۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۶:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۴۹۴۱۴
تاریخ انتشار: ۱۹:۱۹ - ۲۶-۰۹-۱۳۸۹
کد ۱۴۹۴۱۴
انتشار: ۱۹:۱۹ - ۲۶-۰۹-۱۳۸۹

ناگفته‌های مهران مدیری درباره مرحوم شکیبایی

برای بازی در «پاورچین» به او تلفن زدم. رفتم خانه‌اش و نشستیم به درد دل. در همه جای خانه بود. مجسمه‌اش، عکس‌هایش، نقاشی‌هایی که از چهره او کشیده بودند، جوایزی که گرفته بود. تصویر آدم‌های مهمی که با او کار کرده بودند. و نقطه درخشان کارنامه‌اش، «هامون».
مهران مدیری در یادداشت کتاب مرحوم خسرو شکیبایی نوشته است: از روزی که او را شناختم و از اولین باری که او را دیدم، حالش خوب نبود. اصولا هیچ وقت حالش خوب نبود. منظورم بدحالی جسمانی‌اش نیست. احساس خوشبختی درونی نداشت. از آن آدم‌های غمگینی بود که ذاتا اندوه را در خود داشت. این در صدایش بود. در لحن گفتارش بود، در چشمانش بود و در حرکت دستانش.

به گزارش پارس توریسم شاید با همین اندوه درون، احساس شادی داشت و با همین دلمشغولی‌های درون، خودش را زنده نگه می‌داشت. دوست داشت تنها باشد. دوست داشت خلوت باشد. دیگران را به خود راه نمی‌داد. هرگز نفهمیدم چه چیزی خوشحالش می‌کند و چه زمانی حالش خوب است.

برای بازی در «پاورچین» به او تلفن زدم. رفتم خانه‌اش و نشستیم به درد دل. در همه جای خانه بود. مجسمه‌اش، عکس‌هایش، نقاشی‌هایی که از چهره او کشیده بودند، جوایزی که گرفته بود. تصویر آدم‌های مهمی که با او کار کرده بودند. و نقطه درخشان کارنامه‌اش، «هامون».

همه جا پر از او بود و او غمگین، مثل کودکی بود که توسط خداوند تنبیه شده باشد. یک بغض نهفته که در گلوی او بود و نمی‌دانم چرا. گفت که می‌آید و در «پاورچین» بازی می‌کند. فردا به محل فیلمبرداری ما آمد و حرف زدیم. می‌دانستم که نمی‌آید. حوصله نداشت، حقیقت را نمی‌گفت که دل مرا نشکند. حوصله نداشت و رفت. چند سال گذشت. برای بازی در «مرد هزار چهره» به او تلفن زدم و در یک روز برفی دوباره به محل فیلمبرداری ما آمد. غمگین‌تر، شکسته‌تر و بی‌حوصله‌تر.

باز هم می‌دانستم که نمی‌آید. با هم حرف زدیم. حوصله نداشت. باز هم نمی‌خواست که دل مرا بشکند. بهانه آورد و باز هم حوصله نداشت و رفت. نزدیک درب خروجی برگشت، مرا بوسید و گفت: «من همیشه یک بازی به تو بدهکارم.» و رفت، برای همیشه رفت.

روزی که برای خاکسپاری رفتم، و هزاران نفر آمده بودند تا این پیکر غمگین را به خاک بسپارند و مردم فراوانی که دوستش داشتند و می‌گریستند. و مردم فراوان دیگری که آمده بودند با هنرمندان مورد علاقه‌شان عکس بگیرند و عده فراوان هنرمندانی که سعی داشتند به دیگران بفهمانند که ما بیشتر از شما با ایشان دوست بودیم، و در این هیاهوی عظیم، آخرین جمله او را دوباره شنیدم که می‌گفت: «من همیشه یک بازی به تو بدهکارم...»

مطمئنم در بهشت ، روزی با او کار خواهم کرد. احتمالا در یک تئاتر مشترک که آنجا دیگر، حوصله دارد، حالش خوب است و غمگین نیست.
ارسال به دوستان
ارزشمندترین شرکت‌های آمریکایی از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۲۵ (+ جدول) گشت و ‌گذار بهاری در بزرگترین باغ خاورمیانه در تهران (+عکس) مهاجران ناخوانده استرالیا؛ شترها چگونه سرزمین کانگوروها را تسخیر کردند؟ فواید نوشیدن روزانه‌ی دمنوش میخک آیا موتورسیکلت های برقی می‌توانند با موتورسیکلت های گازسوز رقابت کنند؟ افتضاح جدید افشاگر پنتاگون: وقتی زمین کشاورزی، «یوفو» می‌شود!(+عکس) «تست ساده با توپ تنیس»؛ قدرت دست می‌تواند نشان دهد آیا تا صدسالگی عمر می‌کنید؟ چرا موتور برخی هواپیماها زیر بال و برخی روی دم نصب می‌شود؟ (+عکس) اینتر 4-3 بارسلونا: اینتر با درخشش طارمی راهی فینال لیگ قهرمانان اروپا شد حمله موشکی هند به پاکستان/ تبادل آتش توپخانه ها / درگیری زمینی در مرز / بسته شدن آسمان پاکستان (+فیلم) واشنگتن: دفتر روابط فلسطینیان با سفارت آمریکا در اسرائیل ادغام می‌شود ترامپ: چین خواهان مذاکره تجاری با آمریکاست؛ دیدار "در زمان مناسب" انجام می‌شود هند جریان آب به پاکستان را قطع می‌کند؛ تصمیم دهلی‌نو پس از حمله کشمیر شوک به استقلال پیش از بازی با چادرملو؛ حسینی به دلیل بیماری خانه‌نشین شد سی‌ان‌ان به نقل از پنتاگون: توقف حملات در یمن برای سرعت بخشیدن به مذاکرات رفع تحریم‌های ایران است