطعه به قطعه در حال ساخته شدن است؟ قرني كه سپري شد، قرن ابرقدرت ها بود. از دل دو جنگ بزرگ جهاني، قطب بندي قدرتي سربرآورد كه كمترين نقش در آن متعلق به ملت ها بود. آمريكا بود و شوروي و اقمار آنها. اما دو اتفاق بزرگ در دهه هاي پاياني قرن بيستم، تحولات جهاني را وارد فاز تازه اي كرد؛ 1-استارت قدرت نمايي ملت ها با پيروزي انقلاب اسلامي كه به تدريج در لبنان و فلسطين و افغانستان نيز باز توليد شد2-فروپاشي ابرقدرت شوروي در آگوست 1991 ميلادي(20 سال پيش) كه باعث شد آمريكا، سيماي ابرقدرتي بلامنازع و ياغي را به خود بگيرد. پس از فروپاشي بلوك شوروي، قشون كشي نظامي، سياسي و فرهنگي غرب (ناتوي نظامي و فرهنگي) به شرق اروپا آغاز شد. در كمتر از 10 سال آمريكا در حالي كه خود را بر دروازه هاي مسكو مي يافت، اعلام تاجگذاري كرد و قرن 21 را قرن جديد آمريكايي خواند. دور تازه جنگ صليبي رسما آغاز شد تا كار تنها رقيب باقي مانده در ميدان- جهان اسلام با الهام بخشي جمهوري اسلامي- يكسره شود. افغانستان و عراق در كمتر از 2 سال زير چكمه اشغالگران قرار گرفتند. ظاهرا همه چيز روي برنامه بود الا يك موضوع مغفول و نه چندان كوچك؛ ملت ها! مهاجمان اشغالگر قرار بود بر اين ملت ها حكومت كنند نه بر خاك ها و سرزمين ها. و پنتاگون و ناتو تنها كاري كه كرده بودند رژيم هاي متحد خود را به زير كشيده بودند بي آن كه بتوانند خلأ آنها را پر كنند. مناره دزدي بي آن كه چاه را كنده باشند. نمي شد كه در سرزمين هاي اشغالي عراق و افغانستان و فلسطين، يا سرزمين هاي تحت حاكميت خودكامگان متحد آمريكا (مصر و تونس و يمن و بحرين و عربستان و...) ملت وارد كرد. اگر ملت سازي شدني بود بايد در فلسطين اشغالي جواب مي داد كه نداد. حتي بي سر و پاهايي كه قرار بود ملت اسرائيل را تشكيل دهند، هم اكنون رژيم تل آويو را به چالش مي كشند.
«انقلاب»هايي كه از 8ماه پيش در شمال آفريقا و جنوب خليج فارس سربرآورده و به شكل اعتراض و شورش به غرب منتقل شده اند، روي ديگر سكه «مقاومت» هستند. هر جا ملتي هست كه عزت و آقايي و استقلال و حقوق خود را جست وجو مي كند و بر سر اين آرمان ها «مقاومت» مي كند، ذاتا «انقلابي» شده است و هر جا ملتي رو به انقلاب مي كند، حربه و گارد مقاومت را انتخاب كرده است. و نيز، هر جا انقلاب و مقاومت هست، ذاتا و ماهيتا معارضه با نوكران غرب نيز هست، در ايران و عراق باشد يا مصر و تونس و بحرين و يمن و ليبي. منطبق با اين واقعيت انكارناپذير، شوخي بي مزه و به غايت خنكي خواهد بود كه مثلا آمريكا و انگليس هم ادعا كنند از انقلابيون حمايت مي كنند يا مثلا اضلاع فتنه سبز در ايران تظاهر كنند كه از سقوط نوكران غرب به دست ملت ها خوشحالند. يعني مي شود كه مثلا ايهود باراك وزير جنگ رژيم صهيونيستي همين چند روز پيش بگويد «پرزيدنت مبارك و رژيم مصر بزرگ ترين ذخيره استراتژيك ما بودند» و نتانياهو نخست وزير همان رژيم گفته باشد «اپوزيسيون سبز در ايران بزرگ ترين سرمايه اسرائيل است»، آن گاه كنار هم گذاشتن و جمع زدن اين دو گزاره نتيجه بدهد كه دست اندركاران فتنه سبز از قيام مردم مصر خوشحال شده اند و تحرك كور روز 25 بهمن شان در راستاي حمايت از مردم مصر و تونس- و عليه مبارك و بن علي- بوده است؟! قصه همان قصه روسفيدي نوكري است كه اموال ارباب را دزديده بود و ارباب به همين دليل، كاسه ماست را بر سر وي شكست اما او انگار نه انگار كه سرش شكسته، گفت چه خوب! روسفيد شدم.
تغييرات گسترده در نقشه سياسي منطقه و جهان از 8ماه پيش در تونس كليد نخورد بلكه 2سال پيش در تهران آغاز شد، شايد دقيقا همان غروب روز قدس (27شهريور) سال 1388 كه رابرت گيتس وزير دفاع وقت (رئيس اسبق سازمان سيا) با بلاهت تمام، نسبت به حاشيه سازي عجيب و غريب دست اندركاران فتنه سبز ابراز ذوق زدگي كرد. آن روز در حالي كه توده هاي ميليوني ملت ايران، مرگ اشغالگران قدس را با زبان روزه فرياد مي كردند، گروهي تحريك شده از سوي سازمان فتنه به خيابان آمدند كه به دعوت رئيس گروه كر (وزارت خارجه رژيم صهيونيستي) شعار مي دادند «نه غزه، نه لبنان». و همزمان خط قرمز روي «جمهوري اسلامي» كشيده بودند. استقلال و آزادي بدون جمهوري اسلامي؟! ليبرال ها و سلطنت طلب هاي آمريكايي- انگليسي، مرد پاسداري از چنين آزادي و استقلالي بودند يا چپ هاي به ظاهر كمونيست؟!
آن روز تن آقاي گيتس هنوز داغ بود كه گفت «اتفاقات امروز ايران نشان داد سياست ما در تحريم عليه ايران درست بوده و فشارها جواب داده و باعث اختلاف و دودستگي شده است.» او نمي فهميد كه وقتي غيرت يك ملت عليه چنان رذالتي به جوش آيد، چه دو مينويي از بيداري و غيرت اسلامي در خاورميانه عليه نوكران غرب رخ خواهد داد. نمي دانست كه شعار بلاهت آلود نه غزه نه لبنان، چه آتش خشمي در جان ملت هاي مسلمان مصر و فلسطين و يمن و بحرين و ديگران مي اندازد. آمريكا و اسرائيل و انگليس و سرويس هاي جاسوسي آنها روز قدس 2سال پيش، كندن گور حسني مبارك و بن علي و عبدالله صالح و آل خليفه و آل سعود را كنتراتي به طايفه اي ورشكسته در ايران سپردند كه هنر ايجاد جرقه انفجار خشم ملت ايران و برپايي انقلابي تازه در 9دي 1388 را داشتند، جنبشي كه نيويورك تايمز در ستايش آن نوشت «اين بزرگ ترين تظاهرات در خيابان هاي تهران از 20سال پيش و از زمان تشييع آيت الله خميني است.»
به فهرست تحولات شتابان اخير در منطقه نظر بيندازيد: 1- غرب پس از سقوط متحدان در مصر، تونس، عراق، ليبي- و احتمالاً يمن و بحرين- درصدد سرقت انقلاب ملت ها و حاكميت هاي جديد است. اين كش وقوس با شدت تمام ادامه دارد 2- جبهه مقاومت در لبنان و سوريه تحت فشارهاي گسترده سياسي، تبليغاتي و حتي نظامي است تا شايد گشايشي براي آمريكا و اسرائيل پديد آيد 3- رژيم عربستان و برخي كشورهاي همسو به عرصه فراخوانده شده اند تا به هر قيمت ولو مداخله نظامي، ترمزي بر روند تحولات و انحراف مسير آن باشند 4- اسرائيل درحالي كه از حمله به جنوب لبنان و جنوب فلسطين (غزه) هيچ نتيجه اي نگرفت اكنون زير پاي خود را در مصر نيز خالي شده مي بيند و همزمان- به تعبير هاآرتص- بي سر و پاهاي كاباره نشيني كه اساساً شست وشوي مغزي داده شده بودند و درحاكميت اسرائيل آدم حساب نمي شدند، به خودنمايي چند صدهزارنفري در خيابان هاي تل آويو با شعار نتانياهو برو گم شو پرداخته اند 5- آمريكا طبق توافق بايد تا آخر دسامبر 2011 (فرداي 9دي 1390) چهل و ششهزار نيروي نظامي خود را بدون كمترين دستاوردي از عراق خارج كند و تخليه نيروها از افغانستان را در ماه هاي آينده آغاز نمايد. 6- اغتشاش سياسي- اقتصادي تا لندن و نيويورك و واشنگتن و تا مرز سقوط اعتبار دولت هاي آمريكا و انگليس امتداد يافته است. اين بحران ها تازه سر باز كرده اند و اين هنوز اول ماجراست. نابرابري 273 برابري شمال و جنوب در لندن يك بشكه باروت كامل و مستعد انفجار است چنان كه مقدمه آن را ديديم. 7- چالش هسته اي با وجود شتاب گرفتن روند توسعه برنامه هسته اي ايران به حاشيه پرتاب شده است.
در چنين شرايطي اگر شما جاي اتاق فكرهاي امنيتي- راهبردي در واشنگتن يا لندن و تل آويو بوديد و پيش فرض اصلي را بر خشكاندن سرچشمه مي گذاشتيد، سراغ كجا مي رفتيد؟ اگر قرار بود اين روند شتابان تحولات از رمق بيفتد، موتور الهام بخشي را كه بايد خاموش شود، در كجا جست وجو مي كرديد؟ جز ايران؟ به جرئت مي توان گفت اگر ترس از الهام بخشي و تعيين كنندگي ايران نبود، غرب با ميلتاريزم عريان و نسل كشي و كشتار جمعي، مسائل مصر و تونس و يمن و عراق و سوريه و لبنان و بحرين را يكجا حل مي كرد همچنان كه در دهه 1990 در يوگسلاوي سابق (صربستان) كرد.
با اين صورت بندي اجمالي از تحولات منطقه و جهان، اكنون بهتر مي توان مفهوم «اصلي- فرعي» كردن مسائل در حوزه سياست داخلي، در سطح حاكميتي و از جمله درون جبهه اصولگرايان را دريافت. قطعاً مثلث استكبار مانند دو سال پيش و البته اين بار از موضع ضعف، روي پروژه فشار بر ايران متمركز خواهد شد. اين سناريو 1- فشار اقتصادي و تحريم 2- فشار سياسي و تبليغاتي (به بهانه هاي چالش هسته اي، حقوق بشر و تروريسم) 3- فراخوان همه عوامل وابسته به ميدان براي به ركود كشاندن روندهاي اقتصادي و سياسي (اصلاحات اقتصادي و انتخابات) در ايران را شامل مي شود اما نقطه تمركز دشمن «سيبل كردن حاكميت و حاملان اصولگراي آن» خواهد بود چرا كه دشمن يقين كرده صرفاً با سست كردن يكپارچگي در حاكميت و ايجاد خلل و شكاف در آن است كه مي تواند كاري از پيش ببرد. حركت با چراغ خاموش اضلاع فتنه براي شبيخون و بسيج رسانه اي گسترده با محوريت انهدام «انسجام حاكميتي اصولگرايان»، خبر از اين سناريو مي دهد. همه تمركز دشمن و فتنه گران بر آزاد كردن غول به زنجير كشيده شده اختلاف از چراغ است.
هركس از هر زاويه و با هر استدلالي، آرمان بي بديل و بلامعارض اتحاد و همدلي را به چالش مي كشد، ترديد نبايد كند كه نه تنها در حق ملت ايران جفا كرده بلكه شريك خون هر مظلومي خواهد بود كه در جاي جاي جبهه بزرگ مقاومت اسلامي بلكه جبهه بيداري ملت ها بر زمين مي ريزد. چنين خطايي، جرمي بزرگ و نابخشودني است. باشد كه پيشاهنگان اين بيداري عظيم، از ملت ايران و ديگر ملت ها جا نمانند. به بركت روحيه جهادي، بايد از خواب نوشين بامداد رحيل حذر كرد. مقتداي فرزانه انقلاب با همين افق ديد بود كه ويژگي چهارگانه جهاد را 1- مقابل حركت خصمانه و غرض آلود دشمن 2- مستمر و همه جانبه 3- هوشمندانه و 4- مخلصانه بودن برشمردند. بدون روحيه جهادي نمي توان در خط مقدم و پيشاني «جبهه مقاومت و انقلاب» ايستاد و به مفهوم حقيقي، به روز(up to date) و آن لاين بود.
خراسان:تحولات منطقه و وضعيت رژيم صهيونيستي
«تحولات منطقه و وضعيت رژيم صهيونيستي»عنوان يادداشت روز روزنامهي خراسان سيد حميد حسيني است كه در آن ميخوانيد؛تحولات ، خيزش ها و جنبش هاي مردمي منطقه چه تاثيري بر رژيم صهيونيستي خواهد داشت؟ آيا اين تحولات باعث ضعف بيشتر اين رژيم شده يا به زعم برخي اين فرآيند طرحي از قبل برنامه ريزي شده براي تقويت اين رژيم مي باشد. آيا مي توان متصور بود که اين موج بيداري سرزمين هاي اشغالي را نيز درنوردد؟
براي پاسخ به اين سوالات بدون شک بايد نگاهي به وضعيت روابط اسرائيل به ويژه با کشورهاي عربي پس از جنگ شش روزه ۱۹۶۷م داشته باشيم. به طور کلي روابط رژيم صهيونيستي و کشورهاي عرب در طول بيش از ۴ دهه اخير در چارچوب ساختاري مي گنجد که پس از شکست اعراب از اين رژيم در جنگ ۶ روزه بنا شده بود. اعراب پس از شکست در اين جنگ دچار نوعي سرخوردگي شدند که ماحصل آن در صحنه سياست، تحکيم موقعيت رژيم هاي اقتدارگرايي بود که اگر در عرصه داخلي تماميت خواه و خودکامه اما در عرصه خارجي به غايت محافظه کار بودند. بدون شک اين وضعيت شرايط مناسبي را براي تل آويو ايجاد کرد که در کنار حمايت هاي بي دريغ واشنگتن ، موقعيت خود را روز به روز مستحکم تر کند. کشورهاي محافظه کار عرب و در راس آن ها مصر عملا نوعي ديوار حفاظتي دور رژيم صهيونيستي بنا کرده بودند. سقوط مبارک ، فرار بن علي و تداوم حرکت هاي مردمي در منطقه در ابعاد سياسي تاثير نفوذ اسرائيل بر تصميم گيري اعراب، به ويژه در محور مناقشات فلسطيني - اسرائيلي را کاهش داده است و طرح راهبردي رژيم صهيونيستي براي عادي سازي روابط با همه جهان عرب را در هاله اي از ابهام فرو برده است.
اگر چه دولت هايي که در مصر، تونس و ليبي بر سر کار خواهند آمد و اين که چه رويکردي نسبت به اسرائيل داشته باشند در تعيين شرايط اين رژيم در منطقه تاثيرگذار خواهد بود اما اگر نقطه مشترک خيزش هاي اخير در کشورهاي عربي را مطالبه براي پررنگ شدن نقش مردم در عرصه سياسي و اجتماعي بدانيم دور از انتظار نيست که در آينده نزديک حوزه سياست خارجي نيز همچون ديگر حوزه ها تحت تاثير مطالبات ملي و خواسته هاي افکار عمومي اين کشورها قرار بگيرد. افکار عمومي که طي دهه هاي اخير رويکردي متفاوت با حاکمان خود در حمايت از آرمان ملت فلسطين داشته اند. در اين چارچوب جنبش هاي مردمي شکل گرفته درحوزه خاورميانه و شمال آفريقا براي اسرائيل و آينده آن تهديدي جدي محسوب مي شود. حتي به جرات مي توان گفت حاکمان تل آويو امروز با نگراني به آن چه در سوريه مي گذرد نيز مي نگرند گرچه تضعيف اسد و مشغول شدن دولت دمشق با مشکلات داخلي براي اسرائيل گزينه اي مطلوب است اما هرگونه تغيير رژيم در سوريه با توجه به ترکيب مخالفان اسد که احتمال روي کارآمدن دولتي افراط گرا را تقويت مي کند چندان موافق نظر سران رژيم صهيونيستي نيست.
نحوه مواجهه سران رژيم صهيونيستي با برخي خواسته هايي که در گذشته با آن ها شديدتر برخورد مي کردند از جمله بحث و اختلاف نظر در درون اين رژيم بر سرعذرخواهي از ترکيه درباره حمله به کشتي مرمره و ناوگان آزادي، ارسال پالس هايي براي از سرگيري مذاکرات با طرف فلسطيني و ... نيز نشان از تضعيف موضع اين رژيم به واسطه تحولات منطقه دارد.
طرح مسئله کشور مستقل فلسطين و ابراز تمايل برخي کشورهاي غربي براي به رسميت شناختن اين کشور در سازمان ملل را نيز مي توان واکنشي براي امتيازي حداقلي به طرف فلسطيني براي کاستن از فضاي ضداسرائيلي در منطقه که پتانسيل هاي تبديل شدن به يک حرکت فراگير با توجه به آن چه در سالروز تاسيس اين رژيم جعلي و سالروز جنگ ۱۹۶۷ شاهد بوديم را دارد، ارزيابي کرد.
خارج از فضاي ترسيم شده در بيرون از مرزهاي اين رژيم در داخل نيز ناملايمات و فشارهاي مردمي عليه حاکمان تل آويو افزايش يافته است.
براي تحليل حوادث اخير و راهپيمايي گسترده در برخي شهرهاي اسرائيل، توجه به ترکيب گروه هاي سياسي داخلي اين رژيم از جمله اقليت در حال قدرت گيري يهوديان روس تبار و نقش آن ها در راهپيمايي هاي اخير و همچنين وضعيت اجتماعي و اقتصادي «سفاردين ها» يا يهوديان آسيايي - آفريقايي در مقابل اشکنازي ها و يهوديان اروپايي تبار ضروري است اما در هر صورت اين رژيم اگرچه سعي خواهد کرد از چنين مسائلي به عنوان گريزگاهي براي خروج از وضعيت موجود استفاده کند اما اگر در تحليل نهايي نتواند به نيازهاي واقعي آن ها پاسخ گويد بي ترديد اين اعتراض ها ادامه پيدا خواهد کرد.
اسرائيل در مسيري قرار گرفته است که از يک سو شاهد تغيير و تحولات در ساختارهاي داخلي کشورهاي همجوار به ويژه مصر است،تغييراتي که لاجرم به سياست خارجي اين کشورها نيز تحميل و رويه محافظه کارانه و تا حدي حمايت گرانه از اين رژيم را بر هم خواهد زد و از سوي ديگر با ساکناني روبه روست که داراي توقعات فزاينده ناشي از شعارهاي صهيونيستي براي تشکيل يک دولت يهودي در تل آويو هستند.
گرچه در تحليل تغييرات سياست جديد کشورهايي چون مصر
در قبال رژيم صهيونيستي نبايد جانب افراط را پيمود و انتظار مواجهه مستقيم
اين دولت ها با اسرائيل را داشت اما موج به وجود آمده در نزد افکار عمومي
کشورهاي منطقه به خوبي پتانسيل تبديل شدن به يک حرکت فراگير عليه رژيم
صهيونيستي را دارد. حرکتي که انتظار مي رود در روز جهاني قدس امسال بارقه
هاي آن را مشاهده کرد.
جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته
«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛هفته جاري از هر جهت به لحاظ قدر و قيمت از ارزش و اعتبار ويژهاي برخوردار بود. شبهاي رحمت قدر را در اين هفته پشت سر گذاشتيم درحالي كه ملت ايران در سوگ شهادت جانسوز آئينه صفات كبريايي، دروازه حكمت نبوي، تجسم ايمان، تجلي عدالت، ياور مظلومان، پدر يتيمان و مظهر تام و تمام فضائل، مولي الموحدين حضرت علي بن ابيطالب عليهالسلام داغدار بود.
ماه رمضان كه از شبهاي قدر عبور ميكند، صداي برچيده شدن سفره ضيافت الهي به گوش ميرسد. چند صباحي ديگر از روزهاي پرفيض رمضان باقي نمانده است و هفته آينده سرانجام صبحي از راه ميرسد كه طليعهاش ديگر رمضان نيست، بنابر اين بايد همچون پيشوايان دين از به پايان آمدن رمضان غمگين بود و اشك حسرت از ديدگان باريد و حداكثر استفاده را از فرصتهاي برجاي مانده انجام داد.
در هفته پاياني ماه مبارك رمضان همچنين بانگ آزادي قدس شريف، پرصلابتتر از هميشه به گوش ميرسد و ملتهاي مسلمان خود را براي گراميداشت روز جهاني قدس و حمايت از ملت مظلوم فلسطين آماده ميكنند. فردا نيز در ايران اسلامي همه در پاسخ به نداي بنيانگذار جمهوري اسلامي در صفوفي يكپارچه به خيابانها خواهند آمد و با حضور پرشكوه خود در راهپيمايي اعلام خواهند كرد كه ستاره بخت رژيم صهيونيستي رو به افول است و قدس شريف در آيندهاي نه چندان دور به آغوش اسلام باز خواهد گشت.
فردا ملت ايران همچون سالهاي گذشته با رژيم صهيونيستي كه اين روزها به شدت از درون پوسيده و با اعتراضات شديد داخلي مواجه است، اتمام حجت خواهد كرد و خون تازهاي را به رگهاي ملت مبارز و مظلوم فلسطين تزريق ميكند. مردم مسلمان ايران فردا با حضور گسترده در اين راهپيمايي، ناقوس مرگ اشغالگران صهيونيست را به صدا در خواهد آورد و براين امر تاكيد خواهد گذاشت كه تداوم خيزش ملتهاي مسلمان و عرب كه به تدريج از يوغ سلطه ديكتاتورها خارج ميشوند، رژيم غاصب صهيونيستي را از صفحه روزگار محو خواهد كرد.
از ديگر مناسبتهاي اين هفته بايد به آغاز هفته دولت اشاره كرد. هفته دولت به ياد ايام شهادت اسوههاي صداقت و خدمتگزاري يعني شهيدان رجايي و باهنر به اين اسم نامگذاري شده است. اين دو يار وفادار كه در كسوت رياست جمهوري و نخست وزيري نظام در نهايت تعهد، ابتكار، هوشمندي، ساده زيستي و مردمداري ايفاي مسئوليت ميكردند در هشتم شهريور سال 60 در آتش كينه و نفاق دشمنان نظام سوختند ولي راه روشني را از خودبه يادگار گذاشتند. آنان به واقع، به دور از خط بازي و بدون آنكه بخواهند جناح خاصي را حاكميت ببخشند، به دنبال حاكم كردن روحيه خدمتگزاري و عزت مندي صاحبان اصلي انقلاب بودند. آن دو شهيد در عين حال كه عاشق خدمت بيريا به مردم بودند هرگز به فكر بهرهبرداري از آن نبوده و همواره خود را وامدار مردم ميدانستند. يادشان گرامي و راهشان پررهرو باد.
اين هفته در صحنه بينالمللي نيز شاهد رخدادهاي مهمي بوديم در ليبي، مردم اين كشور، پس از 6 ماه مبارزه بيامان، سرانجام ديكتاتور را به زانو درآوردند. سرهنگ معمر قذافي كه با يك كودتا بر سر كارآمد 42 سال مقدرات مردم ليبي را در قبضه گرفت و هر صداي معترض و مخالف را با وحشيگري تمام در گلو خفه كرد. قذافي كه كودتاي خود را انقلاب مردمي قلمداد كرده بود هزاران نفر را با اتهام مخالفت با انقلاب به كام مرگ فرستاد و يا در سياهچالهاي خود محبوس ساخت.
قذافي، آنچنان خودكامه و مغرور بود كه تا واپسين روزهاي حكومتش، اعتراضهاي مردمي را، آشوب يك تعداد افراد معتاد و خلافكار عنوان ميكرد و مخالفان را به موش تشبيه ميكرد ولي طولي نكشيد كه همين، به گفته وي موشها، آنچنان عرصه را بر وي تنگ كردند كه ديكتاتور خود به موشي تبديل شد كه دربدر به دنبال روزنهاي براي مخفيشدن است. براساس تازهترين گزارشها، انقلابيون مقر كاخهاي قذافي در منطقه به شدت حفاظت شده العزيزيه را به تصرف درآوردهاند ولي هنوز از ديكتاتور فراري و محل اختفاي وي اطلاعي دردست نيست.
ترديد نيست كه هفته جاري براي مردم ليبي روزهاي تاريخي محسوب ميشود و خاطره روزهاي به زيركشيدن ديكتاتور خونخوار كه تنها در 6 ماه گذشته هزاران نفر را به خاك و خون كشيد و حتي با هواپيما بر مردم كشورش حمله كرد، در اذهان مردم ليبي براي هميشه باقي خواهد ماند. اكنون با فروپاشي رژيم نكبتبار قذافي دوران تازهاي براي مردم ليبي آغاز شده است و تمام نگاههاي جهانيان به مسئولان انقلاب ليبي است تا ببينند تحولات آتي ليبي را به كدام سمت و سوي هدايت ميكنند. شك نيست كه يكي از آفتهايي كه از همين ابتداي امر انقلاب مردم ليبي را تهديد ميكند ادامه مداخلات غرب به بهانه مشاركت آنها در سرنگوني قذافي است. قطعا غربيها با تمسك به حملات پنج ماهه ناتو عليه اهداف رژيم قذافي، به دنبال سهمخواهي برخواهند آمد و بهمين جهت اين مقطع براي انقلاب مردم ليبي بسيار حساس است.
اين هفته مردم مصر در اعتراض به جنايت رژيم صهيونيستي در كشتن سه نظامي مصري، در اطراف سفارت رژيم صهيونيستي در قاهره تجمع اعتراضي برپا كردند و پرچم اين رژيم را پس از پايين كشيدن از ساختمان سفارت آتش زدند.
اين حادثه را بايد، زنگ جديترين تهديد براي مناسبات 32 ساله مصر و رژيم صهيونيستي دانست. مصريهاي خشمگين درحالي كه خواستار قطع رابطه با رژيم صهيونيستي شدند اعلام كردند دوراني كه صهيونيستها، اعراب را ميكشتند و خود را مقيد به پاسخگويي نميدانستند، سپري شده است و اكنون رژيم صهيونيستي بايد تاوان جنايتش در كشتار نظاميان مصري را بپردازد.
اكنون، همانگونه كه پيشبيني ميشد انقلاب مردم مصر خواستههاي خود را به مرور به سران فعلي و شوراي نظامي حاكم تحميل ميكند و ادامه همين روند ميتواند به سرعت به قطع مناسبات جاري و فسخ قراردادهاي سازش رژيم سابق با تلآويو منجر شود. اين رخدادها آنچنان رژيم صهيونيستي را به وحشت انداخته است كه ايهود باراك وزير جنگ رژيم صهيونيستي با حمله به سياستهاي نتانياهو، نخستوزير اين رژيم، حفظ روابط با مصر و همچنين حفظ پيمان سازش با قاهره را براي اين رژيم حياتي خواند. مردم معترض مصر وعده دادهاند در صورت بياعتنايي حاكمان كنوني مصر به خواستههايشان، روز جمعه آتي نيز كه همزمان است با مراسم و راهپيمايي روز جهاني قدس است، در قاهره تجمع كرده و دست به اعتراض خواهند زد.
اين هفته دامنه ناآراميهاي اروپا كه ماه قبل از انگليس شروع شد به آلمان رسيد و اين كشور طي چندين شب گذشته شاهد تظاهرات و به آتش كشيدهشدن صدها خودرو توسط جوانان معترض بود. تداوم اعتراضها در آلمان، دولت اين كشور را با چالش مواجه كرده است.
گسترش اعتراضهاي اجتماعي و سياسي در اروپا، تاكيدي است بر اين واقعيت كه بحرانهاي اجتماعي نهفتهاي در اروپا وجود دارد و جوامع اين كشورها، برخلاف تصويري كه دولتمردان اروپايي سعي ميكنند ارائه دهند، از بيعدالتيها، و تبعيضها و ظلم گستردهاي رنج ميبرند و مردم اين كشورها هر زمان كه فرصتي به دست ميآورند نارضايتي خود از روابط و ضوابط ناسالم حاكم بر غرب را بروز ميدهند.
رسالت:روز قدسي متفاوت با هر سال
«روز قدسي متفاوت با هر سال»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت است كه در آن ميخوانيد؛"همدردي با ملت فلسطين"و"تاکيد بر ادامه مقاومت در برابر اشغالگران مسجد الاقصي"در کنار "محکوميت غرب و رژيم صهيونيستي"مولفه هاي تشکيل دهنده روز قدس هر سال بوده است.پيوند اين مولفه ها هر سال منجر به خلق صحنه هايي با شکوه در حمايت از انتفاضه و قيام در برابر دشمنان فلسطين شده است.امسال نيز ملتهاي منطقه و جهان خود را براي برگزاري روز قدسي ديگر آماده مي کنند اما روز قدس امسال نسبت به موارد مشابه در سالهاي گذشته حالتي انحصاري دارد .در تشريح منحصر به فرد بودن روز قدس امسال لازم است چهار نکته را مدنظر قراردهيم:
1-موساد طي دهه هاي اخير پازلهاي امنيتي خود در خاورميانه را با تکيه بر متحدان منطقه غرب و تل آويو چيده بود.اين چينش به صورتي مستمر صورت گرفت و از "موئير داگان"و"افرايم هاليوي"تا "تامير پاردو"رئيس جديد موساد همه نسبت به تثبيت اين ساختار امنيتي پيوسته امنيتي متعهد بوده و هستند.از اين حيث مهره هاي سياسي ايالات متحده در منطقه به طور همزمان مهره هاي امنيتي موساد نيز محسوب مي شوند.طي کمتر از يک سال اخير موساد چندين مهره امنيتي خود را در خاورميانه از دست داده است.حسني مبارک رئيس جمهور مصر به عنوان تکيه گاه سرويسهاي امنيتي رژيم صهيونيستي هم اکنون به جاي ملاقات با مقامات موساد بر روي تخت بيمارستان و درون قفس آهني قرار گرفته و از ترس اعدام لحظه اي آرام و قرار ندارد!
علي عبدالله صالح ديکتاتور يمن قدرت و جرات بازگشت به سرزمين خود را ندارد و حتي نزديکان وي نيز ادامه همراهي با وي را نوعي ريسک بزرگ و بي نتيجه مي دانند.معمر قذافي نيز اگرچه ظاهرا رابطه خوبي با رژيم صهيونيستي نداشته است،اما در جريان ربوده شدن امام موسي صدر در برابر تل آويو سرتسليم فرود آورد.عبدالله دوم پادشاه اردن و امير عبدالله پادشاه عربستان سعودي نيز توان امنيتي خود را به ناچار بر روي مناسبات داخلي کشور خود متمرکز کرده اند.پادشاه اردن به شدت از فرياد اعتراض شهروندان خود در خصوص ايجاد اصلاحات واقعي در اين کشور مي هراسد و مقامات آل سعود در کنار اين ترس مشابه،با کابوس مرگ همزمان پادشاه و وليعهد و جنگ قدرت در دربار نيز دست و پنجه نرم مي کنند.در چنين شرايطي موساد زنجيره اطلاعاتي و امنيتي ساخته شده به دست خود و سيا را پس از دهه ها از هم گسيخته مي بيند،ضمن اينکه صهيونيستها به دليل سير سريع تحولات منطقه ناشي از بيداري اسلامي قدرت تطبيق خود با اين تحولات را از دست داده اند.
2-قيامهاي اخير منطقه نقطه ظهور بيداري اسلامي در خاورميانه محسوب مي شود.جرقه بيداري اسلامي در خاورميانه در سال 1979 ،همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي زده شد .از آن پس تاثيرپذيري ملتهاي منطقه از انقلاب اسلامي سير تکاملي خود را طي کرد و سرانجام در سال 2010 ميلادي،يعني زماني که غرب و رژيم صهيونيستي اساسا تصور آن را نمي کردند،شاهد قيام فراگير ملتهاي مسلمان عليه حکام عربي وابسته به جريان سلطه بوديم.
نظرسنجي هاي صورت گرفته جملگي نشان مي دهد که اسلام گرايي و حمايت از مقاومت مولفه هاي اصلي قيام ملتهاي مسلمان را تشکيل مي دهد.تظاهرات ميليوني و گسترده اخير ملت مصر در ميدان التحرير و فرياد الله اکبر آنها در ميان بهت و حيرت رسانه هاي غربي و تاکيد انقلابيون کشورهايي مانند بحرين،يمن،ليبي و ...بر مبنا قرار دادن دين اسلام در نحوه ايجاد حکومت بعدي در اين کشورها عملا صهيونيستها را در وضعيتي سخت قرار داده است.در چنين شرايطي تل آويو با خاورميانه اي روبه روست که 180 درجه با آنچه بوش و اوباما در پي تحقق آن بودند تفاوت دارد .
3-رژيم صهيونيستي اهرمهاي مختلفي را جهت مقابله با بحرانهاي پيش روي خود تعريف کرده است.اين اهرمها سلسله مراتب و جايگاهي مشخص دارد اما محکم ترين و آخرين اهرم و به عبارت بهتر پناهگاهي که تل آويو در مواقع بحران به آن پناه مي برد ايالات متحده آمريکا و اتحاديه اروپاست.در حال حاضر تل آويو نمي تواند از اهرمهاي مياني خود در مواجهه با بحرانهاي منطقه استفاده کند زيرا بحرانهاي پيش روي تل آويو از يک سو عميق و از سوي ديگر گسترده است .رژيم صهيونيستي ناچار است در چنين شرايطي روي به متحدان و حاميان غربي خود بياورد تا از آنها بخواهد مطابق تعهدات آشکار و پنهاني که به صهيونيستها داده اند،تل آويو را ار نقطه بحران دور کنند.اما غرب در حال حاضر در تلاش است تا با جمع جبري نيروهاي سياسي و اقتصادي اعضاي مجموعه اش،در بهترين حالت ممکن خود را از بحران اقتصادي نجات دهد.باراک اوباما،ديويد کامرون ،نيکلا سارکوزي و ....جملگي از وقوع موج دوم بحران اقتصادي در کشورهاي خود خبر مي دهند.نوسانات يورو و دلار و سقوط بازار هاي بورس در آمريکا و اروپا به تيتر روزنامه هاي غربي تبديل شده است و صف آرايي ملتها و دولتهاي غربي بر سر اجراي طرح رياضت اقتصادي از اينترنت به کف خيابان کشانده شده است!حضور نظامي غرب در افغانستان،عراق و ليبي نيز بر حجم بحرانهاي اقتصادي آن افزوده است،تا آنجا که حتي اصلي ترين مدافعان حضور بلندت مدت آمريکا و ناتو در خاورميانه و شبه قاره هند نيز از ترس آينده تاريک اقتصادي کشورهايشان فرمان عقب گرد صادرکرده اند!
4-فارغ از آنچه تا کنون مورد ارزيابي قرار گرفت،رژيم صهيونيستي در معادلات سياسي و امنيتي داخلي خود نيز با بحران روبه روست."تزيبي ليوني" رهبر حزب کاديما که به تازگي نسبت به انزواي رژيم صهيونيستي در جهان اذعان کرده است،در پي حذف بيرحمانه نتانياهو و ليبرمن برآمده است.در چنين شرايطي حزب ليکود نيز بايد پاسخگوي دهها هزار صهيونيست و شهرک نشين ناراضي و سمجي باشد که ديگر "مهاجرت از اراضي اشغالي "را نسبت به ماندن در آن ترجيح مي دهند.شهرک نشينان پس از مدتها دريافته اند که دواي درد آنها نه حزب کاديما و نه ليکود و نه کارگر است،بلکه تنها فرار از اراضي اشغالي است که مي تواند آنها را از برزخي که امثال نتانياهو ،رابين،باراک،شارون،موشه دايان،گلدا ماير و مناخم بگين پيام آور آن بوده اند نجات دهند.
با نيم نگاهي به آنچه در منطقه مي گذرد به خوبي در مي يابيم که با استناد به متغير زمان دارد از وزن سياسي و امنيتي رژيم صهيونيستي کاسته و بر وزن ملتهاي مسلمان و انقلاب اسلامي افزوده مي شود.اصلي ترين پيام روز قدس امسال "عينيت زوال اسرائيل"با استناد به نشانه هايي محکم و عقل پسند است.نشانه هايي که هر روز بر تعداد آنها افزوده خواهد شد .
با توجه به آنچه اشاره شد،تظاهرات روز قدس امسال
در بازه جهان اسلام و از سوي ديگر در بازه نظام بين الملل عظيم، فراگير و
تعيين کننده خواهد بود.ملتهاي مسلمان در راستاي حمايت هميشگي خود از ملت
فلسطين و حمايت از بيداري اسلامي شكل گرفته در خاورميانه حضوري فعال و
گسترده در روز قدس خواهند داشت.ديگر ملتهاي دنيا نيز با تكيه بر مواردي
مانند نقض حقوق بشر از سوي رژيم صهيونيستي،ادامه محروميت فلسطينيان،تلاش
ملتهاي خاورميانه جهت حذف غرب و رژيم صهيونيستي از معادلات سياسي و
اقتصادي منطقه و ....همبستگي با شكوهي با جهان اسلام خواهند داشت.
حمايت:روزي براي سراسر جهان
«روزي براي سراسر جهان»عنوان يادداشت روز روزنامهي حمايت است كه در ان ميخوانيد؛فلسطين سرزميني كه پيش از اين در حال فراموش شدن بود و اشغالگران آن هر جنايتي را بدون هيچ گونه مجازاتي انجام ميدادند، اكنون نه تنها ديگر در حاشيه قرار ندارد، بلكه از محورهاي مطالبات جهاني گرديده است.
زماني عنوان ميشد كه فلسطين مسئلهاي صرفا اسلامي در چارچوب تحولات دروني خاورميانه و كشورهاي عربي است، اما اين روزها نه تنها اين تصور باطل گرديده بلكه جهانيان مسئله فلسطين را به دردي مشترك مبدل كردهاند كه براي پايان درد و رنج ملت آن بايد دست اتحاد و همبستگي به يكديگر دهند. اكنون نه تنها در درون فلسطين مقاومت در ابعاد گستردهاي ادامه دارد و صهيونيستها را به سطوح آورده كه در منطقه و جهان نيز شاهد موج بيداري مردمي براي حمايت از آرمانهاي فلسطينيها ميباشيم.
قيامهاي ملتهاي منطقه در ضديت با رژيم صهيونيستي كه اين روزها دامنه آنها حتي در مصر و اردن كه كشورهايشان با رژيم صهيونيستي ارتباط دارند، قابل مشاهده است، چنان سراسر منطقه را فرا گرفته كه صهيونيستها و سران سازشكار عرب و غرب براي مقابله با آن به هر ابزاري متوسل ميشوند اما توان مقابله چنداني با آن ندارند. در صحنه بينالملل نيز ملتهاي آزادي خواه فلسطين را دغدغه مشترك خود قرار دادهاند.
اعزام كاروانهاي شكست محاصره غزه به رغم تمام اعمال فشارهاي سران غرب و تهديدات صهيونيستها مبني بر يورش به اين كاروانها در كنار تاكيد ملتهاي جهان بر لزوم انزواي اين رژيم با تحريم كالا و جلوگيري از سفر مقامات اين رژيم به كشورهاشان، نشانههايي از اين رويكرد است. اين امر را امروز و حتي در اروپا و آمريكا نيز ميتوان مشاهده كرد.هرچند كه فضاي رسانهاي و اطلاعاتي دنيا امروز و آگاهي ملتها از واقعيات حاكم بر فلسطين از دلايل گرايش جهاني به فلسطين است، اما اصليترين مولفه را بايد حركت بزرگ آزادي خواهان جهان در روز جهاني قدس دانست.
روزي كه ملتهاي جهان با ناديده گرفتن مذهب، مليت، نژاد و رنگ در سراسر جهان فرياد حمايت از فلسطين سر داده و خواستار كمك به ملت فلسطين هستند. به صراحت ميتوان گفت كه روز قدس توانست در كوتاهترين زمان ممكن توجه جهاني را به حقايق اين سرزمين معطوف و مسئله فلسطين را از مرزهاي خاورميانه به سراسر جهان گسترش دهد چنانكه اكنون در دورترين نقاط در آمريكاي لاتين نيز ملتها اين روز را به نام حمايت از فلسطين گرامي ميدارند.
آفرينش:صادرات دفاعي
«صادرات دفاعي»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد؛هر ساله 31 مردادماه روز صنعت دفاعي در کشور است روزي که بيانگر و يا دآور اهميت اين بخش در اقتصاد و امنيت هر کشوري است . در اين ميان امسال نيز اعلام شده است که ايران افزون بر کسب خودکفايي کامل در بسياري از زمينههاي توليدات صنعتي و نظامي و تامين نيازهاي نيروهاي مسلح در ابعاد و زمينههاي گوناگون، به بيش از 50 کشور جهان کالا، محصولات و خدمات دفاعي صادر ميکند .امري که در جاي خود مي تواند مهم و استراتژيک تلقي شود و هم چنين از زواياي متعددي نگريسته شود .
نخست آنکه بدون شک رسيدن به خود کفايي حداکثري در صنعت دفاعي در کشور و همچنين طراحي و ساخت محصولات دفاعي نوين همتراز با کشورهاي ديگر در سطح جهان و قابل رقابت با تهديدات و آرايش صحنههاي نبرد در آينده، جدا از برآورده کردن بخشي از نياز هاي امنيت در کشور و گذشتن از مرحله وابستگي به کشور ها و قدر تهاي خارجي در اين حوزه ، نشان دهنده خود کفايي هر کشوري در اين بخش و همچنين بيانگر حرکت هر کشوري در راستاي استقلال بيشتر در حوزه هاي گوناگون و بوِيژه دفاعي وامنيتي است .
دوم آنکه اگر به محدوديت هاي و مشکلات و همچنين وابستگي هاي خارجي گذشته در حوزه نظامي و دفاعي( به طور مثال در دوران جنگ تحميلي) نگريسته شود آنچه مشخص است رسيدن به خود کفايي بيشتر و کاستن از دامنه وابستگي در حوزه اي مهم؛ راهبردي و استرا تژيک همانند دفاعي و نظامي تا حد زيادي مي تواند جدا از افزايش قدرت ملي و چند بعدي سياسي اقتصادي و نظامي هر کشوري عملا در خدمت منافع ملي هر کشوري قرار گيرد .
سوم اينکه امروزه اگر نگاهي به توانايي کشورها در حوزه دفاعي نظام وامنيت داشته باشيم معمولا قدرت هاي دفاعي و صادر کننده محصولات نظامي خود در بخش هاي سياسي و اقتصادي نيز از جايگاه خوبي برخوردارند امري که در واقع به مثابه ان است که در حقيقت افزايش قدرت هر کشوري در بخش دفاعي وامنيتي تاثير فراواني در ساير حوزه ها همچون اقتصاد سياست و.. خواهد داشت. در اين بين بي شک پيشرفتهاي هر کشوري در دستيابي به دانش طراحي و توليد محصولات مدرن و پيشرفته نظامي در حوزههاي فضايي، موشکي، هوايي، دريايي، الکترونيک، تسليحات، خودرويي، مهمات و ادوات و مهندسي دفاعي ،توليد انواع محصولات غير نظامي همچون ماهواره و ماهواره بر، بالگرد ترابري، هواپيماي مسافربري، انواع تجهيزات مخابراتي و الکترونيک و..از جهتي مي تواند کمکي مهم به بخش هاي غير نظامي هر کشوري نمايد و از سويي نيز مي تواند ضمن افزايش توان علمي و استزا تژيک هر کشور در رقابت با قدرت هاي بزرگ و علمي جهان، زمينه افزايش صادرات محصولات نوين دفاعي و نظامي را به ساير کشور ها آماده کند. امري که بي شک جدا از ميليارد ها دلار سود اقتصادي عملا مي تواند در خدمت منافع ملي اقتصادي سياسي و .. هر کشوري باشد.
چهارم آنکه هر چند بي شک تا دست يافتن به دامنه خود کفايي دفاعي، امنيتي و نظامي راه زيادي وجود دارد اما بايد به خاطر داشت با وجود پتانسيل هاي گوناگون در کشور اين امر در صورت تلاش لازم دست يافتني است.
مردم سالاري:تصميم گيري با کدام آمار
«تصميم گيري با کدام آمار»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم مهدي عباسي است كه در آن ميخوانيد؛تورم، از آن جمله مسائلي است که با زندگي روزمره مردم در ارتباط است و نمي توان با آمارهاي غيرواقعي، از مساعد بودن شرايط سخن به ميان آورد.
اين روزها، شاهد ماجراي جديدي در دولت هستيم. اعلا م نرخ هاي متفاوت از سوي منابع رسمي مختلف در خصوص نرخ تورم، تازه ترين حاشيه دولت احمدي نژاد به حساب ميآيد.
اگرچه پيش از اين نيز درخصوص اعلا م آمار، انتقادات فراواني به دولت صورت گرفته بود و حتي در خصوص ميزان اشتغال، صداي اصولگراياني نظير احمد توکلي نيز بلند شده بود که نمي توان آمار دولت را پذيرفت. اما اينک، موضوع بر سر اعلا م نرخ تورم است، موضوعي که همه مردم در طول شبانه روز، با خريد اقلا م مختلف به خصوص پس از طرح هدفمند کردن يارانه ها با آن دست و پنجه نرم مي کنند.
در حالي که بانک مرکزي، نرخ تورم در تيرماه را 16/3 درصد اعلا م کرد مرکز آمار از 19/6 درصد بودن نرخ تورم، سخن به ميان آورد.
افکار عمومي درگير اختلا ف نظر اين دو نهاد قانوني بود که خبرهايي نيز از محرمانه بودن نرخ تورم مخابره شد، تا افکار عمومي، سردرگم تر از گذشته، شاهد عملکرد دولتمردان باشند.
ماجرا به اينجا ختم نشد و ناگهان وزير اقتصاد از مبهم بودن نرخ تورم اعلا مي از سوي مرکز آمار سخن گفت و اعلا م کرد:«مرجع رسمي اعلا م تورم، همان بانک مرکزي است.»
در اين خصوص بيان چند نکته ضرورت دارد.
اول
آنکه، برخلا ف نظر وزير اقتصاد، طبق ماده 54 قانون برنامه پنجم توسعه، تهيه
و انتشار کليه آمار، از جمله آمار وضعيت شاخص هاي حياتي کشور مانند نرخ
تورم، بيکاري، رشد اقتصادي وغيره به طور متمرکز به مرکز آمار ايران سپرده
شده است.حال بايد از دولت پرسيد، چرا علي رغم صراحت قانوني، بانک مرکزي به
انتشار آماري همچون نرخ تورم، کمتر از آنچه که مرکز آمار اعلا م کرده،
اقدام کرده است؟
دوم آنکه، چگونه مي توان براي کشور برنامه ريزي صحيح وعملياتي صورت داد، اما اطلا عات دقيقي از وضعيت کشور در اختيار نداشت. مگر مي توان بدون اعلا م دقيق آمار، تصميم گيري کرد؟چرا که لا زمه هرنوع تصميم گيري دانستن شرايط موجود است.اگر اطلا عات دقيقي از شرايط موجود ارائه نشود، تصميم گيري با نتايج نا مشخص روبرو خواهد بود. لذا دولت بهتر است اعلام کند که تصميم گيري هايش براساس چه آمارهايي صورت مي گيرد.
سوم اينکه، آيا بهتر نيست، دولت دهم فکر جدي تري براي ماه هاي باقيمانده از عمرش صورت دهد تا شاهد وضعيت مطلوب براي شاخص هاي مختلف باشيم؟ نه اينکه با اعلا م آمارهاي مختلف که گاها در خصوص صحت اشان ترديد وارد مي شود افکار عمومي دچار سردرگمي شود.
تهران امروز:روز قدس و سرنوشت محتوم اسرائيل غاصب
«روز قدس و سرنوشت محتوم اسرائيل غاصب»عنوان يادداشت روز روزنامهي تهران امروز به قلم حسامالدين كاوه است كه در آن ميخوانيد؛آخرين جمعه ماه مبارك رمضان «روز قدس» نامگذاري شده است. مسلمانان روزهدار نهتنها در ايران اسلامي كه در سراسر جهان اسلام، راهپيمايي و تظاهرات ميكنندتا به افكار عمومي جهان و به ويژه به سياستمداران و قدرتمندان غرب نشان دهند كه رژيم غاصب اسرائيل را هرگز به رسميت نميشناسند و خواستار احقاق حقوق مسلم و ترديدناپذير مردم مظلوم فلسطين هستند.
رژيم اشغالگر قدس، به روزهاي پاياني خودش نزديك ميشود، بيترديد رژيم اسرائيل هرگز نخواهد توانست از تبعات انقلابهاي عربي بگريزد. افكار عمومي در كشورهاي عربي نخست ديكتاتوريهاي فرسوده را نفي و سرنگون كردهاند يا در حال سرنگونكردن هستند و سپس توجهشان را به حقوق حقه مردم فلسطين معطوف خواهند داشت.
در اينكه اسرائيل زاده پيوندهاي شوم صهيونيسم و سرمايهسالاري غربي است، ترديدي نيست، اكنون براي افكار عمومي جهان و بهويژه مسلمانان مشخص شده است كه غرب به سركردگي آمريكا از هيچ كوششي براي حفظ و نگهداري فرزند نامشروع خويش خودداري نخواهد كرد.
روز قدس، روزي است كه گفتمان توحيدي تجلي مييابد. اين وعده الهي است كه نافرمانان از نواميس حضرت باري تعالي، به مكافات خويش خواهند رسيد.
شواهد و قرائن نيز نشان ميدهد كه تاريخ مصرف اسرائيل رو به پايان است و شمارش معكوس براي سرنگوني نظام مبتني بر آپارتايد (تبعيض نژادي) و تبعيض ديني و انساني آغاز شده است.
روز قدس از آن رو يومالله است كه وعده الهي را نويد ميدهد. وعدهاي كه در آن تخلفي نيست. استراتژيستهاي آمريكايي و صهيونيستي هماكنون با وحشت شاهد معكوس شدن روند تحولات و بر هم خوردن معادلاتي هستند كه سالها با فشارهاي نظامي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و تبليغاتي كوشيده بودند ثبات آنها را تضمين كنند. روز قدس، يومالله است از اينرو كه كارگردانان عرصه سياست در آمريكا، غرب و اسرائيل، چنين ميپنداشتند كه همواره ابزارهايي در دست دارند تا ميان امت اسلامي تفرقه افكنند اما اكنون ميبينيم كه در روز قدس، امت اسلامي يكپارچه و يكزبان خواستار سقوط رژيم اشغالگر و نابودي كيان صهيونيستي است. قدر «روز قدس» شايد از «شب قدر» كمتر نباشد چرا كه در اين روز همه امت اسلام يك چيز را ميخواهند، آزادي سرزمين فلسطين و رهايي مردم مظلوم آن را. اين مهم حاصل نميشود مگر با وحدتي كه از توحيد سرچشمه گرفته باشد و همين وحدت است كه بالاخره كار اسرائيل را يكسره خواهد ساخت. «روز قدس» پر از بركات الهي است چرا كه روزي الهي و وحياني است.
ابتكار:سوالي مهمتر از "قذافي كجاست؟"
«سوالي مهمتر از قذافي كجاست؟»عنوان يادداشت روز روزنامهي ابتكار به قلم شريف لك زايي است كه در آن ميخوانيد؛در حالي كه همه اين پرسش را مطرح ميكنند كه سرهنگ نگون بخت، معمر قذافي، كجاست، بايستي اين پرسش مهم تر را مطرح كرد كه امام سيد موسي صدر، رهبر شيعيان لبنان، كجاست؟
از سي و سه سال قبل كه در چنين روزهايي امام موسي صدر به دعوت قذافي در سفري رسمي به كشور ليبي رفت و ربوده شد، تا كنون كم تر خبر موثقي از سرنوشت ايشان مخابره شده است. در اين مدت تنها برخي اخبار جسته و گريخته درباره حيات ايشان منتشر شده كه با اوضاع و احوال پيش آمده بايستي منتظر تأييد آن بود.
در مدت كوتاهي كه از ورود مخالفان سرهنگ به پايتخت ليبي ميگذرد و ديگر دوران حكومت چهل و دو ساله سرهنگ خاتمه يافته است بايد در پي امام موسي صدر بود. امامي كه در ايران متولد شد، پرورش يافت، به اجتهاد رسيد و به منظور رهبري شيعيان لبنان به اين كشور چندفرهنگي هجرت كرد و تحولي عميق به ويژه در روابط ميان مسلمانان و مسيحيان لبنان و ارتقاي شيعيان لبنان به وجود آورد.
طبيعتاً همين عوامل به ويژه اختلاف نظر امام موسي صدر با سرهنگ قذافي در برخي مسائل لبنان و نوع برخورد با مسأله فلسطين و تأكيد امام موسي صدر بر آرام نگه داشتن جامعه لبنان موجب برافروخته شدن اختلاف نظرات شد و سفر امام موسي صدر به ليبي هم نتوانست آتش اين اختلاف را بخواباند و سرانجام امام موسي صدر توسط سرهنگ ديكتاتور در ليبي ربوده شد. اوضاع امروز ليبي و دستيابي نسبي مخالفان قذافي بر طرابلس و حتي آزادي برخي از زندانيان سياسي اين كشور اين نويد را داده است كه وضعيت امام موسي صدر را نيز به سرانجام خوبي برسد.
البته در چنين پرونده هايي از دست مردم عادي كاري
جز دعا و پشتيباني و حمايت از اقدامات انجام گرفته بر نميآيد اما دستگاه
هاي مسؤول سياست خارجي و اطلاعاتي كه طبيعتاً بايستي بسيار پيش تر از اينها
درگير حل اين قصه پر غصه شده باشند در چنين شرايطي بايد جهت حل و فصل اين
پرونده سي و سه ساله اقدامي عاجل به عمل آورند.
در هر حال اگرچه سي و سه
سال در زمينه اين عالم بزرگوار و شخصيت برجسته كوتاهي شده است اما ديگر
نبايد فرصت را از دست داد و زمان رازگشايي از اين پرونده و آزادي امام موسي
صدر فرا رسيده است.
به نظر ميرسد رازگشايي از اين پرونده اولاً به روشن شدن سرنوشت يك انسان كه عالمي برجسته در جهان اسلام بود، كمك ميكند؛ ثانياً خانواده اي منتظر را از رنج و عذاب سي و سه ساله ميرهاند؛ و ثالثاً ملت لبنان رهبر محبوب خود را بازمي يابد و ملت ايران نيز ايشان را دوباره در آغوش خود ميببيند و رابعاً جهان اسلام و بشريت از حضور مجدد اين انديشمند گران مايه ارج و قرب ميببيند و تأسيس خاورميانه اسلامي با هدايت ها و حمايت هاي ايشان رونق مضاعفي مييابد.
ملت ما:شكوه روز قدس امسال ديدني است
«شكوه روز قدس امسال ديدني است»عنوان سرمقالهي روزنامهي ملت ما به قلم حسين علايي است كه در آن ميخوانيد؛از سال 1358 تاكنون هرساله روزقدس در ايران و بسياري از كشورهاي جهان با شكوه تمام برگزار ميشود اما انتظار ميرود امسال مردم اين روز را با شكوه و عظمت فراوانتري برگزار كنند زيرا امسال مردم برخي از كشورهاي مسلمان از زيريوغ طاغوتهاي حاكم بر خود نجات يافته و امكان برپايي چنين مراسمي را به صورت آزادانه خواهند داشت. برهمين اساس مردم جهان منتظرند تا ببينند روز قدس امسال در كشورهايي مانند مصر، تونس، يمن، ليبي، بحرين و سوريه چگونه خواهد گذشت.
روز قدس كه به ابتكار امام خميني(ره) در نخستين ماه مبارك رمضان بعد از پيروزي انقلاب اسلامي شكل گرفت نويد تعيين سرنوشت مردم فلسطين را به دولت فلسطين در تمام سرزمينهاي اشغالي داد. روز قدس شيوه جديدي را براي حل معضل اساسي خاورميانه كه همان اشغالگري اسرائيليها است ارايه خواهد داد. اين روز از سويي روز مقابله با دولتهاي اشغالگر و حكومتهاي استبدادي در جهان است كه به تعبير امام خميني(ره) روز قدس، روز مقابله مستضعفين با مستكبران است.
به همين دليل است كه حاكمان كشورهاي مختلف هيچگاه اجازه برگزاري روز قدس را به مردم خود نميدهند و مانع برگزاري آن ميشوند در حالي كه مجوز برپايي راهپيماييهاي كنترل شده و دولتي را كه ضرري براي حكومت خود نداشته باشد، ميدهند. اما امسال وضع در كشورهاي اسلامي تغيير كرده است و پشت حكومتهاي ديكتاتوري و استبدادي در خاورميانه و شمال افريقا به لرزه درآمده است تا جايي كه حكومتهاي مادامالعمر بقاي خود را در خطر جدي ميبينند.
پس در روز قدس همه آزادگان جهان به خيابانها ميريزند تا هم با اسرائيل كه ظالمترين حكومت جهان است و به صورت جعلي تشكيل شده است مخالفت كنند و هم با طاغوتهاي حاكم بر كشور خود به مقابله بپردازند. از زمان تشكيل رژيم صهيونيستي تاكنون ميليونها نفر از مردم فلسطين در قسمتهاي مختلف جهان آواره شدهاند و دهها هزار نفر از آنها به شهادت رسيده يا مجروح شدهاند. از سوي ديگر هزاران فلسطيني طي اين سالها به اسارت رژيم صهيونيستي درآمدهاند.
در روز قدس همه مردم جهان با شيوهاي مسالمتآميز فرياد ميزنند كه اين روش قابل دوام نيست و هيچگاه اشغال سرزمينهاي اشغالي مبناي مشروعيت يك حكومت نخواهد بود. در اين روز بايد مردم جهان به قدرتهاي استكباري يادآور شوند كه قتل، كشتار، سركوب و محاصره فلسطينيان بهويژه در نوارغزه و محاصره كردن 5/1 ميليون نفر از ساكنين اين منطقه نميتواند معضل خاورميانه را حل كند،
بلكه حل مشكل خاورميانه تنها با خروج نظاميان از اين منطقه و تشكيل دولت فلسطيني در تمام سرزمينهاي فلسطيني از يك سو و بازگشت يهوديان به كشورهاي خود و فلسطينيان آواره به سرزمين مادري و برچيده شدن حكومتهاي استبدادي و غيرمردمي در خاورميانه از ديگرسو امكانپذير است. اميد آنكه اسيران فلسطيني و در حصر ماندگان در همه زندانها رهايي يابند تا فضاي مهرباني و برادري در ماه مبارك رمضان بين مسلمانان افزايش يابد و قدس شريف از چنگال صهيونيستها رهايي يابد.
شرق: بحران گذرا
«بحران گذرا»عنوان سرمقالهي روزنامهي شرق به قلم مهدي تقوي است كه در آن ميخوانيد:بازار طلا و سكه از همان اولين روزهاي امسال خبرسازترينهاي حوزه اقتصاد بودند. البته در ادامه، بازار ارز كه عملا رقيب شماره يك طلا به شمار ميآيد به فهرست خبرسازها اضافه شد. فعالان بازار داخلي زمستان پارسال سال گذشته بهگوششان رسيده بود كه قيمت هر اونس طلا در بازارهاي جهاني اوج خواهد گرفت و ركوردهاي جديدي خواهد زد به همين دليل رشد قيمتها در بهار امسال چندان عجيب و دور از انتظار نبود اما در ادامه اين تحولات قيمتها بسيار بيشتر از دامنه نوسان نرخ جهاني بالا رفت و سوداگران و سفتهبازها نبض بازار را به دست گرفتند، دست آخر هم تا بانك مركزي به گود نيامده و در كسوت رقيب ظاهر نشده بود، بازار طلا به خصوص سكه به آرامش نرسيد اما موج جديد گراني كه چند هفتهاي است به بازار جهاني و بعد بازار داخلي رسيده حكايت ديگري دارد. اين بار رشد قيمتها از وضعيت داخلي به تنهايي تاثير نميگيرد و عملا به تابعي از نرخهاي جهاني تبديل شده هر چند كه اين نوسانها كمي دير به بازار ايران ميرسد.
به هر حال وقتي قيمت طلا در بازار جهاني رو به رشد گذاشت و به سوي مرز هزارو900دلار خيز برداشت قيمت سكه هم در ايران اوج گرفت و قيمت 500هزار تومان را پشت سر گذاشت، همين ركوردشكنيها هم باعث شد عدهاي از كارشناسان و اهالي بازار پيشبينيهاي عجيبي از آينده بازار ارايه كنند، به عنوان مثال طلاي دوهزاردلاري و سكه 700هزار تا يكميليون توماني. در حاليكه اگر قيمتهاي جهاني را مبناي رشد قيمت در بازار داخلي بدانيم ميتوان گفت بعيد به نظر ميرسد موج بحران جهاني بيش از اين اوج بگيرد. به عبارت ديگر بحران جديد جهاني در مقابل بحران اول چندان نگرانكننده نيست و به زودي مهار خواهد شد.
واقعيت هم اين است كه به طور معمول قيمت در بازارهاي جهاني مانند فواره تا ارتفاعي بالا ميرود اما با رفع دلايل بحران دوباره پايين ميآيد. با اين تفاسير ميتوان گفت پيشبينيهاي اخير كه اعداد نجومي را براي آتيه بازار داخلي و خارجي ارايه ميكند، تحت تاثير تب و تاب اخير صورت گرفته است و مبناي منطقي ندارد.
البته در ادامه بايد به اين نكته هم اشاره كرد كه بازار در حال حاضر بيش از آنكه بر اساس تحليلهاي كارشناسي حركت كند، تحت تاثير تصميمات سفتهبازان قرار دارد. اگر سفتهبازان پيشبيني كنند قيمتهاي جهاني رو به صعود دارد، بيش از پيش براي خريد اشتياق نشان ميدهند و در نتيجه رشد تقاضا به افزايش بيشتر قيمت منجر ميشود، در غير اين صورت آنها به تدريج تقاضاي خود را به بازارهاي رقيب منتقل ميكنند و به افت بيشتر قيمتها دامن ميزنند.
اما نكتهاي كه ديروز در بازار داخلي به چشم آمد و جلب توجه كرد، اين بود كه چرا و با چه استدلالي افت دو روز گذشته قيمتهاي جهاني تاثير چنداني بر ارزش طلا و سكه در ايران نداشت آنهم در شرايطي با توجه به شرايط جهاني، نرخ در بازار داخلي موجي از گراني به راه انداخته است؟ در پاسخ به اين پرسش بايد گفت بهطور سنتي تحولات بازارهاي جهاني با تاخير به بازار ايران ميرسد و معمولا هم به صورت پسلرزه خود را نشان ميدهد، به اين ترتيب عجيب نيست كه بازار ما هنوز نسبت به افت قيمت جهاني واكنش محسوسي نشان نداده است، ضمن اينكه نبايد فراموش كرد بازار ايران در ايام ماه رمضان تقريبا نيمه تعطيل است و واكنشهاي كندتري هم نشان ميدهد. اين در حالي است كه گروهي از اهالي بازار واكنش كمدامنه روز گذشته بازار سكه را با افت قيمت جهاني مرتبط توصيف كردهاند. اين در حالي است كه اگر گران شدن قيمت دلار احتمال رشد بيشتر قيمتها را به همراه داشت بايد سفتهبازان بخشي از تقاضاي خود را به بازار ارز منتقل كرده و به افت شديد قيمت كمك ميكردند.
دست آخر اينكه به نظر ميرسد بحران جديد حاكم بر بازارهاي جهاني گذراست و به زودي از سر معاملهگران خواهد گذشت، بنابراين عاقلانه نيست كه با اعلام پيشبينيهاي نجومي توقعات نهچندان منطقي براي سرمايهگذاران ايجاد كرد.
دنياي اقتصاد:ليبي پس از قذافي
«ليبي پس از قذافي»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم محمود صدري است كه در آن ميخوانيد؛حالا ديگر ميتوان گفت حكومت معمر قذافي بر ليبي تمام شده است؛اما هنوز نميتوان مساله ليبي را تمام شده تلقي كرد؛ زيرا مسائلي كه موجب سرنگوني رژيم قذافي شد هنوز پابرجاست و نحوه برخورد حكومت آينده با اين مسائل، تعيين خواهد كرد كه آرامش به ليبي بازميگردد يا نه. يكي از علل مهم شورش در ليبي عدم توازن بين ساخت اقتصادي- اجتماعي و شيوه كشورداري معمر قذافي بود. از چهار دهه پيش كه قذافي حاكم ليبي شد تاكنون، تحول اجتماعي عميقي در اين كشور رخ داده و نسبت جمعيت شهري و روستايي در اين كشور جابهجا شده است. طبق آمارهاي سال گذشته، 78 درصد مردم ليبي شهرنشين شدهاند و مابقي در روستاها و بيابانها زندگي ميكنند.
اما شيوه حكمراني قذافي بر اين جمعيت شهري، هنوز سنتي و قديمي بود. يعني اينكه رابطه حكومت با مردم از طريق سران قبايل بياباننشين شهري شده تنظيم ميشد. يكي از وظايف سران قبايل پر كردن خلأ احزاب و انجمنهاي قانوني و وظيفه ديگر، واسطهگري در تقسيم مستقيم و غيرمستقيم عوايد نفت و گاز بود.
حال كه آن نظام منظم تقسيم قدرت و ثروت فرو ريخته است، جانشينان قذافي با مشكلي بزرگ مواجهند. اگر بخواهند نظم پيشين را بازسازي كنند، علاوه بر ادامه نارضايتي عمومي با مخاطره بزرگتر يعني نفوذ حاميان قذافي در نظام سياسي و اداري مواجه ميشوند. به همين علت، حكومت آينده، ماموريت دشوار دولتسازي مدرن، ايجاد زمينههاي فعاليت احزاب و انجمنها و مطبوعات آزاد و شكل دادن روابط سياسي تازه بين شهروندان را برعهده دارد. اين ماموريت طبعا با مقاومت ساخت قبايلي مواجه خواهد شد و مسابقهاي نفسگير بين كهنهگرايان و نوگرايان درخواهد گرفت. اين وضع، ليبياييها را به كمك سازمان ملل و كشورهاي غربي نيازمند خواهد كرد و ورود نيروهاي بيگانه به عرصه سياسي، واكنش بخشي از جامعه ليبي را در پي خواهد داشت. البته آنگونه كه قرائن نشان ميدهد در ليبي مقاومتهايي مانند آنچه در عراق و افغانستان پس از تغيير رژيمهاي صدام حسين و طالبان رخ داد، شكل نخواهد گرفت؛ زيرا به هر حال تغيير رژيم در ليبي توسط جنبشي مردمي حادث شد و نه مانند عراق و افغانستان با تهاجم خارجي و انتظار ميرود كساني كه رژيم قذافي را سرنگون كردند زودتر از نمونههاي عراق و افغانستان به توافق برسند؛ بنابراين خطر فوري و جدي كنوني، مقاومت بقاياي رژيم ليبي است كه ممكن است هفتهها به درازا بكشد. خطر ديگر كه شدت آن كمتر، اما آثار درازمدتش عميق است، بازسازي رابطه ليبي با جامعه جهاني و پر كردن خلأ قدرت قذافي در منطقه است.
معمر قذافي اگرچه «مرد ديوانه» خوانده ميشد، اما با اتكا به درآمدهاي سرشار نفت و گاز و ساير منابع و ذخاير معدني، قدرت قابل اعتنايي تدارك ديده بود كه نفوذ اين كشور را در ميان اعراب و آفريقاييها زياد كرده بود.
حالا كه حاكم باجگير رفته است، حاكمان جديد
ناگزيرند در چارچوب توافقهاي منطقهاي و جهاني و در چارچوب عرف بينالمللي
عمل كنند و نتايج عمل چنين دولتي دير حاصل ميشود. اما به هر حال، رفتن
قذافي و شكلگيري نظم تازه، فرصتي طلايي در اختيار ليبياييها ميگذارد كه
بتوانند كشور خود را به كشوري عادي تبديل كنند. قدرت اين «كشور عادي» شايد
به اندازه كشور «غيرعادي» قذافي نباشد، اما به نظر ميرسد آزادي موهبتي است
كه ليبياييها حاضرند به خاطر آن بخشي از آرامش و رفاه اقتصادي عصر قذافي
را از دست بدهند.