رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران اوایل هفته جاری اعلام کرد که حدود ۳۰ هزار پزشک در کشور در مشاغل غیرپزشکی مشغول به فعالیت هستند. این موضوع، که نشاندهنده خروج قابلتوجه پزشکان از حوزه درمان است، نگرانیهای زیادی را در نظام سلامت کشور ایجاد کرده است.
در همین راستا، دکتر محمد رئیسزاده، رئیس سازمان نظام پزشکی کشور، در گفتوگویی اختصاصی با خبرآنلاین به بررسی علل این پدیده، چالشهای نظام سلامت، و راهکارهای پیشنهادی برای بهبود وضعیت پرداخته است.
رئیسزاده - رئیسکل سازمان نظامپزشکی
جناب آقای دکتر، با توجه به اینکه اخیراً اعلام شد ۳۰ هزار نفر از پزشکان کشور در مشاغل غیرپزشکی فعالیت میکنند، بد نیست ابتدا درباره وضعیت کنونی پزشکان عمومی و دانشجویان پزشکی در کشور توضیح دهید.
طبق آخرین آمار سازمان نظام پزشکی، هماکنون ۱۰۴ هزار پزشک عمومی فعال در کشور داریم و حدود ۷۰ هزار دانشجوی پزشکی در حال تحصیل هستند. با احتساب افزایش ظرفیت پذیرش دانشجوی پزشکی، مجموع پزشکان عمومی و دانشجویان پزشکی به حدود ۱۹۰ هزار نفر میرسد.
نکته قابلتوجه این است که در ۴۵ سال گذشته، ظرفیت پذیرش دانشجوی پزشکی تا سال ۱۴۰۰ به ۸۵۰۰ نفر در سال رسیده بود، اما در سه سال اخیر این عدد به حدود ۱۶ هزار نفر افزایش یافته و این یعنی ظرفیت پذیرش در این سه سال بهاندازه کل ۴۵ سال گذشته رشد کرده است. کدامیک از زیرساختهای لازم برای تربیت دانشجوی پزشکی در این مدت دو برابر شده است که چنین افزایش ظرفیتی را توجیه کند؟ این یک موضوع بسیار جدی است و نیاز به بازنگری دارد.
*اشکال اصلی این موضوع کجاست؟
مشکل اصلی ما کمبود متخصص در برخی رشتههای کلیدی مانند اطفال، بیهوشی، طب اورژانس، عفونی و حتی رشتههای جراحی و جراحی زنان است. برای مثال، در آزمون دستیاری امسال، تنها ۱۰ درصد ظرفیت رشته طب اورژانس، ۲۲ درصد رشته اطفال، ۳۲ درصد رشته بیهوشی و ۱۵ درصد رشته عفونی پر شده است. این در حالی است که ما بیش از صد هزار پزشک عمومی داریم، اما این پزشکان تمایلی به ورود به این رشتههای تخصصی ندارند. از سوی دیگر، فشار زیادی برای افزایش ظرفیت پذیرش پزشک عمومی وجود دارد، درحالیکه وزارت بهداشت اعلام کرده زیرساختهای لازم برای این افزایش وجود ندارد. این نگاه نامتعادل و غیرمنطقی به دو مقوله پزشک عمومی و متخصص، نظام سلامت را دچار مشکل کرده است.
*چرا پزشکان عمومی تمایلی به ادامه فعالیت در حوزه پزشکی یا ورود به دورههای تخصصی ندارند؟
دلایل متعددی وجود دارد؛ اول اینکه نظام ارجاع و پزشک خانواده بهدرستی اجرا نشده و پزشکان عمومی در این سیستم به کار گرفته نشدهاند. دوم، ورود به دورههای تخصصی محدود است و بسیاری از پزشکان عمومی به دلیل شرایط سخت یا کمبود ظرفیت، وارد این دورهها نمیشوند.
از طرف دیگر، تعرفههای پزشکی بهگونهای تنظیم شده که برای پزشکان عمومی بهصرفه نیست. تعرفههای فعلی حداقل ۶۰ درصد با قیمت تمامشده خدمات پزشکی فاصله دارد. این باعث میشود پزشکان عمومی نتوانند مطبداری کنند، چون با این تعرفهها عملاً ضرر میکنند. نتیجه این میشود که پزشک عمومی یا مهاجرت شغلی میکند یا بهکلی از حرفه پزشکی خارج میشود. طبق برآوردها، همین حالا بیش از ۳۰ هزار پزشک عمومی در مشاغل غیرپزشکی مشغولاند، چون ما واقعیتها را نادیده میگیریم و به نظرات کارشناسان و نظام پزشکی توجه نمیکنیم.
*پدیده مهاجرتِ شغلی در میان پزشکان متخصص هم دیده میشود؟
هنوز آمار دقیقی در این مورد نداریم، اما این روند بهتدریج در میان متخصصان هم در حال شکلگیری است. برخی متخصصان به دلیل عدم تأمین مالی مناسب، زندگیشان با درآمد تخصصی تأمین نمیشود و به سمت مشاغل دیگر میروند. البته این موضوع در میان متخصصان هنوز فراگیر نشده، اما زنگ خطری است که باید صدای آن را زودتر شنید.
*مسئله کمبود پزشک در برخی مناطق کشور هم ممکن است مرتبط با این پدیده باشد؟
بله، دو دلیل اصلی برای این کمبود وجود دارد: اول، توزیع نامناسب پزشکان در کشور است؛ حدود ۴۲ درصد متخصصان ما در پنج کلانشهر متمرکزند و در برخی رشتههای تخصصی، تا ۵۰ درصد متخصصان در تهران ساکن هستند. این توزیع نامتعادل باعث کمبود پزشک در مناطق محروم میشود. دوم، شرایط ماندگاری متخصصان در شهرهای کوچک مناسب نیست. وقتی دوره طرح پزشکان تمام میشود، بسیاری ترجیح میدهند به کلانشهرها یا مراکز استانها مهاجرت کنند.
علاوه بر این، در برخی رشتهها ورودی به دورههای تخصصی کاهش یافته و در برخی دیگر، نیاز کشور بالاست، اما سامانه تربیت نیروی متخصص به سقف ظرفیت خود رسیده است. برای مثال، تربیت جراح مغز و اعصاب بسیار پیچیده و زمانبر است و نمیتوان بهسادگی ظرفیت آن را افزایش داد.
به افزایش چشمگیر تعداد پزشکان و فقدان زیرساختهای آموزشی اشاره کردید؛ در اینباره کمی بیشتر توضیح دهید.
در ابتدای انقلاب، ما ۱۳ هزار پزشک داشتیم که ۵ هزار نفر آنها خارجی بودند. امروز تعداد پزشکان ما به بیش از ۱۷۰ هزار نفر رسیده، یعنی بیش از ۱۴ برابر. تعداد دانشکدههای پزشکی از ۷ تا ۱۰ دانشکده به حدود ۷۰ دانشکده رسیده است. بهعنوان مثال، در حوزه جراحی مغز و اعصاب، تعداد جراحان ما از ۱.۴ به ازای هر میلیون نفر به ۱۳ به ازای هر میلیون نفر رسیده که از استاندارد جهانی (۶ به میلیون) و توصیه WHO (۴ به میلیون) بالاتر است. تعداد متخصصان زن نیز از ۷۷۴ نفر در ابتدای انقلاب به حدود ۳۰ هزار نفر رسیده، یعنی افزایش ۴۰ برابری.
این رشد کمی و کیفی در هیچ حوزه دیگری در کشور دیده نمیشود. بااینحال، برخی بدون توجه به این دستاوردها، صرفاً بر طبل افزایش ظرفیت پزشکی عمومی میکوبند، بدون اینکه زیرساختهای لازم مانند بودجه، خوابگاه، هیئت علمی یا سرانه آموزشی فراهم شده باشد.
افزایش ظرفیت پزشکی جز به خاک سیاه نشاندن پزشکی کشور و سامانه آموزش پزشکی، هیچ نتیجهای برای کشور ندارد؛ نه مشکل کمبود متخصص را حل میکند و نه مشکل نظام ارجاع.
*برخی معتقدند افزایش تعداد پزشکان میتواند مشکلات نظام سلامت را حل کند. نظر شما چیست؟
این دیدگاه کاملاً اشتباه است. افزایش بیرویه ظرفیت پزشک عمومی نهتنها مشکلات کمبود متخصص، نظام ارجاع، یا کمبود پزشک عمومی را حل نمیکند، بلکه کیفیت آموزش پزشکی را نابود میکند و به اعتبار پزشکی ایران لطمه میزند. در حال حاضر، در برخی برنامههای آموزشی، تعداد دانشجویان و رزیدنتها آنقدر زیاد است که استاد باید با بلندگو تدریس کند.
این قبیل شرایط باعث میشود دانشجویان پزشکی انگیزه خود را از دست بدهند و به مشاغل دیگر روی بیاورند. باید بهجای افزایش کمی، روی کیفیت آموزش و توزیع مناسب پزشکان تمرکز کنیم.
*با این تفاسیر، چه برنامهای برای بازگرداندن پزشکان به حوزه درمان دارید؟
راهکار اصلی، واقعیکردن تعرفههای پزشکی است. طبق قانون مجلس، تعرفهها باید با قیمت تمامشده خدمات هماهنگ شوند و بیمهها موظفاند این هزینه را تقبل کنند. این به نفع مردم است، چون وقتی تعرفهها واقعی شوند، پزشکان دیگر نیازی به دریافت هزینه اضافی از بیماران ندارند. در چهار سال گذشته، ما توانستیم روند کاهش تعرفههای واقعی را متوقف کنیم و رشد میانگین تعرفهها را از ۱۴.۵ درصد به ۳۲ درصد افزایش دهیم.
همچنین، رشد جزء حرفهای (شامل تمام شاغلان حرفههای پزشکی و وابسته) از ۹.۶ درصد به ۲۷ درصد و رشد ویزیت از ۲۲ درصد به ۴۲ درصد رسیده است. هرچند هنوز با تعرفههای واقعی فاصله داریم، اما این روند رو به بهبود است. علاوه بر این، استقلال سازمان نظام پزشکی از دولت و تعامل با همه ارکان حاکمیت، از جمله مجلس و قوه قضائیه، به ما کمک کرده تا حقوق صنفی و منافع بیماران را بهتر پیگیری کنیم.
*در این میان عدهای معتقدند واقعیکردن تعرفهها به ضرر مردم است. در اینباره چه نظری دارید؟
این یک آدرس غلط است. وقتی تعرفهها واقعی نباشند، فاصله آن با قیمت تمامشده را مردم از جیب خود پرداخت میکنند یا کیفیت خدمات کاهش مییابد. واقعی شدن تعرفهها به معنای پوشش کامل هزینهها توسط بیمههاست، که فشار مالی را از دوش مردم برمیدارد. متأسفانه برخی جریانات، از جمله همین سازمانهای بیمهگر، از وضعیت فعلی سود میبرند.
*بیمهها از چه بابت در این جریان ذینفع هستند؟
وقتی تعداد پزشک زیاد باشد، میتوان این نیروها را با تعرفه خیلی کمتر به کار گرفت؛ که این به ضرر کیفیت خدمات و سلامت مردم است.