۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۷:۱۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۴۳۲۷۶
تعداد نظرات: ۱۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۰ - ۱۰-۰۸-۱۳۸۹
کد ۱۴۳۲۷۶
انتشار: ۱۳:۰۰ - ۱۰-۰۸-۱۳۸۹

توصيف مرگ از ديدگاه هنرمندان (+عكس)

مهرانه مهین ترابی



مرگ لحظه ای ناگزیر در زندگی هر موجود زنده ای است فقط کاش همیشه قدر یکدیگر را بدانیم و می خواهم طوری بمیرم که کسی کینه ای از من به دل نداشته باشد.


پوریا پورسرخ



می خواهم لحظه ای این اتفاق برایم بیفتد که وقتی به پشت سرم نگاه می کنم کاری نکرده باشم که از انجامش پشیمان و شرمنده باشم.


مهناز افشار



دلم نمی خواهد خفه شوم یا در آب غرق شوم مرگ هر چه با آرامش و بی سر و صداتر باشد بهتر است.



اردلان شجاع کاوه



به قول شاعر نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد اما دوست داشتم نوع مردنم را می دانستم تا خودم را آماده کنم.



فلامک جنیدی



فقط مریض نباشم و در بستر بیماری نمیرم کافی است.


یوسف تیموری



کاش جوری بمیرم که همه بگویند حیف شد که مرد نه اینکه راحت شدیم یا مثلاً از دستش خلاص شدیم و این جور حرف ها.



نیما مسیحا



خیلی خوب است که آرام بمیرم مثلاً در خواب و … امیدوارم آن لحظه خدا از من راضی باشد.



و شعری از زنده یاد فریدون مشیری



چرا از مرگ می ترسید ؟

چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید ؟
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید ؟

مپندارید بوم ناامیدی باز
به بام خاطر من میکند پرواز

مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است
مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است

مگر می، این چراغ بزم جان مستی نمی آرد
مگر این می پرستی ها و مستی ها

برای یک نفس آسودگی از رنج هستی نیست ؟
مگر افیون افسونکار

نهال بیخودی را در زمین جان نمی کارد
مگر دنبال آرامش نمی گردید

چرا از مرگ می ترسید ؟

کجا آرامشی از مرگ خوشتر کس تواند دید
می و افیون فریبی تیز بال وتند پروازند

اگر درمان اندوهند
خماری جانگزا دارند

نمی بخشند جان خسته را آرامش جاوید
خوش آن مستی که هوشیاری نمیبیند

چرا از مرگ می ترسید ؟
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید ؟

بهشت جاودان آنجاست
گر آن خواب ابد در بستر گلوی مرگ مهربان آنجاست

سکوت جاودانی پاسدار شهر خاموشی است
همه ذرات هستی محو در رویای بیرنگ فراموشی است

نه فریادی، نه آهنگی، نه آوایی
نه دیروزی، نه امروزی، نه فردایی

جهان آرام و جان آرام
زمان در خواب بی فرجام

خوش آن خوابی که بیداری نمیبیند !
سر از بالین اندوه گران خویش بردارید

در این دنیا که هر جا هر که را زر در ترازو زور در بازوست
جهان را دست این نامردم صد رنگ بسپارید

که کام از یکدگر گیرند و خون یکدگر ریزند
درین غوغا فرو مانند و غوغا ها بر انگیزند

سر از بالین اندوه گران خویش بردارید !
همه بر آستان مرگ راحت سر فرود آرید

چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید ؟
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید ؟

چرا از مرگ می ترسید ؟
 
ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۱۱
در انتظار بررسی: ۲
غیر قابل انتشار: ۱
سعيد ح
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۴۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۰
13
10
اي كاش يكي شان مي گفت دوست دارم مرگم شهادت در راه خدا باشد
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۰۹ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۰
1
6
خداوند در قران میفرماید ( قریب به معنی ) که هرشب که بخواب میروید روح شما را قبض میکنم و آنهایی که عمرشان باقی است را به بدن بر میگردانیم - مردن عبور از این دنیایی است که روزی قدم به ان گذاشتیم آمدنمان ممکن بود ( یعنی شاید نمیامدیم ) ولی مرگمان حتمی است خداوند درقران مجید به ما توصیه کرده که فقط یک ترس داشته باشیم آنهم ترس از غضب الهی و فقط یک امید و یک امید داشته باشیم آنهم رحمت پرودگار بخشنده مهربان . قران را با ترجمه و تفکر بخوانید(حتی اگر در هفته یک آیه بخوانید و به آن فکر کنید ) در سختیها به قران و اسماء الله پناه ببرید
حتما بهتر زندگی خواهید کرد الا بذکر الله تطمئن القلوب
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۷:۴۷ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۰
4
3
برو بابا
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۰۹ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۱
1
4
مرگ مثل يك سفر هيجان انگيز به ناشناخته ها است و تمامي شش ميليارد آدم فعلي نهايت تا 130 سال ديگر شاهد اين سفر هستند و چون دسته جمعي است پس ترسي ندارد
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۰:۴۴ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۳
3
0
مرگ خوب است براي همسايه