۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۲۹۹۰۰
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۶ - ۱۶-۰۵-۱۳۸۹
کد ۱۲۹۹۰۰
انتشار: ۱۳:۲۶ - ۱۶-۰۵-۱۳۸۹

پان‎ عربيسم و پان‎عبريسم

دكتر ابراهيم فياض


از زمان ظهور دين مبين اسلام در مكه و مدينه، دو جريان رقيب هم ايجاد شدند كه با يكديگر در حال جنگ بودند؛ يكي جريان دين‎محوري و ديگري جريان قوم‎محوري و عرب‎محوري.

 اسلام كه طرفدار دين‎محوري بود، هيچ‎گاه به دنبال اين نبود كه عرب‎محوري حاكم شود، اما درعين‎حال تنوعات قومي و زباني و فرهنگي را قبول داشت. ولي اين‎كه بخواهد اين تنوعات را اصل قرار دهد و يا اين‎كه قومي قوم ديگر را به مسخره بگيرد، اصلا چنين چيزي را قبول نداشت. اسلام سعي كرده از طریق دين يك نوع فرهنگ والاتر درست كند و به تنوعات قومي زياد محوريت ندهد.

بحثي كه در قرآن آمده آيه: «يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا» است و از جمله نكات جالب‎توجه اين آيه می‎توان به موارد زیر اشاره کرد: اولا خطاب آن به عموم مردم است. يعني عامه مردم را كه شامل مردم هر ديني می‎شوند، مخاطب خود قرار داده. ثانيا با فعل خلقناكم هم از جنس مذكر ياد مي‎كند هم از مونث. استفاده از فعل جعلناكم، دقت در ساختار تفكراتي‎اش را مي‎رساند و در نهايت بيان لتعارفوا از باب معرفت ميان‎ذهني انسان‎ها يك تنوع فرهنگي را بيان مي‎كند و در آخر تكثرگرايي را مطرح مي‎سازد. بعد يك‎باره مي‎گويد: «ان اكرمكم عند‎ا... اتقاكم» يعني قوميت به‎جاي خودش، اما آن كه برتر است باتقواتر است. برترين ملاك، تقواست كه ناشي از توحيد و عبادت است. البته اسلام تنوعات را قبول كرده است. خودش گفته «جعلناكم شعوبا و قبائل»، اما آن‎جا كه ان اكرمكم را مي‎آورد، مي‎خواهد بگويد درست است كه اقوام مختلف را قبول داريم، اما آن‎چه باعث برتري است، زبان و قوم و فرهنگ نيست، بلكه تقواست.

پيامبر هميشه به دنبال آن بود كه همه امت را متحد سازد. دعاي وحدت منشور جهاني پيامبر بود. وقتي حكومت مدينه وارد مكه - جايي‎كه مركز جهان اسلام و قبله‎گاه مسلمانان بود - مي‎شد، دعاي وحدت شعاري بود براي مسلمانان سراسر جهان. بعد از فتح مكه، جايي‎كه دشمن پيامبر، تسليم و مسلمان شده است، پيامبر تمام غنايم را ميان مكي‎ها تقسيم مي‎كند. اين نشان مي‎دهد كه حکومت پيامبر چه ساختاري داشت. اما از همان اول ابوسفيان و ساير دشمنان پيامبر بر اساس قوميت عربي با قبايل يهود متحد شدند، و در مقابل دين ايستادند. داستان بني‎نظير و ساير جنگ‎هاي پيامبر كه يهود با عرب متحد شده، همه براساس آن بود كه عربي و عبري با هم نقاط مشتركي داشتند و نشان می‎دهند که اين دو تفكر از ابتدا تا به امروز دشمن پيامبر و اسلام بوده‎اند. پس آن‎چه مهم مي‌نمايد، ساختاري است كه از صدر اسلام تاكنون بازتوليد شده.

بلافاصله بعد از وفات پيامبر، اشراف گفتند خليفه بايد از قريش باشد و اين قصه را شروع كردند و مبناي قوم‎گرايي در برابر دين‎گرايي را گذاشتند. تا زمان خليفه سوم، ديگر حكومت كاملا دست بني‎اميه افتاده بود. از دوران مروان و بعد از آن، بني‎اميه‎گرايي رواج يافت. در واقع از قريش تنزل پيدا كردند و به بني‎اميه رسيدند. و بعد از حكومت پنج‎ساله امام علي(ع) ديگر كاملا قبيله‎گرايي در حكومت معاويه اوج گرفته بود. عجم‎گرايي نيز بيش از آن رواج يافت؟
سلمان بارها مورد تعرض قرار گرفت. حتي با وجود حديث متواتر «سلمان منا اهل‎البيت» يعني علي‌رغم اين‎كه سلمان محورش دين‎گرايي بود اما متأسفانه در آن زمان خلفا به‎شدت به او توهين مي‎كردند. عجم يعني لكنت‎زباني‎ها، يعني حتي آن‎هايي كه عربي را با لهجه غير عربي حرف مي‎زنند، عجم مي‎ناميدند و اين روزبه‎روز رواج پیدا می‎کرد. به غيرعرب‎ها مي‎گفتند موالي؛ يعني بندگان و بردگان؛ و عرب يعني اشراف. جامعه به عرب و عجم تقسيم شد. اين ساختار متأسفانه روز به روز اوج گرفت و باعث شد در بسياري كشورها مثل ايران به‎خاطر مليت‎گرايي و عرب‎گرايي كه آن‎ها داشتند، نهضت‎هاي ملوك‎الطوايفي و نهضت‎هاي ضدديني به‎وجود آید.

جالب است كه بعد از عرب‎گرايي در دوران خلفا يهودي‎گرايي هم وارد صحنه مي‎شود. اسراييليات اوج مي‎گيرد. مثل كعب‎الاحبار كه در دوره خليفه دوم وارد و مفتي خلفاي راشدين شد. يهود جاي اهل‎بيت را گرفت. قبل از اسلام، سفياني‎ها با يهودي‎ها خوب بودند و بعد از اسلام هم با همان يهودي‎ها بلافاصله متحد شدند عليه پيامبر. در تاريخ آمده كه معاويه نام پيامبر را با نام يهودي‎اش مي‎برد. بنابراين، اين ساختاري دروني است. روز به روز يهودي‎ها مسلط‎تر شدند و امروز هم مي‎بينيم اتحادي ميان سفياني‎ها و يهودي‎ها وجود دارد. اين را در پان‎عربيسم مذهبي كه همان وهابيت است، مي‎بينيم. به تاريخ كه رجوع كنيم، در مي‎يابيم كه برخورد كعب‎الاحبار با ابوذر از همين دست است.

 اين پان‎عربيسمي كه امروز در وهابيت وجود دارد، يك نوع پان‎عربيسم مذهبي است؛ يعني مي‎گويند ما يك مذهبي را قبول داريم؛ يعني وهابيت مي‎گويد هركس پیرو پان‎عربيسم نباشد، كافر و مرتد است و اعدامش مي‎كنند؟ چنين ساختار عميقي وجود دارد. وهابيت هر جا هم رفته است، مثل پاكستان، سعي كرده مليت آن‎جا را باطل كند و به جاي آن فرهنگ خودش را غالب سازد. فرهنگ عربي بگذارد. حتي زبان عربي حرف بزنند. مي‎گويد عربي زبان اسلام است. هركس عربي حرف نزند، مسلمان نيست.

وهابيت به‎شدت شروع كرده به حمله به ساختارهاي فرهنگي اقوام كه جاي آن فرهنگ عربي بگذارد. اما شكست‎شان مشهود است. مثلا در افغانستان طالبان را ايجاد كردند، الان اگر كه طالبان بخواهد بماند، بايد خودش را جاي طالبان محلي جا بزند. بايد اين پان‎عربيسم را كه به نام وهابيت است، كنار بگذارد. آن‎چه مهم مي‎نمايد در جريانات امروز، پان‎عربيسم مذهبي است كه سفياني به وجود آورد. پان‎عربيسم(زبان‎گرايي يهودي) و پان‎عبريسم دارند با هم متحد مي‎شوند و اين ساختار در منطقه در حال ايجاد شدن است.

پس در نتيجه، آن‎چه مهم است، آن‎‎كه پان‎عربيسم با پان‎عبريسم در حال يكي ‎شدن است و تشكيل سفيانيسم مي‎دهد. همان ابوسفياني كه در زمان پيامبر عليهم‌السلام مي‌جنگيد، امروز هم دارد با اسلام ناب محمدي پيامبر مي‎جنگد. امروز مي‎بينيم در منطقه عربستان كه حامي وهابيت است و براي آن خرج مي‎كند و القاعده را راه مي‎اندازد، اصلا با اسم شيعه مخالف است و هرجا شیعیان را ببينند، او را مي‎كشند. در تاريخ هم نشان داده كه اين كار را مي‎كند. همه اتفاقات منطقه هم ريشه‎شان برمي‎گردد به سفياني‌هايي كه هميشه در طول تاريخ شيعه‎كشي كردند. روز عاشورا هم نسل پيامبر را همين عبريسم كه در كنار يزيد و معاويه بودند قتل عام كردند و مي‎خواهند امروز هم شيعه‎كشي كنند. مثلا آن‎چه در تاريخ به‎عنوان قتل‎عام بصره و كوفه مي‎خوانيم، همه در راستاي نابودي شيعه است.

با اين حساب سفياني يك خط است كه ريشه در پان‎عربيسم دارد كه طرف ديگرش به پان‎عبريسم مي‎رسد و يك نوع ريشه زباني پيدا مي‎كند. همه در مقابله با دين پيامبر هستند كه با زبان اهل‎بيت بيان مي‎شود. اين‎جاست كه ما بايد فرق بگذاريم بين اهل‎سنت، محب اهل‎بيت و سفياني‎هاي پان‎عربيسم وهابي كه دشمن اهل‎بيت و شيعه هستند. 90 درصد اهل‎سنت محب اهل‎بيت هستند. نبايد بگذاريم سفياني نماينده اهل‎سنت شود؛ آن‎ها همين را مي‎خواهند كه وهابيت عربستاني شكل بگيرد و خودش را جاي اهل‎سنت عرفاني محب اهل‎بيت سيستان‎وبلوچستان جا بزند. در پاكستان هم همين‎طور عمل مي‎كنند. من بين آن‎ها بودم و ديدم كه محب اهل‎بيت هستند. نكته مهم آن است كه استراتژي ما روشن است. آن‎ها در اقليت هستند چون جزیي از سنت پيامبر ولايت و محبت اهل‎بيت است و اهل‎سنت هم همين سنت را دارند و سنت پيامبر را دنبال مي‎كنند. ما نبايد بگذاريم آن وهابي‎هايي كه محور فعاليت‎شان قوم‎گرايي و عرب‎گرايي است و با عبريسم يكي هستند، نماينده اهل‎سنت معرفي شوند.

منبع: پنجره
ارسال به دوستان