عصر ایران ؛ علی خیرآبادی - سالهاست به شنیدن این جملهها عادت کردهایم که باید در ورزشهای پایه سرمایهگذاری هدفمندتری انجام دهیم؛ چرا که اگر قرار است روزی در المپیک حرفی برای گفتن داشته باشیم، بدون شک باید در ورزشهایی مثل دوومیدانی، ورزشهای آبی و ژیمناستیک بدرخشیم.
حالا اما بیشازپیش فهمیدهایم که هزینهکردن برای ورزشهای پایه نتیجهبخش است. سامیار عبدلی در بازیهای همبستگی کشورهای اسلامی درخشید و ایران را برای نخستینبار صاحب طلا کرد. چه کسی فکر میکرد نخستین طلای ایران از رشتهٔ شنا باشد؟
طلای سامیار فقط یک طلای بینالمللی نیست؛ طلای او پرواز بلندی برای رشد ورزشهای آبی است. پیامی که میگوید سرمایهگذاری روی رشتههای پایه ثمربخش است و قرار نیست مانند هزینهکردن در فوتبال بینتیجه بماند.
عبدلی با ۲۲ سال سن، در حالی به نخستین طلای تاریخ شنای ایران در این رقابتها رسید که بخش بزرگی از مسیر حرفهایاش نه با حمایت سیستماتیک، بلکه با تلاش فردی، کار همزمان در آلمان و تکیه بر خانواده طی شده است. این واقعیت شکاف عمیق میان توان استعدادهای ایرانی و شرایط موجود در رشتههای پایه را نشان میدهد. اگر حمایت کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش از رشتههایی مانند شنا بیشتر شود، بدون شک با تلاش و برنامهریزی درست، شاهد نتایج بیشتری خواهیم بود.
نتایج ماههای اخیر نشان میدهد شنای ایران در حال بیدار شدن است؛ طلای عبدلی، نقرهٔ هومر عباسی در ریاض و طلای محمدمهدی غلامی در بازیهای آسیایی جوانان، نشانههای دورهای هستند که حتی با حداقل توجه نیز رشد ایجاد شده است. این یعنی بازگشت سرمایه در رشتههای المپیکی قطعی است اگر توجه ادامهدار باشد.
شناگران ایرانی این سه ضلع را کامل در اختیار ندارند: استخرهای نیمهاستاندارد، بودجهٔ محدود، اعزامهای مقطعی و بیثباتی مدیریتی، تصویر روشنی از مسیر دشوار آنهاست. وقتی قهرمان ملی برای پرداخت هزینههای تمرین و زندگی مجبور به کار کردن است، یعنی به این رشتهٔ مهم بیتوجهی شده است.
طلای عبدلی باید نقطهٔ عطف باشد؛ نه یک خبر خوب گذرا. اگر قرار است شنا و دیگر رشتههای المپیکی به جایگاه شایستهٔ خود برسند، تصمیمهای بزرگ باید همین امروز گرفته شود: افزایش واقعی بودجه، ساخت استخرهای استاندارد، حمایت از استعدادها، قراردادهای حرفهای مربیان و اعزامهای هدفمند. در دنیای امروز، ورزش قهرمانی فقط با ارادهٔ قهرمانان ساخته نمیشود؛ با سیاستگذاری علمی و هزینهکرد دقیق ساخته میشود.
ورزشهای المپیکی رابطه مستقیم با اعتبار ملی، نشاط اجتماعی و دیپلماسی فرهنگی دارند. مدالهای آنها نهتنها افتخار ورزشی، بلکه سرمایهٔ اجتماعیاند. بنابراین پرسش اصلی این نیست که «چرا سامیار عبدلی طلا گرفت؟» پرسش این است: «چرا چنین طلاهایی بیشتر نداریم؟»
اگر این بار مسیر درست انتخاب شود، طلای سامیار عبدلی میتواند نقطهٔ آغاز فصل تازهای در ورزش ایران باشد؛ فصلی که در آن قهرمانان محصول سیستماند، نه معجزههای فردی.
انتخاب با ماست و زمان کم است.