به گزارش تجارت نیوز، برای دههها، موقعیت دلار به عنوان ارز ذخیره اصلی جهان مزیتهای فوقالعادهای برای ایالات متحده ایجاد کرد: توانایی استقراض با نرخ بهره پایین، امکان اداره کسریهای بزرگ حساب جاری و تامین کسریهای بودجه صرفا با چاپ پول بدون آنکه لزوما موجب تورم شود بخشی از این مزیتها بوده است. اما از آغاز دور دوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ، هشدارها درباره «پایان امتیاز گزاف آمریکا» به یک طنین پیوسته تبدیل شده است.
پسلرزههای افول دلار
نگرانیها بیپایه نیست. سیاستهای ترامپ – از حمله به فدرال رزرو گرفته تا رویکرد بیتفاوتش نسبت به مقرراتگذاری در حوزه رمزارزها – به صورت نظاممند جایگاه دلار را به عنوان ارز ذخیره تضعیف کرده است. از دست رفتن برتری دلار سلامت بلندمدت اقتصاد آمریکا را به خطر خواهد انداخت. اما تمرکز صرف بر امتیاز رو به افول آمریکا مانند توجه به چند درخت شعلهور نادیده گرفتن آتشی است که سراسر جنگل را میبلعد. از دست رفتن جایگاه دلار به عنوان ارز ذخیره پیامدهایی فراتر از مرزهای آمریکا خواهد داشت و کل اقتصاد جهانی را تکان خواهد داد.
بازارهای مالی تنها به واکنش و تغییر باور سرمایهگذاران نیاز دارند تا تهدید به واقعیت بدل شود. وقتی سرمایهگذاران به اندازه کافی فروش دارایی آسیبپذیر را آغاز کنند، دیگران هم دنبالهرو خواهند شد.
امتیاز گزاف آمریکا نه خراجی برای ابرقدرت بودن، بلکه صرفا محصول جانبی سازوکار ارز ذخیره است. کشورها همانند افراد به ذخیره باارزش مطمئن، واسطه مبادله و واحد محاسبه نیاز دارند. با رشد اقتصادهای خارجی، اشتهای آنها برای داراییهای دلاری – مانند اوراق خزانهداری و اوراق شرکتی – افزایش مییابد. همین تقاضا امکان میدهد ایالات متحده کسریهای پایدار حساب جاری و تجارت داشته باشد.
کسریهای بودجه آمریکا عمدتا از طریق فروش اوراق خزانه تامین میشود؛ داراییهایی که به عنوان پناهگاه امن در سراسر جهان تقاضای بالایی دارند. چون بخش زیادی از این نقدینگی توسط سرمایهگذاران خارجی جذب میشود، فدرال رزرو میتواند اوراق را با دلار تازه خریداری کند بدون اینکه تورم ایجاد شود. همین تقاضای بینالمللی قوی نرخ بهره داخلی را پایین نگه میدارد، چون سرمایهگذاران برای امنیت اوراق دلاری به بازده اندک رضایت میدهند.
بازتنظیم ذخایر ارزی
برای اینکه یک ارز به عنوان دارایی ذخیره جهانی پذیرفته شود، باید امن، باثبات، نقدشونده و گستردهپذیر باشد. این امر بر هفت شرط کلیدی استوار است: ثبات کلان اقتصادی، بازارهای مالی عمیق و نقدشونده، بانک مرکزی مستقل، قابلیت تبدیل و مبادله آزاد، حاکمیت قانون و حمایت از حقوق مالکیت، ایفای نقش بهعنوان کالای عمومی جهانی، و قدرت بزرگ تجاری و مالی بودن.
سیاستهای ترامپ هر یک از این ستونها را تضعیف کرده است: کاهش مالیاتهای عظیم بدون کنترل هزینهها بدهی را افزایش داد؛ فشارهای سیاسی بر فدرال رزرو استقلال آن را تهدید کرد؛ تهدید به محدود کردن دسترسی به سیستمهای مالی جهانی نااطمینانی ایجاد کرد؛ تحریمها و مصادره داراییها اعتماد سیاستی را فرسایش داد. در نتیجه برخی کشورها به سمت یورو، رنمینبی، طلا و سایر داراییها گرایش یافتهاند.
اگر تردیدها نسبت به اعتبار بلندمدت دلار شکل بگیرد، بازتنظیم ذخایر ارزی نه تدریجی بلکه همراه با وحشت مالی خواهد بود.
فروش داراییهای دلاری به سقوط دلار میانجامد، نرخهای خزانهداری را بالا میبرد و بیثباتی را به بازارهای جهانی سرایت میدهد.
بازارهای اوراق قرضه آلمان، سوئیس و ژاپن برای جذب سرمایه عظیم دلاری کافی نیستند. اروپا فاقد اتحادیه مالی و اوراق ایمن در سطح خزانهداری آمریکاست. چین هم به علت کنترل سرمایه، نبود شفافیت و ضعف حقوقی گزینه مطمئنی نیست.
اوراق چندجانبه مانند بانک جهانی یا بانک سرمایهگذاری اروپا میتوانند بخشی از بار را بگیرند، اما راهحل فوری نیستند. رمزارزها و استیبلکوینها به علت نوسان شدید و نبود مقررات سراسری نمیتوانند جایگزین شوند. حتی انباشت طلا یا حقوق برداشت ویژه صندوق بینالمللی پول (SDR) هم محدودیتهای جدی دارد.
ریسک رمزارزها
بازارهای رمزارزی، بهویژه استیبلکوینها، میتوانند بازار خزانهداری آمریکا را تهدید کنند. گسست از دلار یا بحران اعتماد میتواند به فروش گسترده اوراق برای پاسخ به برداشتها منجر شود؛ معادل یک «ورشکستگی بانکی» در مقیاس رمزارزی.
این امر نقدینگی خزانهداری را کاهش میدهد، بازدهها را مختل و به سایر بازارها سرایت میکند. همچنین، رمزارزها میتوانند نقش دلار را در پرداختهای بینالمللی به چالش بکشند، نظارت مالی را تکهتکه کرده و به پولشویی و تامین مالی غیرقانونی دامن بزنند.
با افزایش موانع تجاری و نوسانات ارزی، جریانهای مالی و نظامهای پرداخت به بلوکهای منطقهای تقسیم میشود. این وضعیت رشد جهانی را کند میکند، بهره سرمایه را بالا میبرد و توان نهادهای جهانی برای مدیریت بحرانها را کاهش میدهد.
شکافهای ژئوپلیتیکی احتمال استفاده ابزاری از ابزارهای مالی مانند تحریمها و کنترل سرمایه را افزایش میدهد و حتی زمینه درگیریهای نظامی را بیشتر میکند.
نتیجه این است: افول دلار صرفا پایان یک امتیاز گزاف برای آمریکا نیست، بلکه بحرانی جهانی است. اگر همکاری چندجانبه جای خود را به تجزیه مالی بدهد، دهههای آینده با درگیری اقتصادی و خطر جنگ فراگیر تعریف خواهد شد.