اولینبار برای انتشار این کتاب، در زمان دولت قبل اقدام کردم که گفتند، سهتا از داستانها باید حذف و یک داستان هم باید اصلاح شود. بعد که اعتراض کردم، گفتند که گروه دیگری کتاب را میخواند. گروه دوم، سهداستان قبلی را تایید کرد اما گفت سهداستان دیگر باید حذف شود! باز هم اعتراض کردم. اعتراضم به جایی نرسید تا نامهای سرگشاده به وزیر ارشاد قبل نوشتم و گفتم، تا زمانیکه این نگاه بر ادبیات و فرهنگ وجود دارد، کتاب به شما نمیدهم.
در دولت جدید، نشر چشمه تقاضای بازنگری داد. تیم جدیدی برای سومینبار کتاب را خواندند و گفتند که دو داستان را حذف و یکی دیگر را اصلاح کنم. نپذیرفتم. معتقد بودم که یک کلمه هم از کتاب نباید حذف شود و ترجیح میدادم کتاب منتشر نشود تا اینکه با حذفیات مجوز بگیرد. درنهایت با کمک آقای دکتر جوادی، معاونت محترم فرهنگی وزیر ارشاد، کتاب بدون حتی یک کلمه حذف منتشر شد.
شاید اگر غیر از این کتاب بود، اصراری برای انتشارش نداشتم. سماجت من برای انتشار کتاب، این بود که احساس میکردم ـ و میکنم ـ که این کتاب متعلق به من نیست، بلکه متعلق به زنانی است که داستانشان در کتاب آمده است. متعلق به تمام زنانی است که میتوانند مخاطب این کتاب باشند.
منبع:هم میهن