۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۴۰۸۳۰
تاریخ انتشار: ۱۶:۵۵ - ۲۴-۰۷-۱۳۸۹
کد ۱۴۰۸۳۰
انتشار: ۱۶:۵۵ - ۲۴-۰۷-۱۳۸۹

سيد مرتضي نبوي: فتنه‌گران از هاشمي به‌عنوان سپر استفاده مي‌كنند

وي به هاشمي رفسنجاني توصيه كرد كه حمايت از اصلاح‎طلبان را كه سال 1376 به‎واسطه عدم تمايل به رياست جمهوري ناطق‌نوري آزمود، دوباره تجربه نكند و اظهار اميدواري كرد كه كروبي مانند حر به اشتباهاتش پي برده و به دامان نظام بازگردد؛ اما تأكيد كرد كه معتقد است روحيات خاص و شخصي ميرحسين موسوي، به او اجازه بازنگري در افكار و عملكردش را نمي‎دهد.
نامه‌هاي سرگشاده كديور و كروبي به آقاي هاشمي رفسنجاني در راستاي سياست تترس و استفاده به عنوان سپر مي‌باشد.

به گزارش فارس، سيد مرتضي نبوي در گفت‌وگو با نشريه پنجره افزود: "تَتَرُس " يك اصطلاح فقهي است. در اوايل دوران ظهور كه اسلام در حال قدرت گرفتن بود، در جنگ‌‎ها معارضين مي‌آمدند مسلماناني را اسير مي‌گرفتند و آنها را مقابل خودشان به‎عنوان سپر قرار مي‌دادند و به اين كار مي‌گفتند "تَتَرُس ".

مرتضي نبوي چندي پيش نيز در مصاحبه‎اي با پنجره به بررسي وضعيت جريان اصول‎گرا پرداخته بود كه تعبير "اصول‎گرايي منهاي روحانيت " وي به‎شدت در عرصه سياسي و رسانه‎اي بازتاب پيدا كرد.
چنان‎كه در آن مصاحبه يادآور شديم، وي اگر چه در اردوگاه فكري اصول‎گرايان به‌سر مي‎برد، اما براي اظهارنظر و قضاوت‎هايش درباره تحولات سياسي جانب احتياط و مداقه را نگه داشته سعي مي‎كند انصاف را سرلوحه اظهارات خود قرار دهد.

وي به هاشمي رفسنجاني توصيه كرد كه حمايت از اصلاح‎طلبان را كه سال 1376 به‎واسطه عدم تمايل به رياست جمهوري ناطق‌نوري آزمود، دوباره تجربه نكند و اظهار اميدواري كرد كه كروبي مانند حر به اشتباهاتش پي برده و به دامان نظام بازگردد؛ اما تأكيد كرد كه معتقد است روحيات خاص و شخصي ميرحسين موسوي، به او اجازه بازنگري در افكار و عملكردش را نمي‎دهد.

متن كامل اين گفت‌وگو در ادامه مي‌آيد:

* آقاي نبوي! چندي قبل براي بررسي وضعيت جريان اصول‎گرا در آرايش سياسي كشور به حضورتان رسيده بوديم و مصاحبه‎اي كه انجام شد، موجي را در فضاي سياسي كشور به راه انداخت و تعبير "اصول‎گرايي منهاي روحانيت " تا مدت‌‎ها نقل محافل سياسي بود. در مصاحبه قبل هم گريزي به وضعيت اصلاح‎طلبان زديم اما در اين مصاحبه بنا داريم مشخصا به بررسي وضعيت اصلاح‎طلبان بپردازيم.

وضعيت اصلاح‎طلبان در فضا و آرايش سياسي كشور، با اصول‎گرايان يك تفاوت عمده دارد و آن اين‎كه علاوه‎ بر غيبت اصلاح‎طلبان در عرصه قدرت، به‎واسطه نوع نقش‌آفريني آن‎‎ها در وقايع بعد از انتخابات رياست‎جمهوري سال 1388، عمده سران و افراد مطرح آن‎‎ها در معرض اتهام هستند و اين بر ابهام در وضعيت فعلي و آينده آن‎‎ها افزوده است.

به‎عنوان اولين سؤال بفرماييد كه وضعيت رقابت دو جريان سياسي عمده اصول‎گرا و اصلاح‎طلب در فضاي سياسي كشور ادامه مي‌يابد يا اين‎كه شاهد تغييراتي در اين آرايش خواهيم بود؟

من معتقدم جريان اصلاح‎طلب با توجه به اين‎كه يكي از جريان‌‎هاي اصلي بوده كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي شكل گرفته است - حالا ابتدا به اسم مجمع روحانيون مبارز اعلام وجود كرد، بعد به اسم جريان چپ شناخته شد و پس از انتخابات رياست جمهوري سال 1376 به‎عنوان جريان اصلاح‎طلب خود را معرفي و در عرصه سياسي نقش‌آفريني كرد - خوب طبيعتاً يك بدنه اجتماعي دارد و قاعدتاً اين‌كه ما فكر كنيم كه اين جريان ديگر در عرصه سياسي كشور حضور نخواهد داشت، تحليل و تصور صحيحي نيست.

ضمن اين‎كه ما وقتي از جريان اصلاح‎طلب يا جريان اصول‎گرا صحبت مي‌كنيم، اين‎‎ها طيف خيلي گسترده‎اي را شامل مي‌شوند. در خود جريان اصلاح‎طلب، شما از كساني‎كه كاملاً ساختارشكن يا حتي به تعبير خودشان لائيك و سكولار هستند، حضور دارند تا كساني‎كه هنوز به راه و خط امام و انقلاب اسلامي معتقدند. به‎ويژه در جريان اصلاح‎طلب طيف‎ها خيلي گسترده و متنوع هستند؛ از لائيك‌‎ها و سكولار‎هاي ساختارشكن گرفته تا افراد متدين و پايبند به خط امام و آرمان‌‎هاي انقلاب اسلامي.

در مجموع به‎نظر مي‌آيد كه حيات جريان اصلاح‎طلب ادامه پيدا مي‌كند منتها اين‎كه آيا اين‎‎ها در صحنه و فضاي سياسي كشور چگونه ظاهر شوند، بستگي به نوع بازيابي و بازسازي افراد و شخصيت‌‎ها و گروه‎‎هاي مؤثر در اين جريان دارد.

* اصلاح‎طلبان به سياست "تَتَرُس " روي آورده‎اند

من به‎نظرم مي‌آيد كه در حال حاضر، جريان اصلاح‎طلب از سياست "تَتَرُس " استفاده مي‌كند، تترس به معني گرفتن "تُرس " است و "تُرس " هم به معني سپر است.

اين وضعيت فعلي اصلاح‎طلبان است؟

بله. خوب اين "تَتَرُس " يك اصطلاح فقهي است و در آن دوران اوايل ظهور كه اسلام در حال قدرت گرفتن بود، در جنگ‌‎ها معارضين مي‌آمدند كساني را از مسلمان‌‎ها اسير مي‌گرفتند و آن‎وقت اين مسلمانان به اسارت گرفته شده را مقابل خودشان به‎عنوان سپر قرار مي‌دادند و به اين كار مي‌گفتند: "تَتَرُس ".

مصاديق عيني اين "تَتَرُس " را كه از سوي جريان اصلاح‎طلب به‎عنوان سپر مورد استفاده قرار مي‌گيرند چه‎كساني مي‌دانيد؟

اين نكته‎اي است كه الان قصد توضيح آن را دارم. در حال حاضر به‎نظر مي‌آيد كه همان جريان اصلاح‎طلب ساختارشكن يعني كساني كه ابتكار عمل را در فاصله سال‌‎هاي 1376 تا 1384 در اختيار داشتند و به‎ويژه در مجلس ششم سردمدار آن جريان‌‎ها و اتفاقات ساختارشكن بودند و بعد هم در جريان همين فتنه، فتنه سال 1388 فعال بودند، اين‎‎ها از اين سياست همچنان دارند پيروي مي‎كنند، يعني در اصل ساختارشكني‎هاي‎شان هنوز تجديدنظر نكرده‎اند.

اين است كه اين‎‎ها به اصطلاح از شخصيت‎‎هايي كه همچنان جزو شخصيت‎‎هاي درون نظام به‎حساب مي‎آيند و مشروعيت دارند، به‎عنوان سپر براي خودشان استفاده مي‎كنند. نامه سرگشاده نوشتن آقاي كديور به آقاي هاشمي رفسنجاني به‎عنوان رييس مجلس خبرگان رهبري و نامه سرگشاده نوشتن آقاي كروبي بازهم به آقاي هاشمي رفسنجاني را در اين راستا ارزيابي مي‎كنم كه آقاي كروبي مي‎گويد كه ما به شما دلبسته‎ايم تا از حقوق ما دفاع كنيد، ديدار خانواده جمعي از بازداشت‎شدگان حوادث پس از انتخابات با آقاي هاشمي هم در راستاي همان سياست به‎نظرم "تَتَرُس " صورت گرفت.

*آقاي هاشمي نمي‎خواست آقاي ناطق نوري رييس‎جمهور شود

آقاي هاشمي خوب در نظام جايگاهي دارد، رييس مجلس خبرگان رهبري است، رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام است، هنوز درون نظام باقي‌مانده است، يار ديرينه نظام و رهبري است و به‎نظرم اين دسته از افراد ساختارشكن از اين موقعيت دارند سوءاستفاده مي‎كنند؛ براي اين‎كه فعاليت‎‎هاي خودشان را پشت اين سپر ادامه داده و آن را مشروع جلوه دهند تا مجالي براي ادامه اين فعاليت‎‎ها بيابند.

مي‎خواهم در پرانتز عرض كنم كه آقاي هاشمي يك‎بار در سال 1376 چون مخالف رييس‎جمهور شدن آقاي ناطق نوري بود، وزن خودش را در سبد جرياني گذاشت كه بعد‎ها خود را اصلاح‎طلب ناميد و البته اين اصلاح‎طلبان خيلي زود پاداش آقاي هاشمي را در جريان انتخابات دوره ششم مجلس در زمستان سال 1378 دادند و اين سپري را كه مي‎خواهند الان مقابل خود بگيرند، كاملاً شكستند؛ با آن حركت‎‎هايي كه انجام دادند.

ما يادمان نرفته كه در مطبوعات‎شان ايشان را با عناويني مثل عالي‎جناب سرخپوش ناميدند؛ كسي را كه اين‎قدر به اين‎‎ها در زمان انتخابات قبلي خدمت كرده بود، حالا كه در " آقاي هاشمي رييس مجلس خبرگان رهبري و مجمع تشخيص مصلحت نظام است، هنوز درون نظام باقي‌مانده است، يار ديرينه نظام و رهبري است و به‎نظرم اين دسته از افراد ساختارشكن از اين موقعيت كه دارند سوءاستفاده مي‎كنند؛ براي اين‎كه فعاليت‎‎هاي خودشان را پشت اين سپر ادامه داده و آن را مشروع جلوه دهند تا مجالي براي ادامه اين فعاليت‎‎ها بيابند. "

 وقتي در انتخابات مجلس كانديدا شده است، چنان بازي سخيفي بر سرش آوردند كه اصلا از حضور در مجلس پشيمان و منصرف شد.

با چنين تجربه‎اي حالا اين سؤال براي انسان پيش مي‎آيد كه آقاي هاشمي چرا دارد دوباره مي‎پذيرد كه اصلاح‎طلبان ساختارشكن از ايشان به‎عنوان سپر استفاده كنند.

آقاي نبوي! شما گفتيد كه نوع حضور اصلاح‎طلبان در انتخابات آينده و اساسا فضاي سياسي آينده كشور بستگي به اين دارد كه چطور اقدام به بازسازي خودشان بكنند...

البته من اين را هم گفتم كه سردمداران طيف ساختارشكن - كه اتفاقا ابتكار عمل را هم در سال‎‎هاي 1376 تا 1384 در دست داشتند - در منش و روش خود تجديدنظر نكرده‎اند. وقايع بعد از انتخابات سال 1388 را همان جماعت ساختارشكن اين‎بار پشت سر آقاي موسوي مرتكب شدند.

* آقاي خاتمي سعي دارد خود را درون نظام تعريف كند

حالا تحليل شما با توجه به اوضاع و احوال كامل اصلاح‎طلبان چيست؟ يعني با لحاظ اين موضوع كه طيف ساختارشكن اين جريان كه البته مؤثرترين طيف آن نيز بوده و هست، هنوز در عقايد و عملكرد خود تجديدنظر نكرده است. آقاي خاتمي به‎عنوان يكي از اعضاي مؤثر اين گروه... .

ببينيد به‎نظر من تازه حالا آقاي خاتمي در حال تعريف يك فاصله و مرز بين خود و طيف ساختارشكن اصلاح‎طلبان است. آقاي خاتمي مي‎خواهد اين‎گونه نشان دهد كه دارد درون نظام بازي مي‎كند و هنوز از كشتي نظام پياده نشده و فقط منتقد دولت است؛ همان موضعي كه آقاي هاشمي هم دارد كه منتقد خيلي سرسخت دولت فعلي است ولي خود را همواره درون نظام تعريف كرده است و به‎نظرم آقاي خاتمي هم مي‎خواهد همين كار را بكند و مرزي را بين خود و ساختارشكنان دوم خردادي تعريف كند ولي در عين‎حال منتقد دولت هم باشد.

حالا با اين اوصاف با توجه به وضعيت ساختارشكنان، نقشي كه آقاي خاتمي دارد و نقش عده‎اي ديگر از اصلاح‎طلبان كه البته خيلي كمتر شناخته شده هستند و بعضا مواضع خيلي تندي عليه اعضاي مؤثر جريان اصلاحات مثل آقاي خاتمي و آقاي كروبي مي‎گيرند، وضعيت آينده اصلاح‎طلبان را چگونه ارزيابي مي‎كنيد؟ آيا مثلا مي‎توان تصور كرد كه اين عده اخير مي‎توانند در آينده عنان كار را در جريان اصلاحات بر عهده بگيرند؟

تصور من اين است كه اين جريان اصلاح‎طلب قصد دارد در پوشش آقاي هاشمي و آقاي خاتمي در انتخابات آينده شركت كند و كلا در فضاي سياسي آتي كشور نقش‎آفريني كند. احتمالا اين‎‎ها مي‎خواهند با تاكتيك چراغ خاموش و استفاده از موقعيت چنين شخصيت‎‎هايي به پيش بروند و بعد به‎نوعي نيرو‎هاي خودشان را وارد مجلس كنند. به‎نظر مي‎آيد اين جريان سعي دارد در پوشش آقاي هاشمي كه خيلي هم دارند روي ايشان سرمايه‎گذاري مي‎كنند، به عرصه بازگردد.

البته روشن نيست با توجه به تجربه‎اي كه آقاي هاشمي از نوع برخورد اصلاح‎طلبان ساختارشكن با ايشان در انتخابات مجلس ششم داشتند، چگونه است كه بازهم براي اين‎‎ها هزينه مي‎كند. ولي اين افراد به هر حال دارند سعي مي‎كنند آقاي هاشمي را سپر خود قرار دهند.

البته اين سئوال هم وجود دارد كه آيا اين قابل‎توجيه است كه اگر آقاي هاشمي خيلي مخالف قوه مجريه فعلي و رييس‎جمهوري است دوباره بيايد از اين‎‎ها به‎عنوان ابزار مخالفت خود استفاده كند؟ آيا اين كار منطقي است كه ايشان با آن سابقه بيايد دوباره اين آزموده را تجربه كند؟ من نتوانستم توجيهي براي اين كار پيدا كنم. به‎نظر مي‎آيد كه اين سياستي است كه اصلاح‎طلبان اتخاذ كرده‎اند و خوب قاعدتا يك تاكتيك است اين سياست تا از شخصيتي كه رييس مجلس خبرگان رهبري و رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام است به‎عنوان "تُرس " در سياست "تَتَرُس " استفاده كنند و بيايند وارد عرصه‎‎هاي قدرت شوند؛ بدون اين‎كه در اصل اعتقادات و عملكرد خود تجديدنظري كرده باشند.

*اميدوارم آقاي كروبي "حر "وار به دامان نظام بازگردد

اين تحليلي است كه مي‎توان از رفتار اصلاح‎طلبان داشت؛ اما خوب همان‎طور كه عرض كردم، ديگراني هم هستند در بدنه جريان اصلاح‎طلب كه اين‎‎ها آن‎طور كه بايد و شايد ظهور و بروزي ندارند اما اين احتمال هم هست كه شايد اين‎‎ها بتوانند خودشان را سازماندهي كرده و در صحنه حضور يابند و بيايند آن بدنه اجتماعي اصلاح‎طلبان را كه درون ساختار نظام خود را تعريف كرده به حركت در بياورند و وارد عرصه شوند.

اين‎جا بد نيست من دو اظهار اميدواري بكنم، يكي در مورد آقاي كروبي است كه خيلي الان راه افراط و مقابله با نظام را در پيش گرفته است؛ منتها خوب ايشان يك سابقه خوبي دارد در همراهي با حضرت امام راحل و يك شخصيت متواضعي بوده است؛ برخلاف خيلي از چهره‎‎ها و شخصيت‎‎هاي دوم خردادي و اصلاح‎طلب كه آدم‎‎هاي متكبري هستند، ايشان اين‎گونه نبوده و خيلي متواضع بود.

حالا آقاي كروبي به راهي افتاده كه خيلي راه بد و غيرقابل توجيهي است و ما آرزوي‎مان اين است كه شايد ايشان هم در يك لحظه مثل "حر " برگردد و "حر "وار بيايد و اشتباهات گذشته‎اش را با اظهار ندامت جبران كند و ان‎شاءالله بتواند سرافراز شود و با اين حالت، زندگي سياسي‎اش ختم نشود. اين اظهار اميدواري را من مي‎خواهم درباره آقاي كديور هم بكنم، اين دو نفر در كسوت روحانيت هستند.

آقاي كديور هم گاهي در اظهاراتش اظهار تعصبي نسبت به دين و ديانت نشان مي‎دهد و اين مسئله اين اميدواري را مي‎آفريند كه شايد اين تعلق‎خاطر به هر ترتيب باعث عاقبت به‎خيري اين‎‎ها شود.

اين‎ها بايد بدانند كه الان دارند آب به آسياي آمريكا و اسراييل و شبكه‎‎هاي جاسوسي‎شان مي‎ريزند و فعاليت‎‎ها و تلاش‎هاي‎شان دارد به‎نفع آن‎‎ها تمام مي‎شود. اميدواريم تحولي در احوال ايشان پيدا شود و سرنوشتي مثل حر پيدا كنند و به خانواده انقلاب برگردند.

خوب در تقابل اين دسته افراد با نظام، عمده ايستادگي در برابر ايشان در فضاي سياسي و رسانه‎اي بر عهده نيرو‎هاي جريان اصول‎گرا بود كه داعيه فعاليت زير پرچم نظام را هم دارند. در جريان اصول‎گرا هم كه طيف گسترده است؛ گرايش‎‎هاي مختلفي حضور دارند و به تبع اين تنوع گرايش هم برخورد‎هاي نسبتا متفاوتي با عاملين وقايع بعد از انتخابات داشتند.

در اين وقايع، برخي از گرايش‎‎هاي اصول‎گرايان برخورد‎هاي خيلي تندي با اصلاح‎طلبان داشتند و برخي برخوردي نرم‎تر، اين برخورد‎ها را در تشديد وقايع بعد از انتخابات چگونه ارزيابي مي‎كنيد؟

شما احتمالا مي‎خواهيد يك‎جوري نظريه و تئوري علي آقاي مطهري را مطرح كنيد كه مي‎گويد علت اين فتنه برخورد‎هاي تند آقاي احمدي‎نژاد بوده است.

نه ببينيد، آقاي مطهري مي‎گويد نوع مواجهه آقاي احمدي‎نژاد با رقبايش در مناظرات انتخاباتي يكي از دلايل تشديد اتفاقات بعد از انتخابات بوده است، من مي‎خواهم نظر شما را يك‎مقدار بيشتر درباره اين مسئله بدانم.

مي‎خواهم بفرماييد كه تنوع برخورد‎هاي رسانه‎اي و سياسي با جريان فتنه و مثلا شدت برخورد‎ها از جانب عده‎اي چه تأثيري در تشديد مواضع غلط آن‎‎ها داشت؟ ما همچنين مواضع رهبري را داريم كه اطلاق فتنه و سران فتنه را اين‎طور كه در فضاي رسانه‎اي و سياسي ديديم خيلي به‎كار نمي‎برند؟

البته من معتقدم كه جريان فتنه منحصر به داخل ايران نيست و ريشه‎‎ها و سرمنشأ آن خارجي است و آمريكا كه از ابتداي پيروزي انقلاب به‎دنبال براندازي نظام برآمده از آن بود، در اين فقره نيز نقش آشكاري داشت و از روش‎‎هاي نرم و سخت همواره و توامان استفاده مي‎كرد.

ما ريشه فتنه را آن‎جا مي‎دانيم اما به هر حال " حتي رهبري اين كساني را كه به‎نظر ما سران فتنه هستند ابتدا به آن‎‎ها انذار مي‎دادند و نصيحت مي‎كردند كه آقا اين راهي كه شما مي‎رويد، به فتنه‎اي ختم مي‎شود كه نمي‎توانيد آن را جمع كنيد.

" فتنه‎انگيزي در ابعاد آن‎چه پارسال ديديم، بايد عوامل داخلي داشته باشد تا آن حوادث را بيافريند. خوب عوامل داخلي آمريكا و فتنه‎گران اصلي، همين‎‎ها هستند و اين نوع قضاوت درباره اين‎‎ها و اطلاق عنوان فتنه‎گر به اين‎‎ها يك قضاوت افراطي نيست.

اين كه ما سردمداران و افراطيون اصلاح‎طلبان را منشا فتنه در داخل بدانيم و بعضي از كانديدا‎هاي انتخابات دور قبل را كه به‎طور مشخص دارند فتنه‎گري مي‎كنند، سران فتنه بدانيم، اين غلط نيست. شما به اظهارات، بيانيه‎ها، تيك‎‎ها و مواضع اين افراد اگر نگاه كنيد، مي‎بينيد كه مي‎شود عنوان فتنه‎گران داخلي را به اين‎‎ها اطلاق كرد.

البته چنان‎كه شما گفتيد، در جريان اصول‎گرايان هم موضع‎گيري‎‎هاي مختلفي از سوي طيف‎‎هاي مختلف مشاهده شد اما به‎نظرم اين موضع‎گيري‎‎هاي تند يا نرم طيف‎‎هاي مختلف اصول‎گرايان در اثبات اين نكته كه عاملان وقايع تلخ پارسال مصداق فتنه‎گر باشند، ترديدي ايجاد نمي‎كند.

به‎نظرم اين ادبيات فتنه را خود مقام معظم رهبري ابتدا توليد كردند و ديگر پيدا كردن مصداق براي آن در جامعه، وظيفه شنونده است كه بگردد و ببيند مصداق اين ادبيات كيست؟ شنونده گشته و پيدا كرده است و فكر مي‎كنم اين‎‎ها اشتباه هم نكرده‎اند و به‎نظرم اكثر مخاطبان رهبري در يافتن مصاديق فتنه اشتباه نكردند كه مصاديق را در همين كساني كه وقايع پارسال را به پا كردند، ديده‎اند و آن‎‎ها را فتنه‎گر و سران فتنه مي‎دانند. اين برداشت عمومي به‎نظرم بعيد است كه فاصله زيادي با برداشت رهبري داشته باشد.

اما نكته مهم اين است كه در نوع برخورد با اين‎‎ها كه موضوع سئوال شما هست، اين درست است كه برخورد‎ها بعضاً صحيح نبود و برخي‎‎ها اگر اختيار با آن‎‎ها بود تا به حال بعضي از اين سران را كه كانديداي انتخابات بودند، مي‎گرفتند، محاكمه كرده و زنداني مي‎كردند، منتها رهبري نظام چنين مواضعي را قبول ندارند، ايشان بر اساس سيره حضرت امام (ره) در برخوردي كه با جريان انحرافي زمان خودشان يعني نهضت آزادي و جبهه ملي داشتند، بر يك معيار و منطق ديگري عمل مي‎كنند كه بناي آن بر روشنگري و ايجاد بصيرت است، آن‎چه براي رهبري، در اين جريان فتنه مهم است ايجاد بصيرتي در مردم است كه حماسه نهم دي و 22 بهمن 1388 را آفريد.

براي رهبري اين مهم است كه طبق سيره ائمه و امام راحل روشنگري كنند، اتمام حجت كنند و براي مردم بصيرت بيافرينند، حتي رهبري اين كساني را كه به‎نظر ما سران فتنه هستند ابتدا به آن‎‎ها انذار مي‎دادند و نصيحت مي‎كردند كه آقا اين راهي كه شما مي‎رويد، به فتنه‎اي ختم مي‎شود كه نمي‎توانيد آن را جمع كنيد.

ببينيد اين‎‎ها در سال 1376 هم فتنه‎اي را شروع كردند كه در سال 1378 به آن وقايع منجر شد و نتوانستند جمعش كنند. من اخيرا جايي شنيدم كه آقاي خاتمي هم گفته است كه وزير علوم در سال 1376 جرياني را راه انداخت كه در سال 1378 شد ماجراي كوي دانشگاه و كسي نتوانست آن را جمع كند. حالا فارغ از اين‎كه اين خبر درست است يا نه، اين افراد دوباره در سال 1388 فتنه ديگري راه انداختند كه خودشان هم نتوانستند كنترلش كنند.

رهبري نصيحت كردند، چندبار هم نصيحت كردند، بعد هشدار دادند و حتي در آخر هم با آن‎‎ها برخورد نكردند و همه اهل انصافي كه در اين رابطه اظهارنظر كردند، معترفند كه رهبري در نهايت بردباري، عالمانه و حليمانه نظام را مديريت كردند تا هدف اصلي كه ايجاد بصيرت است، ايجاد شود.

البته برخي‎‎ها در انجام وظايف‎شان در رابطه با ايجاد بصيرت كوتاهي‎‎هايي كردند ولي رهبري اصرارشان اين بود كه تا آن‎جا كه ممكن است، سعي كنيم كسي از قطار نظام پياده نشود و در اين اواخر در يكي از سخنراني‎‎هاي ماه رمضان هم اعلام كردند كه سعي كنيد كاري كنيم كه كسي از قطار نظام پياده نشود.

شما فقط درباره آقاي كروبي و كديور اظهار اميدواري كرديد كه به درون نظام برگردند ولي درباره آقاي موسوي اين‎گونه نگفتيد، دليل اين مسئله چيست؟

من عرض كردم كه آقاي كروبي را از قبل از انقلاب مي‎شناسم. ايشان يك شخصيت مردمي و متواضع داشته و داراي سابقه طولاني در انقلاب است. ايشان سابقه مديريت مجلس ششم را دارد كه در آن مجلس با افراطيون اصلاح‎طلب برخورد كرد.

سلوك شخصي آقاي كروبي را وقتي در نظر مي‎گيرم، مي‎بينم اين امكان هست كه ايشان خود را مانند حر از راهي كه الان در پيش گرفته آزاد كند يا وقتي آقاي كديور را مي‎بينم، احساس مي‎كنم كه اگرچه الان در دام شبكه‎‎هاي جاسوسي دشمنان جمهوري اسلامي ايران قرار گرفته است، اما آن تتمه تعلق‎خاطر به دين مي‎تواند ايشان را نجات دهد اگر خودش بخواهد. اميدوارم اين لباس روحانيت و اين عمامه اين دو نفر، بالاخره ايشان را نجات دهد.

* بعيد است موسوي با روحيات خاصي كه دارد به اشتباه خود پي ببرد

اما بعضي‎‎ها اساسا روحياتي دارند كه آدم بعيد مي‎داند كه اين‎‎ها به راه فلاح و نجات بازگردند.

الان مشخصا آقاي موسوي را مي‎گوييد ديگر؟

بله. فكر نمي‎كنم ايشان به اين سادگي ولو اين‎كه به اشتباهاتش پي ببرد، اين روحيات و غروري كه دارد اجازه دهد كه بازگردد.

اين را ناشي از روحيات شخصي ايشان مي‎دانيد يا مثلاً اطرافيان و كساني‎كه ايشان را دوره كرده‎اند؟

بيشتر به‎نظرم روحيات شخصي ايشان دخيل است در اين قضاوت. البته ما كه علم غيب نداريم و هر انساني تا قبل از مرگ امكان اصلاح خودش را دارد و ما حتي براي آقاي موسوي هم آرزوي اين را كه به اشتباهاتش پي ببرد، داريم.

 آقاي موسوي كه خوب خيلي به نظام و مردم بد كرده است و به تعبير مقام معظم رهبري اين‎‎ها خيلي به نظام خسارت وارد كرده‎اند كه هنوز هم آثار آن ادامه دارد. ما براي آقاي موسوي هم آرزوي اين را داريم كه به اشتباهاتش پي ببرد اما اين برداشت ما از خصوصيات شخصي ايشان است.

 من در دوره نخست‎وزيري ايشان همكاري داشتم با ايشان و معتقدم اگر اين خصوصيات ايشان ادامه داشته باشد، بعيد به‎نظر مي‎آيد كه به وي اجازه بازبيني در عملكرد و فهم اشتباهات و بازگشت به دامان انقلاب را بدهد.

*نظام با فتنه سخت و نرم به تناسب برخورد قاطع مي‎كند

اگر اصحاب جرياني كه فتنه ناميده مي‎شود بر راه و نظر خود اصرار داشته باشند، به‎نظرتان تكليف در مواجهه با آن‎‎ها چيست؟

اگر اين‎‎ها بر راه و نظر خود اصرار بورزند، به‎نظرم تكليف روشن است. ببينيد برخورد نظام با منافقيني كه از نظر خود عدول نكردند، برخوردي قاطع بود و حالا هم تكليف همان است. اين فتنه قصدش براندازي نظام بود.

 شايد اين سئوال پيش بيايد كه مثلا منافقين دست به اسلحه بردند و مواجهه نظامي كردند، بايد گفت براندازي، چهره‎‎هاي سخت و نرم دارد و عمدتا تركيبي از اين‎‎ها هست. اين‎گونه نيست كه نظام فقط با براندازي‎‎هاي سخت برخورد كند، مثلا حضرت علي (عليه‎السلام) با خوارج فقط وقتي به برخورد مسلحانه روي آوردند، برخورد قاطع كردند و يا حضرت امام فقط با منافقين كه وارد فاز نظامي شدند برخورد سخت كردند و به‎عنوان مثال با نهضت آزادي اين‎گونه برخورد نكردند.

 شما اگر به فرهنگ قرآن مراجعه كنيد، مي‎بينيد كه اگر جريان نفاق و فتنه خواست با استفاده از روش‎‎هاي نرم، يك نظام اسلامي را سرنگون كند، اين نظام هم براي مقابله از روش‎‎هاي نرم استفاده مي‎كند.
ارسال به دوستان