پاپکورن امروز چنان با تجربهی تماشای فیلم گره خورده که گویی «بلیت دوم» ورود به سینماست؛ اما این پیوند میان ذرت بو داده و پردهی نقرهای، تاریخی صدساله دارد. در ابتدای قرن بیستم، صاحبان سالنهای سینما پاپکورن را نماد «بیفرهنگی» میدانستند و اجازه نمیدادند مشتریان خوراکی وارد سالن کنند.
به گزارش زومیت، با شروع رکود بزرگ دههی ۱۹۳۰ و کاهش فروش بلیت، سینماداران برای حفظ سود به فکر فروش خوراکی افتادند. پاپکورن، که ارزان و سریع آماده میشد، بهترین گزینه بود. ابتدا فروشندگان خیابانی آن را جلوی در سینماها میفروختند؛ اما بهتدریج سالنها غرفههای اختصاصی ساختند و پاپکورن را به بخش جداییناپذیر تجربهی سینما تبدیل کردند.
امروزه سود اصلی سینماها نه از فروش بلیت، بلکه از فروش پاپکورن و نوشیدنیها به دست میآید. ذرت خام قیمت اندکی دارد، اما در سالنها چند برابر فروخته میشود. به همین دلیل، میان مدیران سینما اصطلاحی رایج است: «سینما فیلم نمیفروشد، پاپکورن میفروشد.»
عامل دیگر محبوبیت پاپکورن، روانشناسی بو و نوستالژی است. رایحهی کرهای پاپکورن (که با مادهای به نام Flavacol تقویت میشود) خاطرهی سینما را در ذهن زنده میکند و مانند آهنربا، مشتری را به غرفه میکشاند. حس بویایی ما بیش از هر حس دیگری خاطره میسازد، به همین دلیل حتی اگر گرسنه نباشیم، بوی پاپکورن باعث میشود بخواهیم آن را بخریم.
در کنار بو، بافت سبک و صدای ترکیدن و خرد شدن دانهها نیز بخشی از لذت جمعی تماشای فیلم است. پاپکورن بر خلاف خوراکیهایی مانند چیپس یا شکلات، صدای کمی دارد، سبک است و احساس سنگینی ایجاد نمیکند. همچنین در دوران جنگ جهانی دوم، ذرت برخلاف شکر و شکلات سهمیهبندی نشد و همین موضوع به گسترش آن کمک کرد.
اوج گیری قیمت پاپ کورن
از دههی ۲۰۱۰ به بعد، سینماها پاپکورن را وارد مرحلهی تازهای از بازاریابی کردند. ظرفهای ویژه و کلکسیونی با طراحی مرتبط با فیلمها عرضه شد و پاپکورن از یک خوراکی ساده به همراه همیشگی در سینما تبدیل گردید. برخی از این ظرفها بعدها در بازارهای آنلاین با قیمت چندبرابر فروخته شدند.
در نهایت، پاپکورن به لطف ترکیب اقتصاد، نوستالژی، بو، صدا و فرهنگ جمعی جایگاهی ماندگار در سینما پیدا کرد. حالا هر بار که چراغهای سالن خاموش میشود و پرده روشن، ذهن ما ناخودآگاه میگوید: «وقت پاپکورن است.»
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر