كيهان: سكولارهاي داغدار مصر!
«سكولارهاي داغدار مصر!» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد؛ تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا هر چند طي هفت ماه گذشته با فراز و نشيب هايي همراه بوده اما آنچه كه همواره بيش از همه قابل تأمل و توجه ويژه است، حضور پررنگ و پايدار مردم و افكار عمومي در صحنه مبارزه عليه سياست هاي آمريكايي و رژيم صهيونيستي و حاكمان مستبد و مرتجع و دست نشانده بوده است.
گزارش هاي منتشره نشان مي دهد كه توده هاي مردم و انقلابيون كمترين ترديدي در ادامه مسير انقلاب ها به خود راه نداده اند و ذره اي از آرمان ها و تحقق خواسته ها و مطالبات شان عقب ننشسته اند. در اين ميان وضعيت مصر و انقلاب 25 ژانويه مردم اين كشور طي روزهاي اخير وارد فاز جديدي شده و همچنانكه در تجمعات و راهپيمايي ها و شعارها تجلي يافته به روشني نشان مي دهد انقلابيون مصري توانسته اند بر ترفندها و كارشكني هايي كه آمريكا و متحدانش براي دستبرد به قيام و انقلاب آنها تدارك ديده بودند فائق شوند.
در چند روز اخير دو رويداد مهم و بيرون از خواست آمريكا، غرب و رژيم صهيونيستي از سوي انقلابيون مصري در قاهره رقم خورده است.
ابتدا جمعه گذشته انقلابيون در تظاهراتي گسترده و ميليوني در ميدان التحرير خواستار برقراري حكومت اسلامي شدند. اتفاقي در خور توجه و پرمعنا تا جايي كه خبرنگار تلويزيون بي بي سي فارسي در ارتباط زنده از تجمع انقلابيون مصري در ميدان التحرير به اين شبكه گزارش مي دهد: «نكته جالبي كه در اين تجمع مي توان مشاهده كرد شعار «لاشرقيه، لاغربيه؛ اسلاميه اسلاميه» مي باشد كه يادآور شعار «نه شرقي، نه غربي انقلاب اسلامي ايران است.» همچنين يك روز بعد از طنين فرياد اسلامگرايان و اكثريت مردم مصر مبني بر به كرسي نشاندن حاكميت اسلامي بر مصدر حكومت، معاون وزير دادگستري مصر بطور رسمي اعلام مي كند چهارشنبه هفته جاري حسني مبارك محاكمه خواهد شد.
البته از 22 بهمن سال گذشته- كه از قضا مصادف با پيروزي انقلاب اسلامي ايران بود- در پي پيروزي انقلاب ملت مصر و سقوط دولت حسني مبارك سوگيري تحولات نشان مي داد مصري ها مصرانه خواسته ها و مطالبات شان را پيگيري مي كنند اما دو اتفاق اخير حكايت از آن دارد كه دو خواسته اصلي و برجسته آنها يعني از يك سو تشكيل حكومت اسلامي و از سوي ديگر؛ محاكمه و مجازات حسني مبارك در آستانه تحقق يافتن است كه علاوه بر آن حاوي نكات ديگري نيز هست:
1- اولين نشانه دو رويداد مورد اشاره اين است كه آمريكايي ها و صهيونيست ها در هدف گذاري شان براي مديريت و مصادره انقلاب ملت مصر كه به نوعي در ميان انقلاب ها و قيام هاي منطقه نقش تعيين كننده و ممتازي دارد شكست خورده اند.
آمريكايي ها با سقوط دولت مبارك از همان روزهاي نخست مواضع متغير و متضادي در پيش گرفتند بطوري كه در فاصله كمتر از 10 روز چهار مقام ارشد آمريكايي مواضع مختلف و ناهماهنگي را علني كردند. جو بايدن معاون رئيس جمهور آمريكا حسني مبارك را همپيمان واشنگتن دانست و خواهان در قدرت ماندن او شد. به فاصله كوتاهي اوباما و كلينتون از انتقال قدرت سخن گفتند و جالب اينكه در همين چرخه موضع گيري هاي عجيب وغريب، «فرانك وايزنر» نماينده ويژه اوباما در امور مصر بار ديگر بر باقي ماندن «مبارك» در صحنه قدرت تاكيد كرد.
بعد از اين استيصال و سردرگمي مقامات آمريكايي، آنها كمتر به اعلام موضع درباره انقلاب مصر پرداختند و طبيعي بود كه تمام توان و ظرفيت خود را به كار گيرند تا خواسته هاي انقلابيون شكل نگيرد و شعله نكشد بنابراين آنچه كه بر اين مبنا و در راستاي اين فرمول روشن دنبال مي شد منحرف كردن انقلابيون مصمم مصري از بستر اصلي انقلاب و آرمان اصيل آن ها بود بخصوص كه مقامات تل آويو كه منافع گره خورده اي با آمريكايي ها دارند در تمامي اين مدت به عجز و لابه و واهمه از شكل گيري يك انقلاب اسلامي در مصر پرداخته بودند.
از همين روي، دو رويداد مورد اشاره به وضوح دلالت بر آن دارد كه آمريكايي ها قافيه را باخته اند.
اينجاست كه روزنامه آمريكايي نيويورك تايمز با اشاره به تجمعات ميدان التحرير در جمعه گذشته و خواسته حكومت ديني در مطلبي با عنوان «اسلام گرايان در ميدان تحرير قدرت نمايي كردند» مي نويسد: «اسلامگرايان قوي ترين گروه سياسي اين كشور هستند و عرض اندام آنها به مثابه ضربه اي قوي به سكولارها [جريان مورد حمايت آمريكا] است. شعار مردمي تظاهرات ميليوني روز جمعه حمايت از اسلام و مخالفت با سكولارها و ليبرال ها بود... روز به روز بر قدرت اسلامگرايان افزوده مي شود.»
2- با توجه به خواسته انقلابيون مصري درباره محاكمه و مجازات حسني مبارك كه قرار است به زودي جامه عمل بپوشد و همچنين تاكيد مردم مصر بر تشكيل حكومت اسلامي، به وضوح مي توان نتيجه گرفت كه آمريكايي ها در عرصه ديپلماسي عمومي -Public Diplomacy- نيز شكست خورده اند، چرا كه در ديپلماسي عمومي آمريكايي ها، آنها سعي داشتند با ابزارهاي غيررسمي بر افكار عمومي منطقه تاثير بگذارند و به اصطلاح به آنها جهت بدهند و به سمتي كه مي خواهند هدايت شان بكنند.
البته اين توضيح ضروري است كه ديپلماسي عمومي آمريكا تنها بر پايه پروپاگانداي رسانه اي و ارتباط آنها با حاكمان مرتجع عربي بوده و بنابراين از آنجايي كه با مردم و ملت ها ارتباط نداشته اند با افول حاكمان سرسپرده و دست نشانده با يك وضعيت بن بست در حوزه ديپلماسي عمومي مواجه شده اند.
نفرت و انزجار افكار عمومي منطقه از آمريكا و اذنابش كه خيزش و خروش اسلامي ملت هاي منطقه بهترين گواه آن است باعث شده است حتي مبالغ هنگفت و نجومي كه شوراي مديران پخش برنامه هاي برون مرزي آمريكا براي انحراف افكار عمومي مردم مصر هزينه كرده اند نيز كارگر واقع نشود.
شوراي مديران پخش برنامه هاي برون مرزي آمريكا (BBG) تنها در سال 0201 بيش از 070 ميليون دلار بودجه دريافت كرده بود تا ديپلماسي عمومي آمريكا را تقويت كند.
بودجه درخواستي «بي بي جي» حتي براي سال 2201 افزايش يافته است. اما علي رغم همه اين هزينه ها امروزه به وضوح مي توان ديد كه جريان سكولار مورد حمايت آمريكا در مصر جايگاهي ندارد و حسني مبارك متحد استراتژيك رژيم صهيونيستي و آمريكا در آستانه محاكمه و مجازات است و اين رويدادها مبتني بر خواست و اراده توده مردم به سرانجام رسيده است و اين به مفهوم آن است كه ديپلماسي عمومي آمريكا با شكست سنگيني روبرو شده است.
علاوه بر حجم انبوه كدها و نمونه ها در اين زمينه، اشاره به تحليل واشنگتن پست كه در شماره 4 روز پيش -82 ژولاي- اين روزنامه آمريكايي منتشر شده است نيز خواندني است. واشنگتن پست تصريح مي كند: «مردم مصر به دنبال سياست خارجه جديدي هستند كه با خطوط استراتژيك آمريكا فاصله دارد.»
3- نكته ديگري كه بايد به نكات قبلي علاوه كرد اين است كه دو رويداد مورد اشاره حاوي يك شكست ديگر براي آمريكايي ها است و آن اين كه قدرت روزافزون و فزاينده اسلامگرايان در مصر و از سوي ديگر به بند كشيدن مبارك براي محاكمه و مجازات به عنوان يك مهره آمريكايي- صهيونيستي، نشان مي دهد كه نقشه هاي آمريكايي ها براي به حاشيه راندن عنصر اسلام خواهي نقش بر آب شده است و طرح ها و پروژه هايي كه آنها در دهه گذشته به صحنه آورده اند تا ترور اسلام را عملياتي كنند به شكست انجاميده است.
فراموش نمي شود كه آمريكا پس از حادثه خود ساخته 11 سپتامبر به افغانستان و عراق- در 1200 و 3200- قشون كشي كرده، دو طرح خاورميانه بزرگ و جديد را كليد زده، در ادامه دو جنگ 33 روزه و 22 روزه از سوي صهيونيست ها رقم خورده و پروژه «اسلام هراسي» و سپس «اسلام ستيزي» را نيز چاشني كار خود كردند و تمامي اين جنگ ها، طرح ها و پروژه ها هدفي جز حذف عنصر اسلام خواهي در گستره منطقه خاورميانه و جلوگيري از الگوگيري از انقلاب اسلامي ايران نبود ولي به ثمر نرسيد و اگر در ابتداي انقلاب مصر كمال الهلباوي عضو ارشد اخوان المسلمين گفت كه آرزوي ما تشكيل حكومتي اسلامي مانند جمهوري اسلامي است امروز صداي ميليون ها مصري بر پهنه منطقه طنين انداز شده است كه؛ «لا شرقيه، لا غربيه؛ اسلاميه اسلاميه».
4- و بالاخره بايد خاطر نشان كرد كه؛ اگر امروز علي رغم تمامي تلاش جبهه استكبار و نظام سلطه ملت بزرگ مصر خواستار حكومت اسلامي و اجراي شريعت اسلامي در صحنه اجتماع و سياست است اين اتفاق مبارك به بركت الگوگيري و الهام پذيري از انقلاب اسلامي ايران است. همچنانكه درصدر اين نوشته اشاره شد گزارش خبرنگار بي بي سي از راهپيمايي و تجمعات جمعه گذشته ميدان التحرير و اعتراف او مبني بر اينكه شعار «نه شرقي نه غربي انقلاب اسلامي» برگرفته از جمهوري اسلامي ايران است تنها نمونه اي غيرقابل انكار بر اين واقعيت است كه قيام هاي منطقه از جمله قيام مردم مصر در بستر بيداري اسلامي و با الهام پذيري از انقلاب اسلامي ايران شكل و قوام گرفته است.
محاكمه و مجازات حسني مبارك نيز تنها يك اقدام قضايي و در راستاي عدالت نيست بلكه گوياي يك حقيقت است كه نظم جديد منطقه بر پايه شاخصه هايي چون اسلامي بودن، ضد آمريكايي و ضد اسرائيلي بودن و مردمي بودن در حال عينيت يافتن است و آمريكا و رژيم صهيونيستي نيز ناتوان از منحرف كردن آن هستند و اگر جز اين بود امروز بايد جريان هاي سكولار و وابسته جولان مي دادند كه در گوشه انزوا خزيده اند و مجبورند كه صداي «اسلاميه، اسلاميه» را گوش دهند.
خراسان:دخترجان سوخته اي که جوانمردانه بخشيد
«دخترجان سوخته اي که جوانمردانه بخشيد»عنوان سرمقالهي روزنامهي خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن ميخوانيد؛«آمنه» دختر جوان دانشجويي که هفت سال پيش بر اثر عمل جنايتکارانه و جنون آميز اسيدپاشي جواني به نام «مجيد» هر دو چشم خود را از دست داد، روز گذشته در عين رافت و بزرگواري از قصاص مجيد درگذشت و او را مورد عفو انساني و جوانمردانه خود قرار داد.
بخشش مجيد توسط آمنه را بايد بزرگوارانه و صد البته جوانمردانه دانست که جوانمردي، صفتي مختص مردان نيست بلکه اين صفت متعلق به همه انسان ها اعم از مردان و زناني است که خود را به لوازم و ضروريات انسان بودن، داشتن کمالات و سجاياي اخلاقي و صفت «ديگرخواهي» و گذشت و فداکاري ملتزم مي دانند و خود را به اين زيورهاي انساني آراسته اند.
و چه بسيار زناني در جامعه ما که از برخي مردان در برخورداري از صفت جوانمردي بسيار جلوترند و هزاران دريغ و افسوس که برخي به ظاهر مردان بي شرمانه، وقيحانه و سبوعانه به جان دختران و زنان بي گناه و بي دفاع مي افتند و زندگي آن ها را به آتش هوسراني و غرور و خودخواهي و وحشي گري خود مي سوزانند.
از اواسط آبان ماه سال ۸۳ تاکنون حدود ۷ سال از جنايت جنون آميز آن موجود خودخواه و قسي القلب عليه آن دختر جوان مي گذرد. آمنه که بعد از اسيدپاشي مجيد و بستري شدن در يکي از بيمارستان هاي تهران به خاطر شدت سوختگي، چشم چپ خود را از دست مي دهد و بعد از اعزام به اسپانيا به کمک دولت و انجام ۱۷ بار عمل جراحي پلاستيک بر روي صورت تمام سوخته اش، علي رغم تلاش پزشکان چشم راستش را نيز از دست مي دهد و به نوعي آرزوها و مسير زندگي اش عوض مي شود، نه تنها با توکل به خدا در مقابل اين مشکلات و رنج هاي عديده و پيامدهاي آن مقاومت مي کند و با صبر و ايمان و پايداري شعله هاي «اميد» را در دل خود هر روز روشن تر مي کند، بلکه به مرحله اي از بزرگواري و صفت جوانمردي مي رسد که از قصاص مجيد در مي گذرد و او را مورد عفو و بخشش خود قرار مي دهد.
آمنه نشان داد با توکل و اعتماد به خداوند و اعتقاد به روز جزا حتي مي توان از قصاص جواني که او را از داشتن بينايي و چهره و صورتي شاداب و خدادادي محروم کرده، گذشت و در وضعيت جديد جسمي نيز به فکر آينده اي روشن بود. او هم مجيد را بخشيد و هم شايد بخشي از سيستم قضايي کشور را که از سال ۸۳ تا ۸۷ او، خانواده اش و جامعه را در انتظار صدور حکم گذاشت و تا سال ۹۰ نيز همچنان منتظر قطعي شدن و دستور اجراي حکم شد و معلوم نيست اين قصه تلخ و رنج آ ور اطاله دادرسي ها در برخي محاکم قضايي کدامين زمان به پايان خواهد رسيد.
شايد اگر مراحل رسيدگي، صدور حکم و اجراي حکم در اين گونه جرايم خشن تا اين حد به درازا نمي کشيد، برخي از جرايم خشن، قتل ها، چاقوکشي ها و تجاوزهايي که خبرهاي آن در چند ماهه اخير منتشر شد، يا اتفاق نمي افتاد، يا از تعدادشان کاسته مي شد و حداقل مي توان ادعا کرد که کوتاه شدن مراحل رسيدگي به چنين پرونده هايي و صدور حکم و اجراي آن مي توانست اثر بازدارندگي قابل قبولي داشته باشد.
اما در جريان جنايتي که عليه اين دختر جوان توسط آن به ظاهر مرد انجام شد و درباره مسائلي از اين قبيل مي بايست نکاتي چند مورد توجه جدي کارشناسان و مسئولان قرار گيرد:
۱ - گرچه چنين جنايت هايي در همه جوامع از جمله کشور ما رخ مي دهد اما بروز حتي تعداد معدودي از اين جنايت ها در کشوري با سابقه هفت هزار ساله تمدن و برخوردار از فرهنگ غني اسلامي ايراني و در بين مردماني که در جهان به جوانمردي و برخورداري از اخلاق انساني شهره اند، بسيار تاسف بارتر است.
از اين رو بايد مسئولان و خصوصا کارشناسان علوم تربيتي، روان شناسان و جامعه شناسان تحقيقات جدي درباره علل بروز چنين اتفاقاتي را در دستور کار خود قرار دهند و همچنين بايد اولا خانواده ها بيش از هر امري بحث تربيت انساني، اسلامي و اخلاقي فرزندان خود را وجهه همت قرار دهند و با ايجاد فضايي براي نشست هاي خودماني و صميمانه خانوادگي اهل خانواده را به هم نزديک تر کنند و با هم انس بيشتري بگيرند و با «هم افزايي» ايجاد شده از فضاي مشورت، سخن هم را شنيدن و اصل قرار گرفتن خانواده و تربيت خانوادگي ضروريات زندگي سالم و همچنين لوازم و آمادگي هاي لازم براي مواجهه منطقي با مشکلات و فراز و فرودهاي زندگي را پيدا کنند.
۲ - مدارس همان طور که بارها و بارها گفته ام و نوشته ام و تا عمر باقي باشد و زباني براي گفتن و قلمي براي نوشتن باقي باشد، خواهم گفت و خواهم نوشت که دانش آموزان امروز که آينده سازان فردا هستند، علاوه بر فراگيري دانش، حق دارند از نظر پرورشي و تربيتي و جامعه پذيري مورد توجه جدي سيستم آموزشي قرار گيرند. همچنين از حقوق اساسي آن هاست که در مدرسه «مهارت هاي زندگي» را فرا گيرند و اين وظيفه اي مهم بر دوش نظام آموزشي کشور است که متاسفانه سال هاست به آن عمل نکرده است.
۳ - دانشگاه هاي ما نيز علاوه بر تلاش براي دستيابي به پيشرفت هاي علمي دانشجويان بايد بيش از هر چيز به اين نکته توجه کنند که مخاطبان و فراگيران آنان به عنوان انسان و اشرف مخلوقات بيش از هر چيزي شايسته مقام خليفةالهي و رسيدن به کمال و تعالي هستند و اين مهم ميسور نمي شود مگر با توجه جدي به امر خطير اخلاق محوري، دين مداري و تهذيب و پروريدن کساني که مي توانند و بايد به الگوها و گروه هاي مرجع در جامعه خصوصا براي جوانان تبديل شوند.
۴ - مساجد کشور نيز از ظرفيت هاي فراوان خود و حضور انبوه مردان و زنان و خصوصا جوانان در اين مکان مقدس بايد براي تربيت، پرورش، تهذيب، جامعه پذيري و اخلاق مداري و حتي آموزش مهارت زندگي استفاده کنند.
يکي از اتفاقات مهم و بي نظيري که چند سالي است در کشور اتفاق مي افتد، برگزاري مراسم مبارک و معنوي اعتکاف نوجوانان و جوانان دانش آموز و دانشجو در مساجد، بقاع متبرکه و از همه مهم تر حرم مطهر رضوي است. از اين فرصت ها نيز بايد بيش از پيش براي نهادينه کردن اخلاق مداري، انسان دوستي، صبر و گذشت و خويشتن داري و ديگرخواهي، ترويج روحيه جوانمردي و ... بهره برد.
کوتاه سخن اين که، اگر خانواده مجيد او را درست تربيت مي کردند و اگر در مدرسه به او در کنار آموزش دروس، مهارت هاي زندگي آموخته مي شد و در دانشگاه نيز ابتدا رساندن او به قله هاي انسانيت موردنظر قرار مي گرفت و اگر برخي رسانه ها نيز به جاي پرداختن به جزئيات و نقل برخي حوادث تلخ در جامعه به مقوله نقد و عبرت آموزي آن مي پرداختند و اگر تلويزيون ما در کوره ارتباطات غير عرفي و غير شرعي دختران و پسران در محيط هاي مختلف نمي دميد و دائما عشق هاي مجازي را تبليغ نمي کرد و بيشتر به تبيين عشق حقيقي مي پرداخت و مسائل عشق زميني را در جاهايي مثل سريال «نابرده رنج» به خط مقدم جبهه ها نمي برد و اگر ائمه جمعه و جماعات به احسن وجه از ظرفيت هاي نماز جمعه و مساجد براي ترويج اخلاق مداري و جذب نوجوانان و جوانان استفاده مي کردند و از همه مهم تر اگر مجيد تا اين حد خودخواه نبود که به خاطر جواب منفي خانواده آمنه به خواستگاري او، دختر آنان را به مرگ تهديد کند و اگر همان گونه که براي خود حق انتخاب قائل بود براي آمنه نيز حق انتخاب قائل مي شد و اگر طاقت و مهارت «نه شنيدن» را مي داشت و اگر قساوت و سنگدلي و جنايت را تا به آن حد نمي رساند که دختر جواني را به خاطر خودخواهي خود از نعمت ديدن و داشتن چهره اي سالم محروم کند و اگر حتي کمي فرق عشق و محبت و هوس و خودخواهي و جنايت پيشگي را فهم مي کرد امروز اين دختر جوان تقديري ديگر داشت و برخي ديگر از دختران جوان نيز از بروز جناياتي چنين تلخ بيمناک نبودند و وجدان عمومي جامعه نيز اينچنين جريحه دار نمي شد.
اما نکته آخر اين که اگر چه اين دختر جوان به خاطر توکل به خدا و ايمان به روز جزا و همچنين تشويق و ترغيب ديگران از حق قانوني، شرعي و مسلم خود و قصاص فردي که آتش اسيد به چشمان و چهره و زندگي او پاشيد درگذشت و با جوانمردي در مصاحبه روز گذشته خود در بيمارستان و در هنگامي که همه چيز براي اجراي حکم قصاص آماده بود با بيان جملاتي با اين مضامين گفت که من او را بخشيدم و هنگامي که انسان قدرت انتقام و قصاص دارد و مي بخشد لذت و اجرش بيشتر است.
اما دستگاه قضايي کشور همان طور که اعلام کرده است بايد پرونده مجيد را مفتوح نگاه دارد و به جرم و جنايت او از منظر عمومي جرم به دقت رسيدگي کند و حکمي متناسب با جنايتي که او انجام داده براي تنبيه و تنبه و مجازات او صادر کند تا ديگر حتي يک نفر نيت انجام چنين جنايت هايي را در سر نپروراند و در اين صورت شايد کمي از آلام خانواده ۷ سال به انتظار نشسته آمنه کاسته شود و شايد تأثيري هم در تشفي خاطر مردم و وجدان عمومي جامعه داشته باشد.
جمهوري اسلامي:الهي شويم
«الهي شويم»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛ماه مبارك رمضان، باشكوه و جلال و جمال به ما روي آورده است.شكوهمند است، چون ماه خداست.
جلال دارد، چون قرآن در آن نازل شده و شب قدر را در خود دارد و جمال دارد، چون همه مسلمانان را بر سر يك سفره جمع ميكند، سفره مهماني خدا.
اين زيبائي را فقط كساني ميتوانند درك كنند و از موهبتهايش بهرهمند شوند كه با چشم دل به آن بنگرند و آنرا با تمام ويژگيهايش دريابند.
مهمترين جلوه زيبائي ماه مبارك رمضان، الهي شدن جان هاست. وقتي جانها الهي شوند، تمنيات مادي كنار زده ميشوند و فرمان خدا در قرآن كريم كه "واعتصموا بحبلالله جميعاً ولاتفرقوا" تحقق مييابد. اگر آنچه در پايان ماه مبارك رمضان نصيب ملت ايران ميشود، عمل به همين آيه شريفه باشد، بهترين و ارزشمندترين بهره را از مهماني خدا برده است. وحدت ملت ايران، امروز دوستان و دشمنان زيادي دارد و همين واقعيت، نشان ميدهد كه حفاظت از دستاوردهاي انقلاب اسلامي از چه اهميتي برخوردار است.
امام خميني، در ديدار عمومي عيد فطر يكي از سالهاي دهه 60 در حسينيه جماران، گفتند: "ملت ايران، الهي شده است".
آن روزها، جبهههاي دفاع مقدس بشدت فعال بود و اقشار مختلف مردم با حضور در جبهه يا حمايت از رزمندگان در پشت جبهه، دشمن بعثي را دچار انفعال كرده بودند و امام خميني با چشم واقع بين خود ميديدند كه اين قدرت را ملت ايران از توجه به خدا و كنار گذاشتن تمنيات مادي به دست آورده و به همين دليل در توصيف اين حالت مردم فرمودند: ملت ايران، الهي شده است.
همان ويژگي ملت ايران بود كه سرانجام به پيروزي رزمندگان اسلام منتهي شد و جنگ 8 ساله با شكست رژيم صدام به پايان رسيد و صدام و بعثيها و حاميان آنها به دست خودشان و به دست همدستانشان در نهايت ذلت به نابودي كشانده شدند. هيچكس نميتواند عامل معنوي وحدت برخاسته از اخلاص مردم ايران در پيروزيهاي متوالي را ناديده بگيرد و اين پيروزيها را محصول ابزارها و عوامل مادي بداند. اين ابزارها و عوامل، بسيار بيش از آنچه ايران داشت در اختيار رژيم بعث عراق بود. ملت ايران تنها بود ولي رژيم صدام در جنگ تحميلي از پشتيباني آمريكا، انگليس، فرانسه، آلمان، شوروي، بلوك شرق و رژيمهاي مرتجع عرب برخوردار بود و علاوه بر تجهيزات جنگي و جاسوسي غرب و شرق، دلارهاي نفتي كشورهاي عربي و ژنرالها و حتي مزدوران اين كشورها نيز در اختيار صدام قرار داشتند. آنچه در ا ين جنگ نابرابر توانست ملت ايران را به پيروزي برساند، وحدت ناشي از اخلاص اين ملت بود، همان واقعيتي كه امام خميني در جمله كوتاه خود در آن عيد فطر فرمودند: ملت ايران، الهي شده است.
اكنون شرايط بگونه ايست كه به وحدت، وحدتي كه از الهي شدن ملت مايه گرفته باشد، بيش از گذشته نيازمنديم. آن روز اگر براي پيروزي در "جهاد اصغر" به وحدت نياز داشتيم، امروز براي پيروزي در "جهاد اكبر" به وحدت نياز داريم. تقسيم جهاد، به اصغر و اكبر در بيان پيامبر اكرم در شرايطي صورت گرفت كه از جنگ و جبهه برگشته بودند "قدر جعتم من جهاد الأصغر فعليكم بالجهاد الأكبر".
همانگونه كه در اين بيان عرشي آمده، دشمن درون از دشمن بيرون بزرگتر و خطرناكتر است. بعد از آنكه جنگ تحميلي پايان يافت، توجهها به جنگ فرهنگي جلب شد و همه گفتيم نبايد تصور شود كه جنگ به پايان رسيده زيرا اكنون با جنگ در چهره و شمايل ديگري مواجه هستيم كه جنگ فرهنگي است و بايد خود را براي پيروزي در اين جبهه آماده كنيم. اين، سخن درستي بود، اما درستتر از آن را از ياد برديم و از جنگ با نفس غافل شديم.
جنگ فرهنگي هم جهاد است، اما جهاد اصغر. پرداختن به اين جهاد هم واجب است و بايد پذيرفت كه هميشه و همه جا بايد اين جهاد در جريان باشد اما بدون آنكه ما را از "جهاد اكبر" كه جهاد با نفس است باز دارد. متأسفانه، بعد از پايان يافتن جنگ تحميلي از وظيفه اصلي خود، كه طبق فرموده پيامبر اكرم جهاد با نفس است غافل شديم و دشمن توانست با نفوذيهاي خود، ما را به جان همديگر بياندازد و فرقه فرقه مان كند و به هر فرقهاي چنين القا كند كه شيطان بزرگ تو، آن فرقه ديگر است! غافل از اينكه ما خود، شيطان بزرگ خود هستيم و براي حل اين مشكل، بايد به خود نهيب بزنيم كه: تو خود حجاب خودي از ميان برخيز!
همين شيطان نفس است كه ما را در پيدا كردن محور وحدت نيز دچار اختلاف كرده و هر كدام خود را و گروه و حزب و جناح خود را محور وحدت ميدانيم. اگر خالص و الهي شويم، اين واقعيت را درخواهيم يافت كه قرآن كريم، محور وحدت را معرفي كرده كه "حبل الله" است و فرموده: "واعتصموا بحبلالله جميعاً ولاتفرقوا".
اگر در همين آغاز ماه مبارك رمضان تصميم بگيريم در سطحي بالاتر از خوردن و آشاميدن و شهوات مادي، با نفس خود مبارزه كنيم و بر شهوات ديگر نيز غلبه نمائيم، در پايان اين ماه "الهي" خواهيم شد. الهي كه بشويم، هيچ قدرتي نميتواند بر ما غلبه كند. آيا اين اراده را داريم كه به بركت شكوه و جلال و جمال ماه مبارك رمضان، الهي شويم؟
رسالت:گفتمان سازي اصولگرايان در انتخابات 90
«گفتمان سازي اصولگرايان در انتخابات 90»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد؛اشاره: در سومين قسمت اين نوشتار به يکي ديگر از الزامات گفتمان سازي اصولگرايان در دهه 90 مي پردازيم و در اين مجال و مجلا بر اين مهم مداقه مي کنيم که دال برتر و مرکز منظومه گفتماني اصولگرايان در نهمين انتخابات مجلس شوراي اسلامي چه مي تواند باشد.
يکي ديگر از مقتضيات گفتمان سازي اصولگرايان در انتخابات 90 اين است که در مرکز گفتماني و دال برتر اصولگرايان که مزين به گفتمان انقلاب اسلامي نيز مي باشد چيزي به جز جوهره اصول انقلاب نمي تواند قرار بگيرد. اين جوهره در خط روشن حضرت امام خميني(ره) و ممشاي رهبر معظم انقلاب کاملا قابل شناسايي است. جوهره اصول "اسلام ناب با محوريت مکتب بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي(ره)" است که رهبر معظم انقلاب در بيست و دومين سالگرد رحلت امام در 14 خرداد به تبيين آن پرداختند.
"مكتب امام يك بسته كامل است، يك مجموعه است، داراي ابعادي است؛ اين ابعاد را بايد با هم ديد، با هم ملاحظه كرد. دو بُعد اصلي در مكتب امام بزرگوار ما، بُعد معنويت و بُعد عقلانيت است. بُعد معنويت است؛ يعني امام بزرگوار ما صرفاً با تكيه بر عوامل مادي و ظواهر مادي، راه خود را پي نميگرفت؛ اهل ارتباط با خدا، اهل سلوك معنوي، اهل توجه و تذكر و خشوع و ذكر بود؛ به كمك الهي باور داشت؛ اميد او به خداي متعال، اميد پايانناپذيري بود. و در بُعد عقلانيت، به كار گرفتن خرد و تدبير و فكر و محاسبات، در مكتب امام مورد ملاحظه بوده است...بُعد سومي هم وجود دارد، كه آن هم مانند معنويت و عقلانيت، از اسلام گرفته شده است.
عقلانيت امام هم از اسلام است، معنويت هم معنويت اسلامي و قرآني است، اين بُعد هم از متن قرآن و متن دين گرفته شده است؛ و آن، بُعد عدالت است."
در واقع يکي از تجلي گاه هاي عقلانيت سياسي در اسلام، نظام مردمسالاري ديني است که ميراث گرانبهاي بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(ره) محسوب مي شود.
رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيت الله خامنه اي در تبيين ابعاد و وجوه مختلف مکتب حضرت امام(ره) در بيست و دومين سالگرد رحلت ايشان بر بعد عقلانيت امام تاکيد مجددي کردند و يک ارتباط منطقي بين معنويت، عدالت و عقلانيت به عنوان سه مشخصه ماهوي راه و خط امام خميني(ره) برقرار نمودند. معظم له با اشاره به اينکه مكتب امام يك بسته كامل است تاکيد کردند: "در بُعد عقلانيت، به كار گرفتن خرد و تدبير و فكر و محاسبات، در مكتب امام مورد ملاحظه بوده است."(3) ايشان برخي نمونه هاي اين عقلانيت سياسي را اينگونه برشمردند.
الف- مردمسالاري ديني و برگزاري حدود 33 انتخابات در کشور
ب- ايستادگي در برابر دشمن
ج- تزريق روح اعتماد به نفس به جامعه و تقويت اين ايده و شعار که "ما مي توانيم"
د- تدوين قانون اساسي
ه- تفهيم اين مهم به مردم که آنها صاحبان اصلي مملکت هستند
بر اين اساس به نظر مي رسد دال برتر گفتمان اصولگرايان بر اساس جوهر اصول که همان "اسلام ناب با محوريت مکتب بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي(ره)" صورت بندي شود. اين اسلام ناب يک بسته کامل است که ابعاد مختلفي چون عقلانيت، عدالت و معنويت را با تعاريف ناب و اسلامي آن در بر مي گيرد.
قدس:بهائيت؛ بازيچه استعمار
«بهائيت؛ بازيچه استعمار»عنوان سرمقالهي روزنامهي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن ميخوانيد؛دستگاه هاي اطلاعاتي- امنيتي کشور يک شبکه فساد بين المللي را که سران اصلي و تعداد قابل توجهي از عناصر فعال آن همگي عضو تشکيلات بهائيت مي باشند و از طريق شبکه هاي ماهواره اي ضد اخلاقي مبادرت به عضوگيري و اشاعه فساد و فحشا در ايران مي کردند، شناسايي و منهدم کرد.
در يکي از پروتکلهاي يهود که براي سيطره بر جهان رسانه اي گرديده، آمده است: «ما بايد کاري بکنيم که اخلاق در همه جا ويران شود تا راه سيطره ما را بگشايد. فرويد از ماست و به زودي روابط جنسي زن و مرد چنان آشکار انجام مي شود که در نظر جوان ديگر هيچ چيز مقدسي مفهوم نداشته باشد و پيوسته همت او اشباع غرايز شهوتش گردد و در آن صورت است که اخلاق فرو مي ريزد.» اکنون ترويج فساد ابزار تهديد کشورهاي اسلامي، بويژه جمهوري اسلامي گرديده است. اين موضوع با حمايت صهيونيستها و دولتهاي غربي پيگيري مي گردد که براي تسهيل آن فرقه ضاله بهائيت را نيز به خدمت گرفته اند.
اين شبکه بين المللي فساد، از طريق کار تشکيلاتي و تلاشهاي فرقه استعمار ساخته با همراهي و حمايت بيگانگان فعاليت مي نمود که به منظور اين خدمات براي غرب ماهانه تا مبلغ 400 دلار نيز دريافت مي کردند. اين رفتار، بيانگر اين واقعيت است که غرب براي مقابله با جمهوري اسلامي راه هاي گوناگوني را پيگيري مي کند. ترويج فساد، يکي از مکانيسمهاي غرب در کنار ديگر گزينه هاست. اين موضوع بلافاصله جايگزين جنگ 8 ساله گرديد تا کاستيهاي تهاجم عراق و همپيمانانش از اين طريق جبران شود.
امروز بيگانگان با به کارگيري فرقه ضاله بهائيت، اهداف خويش را در مورد جمهوري اسلامي تعقيب مي کنند. مي توان اين گونه ادعا نمود که اکنون استکبار راهکار ترويج فساد را بيش از گزينه هاي ديگر اقتصادي، سياسي، نظامي و امنيتي در دستور کار قرار داده است.
فرقه ياد شده، در دوران طاغوت از طريق ارتباط گيري با دستگاه حاکم، بتدريج در پستهاي کليدي صاحب منصب شدند. پيوند بهائيت با رژيم پهلوي، بويژه در زمان محمدرضا و سالهاي پس از کودتاي 28 مرداد، به اوج خود رسيد و در دو دهه آخر سلطنت وي، آنان به بالاترين مقامهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي ايران دست يافتند. بهائياني که به مقامهاي حساس مي رسيدند از موقعيت خود براي ثروتمند شدن جامعه بهائيت استفاده مي کردند. ايران پس از آمريکا، بيشترين تعداد بهائي را داشت که در همه سطوح و شؤون مملکتي، داراي نفوذ گسترده و بلامنازع بودند. بي شک، برجسته ترين شخصيت بهائي در ساختار حکومت پهلوي، امير عباس هويداست؛ شخصي که سيزده سال بالاترين مقام اجرايي کشور را در دست داشت و صاحب رکورد طول مدت نخست وزيري در ايران است.
پيروان اين فرقه براي برخوردار بودن از پشتيباني قدرتهاي بزرگ، تلاشهاي فراواني کردند. پر واضح است، سران لندن نشين همواره بر اين موضوع تأکيد داشته اند که براي پيشبرد اهدافشان، اگر بتوانند از مهره هاي داخلي بهره ببرند، بهتر مي توانند به هدفهايشان دست يابند. امام خميني(ره) پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز بر آلت فعل بيگانه بودن بهائيان تأکيد نموده و با توجه به حمايتهاي ريگان (رئيس جمهور وقت آمريکا) از فرقه ياد شده، از آنان با تعبير جاسوس ياد و اظهار نموده است: «اينها... يک مذهب نيستند، يک حزب هستند. يک حزبي که در سابق انگلستان پشتيباني آنها را مي کرد و حالا هم آمريکا دارد پشتيباني مي کند. اينها هم جاسوسند.»
بر کسي پوشيده نيست، اين فرقه ضاله با صهيونيسم رابطه تنگاتنگي دارند و از طريق دستورالعملهاي آنها فعاليت مي کنند، صهيونيسم به عنوان دشمن جهان اسلام در پوشش اين فرقه انحرافي و ضاله، هدفهاي شوم خود را پيگيري مي کند. سران اين فرقه، استمرار حيات را در گرو همکاري و اعلام وفاداري به صهيونيستها تشخيص دادند تا آنها نيز مأمني را براي فعاليتهاي بهائيت در نظر بگيرند. اين ادعا را مي توان با اظهارات يکي از سران اين فرقه اثبات نمود.عبدالبهاء سومين پيشواي بهائيت، پس از اشغال فلسطين، اين گونه دعا کرد: «اسرائيل عن قريب جليل گردد و اين پريشاني به جمع مبدل شود. شمس حقيقت طلوع نمود و پرتو هدايت بر اسرائيل زد تا از راه هاي دور با نهايت سرور به ارض مقدس ورود يابند. اي پروردگار، وعده خويش آشکار کن و سلاله حضرت جليل را بزرگوار فرما.»
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، آمريکا همچنان حمايتهاي آشکار و پنهاني خويش را از بهائيت گسترش مي دهد و با کشورهايي نظير فرانسه، با صدور قطعنامه و محکوميتهاي متعدد، کشورمان را تحت فشار قرار داده و خواستار به رسميت شناختن اين فرقه به عنوان دين الهي از سوي جمهوري اسلامي ايران است. اعتقاد و باورهاي اين گروه، افزون بر ارتباط با دشمنان ملت، آنها را از دايره دين خارج نموده، لذا تلاش دشمنان براي به رسميت شناختن آنها، تسهيل اقدامهاي جاسوسي و يارگيري براي براندازي نرم است.
در سالهاي اخير، يکي از ابزارهاي جديد دشمني غرب با جمهوري اسلامي ترويج فساد و فحشاي سازماندهي شده از طرق مختلف بوده است که برخي از راهکارهاي آنها از طريق دستگاه هاي فرهنگي کشور رسانه اي مي شود. به عنوان نمونه در تبارشناسي بد حجابي در ايران، بويژه شهر تهران مشخص گرديد علت هنجارگريزي و هنجارستيزي عده اي از بد حجابها، جهل يا خودنمايي نيست، بلکه افراد، اجير شده کشورهاي بيگانه مي باشند که براي اين رفتار خويش دستمزد دريافت مي کنند تا از اين منظر، موضوع بد حجابي و هنجارستيزي را عملي عادي تلقي کنند.
لذا، دشمن با حمله به مرزهاي اعتقادي، پروژه اندلسيزاسيون را به شکل سازماني و تشکيلاتي پيگيري مي کند. اما دشمن بايد بداند همان گونه که مردم از مرزهاي ژئوپلتيک در 8 سال دفاع مقدس پاسداري کردند، اينک نيز با سرمايه معنوي، بويژه در ماه مبارک رمضان، از مرزهاي اعتقادي نيز صيانت خواهند نمود و افشا شدن رفتارهاي کثيف دشمنان براي مقابله با انقلاب اسلامي، قدرت نرم جمهوري اسلامي را به صحنه خواهد آورد.
حمايت:گره های ازدواج آسان
«گره های ازدواج آسان»عنوان يادداشت روز روزنامهي حمايت به قلم مهدی خلیلی است كه در آن ميخوانيد؛ازدواج در آیین اسلام آسان است ولی با گذشت زمان و با افزوده شدن پیرایه ها و تشریفات به آن، مسیرش پرپیچ و خم و پرمانع شده و بسیاری از دختران و پسران را در تنگنا قرار داده است، به گونه ای که بعضی از جوانان ازدواج را همچون غولی وحشتناک تصور می کنند.
اما ریشه اغلب موانع همین قید و بندهای غیر ضروری است. از سوي ديگر عوامل فرهنگی، روانی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نيز بر مقوله ازدواج تاثیرگذار بوده و موجب افزایش سن ازدواج و مقدمات تاخیر در ازدواج را فراهم می سازند. البته در تاخیر ازدواج، نقش عوامل اقتصادی پررنگ تر است. موانعی چون؛ فقر و مشکلات اقتصادی، بالابودن هزینه های عقد و ازدواج ، بالابودن قیمت مهریه، عدم توانایی تهیه جهیزیه، تورم، تشریفات، پیرایه ها و رسوم غلط و کمرشکن، نداشتن شغل مناسب و بیکاری، نگرانی از تامین هزینه های زندگی، نداشتن مسکن و بالابودن اجاره بها، ناتوانی در خرید و تهیه وسایل اولیه و ضروری زندگی موجب تاخیر و افزایش سن ازدواج جوانان شده است.
از سوي ديگر برگزاري مراسم مجلل عقد و عروسی وهزینه های سنگین ازدواج باعث شده است که ازدواج برای جوانان به مشكلي لاينحل تبديل شود. سنگینی مهریه ها و نرخ افزایش آن از جمله مشکلاتی است که هم به کرامت افراد و هم شخصیت زن در زندگی زناشویی لطمه می زند و هم می تواند عاملی در تاخیر ازدواج به شمار آید.
از سوی ديگر تهیه جهیزیه که در آغاز متکی به سنتی درست و آييني بوده یعنی هر زوج جوان با حداقل امکانات و عناصری که برای زندگی مشترک لازم است مسیر مشترک پیش رو را آغاز کنند، اما اکنون به سد بزرگ برخورد کرده است:اول، تدارک جهیزیه برای بسیاری از خانواده ها مشکل است و آن ها توانایی تهیه آن را ندارند و دوم قیمت بالاي وسایل اولیه مورد نیاز برای آغاز زندگی مشترک در بازار رشد دائمی دارد. از سوي ديگر مسابقه برای برپاکردن جهیزیه، مبدل به رقابت مالی و نمایش شده است متاسفانه این سنت اجتماعی گاهی به صورتی دیده می شود که دختران بی جهیزیه را خانه نشین کرده و خانواده های آبرومند، به خاطر عدم توانایی جهیزیه دختران جوان به خواستگاران به بهانه های مختلف جواب رد می دهند و در نتیجه تشکیل خانواده وسنت ازدواج با مانع بزرگی روبرو می شود این در حالی است که فقر و تهیدستی نباید مانع ازدواج شود، فراموش نکنیم که مقام معظم رهبري در این باره فرمودند، اساس ازدواج در اسلام برسادگی است. اگر عادت کنند که ازدواج ها را ساده، بی پیرایه و بی تشریفات انجام دهند، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.
مردم سالاري:ايستادگي و پايدار ي در مقابل 8+7
«ايستادگي و پايدار ي در مقابل 8+7 »عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم مهدي عباسي است كه در آن ميخوانيد؛تلا ش براي وحدت در جريان اصولگرا، اين روزها به يکي از موضوعات مهم سياسي، چند ماه مانده به انتخابات مجلس نهم تبديل شده است. جريان راست اين روزها در ميداني که رقيب اصلي اشان يعني جناح اصلا ح طلب با موانعي براي ورود در عرصه روبرو هستند، با مشکلا ت عديده اي براي رسيدن به اتحاد روبرو هستند. از سال گذشته که تحرکاتي از سوي برخي بزرگان اصولگرا براي زير يک چتر آوردن تمام گروه هاي اين جناح آغاز شد، واکنش هاي مختلف به اولين تاکتيک براي وحدت که با تشکيل کميته سه نفره صورت گرفت حکايت از آن داشت که اتحاد در اردوگاه راست، امري نيست که با تشکيل چنين کميته اي به سرانجام برسد.
سهم خواهي ياران احمدي نژاد در اين جناح اولين مانع پيش روي کميته سه نفره بود همين مانع بود که سبب شد تا اولين جلسات عسگراولا دي، ولا يتي و حداد عادل در نهاد رياست جمهوري، به ميزباني احمدي نژاد برگزار شود شايد کميته سه نفره تصور مي کرد با ايجاد فضايي براي دخالت احمدي نژاد درتصميم سازي و تصميم گيري هاي جناح راست، راه جداسازي ياران دولت از اصولگرايان را ببندند بدين ترتيب ليستي به احمدي نژاد ارائه شد تا او از اين ليست، چهره هايي را براي ايجاد وحدت برگزيند. اما در جايي که ليست روي ميز رئيس دولت بود، خبرهايي از ليست جداگانه مشايي براي انتخابات مجلس به گوش مي رسيد.
بالا خره سال 89، با کميته سه نفره اصولگرايان و ارائه ليست به احمدي نژاد براي انتخاب چهره هاي تصميم گير براي اين جناح پايان يافت. اما سال 90 فاز جديدي در جناح اصولگرا با ماجراي وزارت اطلا عات و خانه نشيني احمدي نژاد آغاز شد. مرحله اي که عملا به عبور از احمدي نژاد منتهي شد و پرده برداشته شدن از ليست انتخاباتي مشايي براي مجلس نهم، فضاي سياسي کشور را با دگرگوني هايي جدي روبرو کرد.
کميته سه نفره هم پايان يافت تا جامعتين، به عنوان تشکل هاي سياسي روحاني اثرگذار در جناح راست، وارد ميدان شوند و سرانجام مکانيزمي به نام 8+7 پديد آمد. 4 نفر از 2 تشکل سياسي جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين، به همراه اعضاي کميته سابق سه نفره درکنار نمايندگاني از گروه هاي مختلف اصولگرا ماموريت وحدت را عهده دار شدند. اما اينک، علي رغم اينکه تلا ش شده تا همه اصولگرايان نمايندگاني داشته باشند، دو جبهه جديد در جناح راست در کنار مکانيزم 8+7 پديده آمده است.
جبهه پايداري و جبهه ايستادگي که هر يک به بخشي از جناح راست متصل هستند، حکايت از آن دارد که حتي چتر بزرگي چون 8+7 هم بر اين جناح نمي تواند اثرگذار باشد. سهم خواهي گروه هاي مختلف اصولگرا و فرمان ناپذيري از بزرگان موضوعاتي هستند که عملا جناح راست را با مشکلا ت متعدد روبرو کرده است. چرا که پيش از اين، در جناح اصولگرا، هر آنچه در هسته بزرگان به تصويب مي رسيد، عملي مي شد، اما از وقتي که احمدي نژاد توانست با سنت شکني در اين جناح و فرمان ناپذيري از بزرگان اين جناح در انتخابات رياست جمهوري نهم بر کرسي رياست جمهوري برسد، عملا گروه هاي مختلف اصولگرا را به سهم خواهي و فرمان ناپذيري سوق داد. با اين تفاسير قابل پيش بيني است که اگر گروه هاي مختلف اصولگرا سهمي براي خود در ليست انتخاباتي نبينند، به هيچ مکانيزمي پايبند نمانند.
تهران امروز:اشك پيشواز براي تعالي روح
«اشك پيشواز براي تعالي روح»عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلم امير دبيريمهر است كه در آن ميخوانيد؛اگر در ماه خدا حواس مادي و دنيوي را به دقت بر يافتههاي پیرامونمان متمركز كنيم، درك متفاوتي از این روزها نسبت به روزهاي گذشته خواهيم داشت. براي مثال اگر خوب گوش كنيم، صداي پاي فرشتگان را ميشنويم كه به تبع نزول رحمت واسعه الهي راهي زمين شدهاند. اگر به زمين و آسمان خوب نگاه كنيم، تغيير و تحول را مشاهده خواهيم كرد و از همه مهمتر اگر به صداي قلبهايمان خوب گوش دهيم، نداي دعوت الهي «ارجعي الي ربك» را با ذره ذره وجودمان درك ميكنيم.
مخلص کلام در ماه خدا ، روح ما با ما وارد گفتوگو می شود. گفتوگويي مستمر و مداوم و با عتاب ما را ميخواند كه در زندگی روز مره چه ناعادلانه نسبت و رابطه جسم و روح را برهم زده ایم و سهم روح را آنگونه كه بايد نميدهيم و همه اوقات خود را به جسم و نيازها و مطالبات مادي اختصاص دادهايم و بهرغم همه تنبهات دروني و بيروني گويي فراموش كردهايم آنچه از ما جدانشدني است، روح است و این موجودیت رازگونه هويت حقيقي ما را ميسازد.جسم خاکی دوستي و رفيقي كوتاهمدت و رو به نیستی است كه در چند صباح دنيا همراه ماست و حتی در این دنیا نیز جوان و با طراوت باقی نمی ماند . در رمضان گويي همانگونه كه شياطين درغل و زنجير هستند، روح آدمي بالعکس آزاد و رها ميشود. فرصت تحرك و ارتقا و پر و بال زدن پيدا ميكند. حقوق پايمال شده خود را از ما مطالبه ميكند.
نفوس آدميان را خطاب ميكند كه ای بنی آدم در اداي حق و سهم بعد معنوي و روحاني وجود خويش عادلانه رفتار كنيد و مگر جز اين است كه در دنياي مادي در محاصره و چنبره هوا و هوس، طمع، قدرتطلبي، ثروتاندوزي، كينه، عداوت و سودا پروري هستيم و به روح عاشق، نيكخواه و دانشجو و اهل پرستش اجازه نفس كشيدن و جولان نميدهيم و برخلاف ابراهيم كه جسم را قرباني آزادي روح كرد، ما هر روز روح را همچون مرغ بسمل قرباني جسم و نفس اماره ميكنيم. ماه مبارك رمضان عطيه و هديه الهي براي آزادسازي روح از چنگال ماديات است.
اين خوردن و آشاميدن هرچند در ظاهر نعمت است و عمري همه ما را به خود مشغول ميكند ولي نمادی است از وابستگي جسماني ما به دنياي دون و خاكي. هر آنچه ميخوريم از خاك برآمده است و جسم ما نيز برآمده از خاك و به خاك بازميگردد و دریغا که پيوند هر روزه اين خاكيان ما را محظوظ و مشعوف ميكند غافل از اينكه روح ما هواي كوي ديگري در سر داردو شیفته رخ دلربای دیگری است .
رمضان هرچند يك ماه است اما در واقع هر روزش يكماه است بلكه يك سال است و بالاتر بلكه يك عمر است. هر روز این ماه يك دوره كامل تمرين و مجاهدت بريدن از خاك و به خدا پيوستن و در واقع خود را يافتن و از خود به خدا رسيدن است چنان كه فرمودند من عرف نفسه فقد عرف ربه و یک ماه می توان از بامداد تا شامگاه هروله کرد شاید که به مقام تقوا دست یافت و چه رشک برانگیز است این جایگاه نزد اهل معنا.
اين زمزمهها و وسوسههاي دروني كه گاه به زبان ميآيد و از سختی و صعبی روزهداري در اين روزهاي گرم تابستانی سخن به ميان آوردن در واقع همان نهيب هميشگي وابستگي و پيوستگي ما به دنيا و جسم و خاك است كه جدا شدن از اينها و وصل به آنها (عالم روحاني و معنوي) را برنميتابد اماپروردگار ما را رها و تنها به خود واگذار نکرده است زیرا رمضان ماه جذبه الهي است، ماه دعوت است، گويي در این بازه زمانی ، زمان و مكان دگرگون ميشود. قلبها دچار انبساط ميگردد برخي بواطن قرآن به فراخور شايستگي مومنان براي آنها آشكار ميگردد. ما خاکیان در این ماه خداي رحمان را بيشتر از ديگر اوقات به زندگي دعوت ميكنيم و درستتر بگويم لبيك هميشگي حضرت حق را بيشتر اجابت ميكنيم .
چه زیبا گفت استادنا که هرگاه یاد خدا افتادید یقین کنید اول خدا بوده که یاد شما کرده و یاد کرد شما، لبیک به آن دعوت است و بس در نتیجه چه ماهی است ماه رمضان که خداوند این مقدار به بندگان ضعیف و عاصی و جهول بذل عنایت دارد و همه اين نعمات و رحمات بی شماربه لطف قدوم مبارك رمضان است كه بايد قدر آن را بدانيم (از مصدر دانستن ) و آن را پاس داريم. بارالها معرفت درك حقيقي اين ماه مبارك را به ما عطا كن، چنانچه با اشك شوق به استقبال آن برويم و با اشك هجران و فراق آن را بدرقه كنيم. پروردگارا لرزشهاي قلبهايمان را در سحور و افطار اين ماه موجب تنبه و تحول ما به سوي مقاصدي كه تو ميپسندي قرار ده.
معبودا
چنان كن كه سهم ما از اين ماه مبارك تنها تشنگي و گرسنگي نباشد بلكه روح
ما تشنه حقايق و معارف و جستوجوگر نيكيها و زيباييها شود.خدايا در سايه
عشق و صفا و طراوتي كه در اين ماه بر قلبها ميبارد چنان كن كه روابط
انساني ما نيز در همه شئون مملو از محبت و ديگر دوستي و همراهي و همكاري
باشد و رذيلتها و زشتيهاي اخلاقي در آتش عشق الهي مومنان پاك گردد.
پروردگارا اين ماه مبارك را وقتي براي انديشيدن به يكديگر و نداشتهها و
ضعفها و جزم كردن عزمها براي كمك به همديگر بهويژه دستگيري از فقيران و
نيازمندان قرار بده به اين اميد كه ديگران نيز به وقت نياز دستگير ما
باشند و در نهايت ، رحمت تو در روز جزا پناه دهنده همه باشد.
آمين یا رب العالمین
ابتكار:در ستايش کار بزرگ «آمنه»
«در ستايش کار بزرگ آمنه»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن ميخوانيد؛روز گذشته «آمنه بهرامي» با حدقههايي خالي از عنبيه و عدسي و قرنيه، چشم به جهان ديگري گشود که سالهاست انديشمندان و مصلحان جهان مردم را به آن رهنمون ميشوند.
هفت سال پيش، زيبايي و بينايي دختري جوان هدف کور جنون جواني قرار گرفت و به تاراج رفت؛ جواني که مدعي عشق بود؛ اما در درون، بشکهاي از باروت بود و نفرت. جواني که خود هيچچيز نميديد الا آنچه به دروغ نام عشق بر آن گذاشته بود؛ پس تصميم گرفت که چشمهاي ديگري را از ديدن رنگها و زيباييها محروم کند.
اينچنين بود که در غروب يک روز
پاييزي، همه نفرتش را در ظرفي از اسيد ميريزد و بر رؤياهاي دختري جوان
ميپاشد و آيندهاي سراسر کابوس را برايش رقم ميزند.
از آن روز تا کنون
آمنه بهرامي جهان را در پي زيبايي و بينايي زايلشدهاش زير پا ميگذارد و
از شهري به شهري و از کشوري به کشوري سفر ميکند تا اندکي از رؤياهاي
دخترانهاش را بازيابد؛ اما گويي دست تقدير، سرنوشت ديگري را برايش رقم زده
است.
با پيگيريهاي آمنه و خانوادهاش
در دادگاه، حکم قصاص عامل اين جنايت صادر ميشود. مقايسه عکسهاي آمنه قبل و
بعد از اين اتفاق شوم، بسياري را همچون قضات پرونده متقاعد ميکند که «چشم
در برابر چشم» مقياسي کوچک از عدالت است.
اما تصميم بزرگ آمنه روز
گذشته گرفته شد. زمانيکه همهچيز براي «قصاص» آماده بود تا چشمهاي جواني
که خود پيشازاين بر همهچيز بسته شده بود، نابينا شود. او اما از حقي که
قانون و افکار عمومي برايش قائل شده بودند، گذشت تا زشتي يک عمل را با زشتي
ديگري پاسخ نگفته باشد.
بسياري بيشازاين از زيبايي عفو گفتهاند و ديگراني درهمينباره، فارغ از تلخيها و مصائب آمنه و خانوادهاش، از لذت بخشش سخن راندهاند؛ اما آنان که در متن حادثه بودهاند و تلخيهاي اين اتفاق را ديدهاند، ميدانند که خاموشکردن آتش انتقام به چه ميزان دشوار است؛ کاري که آمنه و خانوادهاش با بزرگي از پس آن برآمدهاند. او چشمان کسي را به او بخشيده که پيشازاين بينايياش را از او گرفته بود. بايد در جاي آمنه بهرامي نشسته باشي و جهان را در غيبت چشمها، از دريچهاي ديگر ببيني تا کاري چنين دشوار برايت آسان شود.
اينک دختري از همين شهر حلقه مفقوده اتفاقات اخير را به ما نشان داده است. او فارغ از هياهوي مسئولان امور اجتماع و سياست و امنيت و ديدگاههاي کارشناسان اين حوزه، که اظهارنظرشان از شدت عمل و انتقام و تهديد و تنبيه تا کاستيهاي قانوني و کار فرهنگي را دربر ميگيرد، وارد ميدان شده و درس خود را به ما داده است.
او بارها تا مرز انتقام پيش رفته است. بارها در برابر التماسها براي گذشتن از حق خود ايستاده است. او بارها دست به چهره برده و جاي خالي چشمانش را لمس کرده است.
او بارها درد و حسرت خانوادهاش را در هقهق گريههايشان احساس کرده است. پس بيراه نيست اگر بگوييم درستترين تصميم را او گرفته. او از متن حادثه براي ما پيام فرستاده است. آمنه در غيبت چشمهايش همهچيز را بهخوبي ديده است. به احترام او و کار بزرگش کلاه از سر برداريم و پيش پايش به احترام برخيزيم.
آفرينش:ماه رمضان، يارانه ها و سبد کالا
«ماه رمضان، يارانه ها و سبد کالا»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش به قلم حميد رضا عسگري است كه در آن ميخوانيد؛با فرارسيدن ماه مبارک رمضان جنب و جوشي در بازار کالاهاي خوراکي ايجاد مي شود که بعضا با افزايش قيمت کالاها به سبب تقاضاي بالا مردم دچار مشکلاتي براي تهيه مايحتاج اين ماه مي شوند. ماه رمضان به سبب اينکه مردم روزه دار هستند ميزان استفاده از غذاهايي پر انرژي و مقوي همچون گوشت و مرغ براي خانوارها امري ضروري است. به همين سبب اکثر مردم با توجه به بضاعتي که دارند به خريد اقلام مصرفي خود قبل از ماه مبارک اقدام مي کنند.هرساله شاهد بوديم که دولت قبل از ماه رمضان با اعلام کالابرگ و توزيع برخي از اقلام مصرفي، مردم را براي تهيه کالاهاي مورد نياز همياري مي کرد. در همين زمينه دولت هر سال براي جلوگيري از افزايش بي رويه قيمت ها تا قبل از ماه رمضان سبد کالايي را براي کارمندان در نظر مي گرفت تا از هجوم سيل خانوارها به بازار و احتمالا بروز مشکل در تهيه اقلام مصرفي و افزايش قيمت ها تا حدي جلو گيري شود.
اما متاسفانه امسال نه خبري از کالابرگ هست و نه سبد کالايي و مسولان مربوطه هم اعلام کرده اند"به علت عدم تامين اعتبار تا کنون قادر به تهيه اين سبد کالايي براي ماه رمضان نيستند و در صورت تامين اعتبار شايد اين سبد را بعد از ماه مبارک به کارمندان بدهند." اما آنچه که در اين بين روند روبه رشد خود را حفظ کرده افزايش قيمت ها مي باشد که به مشکل لاينحل مردم تبديل شده است.
همچنين به تعويق انداختن واريز يارانه نقدي از اول مرداد ماه به هفته دوم اين ماه جاي سوال دارد. البته مسولين اين اقدام را به جهت فشار سنگين کار بانک ها در ابتداي هر ماه عنوان کرده اند. اما بايد به اين نکته توجه داشت که اکثريت به اتفاق مردم يارانه هاي واريزي را براي گذران امور معيشتي خود مصرف مي کنند. پرداخت يارانه ها در ابتداي ماه مي توانست کمک خرجي براي مردم و کاهش فشارهاي رواني در جهت تهيه مايحتاج ماه مبارک رمضان باشد.با اين حال در آستانه ماه مبارک قرار گرفته ايم و آنچه لازم و ضروري است همياري بيش از پيش دولت با مردم مي باشد.
در چند وقت اخير شاهد افزايش قيمت ها در اکثريت کالاها بوده ايم اما بايسته است تا دولت محترم در اين ماه با افزايش نظارت خود بر روند قيمت گذاري ها در بازار از وارد شدن فشارهاي سنگين بر مردم جلوگيري کند تا مردم بتوانند با آرامش خاطر اين يک ماه را در کنار خانواده هايشان در ميهماني خداوند شرکت کنند.اما حرف دلي با توليدکنندگان و فروشندگان عزيز؛ ما و همه مردم از اين واقعيت که در چند وقت گذشته فشاري سنگين بر اقتصاد توليدي کشور وارد شده و بسياري از توليدکنندگان با ضررهاي کلان مواجه شده اند با خبر و متاثر هستيم، اما جاي بسي تقدير و تشکر دارد اگر در اين ماه ضيافت الهي کمي بيشتر با اقشار متوسط و ضعيف جامعه مدارا نماييد و مراعات حال مردم روزه دار را بکنيد.باشد که به برکت الطاف خداوند در اين ماه شاهد بازگشت رونق اقتصادي و بهبود وضعيت کشور باشيم. (( انشاالله ))
شرق:يك بام و دو هوا
«يك بام و دو هوا»عنوان يادداشت روز روزنامهي شرق به قلم داوود محمدي است كه در آن ميخوانيد؛سرمقاله ديروز روزنامه ارگاندولت به قلم سرپرست آن به انتقاد مستقيم از «سخنگوي محترم جامعه روحانيت» اختصاص يافته بود، نگارنده كه همزمان سمت «مشاور مطبوعاتي رييسجمهور» را نيز برعهده دارد، از شركت حجتالاسلام سالك در «مصاحبه با يك روزنامه غيراصولگرا» ابراز نارضايتي كرده و در پايان نوشتارش، اصولگرايان را به «اجتناب از پا گذاشتن در دامهايي كه به نام اصلاحطلبي و... گشوده ميشود»، فرا خوانده است.
جناب جوانفكر حتما به خاطر دارند كه «شرق» با شماري از همفكران ايشان همانند آقايان بقايي، اميريفر، اللهوردينژاد و... به گفتوگو نشست تا برخي سوالات افكار عمومي را با آنان مطرح و پاسخها را در معرض قضاوت مردم قرار دهد. در اين ميان، جناب جوانفكر نهتنها به اين گفتوگوها واكنش منفي نشان ندادند بلكه حتي خود نيز با وجود داشتن مسووليت تريبونهايي نظير خبرگزاري رسمي جمهوري اسلامي و روزنامه ارگان دولت در گفتوگوي مفصلي با «شرق» شركت كردند.
اكنون كه ايشان ديگران را به دليل گفتوگو با «شرق» و ورود به «زمين باتلاقي» و «دام» رقيب، مستحق سرزنش ميدانند؛ بيش و پيش از هر چيز بايد به اين پرسش محوري پاسخ گويند كه چگونه است گفتوگو با «يك روزنامه غيراصولگرا» براي ايشان و يارانشان، جايز است و براي غيرهمفكرانشان غيرمجاز؟ سواي اين نكته بايد يادآور شد متاسفانه فرهنگ باور به وجود رسانهاي كه اصلاحطلب و مستقل است و داعيه كسب قدرت ندارد، در كشورمان كمتر شكل جدي به خود گرفته است.
از اين رو؛ رسانههايي كه در عين پافشاري بر حفظ هويت سياسي خويش، انعكاس ديدگاه ديگران و حتي رقيب را روش موثر شناساندن آنان به جامعه ميدانند، هنوز با بدبيني مورد ارزيابي قرار ميگيرند و انواع اتهامات ناروا به آنها نسبت داده ميشود.
بر اين مبنا، روزي انتشار گفتوگويي از يك حامي دولت، نواختن رسانه گفتوگوكننده توسط اصولگرايان را در پي ميآورد و فرداي آن، چاپ گفتوگو با يك اصولگرا، انگيزه افترا زدن دولتيها به آن رسانه را برميانگيزاند و بازتاب دادن مواضع اصلاحطلبان نيز اين رسانهها را در معرض اتهام تفرقهافكني قرار ميدهد. گويي از نگاه برخي، رسانه خوب؛ رسانهاي است كه تنها در خدمت يك طيف سياسي باشد اما چنين مطالبهاي در تناقض آشكار با اطلاعرساني حرفهاي قرار دارد.
ملت ما:سهم خواهي و نگاه انتخاباتي چالش پيش روي اصولگرايان
«سهم خواهي و نگاه انتخاباتي چالش پيش روي اصولگرايان»عنوان سرمقالهي روزنامهي ملت ما به قلم حسين كنعانيمقدم است كه در آن ميخوانيد؛اگر جبهه اصولگرايان را طيفي از مجموعههاي احزاب، تشكلها و شخصيتهاي تاثيرگذار در نظر بگيريم بايد به دنبال اين باشيم كه هدف نهايي از تشكيل اين جبهه و كاركردهاي سياسي مورد نظر رسيدن به وحدت و انسجام ملي است كه اگر اين حركت در راستاي رسيدن به وحدتي كه خواسته همه اصولگرايان است ميتواند حركتي رو به رشد و مورد قبول باشد، اما تشكيل يك جريان سياسي كه تنها براي رقابت آن هم در مقطع انتخابات فعاليت ميكند اصولگرايان را از اهدافي كه بايد داشته باشند دور ميكند، زيرا فقط بحث كسب آرا و رقابت در انتخابات هدف قرار ميگيرد.
بر اين اساس بزرگان جريان اصولگرايي از هر طبقه و طيفي بايد توجه اصلي خود را به وحدت ملي و رسيدن به اهداف و آرمانهاي انقلاب اسلامي با خط و مشي اصولگرايي معطوف كنند. زيرا حلقههاي اصولگرايي فقط در 8+7 يا 6+5 خلاصه نميشود و محدود كردن فضاي اصولگرايي دور شدن از اهدافي است كه در جامعتين و منشور اصولگرايي به آن تاكيد شده است. عدم توجه به اين اصل مهم در واقع غالب شدن يك حركت سياسي و انتخاباتي بر يك حركت ملي و انقلابي مورد نظر همه طيفهاي اصولگرايي است.
نكته ديگر اينكه تشكيل تركيبهايي مانند 8+7 اگر براي اين است كه جريان اصولگرايي مديريت شود و سهمي است كه بايد تقسيم شود، به نظر ميرسد ما را از هدف اوليه و اصلي دور ميكند اما اگر تشكيل زيرمجموعههايي مانند جبهه ايستادگي، جبهه پايداري و پيروان خط امام و رهبري در جهت نهادينه كردن حركت سياسي اصولگرايان براي رسيدن به وحدت باشد به نظر ميرسد كه نبايد نگران تشكيل چنين تشكلهايي بود اما اگر نشان از سهم خواهي و كسب كرسيهاي بيشتر در انتخابات پيش رو باشد از آنجا كه خود انتخابات يك مساله چالشي و اختلافبرانگيز است مانع از وحدت اصولگرايان خواهد شد.
در اين زمينه جبهه اصولگرايي بايد با ايجاد سازوكار مناسب براي وحدت در چارچوب منشور اصولگرايي بدون در نظر گرفتن سهم خواهي از سوي هر جريان و گروهي خط سير اصلي را دنبال كند و از ورود جريانهاي متعدد به اين جبهه و همسو شدن آنها با تشكيلات اصولگرايان استقبال كند زيرا هدف تقويت نظام و آرمانهاي متعالي انقلاب است. كثرت آرا و نظرات سياسي افرادي كه رفتار و عملكرد خود را در دايره اصولگرايي تعريف ميكنند، به هيچ عنوان موضوع نامفهومي نيست و اين اختلاف سليقه تا زماني كه خارج از خطوط اصيل فكري و عملي اين جريان تحليل نشود قابل تامل است.
براي
پيشگيري از چنين پيشامدي، توجه همه اصولگرايان به «منشور اصولگرايي» ضروري
است؛ اختلاف بين اصولگرايان در برخي راهكارها و جزييات موجب رشد اين تشكل
ميشود اما توجه به اين نكته نيز ضروري است كه اختلاف نظر تا زماني
ميتواند مفيد باشد كه منجر به تقابل و ايستادگي غيرمعقول در برابر يك تفكر
صحيح نشود. در صورتي كه وحدت اصولگرايان در مقابل ديگر جريانها تنها با
كاركرد انتخاباتي و نگاه كوتاهمدت باشد اين امر ضمن شكاف در بدنه جبهه،
اين طيف را وارد محدودهيي ميكند كه بسيار چالشبرانگيز است.
دنياي اقتصاد:تاملي بر حذف چهار صفر از پول ملي
«تاملي بر حذف چهار صفر از پول ملي»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم زهرا كاوياني است كه در آن ميخوانيد؛چندي است كه به موجب مصوبه مورخ يكشنبه 19 تيرماه 1390 هيات دولت، موضوع حذف چهار صفر از پول ملي به صورت جدي بر سر زبانها افتاده است.
در اين خصوص تحليلهاي زيادي صورت گرفته و مقالات متعددي نوشته شده است. برخي معتقدند که اجراي اين طرح ميتواند باعث کاهش تورم شده و جلوي رشد قيمتها را بگيرد. در مقابل گروه ديگري نيز معتقدند که حذف صفرها از پول ملي حتي موجب افزايش تورم نيز ميشود.
استدلال گروه اول که موافقان اجراي اين طرح هستند بر اين اساس است كه با حذف صفرها، ارزش پول افزايش مييابد. يعني اگر در حال حاضر 1000 تومان براي مردم داراي ارزش چنداني نيست، اما وقتي صحبت از يک ريال شود، از ديدگاه مردم ارزش بالايي داشته و در نتيجه پول تقويت ميشود.!! همچنين برخي سياستمداران نيز استدلال ميکنند که ارزش ريال ايران نبايد آنقدر پايين باشد که هر 10 هزار ريال برابر يک دلار باشد و به همين علت ريال ايران بايد تقويت شود!!
استدلال گروه دوم اما در نقطه عکس گروه اول قرار داشته و حاميان آن معتقدند که عواملي مانند گرد کردن قيمتها به سمت بالا ميتواند موجب افزايش سطح عمومي قيمتها شده و تورم به وجود آورد. اين در حالي است که هر دوي اين دو گروه استدلال بدون توجه به روابط بين متغيرهاي اقتصادي و رابطه مستقيم تورم و نقدينگي انجام ميشود.
اصولا مشخص نيست كه اين دو گروه يا ساير افرادي كه حذف صفرهاي پول ملي را در ارتباط با تورم ميدانند بر مبناي اصول كدام علم استدلال ميكنند؟ در حالي كه پول كاغذي تنها يك ابزار مبادله است و تغيير در شكل و شمايل آن نميتواند تاثيري در مقدار تورم داشته باشد. براي روشنتر شدن موضوع، ميتوان تجربه حذف يك صفر از پول ملي را كه به نحوي يكبار در اقتصاد ايران رخ داده است، در نظر گرفت. در حال حاضر اصطلاح تومان براي واحد پول ملي بسيار رايجتر از ريال است، به طوري كه حتي در سالهاي اخير در بسياري از فروشگاهها نيز قيمتها به صورت تومان درج ميشوند.
استفاده از
عبارت تومان به جاي ريال، در واقع نوعي حذف يك صفر از پول ملي است كه
سالها است در بين مردم جا افتاده است. اين حذف اتفاقا بسيار كم هزينه
بوده، به طوري كه شكل و شمايل اسكناسها را تغيير نداده و هزينه يادگيري
نيز به همراه نداشته است، با اين حال آيا اين حذف يك صفر توانسته تورم را
كاهش دهد؟يا اينكه در فروشگاههايي كه قيمتها به صورت ريال نوشته شده،
قيمتها كمتر يا بيشتر از معادل توماني همان اجناس در فروشگاههاي ديگر
است؟
مسلما هر اقتصاد خواندهاي به اين سوالات پاسخ منفي ميدهد و معتقد
است كه حذف صفرها از پول ملي به خودي خود نميتواند تاثيري در تورم داشته
باشد.
نكته قابل توجه در مورد موضوع حذف صفرها، عدم توجه سياستمدار به وضعيت فعلي اقتصاد ايران است. اقتصاد ايران در حال حاضر همچنان از تورم دو رقمي رنج ميبرد و نرخ تورم در حدود 15 درصد را ميتوان يك تورم پايه براي اقتصاد ايران دانست. از طرف ديگر افزايش نقدينگي سال 1390، افزايش نرخ تورم را براي اين سال پيشبيني ميكند و در صورتي كه يارانههاي نقدي به همين صورت پرداخت شود و وعده و وعيدها در جهت افزايش يارانه نقدي نيز ادامه يابد، ميتوان تصور نمود كه اقتصاد ايران با رشد فزاينده نقدينگي و تبعات آن مواجه خواهد بود.
در اين صورت، حذف صفرها از پول ملي عملا يك اقدام كوتاهمدت خواهد بود. نگاهي به شاخص قيمتها طي دهههاي گذشته، اين موضوع را تاييد ميكند. بر اساس شاخص قيمتها بر مبناي سال 1383؛ اين شاخص در سال 1357 برابر 1 و در سال 1383 برابر 100 بوده است. يعني شرايط تورمي اقتصاد ايران به گونهاي است كه در هر 26 سال دو صفر به پول ملي اضافه خواهد شد.
بنابراين ميتوان متصور بود كه بانك مركزي در 52 سال آينده مجددا بايد برنامهاي براي حذف چهار صفر از پول ملي اتخاذ كند و طي يك نظرسنجي واحد پول جديد را انتخاب كند!! اين موضوع در حقيقت لزوم دستيابي به يك ثبات اقتصادي پيش از اجراي چنين طرحي را نشان ميدهد. موضوع ثبات اقتصادي پيش از اجراي چنين طرحي آنقدر جدي و با اهميت هست كه عامل بازدارندهاي در جهت اجراي اين طرح باشد. هرچند كه هزينههاي تحميلي ناشي از اجراي اين طرح نيز، مزيد بر علت خواهد بود.
جهان صنعت:تعادل برای تولید و تجارت
«تعادل برای تولید و تجارت»عنوان سرمقالهي روزنامه ي جهان صنعت به قلم کرامت جهانگرد است كه در آن ميخوانيد؛ وزارت صنعت، معدن و تجارت در آستانه تحولی بزرگ در راستای اهداف تولیدی و تجاری کشور است؛ تحولی که از آن میتوان با عنوان «تعادل تولید و تجارت» یاد کرد. نبود این تعادل یکی از مهمترین دلمشغولیها و چالشهای سالیان گذشته اقتصاد کشورمان بوده و هست. زمانی تولید با واردات بیرویه تحت تاثیر منفی قرار میگرفت و زمانی دیگر به دلیل کیفیت پایین محصولات تولیدی داخل هزینههای پروژههای مختلف کشور افزایش مییافت. تناقض دفاع از تولیدکنندگان و تجار در دو وزارتخانه باعث نگرانیهای جدی بین تولیدکنندگان و تجار کشور میگردید.
به گونهای که در برهههایی از زمان تولیدکنندگان، تجار را مسوول کاهش فروش محصولات خود میدیدند و تجار هم مباحث کیفی محصولات تولیدی و دفاع از مصرفکنندگان را دست آویزی برای پاسخ قرار میدادند.اما امروز در سه فصل و لابهلای برنامههای تولید محور دکتر غضنفری با شعار تعادل بین تولید و تجارت، کشور در مسیر گامی بزرگ در راه رسیدن به این هدف قرار گرفته است. بر همگان واضح است که اقتصاددانان و اندیشمندان بزرگ عبور هر کشوری از این نقطه را به عنوان یک نقطه طلایی تلقی میکنند چراکه پس از آن بهرهوری افزایش و کیفیت زندگی مردم بهبود مییابد.انتخاب آقای دکتر غضنفری از طرف ریاست محترم جمهور به عنوان کاندیدای این وزارتخانه جدید که قریب 65 درصد تولید ناخالص داخلی کشور را باید سکانداری و هدایت کند از منظر تخصص و تجربه یکی از بهترین گزینههای ممکن است.مروری بر سر فصل برنامههای ایشان در حوزههای مختلف صنعت، معدن و تجارت با شعار تولید مجدد و رسیدن به اصل تعادل تولید و تجارت چندین نکته مثبت را در ذهن تولیدکنندگان و تجار کشور یادآوری مینماید.1- ادغام دو وزارتخانه بازرگانی و صنایع و معادن به درستی در دستور کار دولت قرار گرفته است.
2- شعار تعادل بین تولید و تجارت که از آرزوهای دیرینه بخش تولید و تجارت در کشور بوده در حال تحقق میباشد و با حل آن مشکل بزرگی از مردم حل میگردد و دستاوردهای شایان توجهی دارد.
3- گزینش آقای دکتر غضنفری با تجربه و تخصصی که دارند به عنوان یکی از بهترین گزینهها نشانه شایسته سالاری در کشور است.
4- تولیدکنندگان و تجار بخش دولتی و خصوصی انتظار دارند که کمیسیونهای تخصصی و نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی در راستای وظایف حمایتی خود از این گزینه حمایت جدی کنند.
امید است حال که تمامی شرایط ذهنی به صورت علمی و عملی برای هدایت و سکانداری این وزارتخانه آماده شده است همه دستاندرکاران حمایتهای خود را دریغ نفرمایند.