آنچه من در این باب مینویسم قطعا تخصصی نیست و باید کسانی که در این زمینه تجربه دارند سخن بگویند؛
پروین قائمی در خبرآنلاین نوشت: اما من تلاش کردهام طبق اسنادی که به آنها برخوردم بنویسم که فتح بابی باشد بر این موضوع حیاتی که نیاکان ما از قرنها پیش برایش چاره اندیشیده بودند و ما با تقلیدهای بی پایه و اساس و مخرب، خود را گرفتار این فاجعه کردیم، همچنان که در نظام معماری، مدیریت شهری، دوری از نظام کارآمد کدخدامنشی و محله محوری در حل مشکلات، اسراف در حد خطرناک و بسیاری از نعماتی که با خودتحقیری از دستشان دادیم و میدهیم و خود و کشور را دچار فجایع مختلف میکنیم.
در سرزمینی که چهارصد روز از سیصد و شصتوپنج روز سال آفتاب میتابد، هر قطره آب بهاندازه یک چشمه حیاتی ارزش دارد. ایران با تاریخ هزارساله مهندسی آبی قنات، پیشگام مدیریتی بوده که دقیقاً با اقلیم خشک و تبخیرزا هماهنگ است. با اینحال، در دهههای اخیر با گسترش بیمحابای سدسازی، توازن طبیعی آب از میان رفت: تبخیر، شور شدن خاک، فرونشست زمین و از بینرفتن سفرههای زیرزمینی جایگزین شکوفایی گذشته شد. این مقاله با تکیه بر شواهد تاریخی، علمی و زیستمحیطی، برتری قنات را نسبت به سد اثبات میکند و با مرور تجربه «سدزدایی» در ایالات متحده، نشان میدهد که بازگشت به سیستم قنات نه رؤیایی احساسی، بلکه ضرورتی علمی و ملی است.
قنات، نظامی زیرزمینی برای انتقال آب از چشمهها و سفرههای زیرزمینی است؛ شبکهای از مادرچاهها و کانالهای افقی که هزاران سال پیش توسط ایرانیان ابداع شد. این مهندسی بینظیر، دو امتیاز بنیادی دارد:
۱. افزایش بهرهوری و پایداری: چون آب در تاریکی زمین حرکت میکند و در معرض تبخیر مستقیم قرار نمیگیرد.
۲. همزیستی با طبیعت: قنات بهاندازه ظرفیت سفره برداشت میکند، نه بیشتر، پس هرگز آبخوان(1) را خشک نمیکند.
در مناطق خشک ایران، تبخیر از سطح سدها سالانه به بیش از بیستوچهار میلیارد مترمکعب میرسد؛ در حالیکه سامانه قنات تقریباً بدون تبخیر کار میکند، یعنی «انتقال بیضایعه آب». به همین دلیل است که قنات نهفقط ابزار مهندسی، بلکه نماد فلسفیِ قناعت ایرانی است.
از شرق تا غرب ایران، نام قناتهای سترگ هنوز بهمثابه شریانهای زنده تمدن باقی هستند:
قنات زرشوران تکاب و قصبه گناباد: عمیقترین و کهنترین قنات جهان با بیش از ۳۳ کیلومتر طول و ۳۶ چاه مادر، یادگار فهم ایرانی از لایههای زمین است.
قناتهای یزد، چون زینلبیگ و حسنآباد مشیر، هنوز آب شور زندگی را به بافت تاریخی شهر میبرند.
در خراسان جنوبی، قنات بلده فردوس با ۱۵ رشته و شیبی حسابشده در فهرست جهانی یونسکو ثبت شده است.
در کرمان، قنات گوهرریز جوپار قرنها آب باغهای پسته را تأمین کرده؛ و در خراسان رضوی، قناتهای مزینان و طبس هنوز نفس میکشند.
اینها یادگار گذشته نیستند، بلکه الگویی زندهاند از سیستمی که بدون پمپ، برق یا سد، قرنها عمل کرده و پایدار مانده است.
سدهای بزرگ، در ظاهر نماد پیشرفتاند؛ اما در ایرانِ خشک، بیشتر به نماد اتلاف بدل شدهاند. طبق دادههای وزارت نیرو، حدود ۶۰٪ آب سطحی پشت سدها تبخیر میشود.
افزونبر آن: جریان طبیعی رودخانهها مختل میشود و تالابهای پاییندست میمیرند؛
رسوبات پشت سد انباشته و عمر سد به کمتر از چهار دهه کاهش مییابد؛
آب راکد، زیر آفتاب تند، واجد جلبکهای سمی (Cyanotoxins) میشود که سلامت انسان و دام را تهدید میکند.
مطالعات دانشگاه صنعتی اصفهان در سال ۱۴۰۲ نشان داد که تنها در حوضه زایندهرود، ۶۵۰ میلیون مترمکعب تبخیر سالانه رخ میدهد؛ آبی که میتوانست حیات دشت را بازگرداند.
افزونبر تبخیر، سدسازی ناعالمانه سبب شده تا سفرههای زیرزمینی در نواحی پاییندست خشک و زمینها دچار فرونشست بیش از ۳۰ سانتیمتر در سال شوند؛ بحرانی که ناسا آن را یکی از شدیدترینها در خاورمیانه نامیده است.
مرحوم مهندس ابوالحسن کاشانی، فرزند آیتالله کاشانی، یکی از نخستین ایرانیانی بود که هشدار داد سد برای ایران خشک، «انبار آبی در آتش» است. مخالفت او فنی بود، نه سیاسی، اما متاسفانه مورد بازخواست دولت وقت قرار گرفت و تنها انتسابش به آن عالم بزرگ سبب رهاییاش شد! او معتقد بود : سد با فلسفه اقلیم ما ناسازگار است.
در حالیکه ایران هنوز در تب سدسازی است، ایالات متحده که الگوی کثیری از غربزدههای ما در تمام جنبههای زندگی است، از دهه ۱۹۹۰ تا امروز بیش از ۲,۲۴۰ سد را برچیده است. (2)
ایالتهای گرم آمریکا – مانند واشنگتن، کالیفرنیا و نیومکزیکو – دریافتند که ۸ تا ۱۲ درصد از منابع آبیشان در پشت سدها تبخیر میشود. هدف این سیاست، بازگرداندن جریان طبیعی رودخانهها و جلوگیری از تبخیر میلیاردها مترمکعب آب بوده است.
نمونههای مشهور شامل سدهای Elwha و Glines Canyon در ایالت واشنگتن هستند که با تصمیمی ملی تخریب شدند. پس از آن، جلگهها، جنگلها و مصبها زنده شدند و آبخوانهای زیرزمینی بار دیگر پر شدند. این تحول نشان داد که حتی در سرزمینی صنعتی و پرآب، عقل مهندسی راهحل را در «آشتی با طبیعت» میبیند، نه در «تسلط بر آن». ایران، که میراث قنات را دارد، اگر به این الگو بازگردد، نه مقلد آمریکا، که بازآفرین ذات خویش خواهد بود.
ریشه بحران فقط در سازه نیست؛ در فرهنگ است. ایرانی امروز، در اقلیم عطشناک، مانند مردمی با رودهای بیپایان رفتار میکند. مسافری از سوئد – کشوری با آب رایگان – در سفرش به تهران از میزان بیاحتیاطی مردم در مصرف آب «وحشتزده» شد و گفت: «در کشور ما کسی جرئت ندارد ماشین یا کوچه را با شلنگ بشوید؛ آب را نعمت میدانند، نه اسباب بازی.»
در تهران، در کمتر خانه یا هتلی شاهد نشت دائمی سیفونها نیستید. این بینظمی کوچک، نمود همان بحران بزرگ فرهنگی است.
کاربرد آب نه فقط مسئله فنی، بلکه مسئله اخلاقی است. پیامبر اسلام (ص) فرمودهاند: «إیّاک والإسراف ولو علی نهرٍ جارٍ» — در مصرف آب اسراف مکن، حتی اگر کنار رود جاری باشی.
این آموزه با اقلیم ایران همسوست و میتواند مبنای آموزش زیستبومی مدارس شود. رفتارهای نمایشی – از شستشوی آسفالت تا استخرهای ویلایی – نشانه نوعی «نمایش رفاه» است در برابر کمبود، نه ناشی از نیاز. ما باید «آب را ثروت عمومی» ببینیم، نه ابزار تفاخر فردی.
احیای قنات، احیای خرد بومی است. این پروژه نیازی به سرمایههای کلان ندارد؛ بلکه به اعتماد، آموزش و مشارکت مردمی احتیاج دارد. قنات میتواند محور جنبشی ملی و شورانگیز باشد؛ حرکتی که در آن هر روستا استادکار خود را بار دیگر بیابد.
ایران حتی میتواند با همکاری یونسکو و دانشگاههای داخلی، مرکز بینالمللی قناتشناسی و اقلیم خشک را در یزد یا گناباد تأسیس کند. چنین نهادی، هم آموزش میدهد، هم تجربه جهانی جذب میکند، و هم غرور ملی را بازمیگرداند.
قناتها فقط مجرای آب نیستند، مجرای «اعتماد به خویشتن»اند. همانگونه که نسلهای پیش با دستان خویش بیبرق و بیماشین قنات کندند، ما نیز میتوانیم با اراده و دانش امروز آن را بازسازی کنیم. سدسازی مظهر «ترس از کمبود» است؛ قنات نماد «ایمان به تداوم».
سدسازی، برخاسته از فهم نادرست اقلیم است؛ اما قنات، عصاره تطبیق با واقعیت زمین. آینده ایران به زندهشدن همین فهم بومی وابسته است. قنات نه بازگشت به گذشته،که بازگشت به آیندهای ممکن است؛ آیندهای که در آن، عقل و قناعت، مشارکت و مردمیبودن به هم پیوند میخورند.
در جهان تبخیرشده امروز، ایران تنها در صورتی میتواند بقا یابد که دوباره به «فلات زیرزمینی» خویش ایمان بیاورد.
پاورقی:
آبخوان (معادل انگلیسی Aquifer) لایهای از خاک یا سنگهای نفوذپذیر در زیر زمین است که آب در آن ذخیره و جریان مییابد. واژه مصوب رسمی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است؛ گاهی بهاشتباه «آبخان» نوشته میشود.
American Rivers, 2024 .
منابع
American Rivers. (2024). Dam Removal Summary (1912–2024). Washington, D.C.
U.S. Fish and Wildlife Service. (2023). Restoration of the Elwha River Ecosystem.
وزارت نیرو، دفتر مطالعات منابع آب. (۱۴۰۲). گزارش تبخیر سطحی سدهای کشور.
دانشگاه صنعتی اصفهان. (۱۴۰۲). بررسی تبخیر و فرونشست در حوضه زایندهرود.
کاشانی، ابوالحسن؛ (1360). نقد سیاست سدسازی در مناطق خشک ایران: بررسی فنی، اقلیمی و فرهنگی. تهران: شرکت مهندسی آب و خاک ایران.