عصر ایران؛ رامین نیک روش - یادداشت اخیر آقای یوسف پزشکیان درباره تقسیم مدیران کشور به دو دسته «اهل فکر و بیعمل» و «اهل عمل و بی فکر و برنامه»، گرچه بخشی از واقعیت تلخ مدیریت در ایران را بازگو میکند، اما مسأله اصلی را نادیده میگیرد. آنچه امروز نظام مدیریتی کشور را به بنبست کشانده، نه صرفاً کندی یا شتابزدگی مدیران، بلکه حلقه بسته مدیریت، حذف نخبگان و مناسبات رانتی در انتصابهاست.
مدیریت در ایران سالهاست که در چرخهای معیوب بازتولید میشود؛ مدیران ارشد ناکارآمد جای خود یا مسئولیت های زیر مجموعه خود را به نزدیکان و همفکرانشان میدهند و حلقهای بسته شکل میگیرد که ورود اندیشههای تازه و جوانان خوشفکر را برنمیتابد. سیستم، نخبگان واقعی را پس میزند، بهویژه آنها که حاضر نیستند در بازیهای سیاسی و زدوبندها شرکت کنند.
این ساختار غلط طی سالها بر پایه روابط، نفوذ، باندبازی و مصلحتاندیشیهای شخصی شکل گرفته و همانها که صاحب کرسی هستند، برای حفظ موقعیت خود، عامل تداوم و فربه شدن آن بودهاند. این وضعیت به مرور آنها را غیرپاسخگو نیز کرده است.
بخش قابل توجهی از ناکارآمدیها، اتلاف منابع، و تصمیمات مقطعی و نمایشی که امروز شاهد آن هستیم، محصول همین ساختار معیوب است. بنابراین لازم نیست در تاریکی شب با چراغ به دنبال «مدیران با کرم و درم» گشت، در روز روشن، در میان جوانان، معلمان، کارمندان و کارکنان خدوم، شایستگان بسیارند. اگر این نیروها دیده شوند، اگر رشد داده شوند و فرصت یابند.
نهایت اینکه این حلقه بسته راه را بر نوآوری و شایستهسالاری بسته و حفظ کرسیها به هر قیمتی، فرهنگ مدیریتی غالب شده است. تا زمانی که این چرخه معیوب شکسته نشود و معیارهای شایستگی و پاسخگویی جایگزین روابط و مصلحتاندیشیهای کوتاهمدت نشوند، سخن گفتن از تحول واقعی در مدیریت کشور تکرار بی ثمر و ملال آوری است.