۲۵ شهريور ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۵ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۵:۳۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۹۴۷۰۱
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۳ - ۲۵-۰۶-۱۴۰۴
کد ۱۰۹۴۷۰۱
انتشار: ۱۱:۵۳ - ۲۵-۰۶-۱۴۰۴

نه شرقی، نه غربی؛ استقلال در جهان چندقطبی

نه شرقی، نه غربی؛ استقلال در جهان چندقطبی
بازخوانی شعار «نه شرقی، نه غربی» به معنای انکار یکی و پذیرش دیگری نیست. معنای واقعی آن، بازگشت به رسالت تاریخی ایران است: ایفای نقش پل تمدنی و ژئوپولیتیک، نه در حاشیه شرق و غرب، بلکه در جایگاه مستقل خود.

عصر ایران؛ سعید خاتمی -  شرق و غرب هرکدام منطق خود را دارند؛ اما آنچه آینده ایران را تضمین می‌کند، پر کردن همان خلأ تاریخی قدرت است.

مقدمه

در نقد یادداشت اخیر درباره شعار «نه شرقی، نه غربی»، باید یادآوری کرد که این شعار یکی از پرمعناترین اصول انقلاب بود. اما پرسش امروز این است: آیا ایران توانسته استقلال واقعی را به دست آورد، یا همچنان گرفتار همان ضعف تاریخی است که قرن‌هاست سایه‌اش را بر سر این سرزمین انداخته است؟

ایران تاریخی؛ قربانی ضعف نظامی

ایران قرن‌ها پل بزرگ میان شرق و غرب بود. جاده ابریشم ما را به چین و هند پیوند می‌داد و جایگاه ژئوپولیتیک ایران منبع قدرت نرم و اقتصادی بود. اما از قرن پانزدهم و با هژمونی غرب صنعتی، این موقعیت به میدان تاخت‌وتاز قدرت‌ها تبدیل شد.

هر بار که ایران ضعیف بود، بخشی از سرزمینش جدا شد:

 • ترکمانچای و گلستان در شمال.

 • معاهده پاریس (۱۸۵۷) و از دست رفتن هرات.

 • قرارداد ۱۹۰۷ و تقسیم ایران به مناطق نفوذ روس و انگلیس.

 • امتیاز دارسی و تسلط کامل بریتانیا بر نفت ایران.

 • جدایی بحرین (۱۹۷۱) با فشار لندن.

 • قرارداد گلداسمیت (۱۸۷۲) و از دست رفتن بخش‌هایی از سیستان.

 • و قحطی بزرگ جنگ جهانی اول که میلیون‌ها نفر را به کام مرگ کشاند.

تمام اینها ریشه‌ای مشترک داشتند: ضعف نظامی ایران.

تناقض چهار دهه‌ای؛ استقلال در شعار، وابستگی ساختاری در عمل

شعار «نه شرقی، نه غربی» به‌عنوان یکی از ارکان سیاست خارجی ایران، قرار بود نماد استقلال باشد. اما بررسی ساختارهای عینی کشور نشان می‌دهد که ایران در عمل هیچ‌گاه به سمت شرق حرکت نکرده و بیشتر در مدار غرب باقی مانده است. این وابستگی نه لزوماً از طریق پیمان‌های سیاسی، بلکه در قالب وابستگی‌های نهادی و ساختاری بروز یافته است.

اقتصاد ایران همچنان در چارچوب «نظام مالی دلاری» تعریف می‌شود؛ هر تصمیم کلان اقتصادی، مستقیم یا غیرمستقیم، تحت تأثیر نوسان ارز و قواعد نظام پولی بین‌الملل قرار دارد که در اصل ساخته و مدیریت‌شده توسط غرب است.

در حوزه آموزش و تولید دانش نیز، نظام دانشگاهی ایران بیش از هر چیز به منابع و چارچوب‌های معرفتی غرب متکی مانده و سهم اندیشه‌های بومی یا شرقی در آن بسیار ناچیز است.

 در بخش بهداشت و درمان، الگوهای مدیریتی و حتی سیاست‌های خصوصی‌سازی نیز بر اساس مدل‌های غربی طراحی و پیاده‌سازی شده‌اند. رسانه‌های جریان اصلی داخلی نیز، خواه آگاهانه خواه ناآگاهانه، عمدتاً گفتمان‌هایی را بازتولید می‌کنند که خاستگاه آن‌ها در غرب بوده است.

با این همه، کافی است ایران در یک رزمایش مشترک نظامی با چین حضور یابد یا قراردادی اقتصادی در چارچوب‌هایی چون بریکس یا سازمان همکاری شانگهای امضا کند؛ بلافاصله موجی از انتقادها و پرسش‌ها برمی‌خیزد که: «مگر قرار نبود نه شرقی، نه غربی باشیم؟» این واکنش نشان‌دهنده یک تناقض بنیادی است: وابستگی ساختاری به غرب طبیعی و بدیهی فرض شده، اما کوچک‌ترین تعامل راهبردی با شرق به‌عنوان نقض شعار استقلال قلمداد می‌شود.

در واقع، ریشه مسئله در برداشت تقلیل‌گرایانه از شعار استقلال است. «نه شرقی، نه غربی» به معنای انکار ظرفیت‌های شرقی نبود، بلکه هدف آن نفی وابستگی و سلطه بود. اما آنچه در عمل رخ داده، تداوم الگوهای غربی در ساختار اقتصادی، آموزشی و رسانه‌ای کشور و نادیده گرفتن امکان بهره‌برداری از ظرفیت‌های شرقی بوده است.

فرصت‌های شرق؛ از جاده ابریشم تا مانور نظامی

امروز جهان دیگر دوقطبی نیست. چین به قدرت اقتصادی اول دنیا نزدیک شده و روسیه همچنان قطب نظامی مهم است. شرق، بر خلاف غرب، شرطی به نام «ضعف نظامی» برای همکاری ندارد.

چین ایران را نه‌تنها به طرح «کمربند–یک‌راه» دعوت کرده که بازآفرینی همان جاده ابریشم است، بلکه در مانورهای نظامی مشترک نیز ایران را شریک می‌گیرد. این تفاوت بنیادین است: غرب استقلال نظامی ایران را برنمی‌تابد، شرق آن را به رسمیت می‌شناسد.

برای کشوری مثل ایران، که بارها در ۳۰۰ سال گذشته به دلیل ضعف نظامی خاک و هویت از دست داده، این تفاوت فقط یک جزئیات دیپلماتیک نیست؛ بلکه فرصتی برای پر کردن خلأی است که قرن‌ها هزینه‌اش پرداخت شده است.

جمع‌بندی

مسئله اصلی این نیست که ایران شرقی است یا غربی؛ مسئله این است که بدون استقلال نظامی و اقتصادی، هیچ استقلالی پایدار نمی‌ماند. تجربه تاریخی سه قرن اخیر نشان داده است که هر بار ایران در این دو حوزه ضعیف بوده، خاک و هویت از دست داده و استقلالش بر کاغذ باقی مانده است.

غرب همواره شرط همراهی را در محدود کردن توان دفاعی ایران تعریف کرده است؛ شرطی که با روح استقلال در تضاد بنیادین است. شرق اما، دست‌کم در تجربه امروز، چنین شرطی ندارد و حتی از قدرت گرفتن ایران در عرصه نظامی استقبال می‌کند.

این تفاوت کوچک نیست؛ بلکه شکافی تعیین‌کننده است در نظم جهانی که در حال چندقطبی شدن است.

در چنین شرایطی، بازخوانی شعار «نه شرقی، نه غربی» به معنای انکار یکی و پذیرش دیگری نیست. معنای واقعی آن، بازگشت به رسالت تاریخی ایران است: ایفای نقش پل تمدنی و ژئوپولیتیک، نه در حاشیه شرق و غرب، بلکه در جایگاه مستقل خود.

این رسالت تنها زمانی زنده می‌شود که ایران بتواند خلأ تاریخی خود را ـ همان ضعف نظامی و اقتصادی که بارها هزینه‌اش را پرداخته ـ پر کند. اگر چنین شود، «نه شرقی، نه غربی» دیگر شعاری سیاسی نخواهد بود، بلکه راهبردی تمدنی برای قرن بیست‌ویکم خواهد شد.

اما اگر این فرصت هم از دست برود، تاریخ دوباره با بی‌رحمی قضاوت خواهد کرد: ایرانیان چهار دهه شعار استقلال دادند، اما به دلیل همان ضعف دیرینه، نه شرقی شدند و نه مستقل؛ و تنها فرصتی دیگر را از کف دادند.

ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha