روزنامه هم میهن نوشت: یکی از مشکلات دولتهای اصلاحطلب در قیاس با دولتهای اصولگرا در میزان انتقادی است که از آنان میشود.
طرفداران دولتهای اصولگرا، خواسته یا ناخواسته نقدهای محدودتری را به دولتهای مورد حمایت خود میکنند. اغلب این سیاست را آگاهانه و با اراده خود پیش میگیرند؛ چون ازیکسو، با نگاه قبیلگی به ماجرا مینگرند و از سوی دیگر و بهصورت پیشفرض، نقد را موجب تضعیف میدانند و علاقهای به نقد دولت مورد حمایت خود ندارند.
البته، برخی از افراد مستقل آنان چنین رویکردی ندارند و نقدهای خود را طرح میکنند؛ هرچند تعدادشان اندک است. بسیاری هم هستند که ناخواسته و از روی اجبار نقد را متوقف میکنند؛ چون زیر تیغ حملات همفکران خود قرار میگیرند و هزینه زیادی را متحمل میشوند.
ماجرا نزد رسانهها و افراد اصلاحطلب اما به گونه دیگری است. آنان میخواهند از دولت اصولگرا انتقاد کنند؛ ولی هزینه نقد برایشان زیاد میشود. هم به لحاظ احضار و برخوردهای قضایی و هم به دلیل فشارهای مالی به رسانهها از طریق قطع امتیازات رسانهها و آگهیهای آنان. کافی است که تعداد پروندههای تشکیلشده و نیز یارانههای پرداختی را در این دو دوره برای این گروه مقایسه کنیم.
دولتهای نزدیک به اصلاحطلب وضعیت کاملاً معکوسی را تجربه میکنند. افراد و رسانههای اصولگرا که بهکلی رها از قیدوبندهای قبلی میشوند و چهارنعل علیه دولت میتازند و تا حدی هم درگیر یک مسابقه نانوشته نقد علیه دولت میشوند. از نظر برخوردهای رسمی هم خیالشان راحت و آسوده است که کسی کاری به آنان نخواهد داشت. اگر دولت هم معترض نقدهای دروغ آنان شود، یک چیزی هم بدهکار میشود که مبادا شکایت کند و دروغی را که گفتهاند، برنتابد و بخواهد به دادگاه ارجاع دهد.
اما مشکل اصلی دولتهای اصلاحطلب از نقد اصلاحطلبان علیه دولت آغاز میشود. بهویژه که این نقدها موثرتر هم هستند. این نقدها هم در دو دسته کلی قرار دارند. برخی صبغه سهمخواهانه دارند. همچنین چون دولت اصلاحطلب است، این گروه هم با آزادی عمل بسیار بیشتری علیه آن مینویسند. بخشی دیگر هم نقدهای جدیتر است. نقدهایی که یا وارد است و اگر هم وارد نباشد، دلایل آن بهگونهای است که دولت جرأت بیان آنها را ندارد.بهعلاوه، اصلاحطلبان اصولاً نقد را تقابل نمیدانند و معتقدند که نقد تهدید نیست؛ بلکه بیشتر فرصت است. بنابراین، نهتنها از طرح نقدهای خود پرهیز نمیکنند، بلکه خود را موظف به نقد هم میدانند. به همین دلیل است که میبینیم دولتهای اصلاحطلب در وضعیت بد رسانهای قرار میگیرند.
به نظر میرسد که این مشکل دولتهاست. آنها اگر نقد را فرصت و نه تهدید ببینند، با پاسخگویی مناسب ازیکسو، میتوانند عملکرد خود را بهبود بخشند و از سوی دیگر، فضای اعتماد عمومی را بازسازی کنند. متاسفانه برخی گمان میکردند با تعیین سخنگو، دولت پاسخگو میشود. درحالیکه سخنگویی حلقه آخر پاسخگویی است. باید همه ارکان دولت پاسخگو باشند.
دولت و همه ارکان آن باید اطلاعات لازم را در اختیار جامعه قرار دهند. البته، دیگر اجزای حکومت هم باید پاسخگو شوند؛ درغیراینصورت، عدم توازن در پاسخگویی در میان اجزای حکومت موجب اختلال میشود.
نکته مهم دیگر، تفاوت بنیادی میان نقدهای مخالفان و طرفداران است. نقدهای طرفداران حتی اگر نادرست هم باشد، اغلب با انگیزه حمایت و بهبود امور است و جنس آنها در بیشتر موارد با نقدهای جناحی متفاوت است. در هر صورت، دولت و تمام اجزای آن باید با هر نوع نقدی محترمانه و مثبت برخورد کنند، ادبیات مناسب و موثر پاسخگویی را آموزش ببینند و وارد حوزه انگیزهخوانی منتقدین نشوند؛ حتی اگر از وجود این انگیزهها اطلاع موثق داشته باشند. منتقدین باجگیر را مطلقاً تحویل نگیرند؛ درغیراینصورت، هم به خودشان لطمه زدهاند و هم رسانهها را تخریب میکنند. باجگیران را رسوا کنید.