آقای کیومرث پوراحمد مرا به تماشای فیلم مرهم دعوت کردند و این مطلب را پس از تماشای فیلم در سالن فردوس موزه سینمای ایران می نویسم .
بعید می دانم که اثرات ناشی از ساخت فیلمهای این چنینی بتواند اثر التیامی به درد همیشگی اعتیاد در جامعه ما داشته باشد .
چه آن که از گوزنها تا بحال آمار اعتیاد رو به فزونی بوده ودولتها و بخشهای فرهنگی – تربیتی همیشه چندین سال از تولیدکنندگان این مواد عقب تر .
مرهم فیلمی است ساده و محترم . هرچند نیمه اولش را بیشتر دوست داشتم ، اما نگاه نافذ کارگردان به نوع عاصی جوانان امروز برایم جالب بود . جوانانی که پیداست اگر پتانسیل بالقوه جوشانشان توسط همان نهادهای فرهنگی تربیتی بخوبی هدایت نشود ، چه سرنوشت غم بار و محنت انگیزی در انتظارشان است . به اعتقاد نگارنده در فنا شدن یک جوان ، خودش در انتهای صف مقصرین است . چرا که ضعف نهاد خانواده و عدم اغنای فرهنگی جامعه ، مهمترین دلایل این سقوط اند .
به هرحال مرهم نه قصد دارد مقصر را پیدا کند و نه قصد دارد راه حل ارائه کند . شاید مادربزرگ مهربان فیلم تنها مرهمی باشد بر زخمی کهنه یی که شکافش خیلی وسیعتر از این مرهم هاست . شاید پس از پایان فیلم مریم زخم خورده قصه بازهم به درون خانواده ی بی فرهنگ و جامعه دردیده اش باز گردد .
این احتمال در شرایط کنونی بارها و بارها محتمل تر است تا هرنوع پایان خوش .
در آخر دست مریزاد به آقای داود نژاد و گروه محترم اش که در این وانفسای پوچ ، لحظات خوبی را برای مخاطب جدی هنر رقم زدند .