در یک عصر دلگیر، جلسهای طولانی و خستهکننده تازه تمام شده است. در میان انبوه پیامها، ناگهان متنی کوتاه روی صفحه گوشیتان ظاهر میشود: «داشتم بهت فکر میکردم، حالت چطوره؟» شاید فقط سه ثانیه وقت بگیرد تا بخوانید، اما اثری که میگذارد، ساعتها در ذهنتان میماند.
به گزارش یک پزشک، در محیطهای کاری و حرفهای، چیزهای ظاهراً کوچک مثل همین پیامها میتوانند مسیر ارتباطها را عوض کنند. پژوهشهای رفتاری نشان میدهد بیشتر انسانها تصور میکنند احساساتشان برای دیگران آشکار است، در حالیکه در واقع چنین نیست. این پدیده با عنوان سوگیری یا بایاس Bias تقویت سیگنال (Signal Amplification Bias) شناخته میشود؛ یعنی ما گمان میکنیم علاقه، احترام یا لذت خود از یک تعامل را منتقل کردهایم، اما در واقع طرف مقابل آن را دریافت نکرده است.
«ونسا ون ادواردز» (Vanessa Van Edwards) پژوهشگر ارتباطات غیرکلامی و بنیانگذار مؤسسه Science of People، بر اساس همین خطای ذهنی، سه عبارت جادویی طراحی کرده است که بهطور چشمگیری میتواند جذابیت و محبوبیت فرد را در ارتباطات افزایش دهد. او میگوید اگر این عبارات را در موقعیتهای درست و بهصورت طبیعی به کار ببریم، اثرشان در تقویت پیوند انسانی فراتر از انتظار است.
ون ادواردز این جمله را «قویترین عبارت ارتباطی» مینامد. پشت سادگی آن یک حقیقت روانشناختی پنهان است: انسانها میخواهند بدانند که در ذهن دیگران جایگاهی دارند. وقتی کسی با صداقت بگوید «داشتم بهت فکر میکردم»، در واقع به طرف مقابل پیامی میدهد که «تو مهمی».
البته کلید اثرگذاری این جمله، صداقت و زمانبندی است. او تأکید میکند که نباید آن را بهصورت تصنعی استفاده کرد. بلکه فقط زمانی باید گفت که واقعاً چیزی در زندگیتان شما را به یاد آن فرد انداخته باشد. مثلاً وقتی در مسیر کار، فنجان قهوهای خاص میبینید و به دوستتان که عاشق قهوه است فکر میکنید، همین لحظه بهترین زمان برای ارسال پیام کوتاه است: «داشتم بهت فکر میکردم، اون پروژهات چطور پیش رفت؟»
ون ادواردز میگوید پیامهایی از این جنس در دنیای دیجیتال امروز مثل تماس چشمی در دنیای واقعیاند؛ یعنی همان نقطهای که انسان بودن را دوباره یادآور میشوند. او حتی اضافه میکند: اگر هیچوقت به کسی فکر نمیکنید، شاید آن فرد دیگر در دایره روابط ارزشمند شما جایی ندارد.
عبارت دوم به نوعی «برچسبگذاری مثبت» است. جمله را با «تو همیشه…» شروع کنید و آن را با صفتی خاص و صادقانه ادامه دهید؛ مثلاً «تو همیشه باعث خندهمی»، «تو همیشه مصاحبههات عالیه» یا «تو همیشه طوری توضیح میدی که همه میفهمن».
پژوهشها در زمینه گرمای بینفردی (Interpersonal Warmth) نشان دادهاند که دو عامل اصلی در ارزیابی دیگران، گرما و شایستگیاند، و حدود ۸۰ درصد برداشت ما از شخصیت دیگران به همین دو عامل برمیگردد. وقتی به کسی صفتی مثبت نسبت میدهید، در واقع به او اطمینان میدهید که هم قابل اعتماد است و هم ارزشمند.
ون ادواردز معتقد است برچسبهای مثبت مثل دانههایی هستند که در ذهن مخاطب میکاریم. آنها باعث میشوند فرد نهتنها احساس خوبی نسبت به خودش پیدا کند، بلکه حضور شما را نیز با آن حس مثبت تداعی کند. نکته مهم این است که این صفتها باید دقیق و واقعی باشند؛ استفاده از تمجیدهای کلی و تکراری نهتنها اثر ندارد، بلکه میتواند مصنوعی و حتی آزاردهنده به نظر برسد.
سومین عبارت در نگاه اول فقط یادآوری یک موضوع ساده است، اما از نظر روانشناختی یکی از قویترین نشانههای احترام است. وقتی بگویید «دفعه قبل گفتی که قرار بود آن پروژه را شروع کنی، چطور پیش رفت؟»، در واقع نشان میدهید که شنیدهاید، در ذهن نگه داشتهاید و اهمیت دادهاید.
بهگفته ون ادواردز، انسانها زمانی احساس نزدیکی واقعی میکنند که مطمئن شوند در ذهن دیگران «فضای ذهنی» دارند. یعنی دیگران نهتنها حرفشان را شنیدهاند، بلکه به یاد هم سپردهاند. در محیطهای کاری، که اغلب افراد احساس میکنند نادیده گرفته میشوند، همین جمله میتواند رابطهای عمیقتر و انسانیتر بسازد.
اما باز هم تأکید میکند که این نوع یادآوری نباید مکانیکی باشد. فقط وقتی به کار ببرید که واقعاً موضوع را به یاد دارید و برایتان اهمیت داشته است. در غیر این صورت، حس تصنعی بودن آن، اثر ارتباطی را از بین میبرد.
در گفتوگو با استیون بارتلت در پادکست Diary of a CEO، بارتلت از او پرسید آیا چنین ارتباط مداومی خستهکننده نیست؟ ون ادواردز پاسخ داد که این کار فقط وقتی سخت است که بخواهید آن را بهصورت وظیفه انجام دهید. اما وقتی از دل لحظات واقعی بیاید، تبدیل به عادت ناخودآگاه میشود.
او میگوید: وقتی در حال تماشای مستند، خوردن غذا یا قدم زدن هستید و ناگهان چیزی شما را یاد کسی میاندازد، همان لحظه بهترین زمان برای یک پیام کوتاه است. همین پیام کوچک میتواند به اندازه یک دیدار حضوری مؤثر باشد، چون صادقانه و در لحظه است.
ون ادواردز که خود را «یک فرد سابقاً دستوپاچلفتی در روابط اجتماعی» مینامد، معتقد است کاریزما و جذابیت ذاتی نیستند، بلکه آموختنیاند. او در بیش از یک دهه، هزاران دانشجو را در سراسر جهان آموزش داده تا با استفاده از مهارتهای رفتاری و زبان بدن، روابطی اصیلتر و صمیمیتر بسازند.
سه عبارت جادویی ون ادواردز یادآوری میکنند که محبوبیت نه از نمایش، بلکه از صداقت میآید. گفتن «داشتم بهت فکر میکردم» نشانه حضور ذهن و محبت است، «تو همیشه…» تأیید ارزشهای درونی دیگری است، و «دفعه قبل گفتی که…» نشانهٔ حافظهٔ عاطفی و توجه واقعی است. در جهانی که ارتباطها اغلب سطحی و شتابزدهاند، این سه جمله میتوانند سکوی بازگشت به اصالت انسانی در گفتوگو باشند.
۱. چرا گفتن «داشتم بهت فکر میکردم» باعث افزایش محبوبیت میشود؟
زیرا این جمله به فرد مقابل احساس اهمیت و حضور ذهنی میدهد. او درمییابد که در ذهن و زندگی شما جای دارد، که یکی از بنیادیترین نیازهای انسانی است.
۲. آیا استفاده مکرر از این عبارات مصنوعی به نظر نمیرسد؟
اگر از سر صداقت و در موقعیتهای طبیعی استفاده شوند، خیر. ولی تکرار بیموقع و بیاحساس آنها باعث از بین رفتن اثر مثبتشان میشود.
۳. چرا برچسبگذاری مثبت مانند «تو همیشه…» تأثیرگذار است؟
چون افراد معمولاً کمتر بازخورد مثبت صادقانه دریافت میکنند. این نوع جملهها تصویری گرم و قابل اعتماد از شما در ذهن دیگران میسازد.
۴. چگونه جمله «دفعه قبل گفتی که…» در روابط کاری مفید است؟
این جمله نشانهٔ گوش دادن فعال و احترام به حافظه عاطفی است و به فرد مقابل نشان میدهد که سخنش برای شما ارزشمند بوده است.
۵. آیا این روشها در روابط شخصی هم کاربرد دارند؟
بله، این سه جمله نهتنها در محیط کار بلکه در روابط دوستانه و خانوادگی نیز مؤثرند، زیرا نیاز انسان به توجه و اعتبار در همه زمینهها مشترک است.