مي گفتند:-آدم گداصفت ودزدي است وحقشان رامدام مي خورد و...؛
داشتند ازرئيسشان حرف مي زدند.
مي گفتند- آدمي عقده اي است ومنتظراست هي ببيند كي حواسش نيست تا بعد5نمره كم كندازاو؛
داشتند ازاستادشان حرف مي زدند.
-اصلا به خانواده ي ما ازاول هم نمي خورد. من گفتم انقدربه مامانم اينا ولي هيچ آدمي حرف من روگوش نكرد، فرهنگشون با ما جوردرنميومد؛
داشتند ازآدم تازه وارد به خانواده شان حرف مي زدند.
-فقط توقيافس وگرنه هيشكي نيست،هيشكي ،يه روزاينو بهش ميگم تا فكرنكنه اينقدر كه خيلي آدمه؛
داشتند ازدوست مشتركشون حرف مي زدن.
-بد نيست فقط اين كه خيلي مغروره، هركي هم باهاش حرف مي زنه گوش نميده،عقل كل مي دونه خودشو،منم كه اصلاآدم نيستم ازنظرش...-آره همشون اينجورين،
داشتند درمورد همسرانشون حرف مي زدند.
-چقدربدميره،شيطونه ميگه يه چيزبگم بهشو "مردك!"؛
داشتند درباره ي راننده ي اتوبوس حرف مي زدند.
"نمي دانم چطورخودش رو رسوند سمت خانوما دران يك عالمه شلوغي."
-خانم يه فال مي خري ازم؟
داشت درمورد"خودش"حرف مي زد...
منبع:
وبلاگ ثنا