۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۶:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۷۷۶۰۹
تاریخ انتشار: ۱۱:۴۹ - ۲۷-۰۵-۱۳۹۰
کد ۱۷۷۶۰۹
انتشار: ۱۱:۴۹ - ۲۷-۰۵-۱۳۹۰

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


كيهان:موش ها و آدم ها!

«موش ها و آدم ها!»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد؛1- داستان فتنه پيچيده اي كه طيفي از گروهك هاي منافق و محارب، 2سال پيش به راه انداختند، بي شباهت به رفتار مكرآميز گروهك هاي مفسد عليه حضرت صالح نيست. جماعتي از قوم ثمود براي شبيخون هم قسم شدند و نقشه اي كشيدند تا مسئوليت خيانت ميان آنها تقسيم و لوث شود. قرآن كريم در آيات 47 تا 51 سوره نمل، ماجرا را اين گونه روايت مي كند « و در آن شهر [شهر حجر در مسير مكه به شام] 9گروهك بودند كه دائماً در زمين فساد مي كردند و هرگز اصلاح نمي كردند. آنها گفتند بياييد به خدا قسم ياد كنيد كه به او و اطرافيانش شبيخون مي زنيم، پس از آن به ولي دم او مي گوييم ما هرگز در محل جنايت حاضر نبوديم و در اين گفتار خود صادق هستيم. آنها نقشه پچيده اي كشيدند و ما هم نقشه مهمي كشيديم درحالي كه آنها درك نمي كردند. بنگر كه عاقبت آنها چه شد.» فتنه88 نقشه پيچيده و حساب شده اي بود كه مهندسان آن حين ارتكاب خيانت و سر صحنه جرم گرفتار شدند.

2- استاد شهيد مرتضي مطهري(ره) درباره مفهوم نفاق و منافق تعبير لطيف و دقيقي دارد. او كه خود شهيد راه بصيرت شد و جان گرامي اش مغضوب منافقين قرار گرفت، در تبيين اين دو كليد واژه مي فرمايد «نفق يعني راه، البته راه هاي مخفي و پنهاني. يادم هست وقتي ما شرح نظام (كتابي است در صرف و نحو...) مي خوانديم، در آنجا به لغتي برخورد كرديم و بعد در كتاب لغت ديدم و آن، لغت نافقاً بود. در آنجا اين جور معني كرده بود؛ موش صحرايي، سوراخ خودش را كه در صحرا مي كند، يك احتياطي مي كند براي نجات از دشمن و يك در براي سوراخ و آغل خودش باز مي گذارد كه همان در معمولي رفت و آمد است كه بايد برود و بيايد؛ ولي بعد در ته آن و در يك نقطه دوردستي كه از اين دروازه آشكار دور است، از زيرزمين به طرف بالا مي كند و مي كند تا سقف را به كف زمين نزديك كند اما آن قدر نمي كند كه سوراخ بشود بلكه يك قشر نازگي باقي مي گذارد و نه آن قدر نازك كه خود قشر خراب بشود، بلكه در اين حد كه اگر روزي خطري از در پيدا شد، او بتواند با سرش محكم بزند و اين قشر، خراب بشود. اين كه از اين در وارد مي شود، او از آن در خارج شود. عرب به اين مي گويد نافقاً؛ يعني يك راه مخفي دروني سرپوشيده... در لغت هم وقتي ما نگاه مي كنيم كه منافق را چرا منافق مي گويند مي بينيم گفته اند براي اينكه دو در براي خودش قرار داده، يك در ورودي كه از آن در به اسلام وارد مي شود و يك خروجي كه بايد فرض كنيم در پنهاني است. از يك در وارد و از در ديگر خارج مي شود... مؤمني داريم، كافري داريم و منافقي... منافق كسي است كه فكر و انديشه يك جور مي گويد، زبانش جور ديگر، درست ضد آن. احساسات و عواطفش در يك جهت است ولي تظاهرات ظاهري اش در جهت ديگر... نفاق يعني كفر در زير پرده. منافق يعني كافري كه كفر خودش را در پشت پرده مخفي نگه داشته است.»

آيا نفاق از اين بالاتر كه طايفه اي سياسي ادعا كردند اسلام و انقلاب و خط امام را در خطر مي بينند و آمده اند با اصلاح طلبي، نظام را حفظ كنند اما در نهايت بساطي چيدند كه ضمن آن هم بر قيد مقدس «اسلامي» در عبارت جمهوري اسلامي خط كشيده شد، هم قانون اساسي و ميراث گرانبهاي امام خميني(ره) - ولايت فقيه- مورد تعرض كينه توزان قرار گرفت، هم بي سابقه ترين شعارها مطابق پسند آمريكا و رژيم صهيونيستي داده شد و هم عزيزترين سرمايه ملت ايران (محبت حضرت سيدالشهدا عليه السلام) مورد تطاول مشتي بي سرو پا قرار گرفت؟ آيا تظاهر به طرفداري اسلام و انقلاب، صرفاً راه در رويي براي انواع خيانت ها به كشور و ملت و دين نبود؟ جريان خزنده سازمان دهنده فتنه درحالي گرفتار مكر خود شدند كه چند جارو شامل انواع و اقسام گروهك ها و معارضه جويي ها با اصل اسلام و انقلاب به دمشان بسته شده بود. گويا كسي همه قصه را به آنها نگفته بود كه راه درروي موش صحرايي با راه درروي منافقين فرق دارد و اقتضاي اين دومي آن است كه تدارك كننده را وسط معركه، گرفتار تله خود ساخته مي كند. امروز چه كسي از دست اندركاران فتنه مي پذيرد كه هنوز هم ادعا كنند اصلاح طلب، ضد خشونت، قانون گرا، طرفدار جمهوريت و رأي مردم، دوستدار ميهن و داراي مرزبندي با دشمنان تاريخي كشور يا گروهك هاي معاندي همچون سازمان منافقين، سلطنت طلبان، نهضت آزادي، بهائيت يا كمونيست هاي آمريكايي هستند؟

3- اصل بر برائت است يا اتهام؟ بايد خوش گمان بود يا بدبين؟ كجا خوش بيني خوب است و كجا نه تنها جاي سوءظن بلكه موضع يقين قطعي عليه يك فرد يا يك مجموعه است؟ خداوند متعال در سوره نساء به فاصله7 آيه (آيات88 تا 95) و به اعتبار 2رويداد، دو تكليف را برمي شمارد. يك تكليف بدگماني و موضع منفي روشن عليه مسلمان نماهاي منافقي كه از دستور مهاجرت به مدينه استنكاف كرده و بعد هم كه تا نيمه راه آمده بودند، قصد خيانت و جاسوسي داشتند. و يك تكليف، حسن ظن نسبت به غير مسلمان هايي كه ولو با ديدن سپاه اسلام، شهادتين گفته اند. خداوند حكيم فرمان مي دهد نسبت به طايفه خيانتكار اول- ولو متظاهر به مسلماني- كوچكترين رفق و مدارايي صورت نگيرد اما به گروه دوم ولو يهودي با حسن ظن نگريسته شود. به عبارت ديگر دومي هنوز فرصت دارد- هر چند كه شايد بعداً مرتكب خيانت شود- اما كوپن هاي اولي پر شده و اميدي به تغيير و اصلاح و توبه او نيست. پروردگار حكيم، مؤمنان را به وحدت نظر و عدم ساده دلي درباره طايفه اول (منافقين مسلمان نما) فرا مي خواند و مي فرمايد «شما را چه شده كه درباره منافقين دو گروه مي شويد در حالي كه خداوند آنها را به اعتبار اعمال و كرده هايشان وارونه كرده است؟ آيا مي خواهيد به راه بياوريد كساني را كه خداوند آنها را[بر اثر اعمالشان] گمراه كرده است؟! و هر كس را كه خدا گمراه كند، هرگز راهي براي او نخواهي يافت. آنان دوست دارند كه شما هم مانند آنها كافر شويد و مساوي هم باشيد، بنابراين كسي را از ميان آنها به دوستي نگيريد مگر اينكه در راه خدا هجرت كنند...»

هويت آنها برخلاف رويه موذيگري و پنهانكاري لو رفته است. آنها اهل ترديد و تردد و ارتداد و رفت و برگشت ميان دو جبهه حق و باطلند و سرانجام نيز به همان جبهه مي پيوندند؛ همچنان كه درباره برخي متواريان فتنه 88 و تداوم ارتباطات آنها با برخي عناصر داخلي و مواضع كاملا ملحدانه شان در خارج كشور ديديم. قرآن كريم اين هويت مردد و آلوده به ارتداد را چنين شرح مي دهد: «آنها كه ايمان [و نه فقط اسلام] آوردند، بعد كافر شدند، مجدداً ايمان آوردند و دوباره كافر شدند و پس از آن بر كفر خود افزودند، خداوند هرگز آنها را مورد مغفرت قرار نخواهد داد و هدايت نخواهد كرد.

منافقان را بشارت ده كه عذاب و شكنجه اي دردناك براي كساني است كه كافران را به جاي مؤمنان به دوستي مي گيرند. آيا عزت را نزد كافران جست وجو مي كنند در حالي كه تمامي عزت از آن خداست؟... منافقان با خدا خدعه مي كنند و خدا هم با آنها خدعه مي كند... افراد بي هدفي هستند كه نه سوي اينها [مؤمنان] و نه سوي آنها [كافران] بلكه مذبذب بين آن دو هستند... همانا منافقين در پايين ترين دركات دوزخ قرار دارند و ياوري براي آنها نخواهي يافت؛ مگر كساني كه توبه و اصلاح كنند و به ريسمان الهي چنگ زنند و دين خود را براي خداوند خالص سازند كه آنها با مؤمنانند.» (آيات 138 تا 146 سوره نساء).

اين حكم صريح و قاطع خداوند درباره منافقاني است كه بارها در بحبوحه امتحان و آزمون، به جانب جبهه كفر و استكبار ميل كرده و به ايمان خود پشت پا زده اند. اما پروردگار كريم در همان سوره نساء (آيه 94) حكم به پذيرفتن شهادتين غيرمسلمان -و لو پس از ديدن صلابت شمشير مسلمانان- مي كند و جان او را محترم مي شمارد. شأن نزول آيه اين است كه پيامبر(ص) بعد از بازگشت از جنگ خيبر، اسامه بن زيد را همراه جمعي از مسلمانان به سوي يهودياني كه در يكي از روستاهاي اطراف فدك زندگي مي كردند، فرستاد تا آنها را به سوي اسلام يا قبول شرايط ذمه دعوت كند. يكي از يهوديان (مرداس) كه از آمدن سپاه اسلام باخبر شده بود، اموال و فرزندان خود را در پناهگاهي قرارداد و به استقبال مسلمان شتافت و در همان جا به يگانگي خداوند و نبوت پيامبر اسلام(ص) شهادت داد. با اين حال اسامه به گمان اينكه مرداس از ترس جان و براي حفظ مال مسلمان شده، به وي حمله كرد و او را از پاي درآورد و گوسفندانش را به غنيمت گرفت. پيامبر(ص) از اينكه اسامه بدون آگاهي از باطن مرد يهودي، او را از پاي درآورده، ناراحت شد. همان جا آيه نازل شد «اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه در راه خدا گام مي زنيد، تحقيق كنيد و به كسي كه اظهار صلح و اسلام كرده، نگوييد تو مسلمان نيستي. شما در جست وجوي سرمايه دنيوي هستيد، پس غنيمت هاي فراوان نزد خداست...».

يعني موقعيتي پيش مي آيد كه در آن مي توان بلكه بايد شهادتين يهودي غيرمسلمان را پذيرفت. مواقعي هم هست كه مسلمان بلكه مؤمني، ترديد و ارتداد و رفت و برگشت ميان دو جبهه اسلام و كفر را به اقتضاي كج فهمي و منفعت طلبي و بي صداقتي و بي ريشگي ايمانش، تبديل به خلق و عادت و رويه و گفتمان! مي كند. اين دوزخي ترين دوزخيان است و بايد بر او سخت گرفت، چه رسد به اينكه مؤمنان دوزخيان را به دوستي برگزينند! نفاق منافق و ميل و تمايلش به دشمنان به تعبير امير مؤمنان «از ذلتي است كه در نفس خويش مي يابد» حال آن كه خداوند مؤمن حقيقي را مكرّم و مستغني و عزيز و نفوذناپذير آفريده است.

4-طبق آيات و روايات، نفاق درجاتي دارد. برخي منافقين زباني فريبنده و عالمانه اما عملي منزجركننده و فسادانگيز دارند. اينها «مانند زهر حنظل هستند، برگ هايشان سبز اما طعم و باطنشان به غايت تلخ است». همرنگ جماعت مي نمايند اما خلاف امت راه مي پويند گفتارشان دارو اما رفتارشان عين درد درمان ناپذير است. طايفه اي از منافقين نيز آنها هستند كه به منكر امر مي كنند و از معروف باز مي دارند، درست خلاف ويژگي امر به معروف و نهي از منكر در مؤمنان. و به همين دليل هم هست كه اميرمؤمنان(ع) فرمود «نفاق، ايمان را تباه و فاسد مي كند».

تكليف ما با وارونگان سياسي- عقيدتي از هر طيف و لباس و شعار و پرچمي كه باشند از اول انقلاب روشن است، خلقي باشند يا ملي- مذهبي. چپ باشند يا راست. داراي عنوان دكتر و مهندس باشند يا حجت الاسلام و آيت الله. نقاب خط امام، برچهره بزنند يا تابلوي اصلاح طلبي و اصولگرايي بلند كنند. دم از آزادي بزنند يا شعار عدالت بدهند. هر شعار و پرچم ملي يا مذهبي تا آنجا محترم است كه منطبق بر رويكرد و عملكرد صاحبان آن باشد.

 به همين دليل هم ملت ما همان قدر با التقاط ماركسيست هاي خلقي مسئله دارد كه با التقاط ليبرال هاي ملي- مذهبي و همان قدر از فتنه گران بغض به دل دارد كه از بقيه جريان هاي انحرافي. اين شاخه ها در اصل از يك سرچشمه جاري مي شوند و ما چون آن اصل را مي شناسيم، در اين فرعيات متوقف نمي مانيم. هر كس و هر گروه - فارغ از هر شعار و عنوان- كه در بحبوحه تهاجم و شبيخون دشمن، به جانب او مايل شده و رفتار خود را در نقشه و سازمان كلان او تعبيه كرده باشد، كمترين اهليت سياسي ندارد؛ چه به اعتبار خيانت و فسادانگيزي و فتنه گري و به طمع انداختن دشمن، مجازات شود و چه- به هر دليل- از مجازات بگريزد يا مشمول رأفت اسلامي شود.

هيچ گزينه ديگري نيست؟ چرا! مي توانند توبه و جبران كنند اما آن هم فرمول مشخصي دارد. بايد با قول و فعل خويش برگردند به جانب جبهه اسلام و از معانداني كه همراهشان بوده اند، اعلام برائت كنند. البته مؤمن از يك سوراخ دو بار گزيده نمي شود. بنابراين دليلي ندارد خيانتكاران بدون اينكه برادري شان ثابت شده باشد و براي جبهه خودي در برابر جبهه دشمن هزينه بدهند، به ستاد مديريت و فرماندهي باز گردند. اين عين عقلانيت است و فرموده اند فتنه از قتل شديدتر و بزرگ تر است. قاتل و دزد سابقه دار را شايد ببخشند اما امانت به وي نمي سپارند.

جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته

«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛رمضان از نيمه گذشت و در اين هفته با حلول قمر درخشان اين ماه، خورشيد پرفروغ كرامت و گوهر تابناك فضيلت، سبط اكبر نبي، نور چشم علي و جگر گوشه فاطمي، حضرت امام حسن مجتبي(ع) عليه السلام نيز طلوع كرد و بهجت‌آفرين قلب‌هاي پيروان خاندان اهل بيت عصمت و طهارت شد.

ماه پرفضيلت و بي‌بديل رمضان كه از نيمه مي‌گذرد، سايه ليله قدر بر مومنان گسترده مي‌شود. رمضان رفته رفته با از راه رسيدن شب‌هاي قدر كه برتر از هزار ماه است، به اوج خود مي‌رسد و رحمت بي‌انتهاي الهي همه را دربر مي‌گيرد. پس بكوشيم فردا كه ميهمان نخستين شب از ليالي قدر هستيم و در شب ضربت خوردن اول مظلوم عالم حضرت اميرالمومنين علي‌بن ابيطالب(ع) در خلوت اين لحظات به محاسبه نفس بپردازيم و از اين لحظات باارزش براي نوسازي معنوي خود استفاده كنيم. براستي كه هر لحظه از اين ايام، اقيانوسي از درياي رحمت و مغفرت الهي است و بايد كوشيد از نفحات قدسي كه در اين ايام بي‌منت بر همگان مي‌وزد، حداكثر بهره را ببريم.

روزهاي آتي همچنين وامدار بزرگمردي الهي است كه عدالت، فتوت، مردانگي، شجاعت و ايمان از او آبرو گرفت و با شهادتش عدالت يتيم شد. از وجوه شخصيتي مولاي متقيان اينكه ديباچه فضائل او با مظلوميت سرشته شده بود، آنچنانكه حديث مظلوميت او تا انتهاي تاريخ پابرجاست و هيچكس نمي‌تواند حق او را ادا كند. او كه سنگ صبور اسلام و همنواي مظلومان و ياور مستضعفان بود، در روزي نيز كه در محراب مسجد كوفه توسط شقي‌ترين افراد به شهادت رسيد، همچنان آماج شايعات و تهمت‌هاي بسياري بود كه ستمكاران و خوارج بر او روامي‌داشتند؛ ستم‌هايي كه از شماره گذشت و آنچنان دل او را به درد آورد كه به هنگام شهادت فرياد "فزت و رب الكعبه" سرداد.

هفته پاياني مرداد يادآور لحظاتي است كه در سال 69 نه تنها 50 هزار خانواده اسراي جنگ تحميلي در انتظار بازگشت عزيزانشان لحظه شماري مي‌كردند بلكه ضربان قلب ملت ايران براي در‌ آغوش‌كشيدن نخستين گروه از آزادگان سرافراز به شماره افتاده بود و آزادگاني كه سالها در اسارتگاههاي رژيم بعث عراق متحمل شديدترين شكنجه‌ها بودند، از مرز خسروي به ميهن اسلامي بازگشتند تا خاك پاك ايران سجدگاهشان شود. ياد آن روزهاي شيرين گرامي باد.

اين هفته، در موضوعات خارجي، ادامه محاكمه مبارك، تشديد بحران قحطي در سومالي، وقوع انفجارهاي گسترده در عراق و پيشروي مخالفان قذافي به سوي طرابلس، اهم رويدادهاي خبري بودند.

مصر اين هفته شاهد برگزاري دور دوم محاكمه مبارك، ديكتاتور اين كشور بود، محاكمه‌اي كه بيشتر از قبل فرمايشي به نظر مي‌رسد. مردم مصر با پي‌بردن به عدم جديت و قاطعيت دادگاه در محاكمه ديكتاتور، بار ديگر به خيابان آمدند و ضمن محكوم‌كردن روند كند دادگاه، عليه حاكمان نظامي و مسئولان قضايي شعار دادند. نحوه حضور مبارك و رفتار توام با تكبر و اعتماد به نفس پسران مبارك در جلسه دوم دادگاه اين شائبه را قوي‌تر كرد كه دادگاه مذكور در صدد فرمايشي‌كردن محاكمه است و عمده هدف گردانندگان دادگاه اين است كه با برگزاري چنين جلساتي، خشم و عصبانيت مردم مصر را فرو نشانند و پس از مدتي اوضاع را به روال سابق بازگردانند بدون اينكه فرعون مصر به مجازات جنايات و اقداماتش در حق ملت مصر برسد.

مبارك طي 30 سال حكومت خودكامه‌اش، نه تنها صداي هرگونه منتقد و معترضي را در گلو خفه كرد بلكه با خوش‌خدمتي به صهيونيستها و بستن پيمان سازش با رژيم صهيونيستي، اعتبار ملت مصر را خدشه‌دار كرد و زمينه تداوم جنايت‌هاي رژيم صهيونيستي در قبال مردم فلسطين را فراهم ساخت. اكنون مردم مصر كه با خيزشي همگاني، ديكتاتور را از اريكه قدرت به زير كشيده‌اند نگران از دست‌رفتن دستاورد انقلاب خود مي‌باشند و به همين دليل، نظاميان حاكم را تهديد كرده‌اند كه تظاهرات ميليوني خود را از سرخواهند گرفت.

فاجعه انساني و قحطي در كشور سومالي اين هفته ابعاد گسترده‌تري به خود گرفت و اعلام شد به طور متوسط در هر 8 ثانيه يك كودك سوماليايي بر اثر گرسنگي و سوءتغذيه جان خود را از دست مي‌دهد. بيش از 12 ميليون نفر از مردم مسلمان سومالي اكنون در مصيبت بي‌سابقه‌اي گرفتار شده‌اند و همه روزه شمار كثيري جان خود را از دست مي‌دهند اما متاسفانه مجامع بين‌المللي تاكنون اقدام عملي لازم را براي ياري رساندن به اين مردم انجام نداده‌اند. دولتهاي غربي پرمدعا نيز كه به دروغ خود را مدافع حقوق انسانها و حتي حيوانات قلمداد مي‌كنند از كنار اين فاجعه عظيم بشري به راحتي عبور مي‌كنند و حساسيتي از آنها مشاهده نمي‌شود.

در اين ميان وظيفه و رسالت مسلمانان و دولتهاي اسلامي سنگين‌تر مي‌شود. اين دولتها بايد سريعا پيش قدم شده و به كمك مردم محروم سومالي بشتابند. هرچند در اين راستا، اقداماتي از سوي دولتهاي اسلامي صورت گرفته است ولي عمق فاجعه بسيار عميق است و حركت‌هاي گسترده‌تري را مي‌طلبد.

اين هفته در عراق، شاهد از سرگيري خشونت‌ها و انفجارهاي خونبار بوديم. در اين انفجارها كه روز دوشنبه در چندين شهر عراق، ازجمله كربلا و نجف صورت گرفت نزديك به 370 نفر كشته و زخمي شدند. نوري مالكي در واكنش به اين انفجارها، اعلام كرد دولت عاملان اين جنايات را تحت پيگرد قرار مي‌دهد و تا سركوب نهايي آنها از پاي نخواهد نشست.

اكنون يك پرسش در ذهن افكار عمومي عراق پديد آمده است كه علت تشديد ناامني‌ها چيست، به خصوص اينكه اين ناآرامي‌ها بلافاصله پس از مخالفت برخي مقامات دولت نوري مالكي با ادامه حضور اشغالگران آمريكايي به وقوع مي‌پيوندند. در گذشته نيز هر زمان اختلاف نظري ميان دولت عراق و اشغالگران و يا برخي كشورهاي عرب منطقه تشديد مي‌شد عراق شاهد شدت گرفتن اينگونه خشونت‌ها بوده است. ترديد نيست كه اين حملات، كفايت و توانايي دولت نوري مالكي و دستگاه امنيتي عراق را هدف قرار داده است تا اين ذهنيت ايجاد گردد كه دولت عراق قادر به تامين امنيت نيست و ادامه حضور اشغالگران، يك ضرورت است.

براساس توافقنامه امنيتي بغداد و واشنگتن تمام نظاميان آمريكايي بايد تا پايان سال جاري ميلادي، يعني تا دي‌ماه آينده از عراق خارج شوند. فرصت‌طلبي آمريكايي‌ها پس از انفجارهاي خونين اخير قابل تامل است. در اين باره سخنگوي كاخ سفيد در واكنش به انفجارهاي اخير گفت آمريكا حاضر است در صورتي كه مقامات عراقي بخواهند مدت زمان بيشتري در عراق بماند! اين اظهارات، اهداف پشت پرده اتفاقات اخير و ايجاد ناامني و بي‌ثباتي در عراق را آشكار‌تر مي‌سازد و اين ظن را تقويت مي‌كند كه افزايش ناامني در عراق، تنها به سود اشغالگران است. اين امر، هشداري است به دولت و ملت عراق و همه گروههاي سياسي اين كشور كه متوجه توطئه‌هاي طراحي شده براي آينده عراق باشند و اين واقعيت را فراموش نكنند كه امنيت و ثبات واقعي در عراق تنها زماني ايجاد مي‌شود كه اشغالگران از اين كشور خارج شوند.

اين هفته در ليبي، مخالفان قذافي به پيشروي‌هاي قابل ملاحظه‌اي دست يافتند. انقلابيون با تصرف چند شهر، اكنون در نزديكي‌هاي طرابس، آخرين پايگاه در اختيار قذافي، مستقر شده‌اند و خود را براي حمله نهايي به مركز آماده مي‌سازند. مخالفان وعده داده‌اند حداكثر تا دو هفته آينده كار قذافي را يكسره خواهند كرد ولي اگر اين اتفاق در مدت زمان مذكور هم نيفتد، آنچه از شواهد برمي‌آيد اينست كه عمر سياسي ديكتاتور ليبي به شمارش افتاده است. ديكتاتور نيز با درك خطر، بارو كردن آخرين برگ بازي خود، با موشكهاي اسكاد به مناطق استقرار انقلابيون حمله كرد. برخي معتقدند اگر ديكتاتور مصر اين شانس و موقعيت را داشت كه برايش دادگاهي تشكيل شود ممكن است براي ديكتاتورليبي به دليل اصرارش بر تداوم كشتار مردم، اين امكان و شرايط هم وجود نداشته باشد. به هر حال، روزهاي آتي، براي مردم ليبي روزهاي سرنوشت‌‌ساز خواهد بود و احتمال بروز دگرگوني‌هاي سريع و گسترده در اين كشور بيش از هر زمان ديگري، وجود دارد.
 
رسالت: آيا به «روس» اعتماد كنيم؟

«آيا به روس اعتماد كنيم؟»عنوان سرمقاله‌‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم دكتر حشمت الله فلاحت‌پيشه است كه در آن مي‌خوانيد؛در اوج بن‌بست مذاكرات ايران و 1+5، روسيه با طرح «گام به گام» خود در صدد احياي ديپلماسي ميان اين هفت كشور است. مذاكراتي كه اگر حركت‌هاي مردمي هشت ماه اخير در منطقه نبود،‌كماكان در راس اخبار تحولات دنيا قرار مي‌داشت.

هرچند تحركات ديپلماتيك‌ تازه روس‌ها منجر به جلسات و آمد و شدهايي ميان مقامات سياسي دو كشور شده است اما براي پرهيز از غافلگيري‌هاي قبلي بايد نگاهي به عملكرد اين بازيگر در تحولات گذشته داشته باشيم.

اول اينكه روس‌ها در كشانده شدن موضوع ايران به شرايط كنوني بي‌تقصير نيستند. آنها مدعي بوده‌اند كه در قبال ارجاع پرونده هسته‌اي ايران به شوراي امنيت سازمان ملل متحد و صدور قطعنامه‌هاي ناعادلانه آن شورا، سياست تاخير زماني و تعديل محتوايي را دنبال كرده‌اند. اما اكنون در شرايطي كه تخلفي از ناحيه جمهوري اسلامي ايران اثبات نشده، علاوه بر ارجاع غير قانوني پرونده از شوراي حكام آژانس هسته‌اي به شوراي امنيت،‌ چند قطعنامه ناعادلانه نيز صادر شده است. روس‌ها در تحريم ايران همدست شده‌اند. آنها از لحاظ محتوايي نيز بيشتر مشغله خارج كردن «نيروگاه بوشهر» را از شمول تحريم داشته‌اند، نه نگاه توام با مقتضيات حقوق بين‌المللي به اين روند.

دوم اينكه تاخير يازده ساله در اجراي پروژه «بوشهر» در تاريخ قراردادهاي هسته‌اي دنيا كم سابقه است. آنها فشارها و ترديدهاي غرب را بهانه‌اي قرار دادند تا به تكليف خود عمل نكنند. حضور حداقل 2500 تكنيسين روس هزينه‌هايي از جيب ملت را به ما تحميل كرده است. حتي اگر شايعه «ويروس» نيز صحت داشته باشد، تجربه به ما مي‌گويد كه هيچ تخريبي بدون هدايت سازندگان نيروگاه سد راه اين پروژه عظيم نشده است. سرانجام اينكه روس‌ها در موضوع هسته‌اي ايران داراي «خط قرمز» هستند. آنها موافق تكميل چرخه سوخت هسته‌اي جمهوري‌ اسلامي ايران نيستند و در مقوله‌اي استراتژيك همچون فناوري هسته‌اي، به چيزي فراتر از توسعه وابسته براي ديگر كشورهاي خارج از بلوك غرب اعتقاد ندارند. و در واقع از وقتي كه جمهوري اسلامي ايران نخواست «كره شمالي» باشد،‌ با تباني‌هاي گاه و بي‌گاه روس‌ها با غربي‌ها مواجه شد.
بنابراين ميز مذاكره ايران و روس، مملو از گلايه‌هاي جدي است. آنها تا وقتي كه نقش «دست دوم» و يا «پايين دستي» را در معادلات امروز دنيا بازي مي‌كنند، نمي‌توانند شريك قابل اعتمادي باشند. هرچند كه تحولات امروز خاورميانه و شمال آفريقا و كشاندن و دستكاري تحولات به حريم‌هاي مدنظر روسيه، آنها را به شدت نگران كرده است. چون احساس مي‌كنند حتي به سمت بازيگر درجه سوم نيز درحال تنزل هستند.

از سوي ديگر به نظر مي‌رسد روسيه تنها در قبال صورت مذاكرات از ناحيه 1+5 ماموريت دارد و نمي‌تواند در قبال محتواي مباحث تعهدي را نسبت به طرف ايراني متقبل شود. اما آنچه همواره مورد اعتراض جمهوري اسلامي بوده است نه صورت، بلكه محتواي مذاكرات بوده است لذا هر آنچه در قبال طرح گام به گام روسيه مطرح شده، هنوز از حوزه صوري خارج نشده است.

البته اصل احياي ديپلماسي ميان ايران و 1+5 قابل دفاع است. چون روابط اين مجموعه به گونه‌اي مصنوعي دچار تنش شده است و به عبارتي برخي از بازيگران غربي فقط با هدف تحميل دوره‌اي تنش، بن‌بست و صدور قطعنامه، به اين رابطه حضور دارند. اما بايد توجه داشت كه ايران تجربه خوبي از ابهام زدايي‌هاي گام به گام ندارد. سه سال پيش طرح «مداليتي شش گام» مطرح گرديد. طبق آن طرح قرار بود، «وين» مقدمه «ليسبون» باشد. يعني ابتدا ايران شش ابهام اصلي آژانس و 1+5 را مرتفع كند و پس از تأييد موضوع توسط آژانس در وين، مذاكرات مثبت سياسي در «ليسبون»  از سر گرفته شود.

طبق گزارش وقت آژانس، آقاي البرادعي اعلام كرد كه جمهوري اسلامي ايران همه ابهامات ششگانه را برطرف ساخته است اما زماني كه نوبت به مذاكرات برابر سياسي رسيد، آمريكا و برخي از بازيگران اروپايي مجموعه سئوالات و ابهامات تازه‌اي را مطرح كردند كه حتي طبق گزارش وقت آژانس، از وجاهت قانوني برخوردار نبود و آژانس خود را موظف به پاسخگويي به آن نمي‌دانست. اما همين سئوالات نامربوط و نامحدود از آن زمان حاكم بر اين رابطه شده و بن بست‌هايي جدي را ايجاد كرده است. حال اگر در قالب طرح روسيه ايران گامي بر دارد اما به روال اخلاق غربي‌ها،‌ آنها به جاي عقب‌نشيني،‌گام ديگر به جلو بر دارند، مسكو ازچه جايگاه و اختياري براي تضمين طرح خود برخوردار است؟ اصولا ديگر ابهامي باقي نمانده است كه آن را مقدمه و پيش شرط مذاكرات 1+5 و يا شكستن تحريم‌هاي ايران قرار دهيم. حال اگر حقوق هسته‌اي ما را تحت عنوان ابهام مطرح كرده و عقب‌نشيني گام به گام ما از اين حقوق را خواستار شوند،‌ ابتكارات امروز و ديروز تفاوتي با يكديگر نخواهند داشت.

بنابراين ايران و روسيه تا رسيدن به موضع مشترك نيازمند ابهام زدايي از روابط گذشته‌اند. روسيه پيش از ديگر بازيگران از سلامت برنامه هسته‌اي جمهوري اسلامي اطلاع دارد. حتما در طول چند دهه اخير نيز به اين نتيجه‌رسيده است كه نبايد بر خلاف آسياي مركزي و قفقاز به ايران نگاه «حياط خلوتي» داشته باشد. دوستان كوچك فقط بهاي تباني‌هاي بزرگ مي‌شوند.

تهران و مسكو ابتدا بايد بر روي يك مداليتي دو جانبه به توافق برسند و آن‌گاه مذاكرات 1+5 احيا شود. تحول نهايي نيروگاه بوشهر، پايان دادن به بازي «همراهي با تحريم‌هاي غربي» از سوي روسيه و خاصه اجراي قراردادهاي نظامي گذشته همچون تحويل موشك‌هاي «اس، 300» از جمله گام‌هاي اعتمادسازي است كه بايد روس‌ها آن را در دستور كار خود قرار دهند . آنها به خوبي مي‌دانند كه در طول پنج سال گذشته در كوران تحولات به ميزان تضعيف جايگاه «روسيه» در معادلات «غرب محور» جايگاه جمهوري اسلامي ايران در حال تقويت است.

سياست روز:طرح گام به گام همراه با تحولات منطقه

«طرح گام به گام همراه با تحولات منطقه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي خوانيد؛تحليل‌گران، تحليل مي‌کنند که رايزني‌هاي تهران ـ مسکو، آخرين اميد و روزنه براي ايران است.

در پي ارائه طرح «گام به گام» روسيه به ايران و سفر دبير شوراي امنيت روسيه به تهران و متعاقب آن، سفر وزير امور خارجه کشورمان به روسيه و دريافت طرح روسيه براي حل موضوع هسته‌اي ايران، تحليل‌هاي گوناگوني در اين‌باره مطرح مي‌شود.

درباره طرح گام به گام روسيه هنوز از سوي ديگر اعضاي ۱+۵ موضع و اظهارنظري مطرح نشده است. نه اعلام موافقت کرده‌اند نه مخالفت. اما نکته‌اي که مهم است، موافقت جمهوري اسلامي ايران با اين طرح است. در حال حاضر ايران به طور ضمني با اين طرح موافقت کرده اما به بررسي‌هاي بيشتر طرح منوط نموده، طرح روز گذشته رسما توسط علي‌اکبر صالحي وزير خارجه ايران در سفر به روسيه دريافت شد.

قطعا طرح نيازمند بررسي، تجزيه و تحليل و کار کارشناسي است، تا بتوان در پاسخ به آن همه جوانب را در نظر گرفت.

آمريکا و طرف‌هاي اروپايي که همچنان درباره اين طرح سکوت اختيار کرده‌اند، به نظر مي‌رسد که در انتظار پاسخ قطعي و نوع رفتار ايران با طرح روسيه هستند.

اما سکوت آمريکا و اروپا نسبت به اين طرح را نمي‌توان از نوع رضايت دانست.
نخست، آمريکا قطعا خشنود نخواهد شد که رقيب ديرينه‌اش، به عنوان بازي‌گر اصلي موضوع هسته‌اي ايران ايفاي نقش کند. در صورت موافقت ديگر کشورهاي گروه ۱+۵ با طرح روسيه، اين مسکو است که در اين موضوع به عنوان کشور فعال براي حل مسائل بين‌المللي مطرح خواهد شد و اگر طرح فوق به سرانجام نهايي، يعني توافق عادلانه برد ـ برد دو طرف برسد، يک پيروزي بين‌المللي ديگر براي روسيه خواهد بود.

از سوي ديگر، موافقت ايران با طرح روسيه، نشان مي‌دهد که جمهوري اسلامي ايران همچنان خواستار گفت‌وگو و پايان مناقشه هسته‌اي است که توسط غرب و آژانس ترتيب داده شده است.

اگر آمريکا و ديگر کشورهاي عضو گروه ۱+۵ با اين طرح مخالفت کنند، باز يک پيروزي سياسي ديگر براي جمهوري اسلامي ايران رقم خواهد خورد.

آمريکا اکنون در شرايطي قرار گرفته است که اگر طرح روسيه را بپذيرد، بايد در ميدان هسته‌اي ايران، بازي را به روسيه واگذار کند و اگر طرح روسيه را نپذيرد به کارشکني در روند حل و فصل موضوعي خواهد بود که خود به آن دامن زده و باعث تحريم‌هاي غير قانوني عليه جمهوري اسلامي ايران شده است.

در اين بين روسيه با نزديکتر شدن به جمهوري اسلامي ايران همراه با ارائه طرح خود، سعي مي‌کند، باخت خود را در منطقه که شاهد تحولات بزرگي است، کمرنگ کرده و به خودسازي بپردازد.

روسيه در تحولات منطقه از قافله سياست و تاثيرگذاري جا مانده بود و اکنون با علم به نقش و تاثيرگذاري ايران در تحولات کشورهاي عربي اسلامي، سعي دارد از اين فرصت استفاده کرده و حداقل از فشار بيشتر بر کشورهاي همپيمان خود در منطقه جلوگيري کند.

ليبي و سوريه از جمله کشورهايي هستند که مي‌توان آنها را کشورهاي همپيمان روسيه در منطقه قلمداد کرد. ليبي که اکنون در وضعيت بحراني قرار دارد اما سوريه که البته شرايط تحولات آن با ديگر کشورها متفاوت است، تنها کشوري است که مي‌توان آن را از دوستان قديمي روسيه دانست. تاکنون هم برخي سياست‌هاي مسکو در قبال دمشق در موضوع فشارهاي بين‌المللي باعث شده است تا شوراي امنيت سازمان ملل و آمريکا نتوانند فشارهاي بيشتري را عليه سوريه اعمال کنند.

نقش جمهوري اسلامي ايران نيز در حمايت از سوريه به عنوان کشور خط مقدم مقاومت مقابل رژيم صهيونيستي از عواملي است که مي‌تواند، روسيه و ايران را براي حفظ دولت بشار‌اسد با هم همراه کند و در مقابل سياست‌هايي که آمريکا توسط ترکيه در قبال سوريه اعمال مي‌کند مقاومت کرده و از سقوط دولت بشار اسد که با فشارهاي سنگين خارجي همراه است، جلوگيري کند.

هر چند دولت سوريه براي بقاي خود نيازمند اصلاحات سياسي ـ اقتصادي و اجتماعي است، اما تفاوت تحولات اين کشور با کشورهايي همچون يمن و مصر و تونس، حمايت از بشار اسد را براي حاميانشان آسان‌تر کرده است.

در هر حال طرح گام به گام روسيه به نوع رفتار غرب و آمريکا و مسائل و تحولات منطقه وابسته است.

حمايت:حاشيه‌اي جايگزين متن

«حاشيه‌اي جايگزين متن»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي حمايت است كه در آن مي‌خوانيد؛در روزهاي اخير بار ديگر طيف گسترده‌اي از محكوميت شهرك سازي صهيونيست‌ها عرصه بين الملل را فراگرفته است. نكته مهم در اين حوزه تاكيد مكرر سران اروپا و آمريكا بر محكوم سازي شهرك سازي‌ها است كه در ابعاد گسترده‌اي صورت مي‌گيرد. هر چند كه اين امر گامي براي مقابله با اشغالگري صهيونيست‌ها و توجه به حقوق ملت فلسطين است اما بررسي ريشه‌اي تحولات فلسطين و نيز مواضع غربي‌ها در برابر جنايات صهيونيست‌ها ابهاماتي را در صداقت آنها در قبال مخالفت با شهرك سازي صهيونيست‌ها ايجاد مي‌نمايد. با توجه به حمايت‌هاي گسترده غربي‌ها از صهيونيست‌ها و اصرار آنها بر عدم پذيرش حقوق فلسطيني‌ها، تاكيد آنها بر برجسته سازي مسئله شهرك سازي و محكوميت آن مي‌تواند برگرفته از اهدافي خاص باشد.

اولا، بيداري ملت‌هاي جهان در برابر تحولات فلسطين، سران غرب را در برابر افكار عمومي قرار داده است. هراس غرب از پيامدهاي اين امر موجب شده تا آنها مواضعي در قبال فلسطين اتخاذ نمايند. آنها با موضع گيري در قبال شهرك سازي چنان وانمود مي‌كنند كه در مسير مطالبات افكار عمومي در قبال فلسطين پيش مي‌روند تا مانع از افزايش اعتراض‌هاي ملت‌هاي خويش شوند.

ثانيا، غربي‌ها كه خود را مطيع صهيونيست‌ها مي‌دانند با برجسته سازي مسئله شهرك سازي عملا افكار عمومي را از حقايقي همچون آواره شده صدها هزار فلسطيني، جنايات صهيونيست‌ها در زندان‌ها، سلطه گري اشغالگران بر قدس و مسجد الاقصي، استمرار محاصره غزه و حملات صهيونيست‌ها به اين منطقه، جنايات ضد بشري صهيونيست‌ها در منطقه و ... دور ساخته و شرايط را براي تحقق جنايات اشغالگران فراهم مي‌كنند . جالب توجه آنكه آنها در مواضع خود از واژه شهرك سازي در قدس شرقي استفاده و آن را محكوم مي‌سازند. واژه‌اي سازي كه هدف آن تاكيد بر سلطه صهيونيست‌ها بر نيمي از قدس و توسعه حركت آنها در نيمي ديگر از قدس مي‌باشد. هدف نهايي اين حربه آن است كه در نهايت به نام يهودي بودن اين مناطق قدس از مطالبات مردم فلسطين حذف و عملا تحت سيطره صهيونيست‌ها قرار گيرد.

ثالثا، محكوم سازي شهرك سازي در آستانه نشست سازمان ملل براي به رسميت شناختن كشور مستقل فلسطين در مرزهاي 1967 را مي‌توان توطئه‌اي دانست كه بر اساس آن تلاش مي‌شود تا نزاع فلسطيني- صهيونيستي را به چند شهرك تقليل دهند و چنان وانمود سازند كه اين امر نيازي به سازمان ملل نداشته و با روند سازش قابل اجرا است.

آفرينش:رشد صنعت گردشگري برعهده کيست؟

«رشد صنعت گردشگري برعهده کيست؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد؛جذب توريست و صنعت گردشگري در حال حاضر به عنوان منبع درآمدي مي‌باشد که کشورهاي مستعد بدون هيچ گونه درگيري و تنها با سرمايه گذاري در زمينه توسعه امکانات رفاهي و تفريحي موفق به جذب ثروت هاي کلان خارجي مي شوند. و بدون نگراني از افت و خيز بازارهاي جهاني نفت ، دلار و طلا به کسب سود خود ادامه مي دهند. مسلما داشتن آثار و اماکن هاي تاريخي ، سواحل زيبا، جنگل هاي انبوه، بيابان هاي بکر و دست نخورده به عنوان پتانسيل هاي جذب گردشگر محسوب مي شوند اما تنها صرف داشتن اين امکانات نمي توان اميد به رونق صنعت گردشگري داشت.

متاسفانه کشور ما يکي از مصاديق اين بخش مي باشد. کشوري با آب وهواي چهارفصل به طوري که در تابستان شما هم مي توانيد در سواحل جنوب به اسکي روي آب بپردازيد و هم مي توانيد در ارتفاعات دماوند به اسکي روي برف مشغول باشيد. از ابنيه و آثار تاريخي که ديگر چيزي براي گفتن نداريم و اظهر شمس است که از چه پتانسيلي برخورداريم.

اما بر اساس جديدترين گزارش ارايه شده از سوي سازمان جهاني گردشگري وابسته به سازمان ملل، ايران جايگاهي در ميان 10 کشور فعال در حوزه گردشگري منطقه خاورميانه ندارد. در گزارش سازمان جهاني گردشگري آمده است در اين مدت 940 ميليون گردشگر در ميان کشورهاي جهان ردوبدل شده‌اند که در اين ميان سهم کشورهاي فرانسه، آمريکا و چين بيش از کشورهاي ديگر بوده است. اما سهم ايران از اين 940 ميليون نفر آنقدر اندک بود که جايي در اين گزارش به آن اختصاص داده نشد.

در مقايسه کشورمان با کشورهاي همسايه نيز بايد گفت وضعيت بسيار بدي داريم. به عنوان مثال ترکيه با پرداختن به صنعت گردشگري از چنان قدرتي برخوردارشده که توانسته به يکي از 20 قدرت اقتصادي جهان تبديل شود. در فهرست منتشر شده از سوي سازمان جهاني گردشگري نيز اين کشور رتبه هفتم کشورهاي اصلي جذاب براي گردشگران جهان را به خود اختصاص داده است. نکته جالب اينکه 30 تا 40 درصد از گردشگران ترکيه را ايراني ها تشکيل مي دهند. بر اساس اين گزارش کشورهاي يونان، عربستان، سوريه و امارات متحده عربي چهار کشور اول منطقه در جذب گردشگر هستند.

البته مسولان ميراث فرهنگي کشورمان اعلام کرده اند که با ورود دو ميليون گردشگر در يک سال رشدي 300 درصدي در صنعت جذب توريست داشته ايم. در حالي که براساس گزارش سازمان جهاني گردشگري، کشور کوچک عمان در سواحل جنوبي خليج‌فارس با جذب يک‌ميليون و 20 هزار گردشگر در رتبه دهم کشورهاي خاورميانه‌اي در اين زمينه نشسته است اما نامي از ايران در اين رده بندي ها وجود ندارد!.

همواره در سخنراني ها و همايش هاي مربوط به صنعت جذب توريست عنوان شده است که کشور قابليت هاي فراوان براي جذب گردشگر را دارد اما تاکنون به اين اشاره نشده است که بايد امکانات استفاده از اين قابليت ها را هم فراهم کرد. رشد 103 درصدي سفر ايرانيان به آنتاليا نشان از اين موضوع دارد که امکانات و قابليت هايي که در ترکيه وجود دارد در ايران فراهم نيست. وضعيت پروازهاي با تاخير و هواپيماهاي نامناسب، عدم سرويس دهي متناسب با مبالغ دريافتي از سوي تورهاي داخلي، نبودن هتل هاي مناسب و امکانات تفريحي رفاهي، نبودن استراحتگاه هاي مناسب ميان شهري و از همه مهمتر گران بودن هزينه هاي سفرهاي داخلي نسبت به مسافرت هاي خارج از کشور باعث گرديده تا مسافران و گردشگران مسافرت هاي خارجي را ترجيح دهند. اما بازهم مسافرت به خارج از کشور مشکل ما نيست بلکه عدم توانايي در جذب گردشگر معضل صنعت گردشگري ما مي باشد که در دهه‌هاي اخير به‌دلايل گوناگون به طور جدي به آن پرداخته نشده است و بي‌تفاوت از كنار آن گذشته‌اند.

به هر حال در صورت عدم توانايي در ايجاد فضايي جذاب و متناسب با سلايق گردشگران دچار يک رکود دايمي مي شويم که باعث عدم توجه گردشگران داخلي و خارجي به جاذبه هاي گردشگري کشورمان مي گردد.

مردم سالاري:باز هم مقاومت در برابر نظرعلما

«باز هم مقاومت در برابر نظرعلما»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم محمدحسين روانبخش است كه در آن مي‌خوانيد؛رويارويي بعضي از افراد دولتي با علما و مراجع، تازگي ندارد و طي سالهاي اخير اين امر بسيار ديده شده است. از روزهايي که محمود احمدي نژاد خواهان حضور زنان در ورزشگاه ها شد اين داستان علني شد و تا به حال هم ادامه دارد، اما اين اتفاق در موضوع حجاب و عفاف طولاني تر و ريشه دارتر است. زماني که در همان سال اول تشکيل دولت احمدي نژاد، فيلم حضور سرکرده جريان انحرافي داخل دولت فاش شد و زماني که در مصاحبه رودرروي زنان  بي حجاب نشستند و گفت وگو کردند، آنهايي که حساس تر و با تجربه تر بودند، فهميدند که در اين باره دارند به بي راهه مي روند و اعتراضها آغاز شد.

موضع گيري سال گذشته احمدي نژاد در قبال برخورد با بد حجابي بيش از پيش به اعتراضها دامن زد و آنهايي که درمتن تصميم گيري هاي دولت بودند در اين باره به مجموعه رفتارها و تصميمات دولت اشاره کردند که باعث شده وضعيت حجاب به وضعيتي بحراني در سالهاي اخير برسد; اما آنچه عجيب است عکس العمل دولتي ها در قبال اين اعتراضات است که نه تنها باعث پشيماني و عذرخواهي آنها نشد، بلکه در هر مورد هم بر دستورات و گفته هاي غير شرعي خود پافشاري کردند ! زماني که مراجع به دستور غير ديني حضور زنان در ورزشگاه اعتراض کردند يکي از مشاوران دولتي در برابر آنها حرفهاي ناشايستي زد و همچنين دولت تا مدت ها در مقابل اين اعتراضها ايستادگي کرد و حاضر نشد اين دستور را نديده بگيرد، جالب اينجاست که چندي پيش دوباره حرف هايي در اين خصوص بيان شد !

پس ازآن هم که احمدي نژاد سال گذشته آن حرفها را از طريق برنامه زنده سيما بيان کرد و مورد اعتراض قرار گرفت، اعلام کرد که حرف همان است که گفتم! و... همين چند نمونه کافي است که تعجب نکنيم از اينکه روزنامه ايران در برابر اعتراضاتي که از ناحيه مراجع، علما و نمايندگان مجلس درباره ويژه نامه موهن خاتون شده، نه تنها عذر خواهي نکرده و در صدد جبران بر نيايد بلکه بر درستي کارش پافشاري کند و بر همين روش غلط که گويي در ميان بعضي دولتي ها نهادينه شده پافشاري کند.

رفتاري که دولتي ها اين روزها در قبال اين ويژه نامه موهن روزنامه ايران نشان مي دهند دقيقا چنين است و مصداق اصرار بر گناهي است که از خود گناه بدتر و مضرتر است. براي مثال ديروز خبرگزاري دولتي ايرنا (که با مديريت علي اکبر جوانفکر مدير روزنامه ايران فعاليت مي کند) با معاون حقوقي احمدي نژاد مصاحبه کرده و از قول او نوشته: چيزي که خلاف شرع باشد در ويژه نامه خاتون مشاهده نکردم!

اين مصاحبه در حالي منتشر مي شود که مراجع تقليد در قبال اين ويژه نامه موضع گيري کرده اند و با اين اوصاف، درج چنين مصاحبه اي آيا معني برتري دادن نظر معاون حقوقي احمدي نژاد به نظر مراجع تقليد در يک مساله ديني نيست؟ و آيا در خود اين پيام را ندارد که دولتي ها حاضر به تمکين در برابر راي علما و ترک اشتباهات و اشاعه منکر نيستند؟ جالب اينجاست که چند روز قبل يکي از خانم هاي نماينده مجلس که عليه اين ويژه نامه موهن نطق کرد، از احمدي نژاد مي خواست که در مقابل اين رفتار روزنامه ايران موضع گيري کند !

سکوت  در مقابل رفتارهاي ناپسند دولت منطقا نبايد به نتيجه اي ديگر، جز اين که رسيده، برسد; اين مهمترين درسي است که از اين داستان و داستان هاي مشابه بايد گرفت  و به طرفداران ديروز و امروز دولت تذکر داد که آنها هم شريک در بوجود آمدن اين وضعيت هستند.
 
تهران امروز:شروط موفقيت طرح گام به گام

«شروط موفقيت طرح گام به گام»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم سيدجواد سادات رضوي است كه در ان مي‌خوانيد؛آيا تحركات جديدي كه با ارائه طرح گام به گام روسيه براي گشايش در بن‌بست مذاكرات هسته‌اي غرب با ايران، كليد خورده است به نتيجه مي‌رسد و اين احتمال مي‌رود كه اين بار پيشرفتي ملموس در مذاكرات حاصل شود و راه براي بسته شدن پرونده موضوع هسته‌اي ايران باز شود؟

پاسخ مثبت به اين سوال در گرو شروطي است كه پيش از هر چيز به رفتار طرف مقابل يعني گروه 5+1 و در راس آن روسيه برمي‌گردد. روسيه هميشه يك بازيگر مهم در ماجراي هسته‌اي ايران بوده است اما اين بار نقش روسيه از آن روي حائز اهميت است كه خود ارائه دهنده طرح گام به گام است و پيشقدم شده است تا به نوعي بين ايران و طرف‌هاي مذاكره كننده وساطت كند. به همين دليل روسيه با پذيرفتن نقش واسطه علاوه بر اينكه يكي از اعضاي گروه 5+1 به شمار مي‌آيد اما در عين حال نقش مكملي مهمي را بازي مي‌كند كه بروز رفتار صادقانه اولين شرط موفقيت در ايفاي اين نقش مكمل است.

به عبارت روشن‌تر اكنون اين سوال اساسي مطرح است كه آيا روسيه مي‌تواند اعتماد كامل ايران را مبني بر اينكه صادقانه به دنبال گشايش در بن‌بست است، به دست آورد؟

ناگفته پيداست كه در حال حاضر وجهه روسيه نزد ايرانيان به دليل همراهي‌هايي كه با غرب در اعمال تحريم‌هاي ناجوانمردانه عليه ايران داشته است به شدت خراب است. اگر چه روسيه در مقاطعي به همراه چين عاملي در كند كردن شدت تحريم‌ها بوده است اما با اين وجود انتظار ايران از روس‌ها بسيار بيشتر ازاين بوده است. بخصوص اينكه روسيه خود شريك هسته‌اي ايران است و پيمانكاري بزرگ‌ترين طرح هسته‌اي ايران يعني تكميل و راه‌اندازي نيروگاه بوشهر را هم عهده دار است.

بنابراين روس‌ها بيش از هر كشور ديگري و حتي آژانس هسته‌اي از ماهيت صلح‌آميز بودن فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران مطلع هستند و به همين دليل هم انتظار اين بود كه روس‌ها در شوراي امنيت مسئولانه‌تر عمل مي‌كردند. حتي اگر از منظر منافع ملي روسيه به ماجرا نگاه كنيم مي‌بينيم كه روس‌ها در موضوع هسته‌اي ايران تسليم خواسته‌هاي غرب شدند و تا حد زيادي به منافع خود در ايران هم پشت پا زدند. دقيقا به دليل رفتارهاي عامدانه اما پراشتباه روس‌ها بود كه مقامات ايران اعتماد گذشته خود به روس‌ها را از دست دادند و به همين دليل هم اگرچه ايران ديد باز خود را به طرح گام به گام نشان داده است اما در عين حال منتظر اثبات حسن نيت روس‌ها و سپس تمامي اعضاي 5+1 است. روس‌ها اكنون شاهد افول منافع منطقه اي خود در كشورهايي چون سوريه و ايران و برخي كشورهاي ديگر منطقه هستند كه دليل ايجاد چنين وضعيتي جز به انفعال مسكو در قبال غرب و آمريكا در بازي‌هاي منطقه‌اي و

فرا منطقه‌اي بر نمي‌گردد. در واقع روس‌ها طي هفت، هشت سال گذشته ارزيابي‌هاي پر از اشتباهي را در تشخيص مقاصد واقعي غرب و در راس آن آمريكا بر فشار به كشورهايي چون ايران و سوريه انجام دادند و در نتيجه تصميماتي گرفتند كه به دادن ميدان بازي بيشتر به غربي‌ها در منطقه و در عين حال تضعيف منافع ملي كشورهاي منطقه منجر شد. البته در اين ميان روس‌ها بيشترين خسران را ديدند. اعتماد به روس‌ها نزد كشورهايي چون ايران به پايين‌ترين حد ممكن نزول كرد و اين در حالي است كه روسيه نفوذ سنتي خود را در كشورهايي چون ليبي و سوريه يا از دست داده است يا در حال از دست دادن است. ظاهرا اتفاقات يكي دو ساله گذشته منجر به آن شده است تا روس‌ها به فكر بازيابي جايگاه خود در منطقه برآيند. بازيابي چنين جايگاهي اگرچه امكانپذير است اما در عين حال شروطي دارد كه اصلي‌ترين آن به رفتار صادقانه روس‌ها در قبال ايران بر‌مي‌گردد.

اگر روس‌ها نه از سر ناچاري و يك تاكتيك كوتاه مدت بلكه از سر منافع بلند مدت خود وارد بازي گام به گام شده باشند، ايران هم تمايل خود را نشان داده است تا با ديد بازتري به موضوع نگاه كند. گو اينكه مسلم است موضوع هسته‌اي ايران كمترين ارتباط را مسائل تخصصي هسته‌اي دارد و در واقع يك موضوع فني اما با چيرگي ملاحظات سياسي است. از همين رو ايران هم به نيكي مي‌داند كه مشكل غرب نه صلح‌آميز بودن فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران كه اصل فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران است.

حال بايد ديد روس‌ها براي حل اين مشكل يعني رفع نگاه خصمانه غربي‌ها به اصل فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران چه برنامه و راهكاري دارند.

راه‌اندازي نيروگاه بوشهر مي‌تواند يگ گام مثبت روس‌ها براي حل مشكلات موجود باشد.

ابتكار:از اذان بي‌موقع تا رسانه‌هايي كه اخبار بد بد مي‌دهند!

«از اذان بي‌موقع تا رسانه‌هايي كه اخبار بد بد مي‌دهند!»عنوان يادداشت روزنامه‌ي ابتكار است كه در آن مي‌خوانيد؛مي‌گويند در گذشته نه چندان دور فردي بود كه همه، حتي نيروهاي حكومتي از وي حساب مي‌بردند. اين در حالي بود كه وي نه قدرت بدني خاصي داشت و نه ثروتمند بود و نه قدرت سياسي داشت. اين فرد كسي بود كه يك بار با ذكر اذان بي موقع در مأذنه مسجد باعث نجات يك زن از بي آبرو شدن توسط يكي از اصحاب قدرت شده بود و به تعبير امروزي نقش رسانه را بازي كرده بود. اذان بي موقع وي باعث توضيح خواستن پادشاه از وي و در نتيجه خبردار شدن پادشاه و نجات زن شده بود.

اين فرد با اذان گفتن، هر ظلمي كه در حال وقوع بود به پادشاه خبر مي‌داد و به تعبيري بدين طريق از مصالح اجتماع دفاع مي‌كرد. در حوزه سياست، جامعه شناسي و ارتباطات گفته مي‌شود «رسانه ها» نقش عمده اي در فضاي داخلي هر كشور و جامعه اي و حتي فضاي بين‌المللي مي‌توانند بازي كنند. آنها با كار «شفاف سازي» كه جزء ذاتشان است، اجازه نمي‌دهند هيچ صاحب قدرت و ثروت و نفوذي در فضاي عمومي با قلدري و با خيال راحت، هر كار ظالمانه و غيرقانوني و غيراخلاقي را انجام دهد.

رسانه ها با تحت پوشش دادن اخبار مي‌توانند چهره از واقعيت هر موضوع بركشند و در راستاي عدالت و مصالح و منافع عمومي حركت كنند. حضور پرقدرت و گسترده رسانه ها مي‌تواند كنشگران را در عرصه هاي متفاوت محتاط كند و اين به نفع جامعه و خصوصا كساني است كه ممكن است هيچ قدرت و نفوذي براي پيشبرد اهداف خود نداشته باشند. رسانه ها در اصل حافظ منافع و مصالح عمومي هستند و اين كار را با شفاف سازي كه انجام مي‌دهند، پيش مي‌برند. آنها با در نظر داشتن رسالت اطلاع رساني خود كمك بزرگي به كليت جامعه و افراد آن مي‌كنند.

در اينجا سوالي كه مطرح است اين است كه آيا رسانه ها هر خبر منفي و ناگواري را بايد تحت پوشش قرار دهند؟ شاخص ارائه خبر چيست؟ مثلا خبر مربوط به يك قتل يا يك تجاوز يا يك اختلاس و غيره بايد رسانه اي شود يا بهتر است براي جلوگيري از مشوش شدن ذهن مردم و نگراني آنها چنين اخباري را نشر ندهند؟ در ابتدا بايد گفت فعاليت رسانه ها در حوزه عمومي است؛ جايي كه با منافع و مصالح عموم مردم سروكار دارد. كار رسانه ها از حوزه قوه قضائيه جداست. به اين معني كه آنها حكم صادر نمي‌كنند؛ قضاوت نمي‌كنند. بلكه اخبار اتفاقات را در همه حوزه ها پوشش مي‌دهند. يعني هر عملي كه به اجتماع ارتباط پيدا كند در محدوده رسانه هاست.

خصوصا در جاهايي كه ممكن است به واسطه نفوذ قدرت و ثروت واقعيت دستكاري و مخدوش شود و اين باعث شفاف سازي موضوع و در نتيجه تصوير سازي براي افراد اجتماع در هر سطحي مي‌شود. امروزه رسانه ها بايد به گونه اي باشند كه براي كارشان و موضوع خبرنگاري دعوت نشوند تا اينكه اي بسا بيايند يا نيايند يا مگر با پولي يا هديه اي بيايند. بلكه بايد اين خود خبرنگاران باشند كه در همه جا حضور داشته باشند و با چشمان تيز بين خود از منافع و مصالح عمومي دفاع كنند.

در همه جا بايد رسانه ها حضور داشته باشند. البته اين به معناي نظارت است و نه كنترل؛ به اين معناست كه رسانه در همه جا حضور دارد تا از منافع عموم حمايت و دفاع كند، مثل پليس. ضرورت پليس براي محافظت از منافع عموم مردم است و نه عليه آنها. يعني نهادي مثل پليس در خدمت و براي مردم است. در اين ميان، شأن و وظيفه رسانه هم به همين صورت است. يعني وجود رسانه براي مردم و در خدمت منافع و مصالح آنهاست.

ارائه خبر بد در كنار ديگر اخبار لزوما باعث ايجاد فضاي منفي و ناامني نمي‌شود. بلكه خبررساني جزء ذات خبرنگاري و رسانه است و از انجا كه خبر يعني اتفاق و معمولا اتفاق ها هم مثبت و هم منفي هستند، ارائه اخبار ناگوار و بد امري طبيعي و لازم است. البته ارائه اخبار بد براي برخي ممكن است باعث دردسر شود و اين امري طبيعي است.

هرچه تعداد رسانه ها در مكاني زيادتر باشد احتمال پرداختن به جزئيات و ابعاد بيشتري وجود دارد. مثلا در عرصه بين‌الملل و خارج از يك كشور، خبرهاي خارجي درمورد كشورهاي ديگر در حد كليات ويا موارد معدودي است كه البته در اين وضعيت خبرنگاري كه به كشوري اعزام مي‌شود بايد اخباري را منعكس كند كه در راستاي منافع و اهداف مردم كشور خودش باشد و اين البته لزوما به معناي ارائه اخبار منفي و يا مثبت خاص نيست.

در عرصه داخل طبعا اين تنوع رسانه ها امري نه تنها طبيعي بلكه ضروري است. تعداد خبرهاي حوزه عمومي باتوجه به كثرت رسانه در داخل ايران بخاطر عدم توجه با رسالت خبرنگاري كم است.خبرنگاران در همه جا حضور ندارند.از آنها بايد دعوت شود تا براي پوشش خبري بيايند و مسلم است كه اگر خبرنگاري به جايي دعوت شود بايد خبر مثبت ارائه كند. در اين ميان خبرنگاران براي ارائه اخبار بايد از حمايت هاي متفاوت برخوردار باشند؛ والا به راحتي قرباني مي‌شوند.

انجام كار به صورت فرايندي و كارشناسي شده مقداري از ضعف هاي و نواقص احتمالي را در پوشش اخبار كم مي‌كند ولي نكته مهم اين است كه از آنجا كه خبرنگار مثل متخصصان اجتماع با مصالح و منافع آن درگير است و بايد در اين عرصه پر چالش مورد حمايت هاي متفاوت قانوني قرار بگيرد. امروزه اگر در جامعه اي رسانه ها ضعيف باشند با توجه به كثرت جمعيت و تنوع نهادهاي اجتماعي آسيب هاي متفاوتي به جامعه وارد مي‌شود. به نظر مي‌آيد برخي شاخص هاي خبر شامل موارد ذيل است.

1. هر عمل يا اتفاقي كه باعث آگاهي مردم در باب چگونگي مواجهه با چنين پديده اي شود.
2. هر عمل يا اتفاقي كه باعث جلوگيري از ارتكاب مجدد آن عمل توسط افراد مشابه شود.
3. هر عمل يا اتفاقي كه باعث افزايش اميد و نيز حزم و احتياط در مردم شود.
4. هر عمل يا اتفاقي كه باعث خودباوري در ميان افراد اجتماع شود.
5. هر عمل يا اتفاقي كه باعث نشاط اجتماعي در جامعه شود.
هر رسانه اي در انتقال خبر بايد ظرافت هنري و دقت كارشناسي در حوزه هاي اجتماعي و روانشناختي بكار ببرد تا خبر در جايگاه خودش منتقل شود و تأثير مثبت و سازنده داشته باشد. يعني در عين اينكه هر خبري ارزش ذاتي خود را دارد و براي هر فردي هر خبري مي‌تواند بها و قيمت خاص خود را داشته باشد، اما براي جلوگيري از نتايج منفي «راست مفسده انگيز» بايد كار كارشناسي و ظرافت هنري انجام داد.البته اين نكته منافاتي با اهميت ذاتي هر خبر ندارد.

شرق:چشم‌انداز تورم

«چشم‌انداز تورم»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي شرق به قلم حسين راغفر است كه در آن مي‌خوانيد؛پس از اجراي قانون هدفمندي يارانه‌ها تورم روند صعودي به خود گرفته است به‌طوري‌كه تورم واقعي با آمار اعلام شده اختلاف دارد. تداوم‌ اين روند مي‌تواند آثار جبران‌ناپذيري بر اقتصاد بگذارد، چراكه وقتي تورم خيلي بالا باشد به صورت مارپيچي افزايش مي‌يابد. به اين معنا كه افزايش بيشتر دستمزد‌ها منجر به افزايش بيشتر قيمت‌ها مي‌شود و اين يكي باز هم منجر به افزايش بيشتر دستمزد‌ها خواهد شد. مارپيچ تورمي كه مارپيچ دستمزد قيمت است، ويژگي كنوني تورم در ايران است كه همراه با ركود موجود پديده ركودتورمي در حال گسترش را پديد آورده است.

تورم فزاينده با تزريق‌هاي پولي يا مالي ناشي از سياست‌هاي مختلف، از جمله برنامه آزادسازي قيمت‌ها موسوم به هدفمندي يارانه‌ها، كماكان ادامه خواهد يافت. پديده موسوم به تعديل دستمزد‌ها مطابق با نرخ تورم يك حق انساني است كه به سادگي در سال‌هاي گذشته ناديده گرفته شده است. سركوب دستمزد واقعي يكي از دلايل رشد اقتصاد غيررسمي و نيز زيرزميني است، چراكه يك تعامل دايمي در همه جا بين ساختار قدرت، ساختار توليد، فقر و نابرابري و بيكاري وجود دارد.

حاصل اين سياست‌ها فقيرتر شدن گروه‌هاي متوسط و كم درآمد و عميق‌تر شدن شكاف درآمدي و گسترش اشكال مختلف نابرابري‌هاست. نبايد فراموش كرد تورم موجود حاصل مجموعه اقدامات و سياست‌هاي دولت طي سال‌هاي گذشته بوده و در صورتي كه طرح‌هايي از جمله حذف چهار صفر نيز به اجرا گذاشته شود، معلوم نيست چه رشدي در انتظار تورم خواهد بود. به نظر مي‌رسد حذف چهار صفر از پول ملي تورم را در ايران سه رقمي خواهد كرد.

صرف‌نظر از مباني نظري كه حذف صفر‌ها را بي‌تاثير بر تورم مي‌داند اما به دلايل اجرايي و نيز نياز‌هاي مالي دولت، اتفاقي كاملا متفاوت با پيش‌بيني‌هاي نظري را مي‌توان انتظار داشت. دلايلي موجب مي‌شوند اين شايبه بروز كند كه بين اهداف اعلام‌نشده دولت با اهداف اعلام‌شده در مورد حذف صفر‌ها از پول ملي فاصله بعيدي وجود دارد. در اين صورت ترديد كافي براي نگراني نسبت به آينده تورم وجود خواهد داشت. بعضي از اين ترديد‌ها را مي‌توان به اختصار به صورت زير بيان داشت. اولين ترديد نسبت به اهداف اعلام‌نشده دولت در حذف صفر‌ها از نفس اجراي برنامه‌اي حاصل مي‌شود كه به تعبير مشاوران اقتصادي خود دولت در خوشبينانه‌ترين وضعيت، اجراي اين برنامه در شرايط كنوني امري زايد و غيرضروري است.

حداقل آنچه در مورد اين برنامه مي‌توان به عنوان نوعي اجماع در ميان كارشناسان بيان داشت، اين است كه اجراي اين برنامه موجب بروز نوعي سردرگمي در بين اكثريت جامعه براي تطبيق با شرايط پس از حذف صفر‌ها خواهد شد. ضمنا اينكه، اين سردرگمي سال‌ها به طول خواهد كشيد چون بنابر اظهارات رييس بانك مركزي جايگزيني كامل پول‌ها نيازمند يك دوره چند ساله است.

 ترديد نخست از اين سوال برمي‌خيزد كه دولتي كه مدت‌ها در اجراي تغيير ساعات شبانه‌روزي به منظور صرفه‌جويي انرژي با اين استدلال امتناع مي‌ورزيد كه اين تغيير ساعات موجب سردرگمي گروه زيادي از مردم حتي در تشخيص ساعات شرعي نماز‌هاي پنجگانه مي‌شود چگونه نسبت به سردرگمي گسترده‌اي كه وقوع آن حتمي است، بي‌تفاوت است؟ علت ترديد دوم نسبت به نتايج پيش‌بيني شده توسط مقامات اقتصادي پس از اجراي برنامه حذف صفر‌ها از پول ملي، تغيير ناگهاني برنامه مكرر اعلام شده قبلي مبني بر حذف سه صفر به حذف چهار صفر است.

اينكه چرا ناگهان تصميم به حذف چهار صفر گرفته شد و با اين تعجيل قرار شد انجام بگيرد را بايد در وضعيت بدهي‌هاي دولت، كسري‌هاي بودجه و فرصت به وجود آمده از پرداخت‌هاي نقدي به مردم جست‌وجو كرد.

ملت ما:نقش اقتصاد در محيط ملي‌ما

«نقش اقتصاد در محيط ملي‌ما»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ملت ما به قلم محمد خوش چهره است كه در آن مي‌خوانيد؛محيط ملي هر كشور با شاخص حوزه‌هاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي و بعضا امنيتي مورد مطالعه قرار مي‌گيرد و تحليل محتوايي هم بر مبناي شاخص‌هاي هر حوزه انجام مي‌شود. معمولا در حوزه سياسي و در محيط ملي بحث مشاركت و شاخص تبيين حضور مردم در عرصه ملي حائز اهميت است كه امروزه به عنوان سرمايه اجتماعي و در ادبيات انقلاب با نام سرمايه ملت از آن ياد مي‌شود.

بر اين اصل ميزان مشاركت متاثر از شاخص‌هاي بنيادي اعتماد و باور است كه بحث ضرايبي كه نشاط و شادابي سياسي را نشان مي‌دهد و شاخص‌هاي مقابل آن يعني بي‌تفاوتي و ياس كه تبلور آن در عدم مشاركت است را مي‌توان در شاخص تكميلي رفتار زمامداران و فعالان سياسي جست‌وجو كرد. در حوزه اقتصاد بررسي ظرفيت، توان و ميزان توليد با شاخص جهاني نرخ رشد اقتصادي نشان داده مي‌شود كه مبين شكوفايي يا عدم رشد اقتصادي است.

توليد ناخالص ملي دربردارنده متغيرهاي كلان اقتصادي است كه هم اثرگذار است و هم تاثيرپذير و با در نظر گرفتن شاخص‌هاي اشتغال، بيكاري، توزيع درآمد و تورم مي‌توان به محيط اقتصادي پي ببريم يعني نوع توزيع ثروت، درآمد، فقر و عوامل فقرزدايي. به همين ترتيب شاخص حوزه اجتماعي است كه شباهت زيادي با حوزه‌هاي سياسي دارد و به عنوان مثال مي‌توان از مشاركت حضور در كاركردهاي اجتماعي، هنجارها، هنجار‌پذيري‌ها و در مقابل هنجارشكني‌ها در اين زمينه نام برد همچنين بزهكاري، جرم و شقوق مختلف آن، اعتياد و مصرف مخدرها، ميزان سرقت و پراكندگي آن، نام برد كه مبين رفتارهاي ضدهنجار يك جامعه است.

با توجه به اين‌كه محور تغيير را بايد در مسائل اقتصادي جست‌وجو كرد، تاثيرعوامل درونزا و برونزا در اين مبحث بسيار است كه از يك‌سو كاركردهاي دنياي سلطه را در پي داشته و در كنار آن نوسانات، غفلت‌ها، سوءتعبيرها و اتخاذ تصميم‌هاي غلط را در اين حوزه شاهد بوده‌ايم كه در نهايت با كاهش نرخ رشد اقتصادي قابل بررسي است.

بر اين اساس تلاش قواي مقننه و مجريه براي هدفگذاري صورت گرفته در اين حوزه‌ها در جهت دستيابي به نرخ رشد 8 درصد بر مبناي سياست‌هاي ابلاغي در برنامه پنجم كه بودجه سال 90 را در پي مي‌گيرد، نتيجه مثبتي نداشته و آنچه را كه نمود عيني پيدا كرده معرف شكاف معني‌دارنرخ رشد نسبت به هدفگذاري‌هاي انجام شده است تا جايي كه عددي بين نيم تا 3درصد را مطرح مي‌كند كه اين امر منعكس‌كننده ضريب بيكاري و تورم در جامعه است.

بر مبناي آمار اعلام شده از سوي مسئولان شاخص تورم 20 درصد تعيين شده است كه اگر اين مسئله را با آمار ارايه شده از سوي صاحبنظران در مراكز موازي مدنظر قرار دهيم، در شرايط ركود ضمني كنوني اين عدد براي شاخص تورم قابل تامل است. از سوي ديگر با توجه به اهميت اطلاق نامگذاري سال جهاد اقتصادي در راستاي سياست‌هاي نظام و بيانات رهبري و با عنايت به بخش جهاد و به‌كارگيري آهنگ جهاد كه وجه الهي آن مورد نظر است،

متاسفانه با وجود چنين نامگذاري با وجود گذشت 5 ماه از سال حاكميت شرايط قبلي در وضع اقتصادي تعجب‌برانگيز است تا جايي كه در ابتداي سال شاهد ادغام‌هاي غيرمتعارف به‌ويژه در حوزه‌هاي اقتصادي بوده‌ايم كه اگر توجيه اين امر را در راستاي كوچك‌سازي دولت با معنا بدانيم نمي‌توان منكر انجام شتابزده و غيركارشناسي اين ادغام‌ها و ايجاد اختلال در روند رشد اقتصادي بود.

در واقع اصل برنامه پنجم رفع موانع از توليد ملي است كه ظرفيت‌هاي اقتصادي را در حد مطلوب يعني اقتصادي مولد و پويا سوق دهد اما آنچه را كه شاهد بوديم دامن زدن به بازار سياه سكه و طلا و شيفت قابل توجه سرمايه‌گذاري‌ها از بخش توليد به سرمايه‌گذاري راكد است. چنانچه اين محيط اقتصادي خوب مديريت شود مي‌تواند در رشد و شكوفايي كشور اثرگذار باشد و  براثر سهل‌انگاري و بي‌توجهي مي‌تواند به نقطه شكننده كشور و نظام اقتصادي منجر شود.

دنياي اقتصاد:پيام بازار به حوزه يورو

«پيام بازار به حوزه يورو»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم محمود صدري است كه در آن مي‌خوانيد؛رهبران فرانسه و آلمان بار ديگر، كشورهاي حوزه يورو را به ايجاد همگونگي و وحدت روش فراخواندند. ساركوزي و مركل اين فراخوان را در قالب پيشنهاد ايجاد «مديريت اقتصادي واقعي» مطرح كردند.

ظاهر اين فراخوان، اميدواركننده است و از توافقي اروپايي براي خارج كردن حوزه يورو از بحران مالي و غلبه بر كسري بودجه كشورهايي مانند يونان خبر مي‌دهد؛ اما واكنش بازارها از درك و دريافت ديگري در ميان جوامع اقتصادي جهان خبر مي‌دهد. پس از انتشار نخستين خبرهاي نشست ساركوزي و مركل، شاخص بازارهاي سهام در آمريكا كاهش يافت و با برگزاري كنفرانس خبري دو رهبر، ارزش اوراق بهادار دولتي آمريكا (انواع اوراق قرضه)، قيمت طلا و نرخ برابري فرانك سوئيس بالا رفت.

معمولا در مواقعي كه احساس بي‌اعتمادي به بازارها افزايش مي‌يابد، ارزش سهام كاهش و در جهت معكوس آن، ارزش اوراق دولتي ايالات‌متحده،‌ قيمت طلا و نرخ برابري فرانك سوئيس بالا مي‌رود. رفتار ديروز بازارها در برابر مذاكرات رهبران فرانسه و آلمان نشان مي‌دهد انتظار فعالان اقتصادي برآورده نشده است؛ زيرا قبل از اين مذاكرات انتظار مي‌رفت دو كشور بزرگ اروپا كه در واقع رهبران ائتلاف اروپايي و پول مشترك اروپا هستند و در برابر مشكلات و گرفتاري‌هاي اتحاديه اروپا مسووليت دارند، راه چاره‌اي ارائه كنند.

انتظار اروپايي‌ها از آلمان و فرانسه اين است كه با تاسي به دولت آمريكا، «اوراق بهادار يورو» ايجاد كنند تا در مواقع بحراني، زيان بنگاه‌ها و اوراق بهادار خصوصي را جبران كند؛ اما مركل احتمال ايجاد چنين اوراقي را ناچيز دانست و اميد بنگاه‌هاي اروپايي را بر باد داد.

البته امتناع مركل، توجيه اقتصادي نيرومندي دارد؛ زيرا او معتقد است طرح «اوراق بهادار يورو»، ناكارآمدي بنگاه‌ها را مي‌پوشاند و مانع از فعاليت با بهره‌وري بالا مي‌شود. جايگزيني كه مركل براي اين پيشنهاد ارائه كرده، توازن بودجه يا همان قاعده قديمي اتحاديه اروپا است كه مقرر مي‌دارد كسري بودجه كشورها نبايد از 3 درصد توليد ناخالص داخلي آنها بيشتر باشد.

اما اين سخن معقول و اقتصادي مركل با آرزوي بزرگ اروپايي‌ها يعني تشكيل اتحاديه‌اي مشابه و همسنگ ايالات متحده آمريكا ناسازگار است. آمريكا، ‌اتحاديه‌اي از ايالت‌هايي است كه پيش از انتشار بيانيه اتحاد، مشكل عدم توازن نداشتند؛ اما ايالات متحده اروپا كه مقدمات آن فراهم شده است، اجتماعي از كشورهاي گرفتار عدم توازن بودجه‌اي است.

حال اگر قرار است آرزوي بزرگ اروپايي‌ها محقق شود، اروپايي‌ها چاره‌اي جز پرداختن هزينه آن را ندارند و صفحه اول كتاب هزينه‌ها، تعهد در برابر مردماني است كه قرار است در اتحاديه‌اي مصنوعي گرد هم آيند. بار اين هزينه نيز طبعا بر دوش آلمان و فرانسه است كه داعيه رهبري اتحاديه اروپا و ايالات متحده اروپا را دارند. در واقع پيام ديروز بازارها به اجلاس مركل و ساركوزي اين بود كه فعالان اقتصادي به توانايي اين دو رهبر اروپايي در زمينه غلبه بر بحران ترديد دارند.


ارسال به دوستان
نظرسنجی
به نظر شما هدف ستاد امر به معروف از ارسال پیامک های حجاب به موبایل های مردم چیست؟