عصرایران - به قدرت رسيدن احمدي نژاد در سال 84 ، برخلاف پيش بيني سران جناح راست، زمينه ساز شكاف اصولگرايان شد.
راستگرايان ايراني معتقد بودند با برچيده شدن بساط حاكميت دوگانه و به قدرت رسيدن يك شخصيت اصولگرا، مشكلات اداره كشوركاهش مي يابد و فضاي سياسي جامعه چنان مي شود كه بايد.
اما عملكرد احمدي نژاد در دوره نخست رياست جمهوري اش، روياي جناح راست را ناراست كرد و شقاق و انشقاق را در مجموعه جناح راست پديد آورد.
با پراكنده شدن راستگرايان يا اصولگرايان محافظه كار از دور وبر احمدي نژاد، جريان راست راديكال يكه تاز ميدان سياست در ايران شد.
اما اينك در دور دوم رياست جمهوري احمدي نژاد، نشانه هاي تفرق و پراكندگي در جناح راست راديكال نيز نمايان شده است.
كناررفتن صفارهرندي و محسني اژه اي از كابينه محمود احمدي نژاد، از دور خارج شدن غلامحسين الهام و حملات روحانيون تندرو راستگرا به رحيم مشايي، نور چشم و محبوب احمدي نژاد، به خوبي حاكي از آن است كه اردوگاه راست راديكال در

حال كم بارتر شدن هر چه بيشتر است.
آخرين نمونه از اين دست انتقادات و تفرقات، سخنان فاطمه رجبي درباره نطق احمدي نژاد دراجلاس منع گسترش سلاح هاي اتمي در نيويورك است.
رجبي كه زماني احمدي نژاد را " معجزه هزاره سوم " مي ناميد، اينك از و انتقاد مي كند كه چرا در نيويورك در خصوص حضرت فاطمه ( س) و امام سخني نگفتي و سخنراني ات را نيز با دعا براي ظهور حضرت مهدي تمام نكردي؟
وي در انتقاد از احمدي نژاد مي گويد: " سخنراني آخر آقاي احمدينژاد در نيويورك با اشكالاتي همراه بود كه بنده به عنوان حامي آقاي احمدينژاد نميتوانم از بيان آن صرف نظر كنم. "
فارغ از اشكالات ياد شده، انتقاد اصلي فاطمه رجبي به احمدي نژاد اين ست كه چرا تلويحاً از كوروش و دوران ايران باستان تجليل كرده اي؟
وي با اشاره به سخنان احمدي نژاد در خصوص آزادي بردگان در ايران پيش از اسلام، مي گويد: " ابتدا بگويم كه اين مسئله كاملا مجهول است و آقاي احمدينژاد نيز بايد تاريخ را مطالعه كند چرا كه آزادي بردگان به دوران كوروش بر ميگردد.به فرض اينكه مسئله آزداي بردگان در تاريخ2500 ساله واقعيت داشته باشد،بايد گفت كه ارتباط تاريخ انقلاب اسلامي و تاريخ شيعي به شاهنشاهي چه نكته مثبتي را عايد فرهنگ شيعه ميكند در حالي كه فرهنگ اهل تشييع پرافتخارترين تاريخ جهان است و بهتر بود آقاي احمدينژاد به تاريخ اهل تشييع اشاره ميكرد. "
رجبي اين جملات احمدي نژاد را محصول نفوذ مشايي بر احمدي نژاد مي داند و در اين باره مي گويد: " متاسفانه آقاي احمدينژاد در پايان سخنراني خود در حالي كه همواره با دعا براي ظهور امام زمان سخنان خود را خاتمه ميداد اينبار صحبت از عشق انسانها به يكديگر كرد و به نظر من اين نطق برخلاف نطقهاي ديگر توسط خود آقاي احمدينژاد نوشته نشده بود چرا كه اشكالات بارز در آن مشهود است. اظهاراتي كه يكي از نزديكان رئيسجمهور در خصوص اصالت انسان مطرح ميكند متأسفانه در نطق آقاي احمدينژاد مشهود به نظر ميرسيد. "
هر چند كه فاطمه رجبي به درستي مي گويد كه احمدي نژاد تحت تاثير مشايي از عشق به انسانها سخن مي گويد و تلويحاً از كوروش دفاع مي كند، اما او به پتانسيل هاي دروني احمدي نژاد توجه نكرده است.
احمدي نژاد برخلاف راستگرايان و اصولگرايان، نظر نامساعدي نسبت به ايران باستان ندارد و ظاهراً حتي به دوران كوروش و نقش او در تاريخ نظر مثبتي دارد.
هر چند كه اين حرف بر منتقدان احمدي نژاد در جنبش سبز گران مي آيد، اما احمدي نژاد برخلاف بسياري از افرادی كه هيچ تعلق خاطري به ايران ندارند و ايران را صرفاً بخشي از بلاد اسلامي مي دانند، ايران را صرفاً در اسلام نمي بيند و به چيزي به نام ايران هم اعتقاد دارد.
هم از اين روست كه او درباره ايران باستان تلويحاً و تصريحاً سخناني مي گويد كه به مذاق عموم اصولگرايان خوش نمي آيد.
البته ممكن است منتقدين اين نگاه به احمدي نژاد، بگويند ايرانگرايي احمدي نژاد ناشي از پوپوليست بودن اوست چرا كه او مي داند تعريف از كوروش در اين دوره و زمانه، به دل خيلي ها مي نشيند و از سر جلب نظر مثبت شهرونداني كه علي القاعده نبايد طرفدار او باشند، چنين سخناني مي گويد.
اين انتقاد البته قابل تامل است اما باز نگارنده احساس مي كند در احمدي نژاد عنصري از ايرانگرايي است كه در عموم راستگرایان وجود ندارد.
اما فارغ از اين بحث ها، در تبيين علل دور شدن احمدي نژاد از امثال فاطمه رجبي، بايد به "پراگماتيسم ناگزير احمدي نژاد" هم اشاره كرد.
محمود احمدي نژاد مثل هردولتمرد ديگري، دريافته است كه درسياست نمي توان فقط شعار داد و تحقق آرمانهاي راديكال را در دستور كار قرار داد.
بسياري از نيروهاي تندرو و راديكال دهه 60 ايران،در دهه هاي 7 و 80 ديگر دچار تب راديكاليسم نبودند. زيرا آنان در دوران رياست و صدارت و قدرت، به تجربت آموختند كه بسياري از آرمان ها يا به اين آساني ها محقق نمي شوند يا اينكه اساساً تحقق پذير نيستند.
احمدي نژاد هم كمابيش در حال طي كردن چنين مسيري است. كافي است نگاهي دوباره به مطبوعات دهه 60 بياندازيم تا ببينيم بعضي از اصلاح طلبان امروزي، در آن سالها چگونه بر طبل راديكاليسم مي كوبيدند و تا چه حد از امروز احمدي نژاد تندروتر و روياپرورتر بودند.
گذشت زمان آنها را سرد و نرم كرد و احتمالاً دير يا زود با احمدي نژاد هم چنين خواهد كرد. چه احمدي نژاد خواستار تداوم قدرت جرياني است كه خودش اكنون پرچمدار وسردمدار آن است. تداوم قدرت سياسي هم بدون برخورداري از انعطاف پذيري پراگماتيستي، كار دشواري است.

از قضا فاطمه رجبي نيز خود از اين روحيه پراگماتيستي بي بهره نيست. چه اگر او اصولگرايي به كلي عاري از عقل عملگرايانه بود، در ماجراي سركوب مسلمانان چين توسط دولت اين كشور، از سياست دولت چين ابراز انزجار مي كرد.
مشكل فاطمه رجبي با احمدي نژاد اين است كه ميزان عملگرايي احمدي نژاد بيش از آن چيزي است كه او مي پسندد.
علت اين امر هم روشن است: احمدي نژاد بر صندلي قدرت نشسته است و شرايط موجود، به دفعات بيشتر و به ميزان بالاتر، او را به سمت اتخاذ مواضع عملگرايانه سوق مي دهند.
صندلي قدرت همان جايگاهي است كه هاشمي بنيادگراي آغاز دهه 60 را به هاشمي توسعه گراي دهه 70 و سپس هاشمي دموكراسي خواه پايان دهه 80 بدل كرده است.
آمريكاستيزي يكي از ويژگي هاي اصلي احمدي نژاد در آغاز كارش بود اما او ظرف اين چند سال به گونه اي عملگرا شده است كه اكنون در برابر تهديدات اوباما، نصيحت و پند و اندرز تحويل رئيس جمهور آمريكا مي دهد و تصریح می دارد که اوباما ، رئیس جمهوری مردمی است، تا بلكه او به سمت ايران بچرخد و باب رابطه با ايران را باز كند.
پراگماتيسم سرنوشت محتوم عموم راديكالها است. انتقاد اخير فاطمه رجبي از محموداحمدي نژاد، آخرين انتقاد او از " معجزه هزاره سوم " نخواهد بود. خانم اصولگرا در آينده بيش از پيش در معجزه مكشوف خود ترديد خواهد كرد.
كسي كه براي وطن و تاريخ خود ارزش قائل نيست مطمئنا" وطن فروش است و ايراني نيست .
حظ کردم. احسنت.
اما تا این تحول رخ بده از ایران و ایرانی هیچی باقی نمی مونه حتی تاریخ باشکوهش!!!
درورد بر ايران باستان
درود بر كوروش با همان ذوالقرنين(به گفته علامه طباطبايي كوروش كبير همان ذوالقرنين آيات 83 الي 97 سوره كهف مي باشد. از مراجه تقليدي كه هم امنون بر اين باورند كه كوروش همان ذوالقرنين است، مي توان به آيت ا.. مكارم شيرازي اشاره كرد.)
درود بر اسلام ناب و معتدل و ميانه رو(و جعلناكم امت وسطً..)
درود برجمهوري اسلامي ايران
مرگ بر تمامي افراطيوني كه بيشتر به اهداف دشمنان كمك مي كنند.
خواهش مي كنم نشون بده
می دانید اشکال کار شما و تحلیل های شما در چیست در اینست که اولا مقایسه نابجایی کردید که خود این یکی از مصادیق شرک است. دوم اینکه هنوز شما بعد از چندین سال نه آقای احمدی نژاد را شناختید و نه توانستید درک درستی از عملکردهای او داشته باشید شما ایشان را با اصلاح طلبان روشنفکر پر گو بی عمل و خاصیت مقایسه کردید که اگر تمام انگیزه و کارنامه 16 ساله پارادوکس افراط و تفریط اصلاح طلبان را بخوبی مرور کنید خواهید دید موج سواری برای رسیدن به قدرت یا ماندن در قدرت و یا محاط و مات شدن در تئوریها و عملکردهای چپ روانه و راست روانه کودکانه بسیار متفاوت با ایمان راسخ و شجاعانه احمدی نژاد به اصولگرایی و اصلاحات است. متاسفانه همین نگاه یک بعدی و غیر واقع بینانه را نسبت به تاریخ ایران دارید. هنر یک سیاست مدار درک واقع بینانه از تاریخ یک ملت با تمامی مثبت ها و منفی آن است و استخراج قانونمندیها برای ساختن تاریخی شکوهمند تر از گذشته می باشد.
اینکه برخی سعی دارند چنین وانمود کنند که اصولگرایان و سنتیها به چیزی به اسم ایران اهمیت نمیدهند، تنها برای تخریب است. اتفاقا برعکس یقین بدانید همین اصولگرایان بیش از دیگران به وطن دوستی و نه البته وطن پرستی اهتمام دارند.
البته همیشه هستند افرادی که نابخردانه و از سر ناآگاهی افراط و تفریط هایی دارند که البته این نوع افراد همیشه و در همه جبهها حضور دارند.
.
تحليل درستي بود
.
.
انقلاب ایران برخواسته از تمایلات ذهنی و روحی و اجتماعی ملت مظلوم به بلندای تاریخ هزاران ساله ایران دارد.
انقلابیکه نوید آزادیخواهی در تمام ابعاد انسانی و قوانین منطقی امروزی را داشته است. ولی متاسفانه بدلیل دخالتهای خارجی ویا ناآگاهی در مدیریت احزاب ویا انحصارطلبی قشری خاص ویا.... نتوانسته دل خسته دلان و آرزوهای دیرینه ملت ایران را به ثمربرساند.!!!!!!
فریادها در طول تاریخ ایران حتی در زمان مبارزاتی مشروط خواهان (بدلیل ضعف انسجام و بلاتکلیفی) منجر به تسلط گروه خاص به اریکه قدرت شد.
آیا میتوان جلوی تفکرو ذهنهای پویای انسانهای برخواسته از تاریخ کهن ملت ایران گرفت و مانع ایجادکرد؟!!!!!!
تاریخ ملت شریف ایران حتی اگر تلخ و مصیبت بار باشد بدتر از دوران سیاه غربیها نمی باشد.
در برخی از زمانها ملت نستوه ایران ، در زمانیکه ملتها در خواب غفلت و تنگ نظری بودند دیدگاها و نظریاتی را ابراز کرد که حتی در دوران سیاه اسکندرها و مغولها و اعراب بربر و غربیهای متکبر در فکرشان خطور نمی کرد.
آیا از انسانهای با تفکرآزاده و به نوعی خداگرایانه را بیان کردن یعنی توهین به آئیینها و آداب و سنتها ؟!!!!
عمق نفهمیدن از آنجا ناشی میشود که بعضیها نمی خواهند بپذیرند تاریخ هر ملتی هیجوقت از ذهنها و خونهای ریخته شده از سرزمین خودشان فراموش نمی شود بلکه وحدت و اتحاد و پایداری و نبوغ و استقامت و بردباری و مظلومیت مردم را تشکیل می دهد.
و موارد فراوان دیگر که .....
خدایا مارا از جاهلان به ظاهر دیندار فرصت طلب قرار مده!!!!
آمین یا رب العالمین