.png "عصر ایران")
۱۷ شهريور ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۷ شهريور ۱۴۰۴ - ۲۰:۰۷
موقعیت خطرناک برای ازبکستان که تبدیل به گل نشد (فیلم) گفتگوي رهبر انقلاب با خانواده شهيد عقلايي (+صوتي)
قبل از سفر رفقای خامنه‌ای‌دات‌آی‌آر گفته بودند برنامه 9 روزه است. یعنی باید چهارشنبه تمام می‌شد. ما هم قرار بود برگردیم؛ همان چهارشنبه شب. اما خبر آمد خبری در راه است. این شد كه ماندیم و هرچند نگفتند ولی حدس زدیم برنامه دیدار با خانواده شهداست، شب جمعه چه برنامه دیگری می‌تواند باشد؟
دوباره دو تیم شدیم و دوباره من در تیم دوم و رفتیم خانه شهید دوم. در راه فهمیدم قرار است رهبر خانه سه شهید برود و این یعنی باز هم من شانس نیاورده‌ام!
بدون دردسر خانه را پیدا كردیم، زنگ زدیم و وارد شدیم. پیرمردی بود كه دستش را آتل بسته بودند و پیرزنی كه پدر و مادر شهید محمدتقی عقلایی بودند و پسر جوانی كه برادر كوچك شهید بود؛ خانه خلوت بود.
یكی از محافظ‌ها به مادر شهید گفت: مادرجان ببخشید ما صبح كه آمدیم، گفتیم قائم‌مقام بنیاد شهید هستیم و آقای زریبافان می‌خواهد بیاید و قرار است برنامه تلویزیونی بسازیم ولی واقعیت این است كه الآن آقای خامنه‌ای دارد می‌آید اینجا.
.
.
.
از بی‌سيم كدی را به رمز گفتند و معلوم شد رهبر نزديك است. برادر شهيد رفت داخل حياط و مادر شهيد پشت سر او. پدر را هم كه پادرد داشت نشاندند و گفتند لازم نيست از جايش تكان بخورد. رهبر كه از در حياط وارد شد، برادر شهيد به گريه افتاد. مادر هم همين‌طور. برگشتم و ديدم پيرمرد هم (كه هنوز رهبر در زاويه ديدش نبود) گريه می‌كند. برادر شهيد رفت به استقبال و رهبر بغلش كرد. مادر شهيد هم جلو رفت و گفت: سلام آقاجان. خوش آمدی كه خوشم آمد از آمدنت/ هزار تا جان شيرين فدای هر كدام از قدم‌هات.
دوباره دو تیم شدیم و دوباره من در تیم دوم و رفتیم خانه شهید دوم. در راه فهمیدم قرار است رهبر خانه سه شهید برود و این یعنی باز هم من شانس نیاورده‌ام!
بدون دردسر خانه را پیدا كردیم، زنگ زدیم و وارد شدیم. پیرمردی بود كه دستش را آتل بسته بودند و پیرزنی كه پدر و مادر شهید محمدتقی عقلایی بودند و پسر جوانی كه برادر كوچك شهید بود؛ خانه خلوت بود.
یكی از محافظ‌ها به مادر شهید گفت: مادرجان ببخشید ما صبح كه آمدیم، گفتیم قائم‌مقام بنیاد شهید هستیم و آقای زریبافان می‌خواهد بیاید و قرار است برنامه تلویزیونی بسازیم ولی واقعیت این است كه الآن آقای خامنه‌ای دارد می‌آید اینجا.
.
.
.
از بی‌سيم كدی را به رمز گفتند و معلوم شد رهبر نزديك است. برادر شهيد رفت داخل حياط و مادر شهيد پشت سر او. پدر را هم كه پادرد داشت نشاندند و گفتند لازم نيست از جايش تكان بخورد. رهبر كه از در حياط وارد شد، برادر شهيد به گريه افتاد. مادر هم همين‌طور. برگشتم و ديدم پيرمرد هم (كه هنوز رهبر در زاويه ديدش نبود) گريه می‌كند. برادر شهيد رفت به استقبال و رهبر بغلش كرد. مادر شهيد هم جلو رفت و گفت: سلام آقاجان. خوش آمدی كه خوشم آمد از آمدنت/ هزار تا جان شيرين فدای هر كدام از قدم‌هات.
لینک کوتاه: کپی لینک
حماس: ما سند تسلیم را امضا نمی‌کنیم خبر شوکه‌کننده از آلمان؛ «هری کین» در آستانه جدایی از بایرن مونیخ ذهنیت قهرمانی به سبک «مجیک جانسون»؛ اسطوره بسکتبال چگونه تیم را متحول کرد؟ چالش بزرگ «سا پینتو» در استقلال؛ غیبت ۱۳ بازیکن ملی‌پوش ترکیب را دگرگون می‌کند؟ چه کسانی در ۲۴ بهمن سال ۱۳۵۷ قصد کودتا داشتند؟ دو سرپرست محروم؛ چالش جدید مدیران پرسپولیس در آستانه لیگ بیلبورد تبلیغاتی سریال تلویزیون در سطح شهر ؛ صداوسیما با چه زبانی بگویید ما مخاطب نداریم «لبران جیمز» در ۴۰ سالگی هم در اوج؛ رکورد بی‌نظیر ستاره NBA ترکیب فوتبال و صنعت؛ استقلالی‌ها مهمان ویژه رونمایی محصولات آرتابان از تجمع اعتراضی تا تیم کهکشانی؛ استقلال در رؤیای قهرمانی است استقلال و سپاهان در جمع مدعیان؛ نگاهی به ارزش تیم‌های لیگ قهرمانان آسیا حملات هوایی رژیم صهیونیستی به لبنان/ ۵ شهید و ۵ زخمی والیبال ایران آماده نبرد در قهرمانی جهان؛ «اسفندیار» از شرایط تیم ملی گفت معاون هنری وزیر ارشاد تغییر کرد هند در ضربات پنالتی پیروز شد؛ «کی‌روش» و عمان به مقام چهارمی کافا رسیدند