۲۱ شهريور ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۱ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۴:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۹۳۲۷۰
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۰ - ۲۱-۰۶-۱۴۰۴
کد ۱۰۹۳۲۷۰
انتشار: ۱۲:۱۰ - ۲۱-۰۶-۱۴۰۴
به مناسبت 21 شهریور روز ملی سینما

تماشاگر؛ قهرمان خاموش یا قربانی سینمای بی‌برنامه

تماشاگر؛ قهرمان خاموش یا قربانی سینمای بی‌برنامه
تماشاگر در جامعه‌شناسی سینما فقط مصرف‌کننده نیست، بلکه بخش فعالی از زنجیره تولید فرهنگی است. اگر تماشاگر آگاهانه به فیلم‌های جدی‌تر و خلاقانه‌تر روی آورد، تولیدکنندگان نیز به همان سو کشیده می‌شوند.

 عصر ایران ؛ محسن سلیمانی فاخر - ۲۱ شهریور، روز ملی سینما، بیش از آنکه روزی برای جشن و عکس یادگاری باشد، فرصتی است برای بازاندیشی در مسیری که سینمای ایران پیموده و افقی که می‌تواند ترسیم کند. سینما در ایران نه‌تنها هنر هفتم، بلکه آینه‌ای اجتماعی است؛ رسانه‌ای که هم سرگرم می‌کند، هم روایتگر بحران‌ها و امیدهاست و هم زبان مشترک گروه‌های اجتماعی متکثر. اگر بخواهیم این سینما از تکرار مکررات، از سایۀ سنگین سانسور، از بی‌توجهی به خواسته‌های آحاد مردم و از تسلط کمدی‌های بی‌هویت رها شود، باید به مثلثی بازگردیم که اساس حیات هر سینما را تشکیل می‌دهد: دولت، هنرمند و تماشاگر.

 ضلع اول: دولت؛ میان حمایت و مداخله

        جامعه‌شناسی هنر به ما می‌آموزد که هیچ تولید فرهنگی در خلأ شکل نمی‌گیرد؛ همواره ساختار قدرت و نهادهای حاکم در آن نقش دارند. دولت و به‌طور خاص وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نقش اصلی را در سیاست‌گذاری، صدور مجوز و حمایت مالی دارد. اما چگونه این نقش از «مداخله‌گر» به «پشتیبان» تغییر کند؟

 نخست، سیاست‌گذاری باید شفاف و پایدار باشد. تصمیم‌های سلیقه‌ای و ناپایدار، سینما را در وضعیت بلاتکلیفی قرار می‌دهد. وقتی پروژه‌ای به خاطر تغییر ناگهانی مدیر یا خط قرمز تازه متوقف می‌شود، سرمایه‌گذار و هنرمند هر دو سرخورده می‌شوند.

تماشاگر؛ قهرمان خاموش یا قربانی سینمای بی‌برنامه

  دوم، دولت باید وظیفه اصلی خود را در حوزه زیرساخت‌ها تعریف کند. سالن‌سازی در شهرهای کوچک، حمایت از اکران آنلاین و ایجاد نظام عادلانه پخش، اموری است که به رونق عمومی سینما کمک می‌کند. آنچه امروز دیده می‌شود، تمرکز بر کنترل محتوایی است در حالی‌که اقتصاد سینما به حال خود رها شده است. این عدم توازن، نه به ارتقای اخلاق عمومی کمک کرده و نه به توسعه هنر.

 ضلع دوم: هنرمند؛ میان تعهد و خلاقیت

      از منظر جامعه‌شناسی، هنرمند نه فردی منزوی، بلکه عضوی از میدان اجتماعی است که باید میان خواسته‌های مخاطب، اقتضائات بازار و ارزش‌های هنری تعادل برقرار کند. مشکل سال‌های اخیر، گسست میان فیلمسازان و تماشاگران بوده است. بسیاری از فیلم‌ها یا بیش از حد به سمت جشنواره‌های خارجی رفته‌اند و یا صرفاً با نگاهی بازاری و سطحی به تولید آثار کمدی پرداخته‌اند.

 نمونه روشن این وضعیت، رشد فیلم‌های کمدی شتاب‌زده‌ای است که بر شوخی‌های دم‌دستی بنا شده‌اند. این آثار نه روایت جدی از جامعه ارائه می‌دهند و نه ماندگاری فرهنگی دارند، اما بخش بزرگی از ظرفیت اکران را اشغال می‌کنند. در مقابل، فیلمی مثل «قاتل و وحشی» ساخته و توقیف می شود. از پیش مشخص است که میان کیفیت هنری و اقبال عمومی  پیوند مستحکمی وجود دارد. وظیفه هنرمند، بازگشت به این مسیر است: روایت داستان‌های اصیل، تجربه‌گری در فرم و در عین حال احترام به سلیقه عمومی.

 همچنین اخلاق حرفه‌ای حلقه گمشده‌ای است که باید بازسازی شود.  توجه به ابعاد مختلف سینما، مسئولیت‌پذیری، احترام به سلیقه و هویت مخاطب و پرهیز از  نگاه مادی گرایی، می‌تواند اعتماد از دست‌رفته میان مردم و اهالی سینما را بازسازی کند.

 
ضلع سوم: تماشاگر؛ داور و سرمایه اجتماعی

      تماشاگر در جامعه‌شناسی سینما فقط مصرف‌کننده نیست، بلکه بخش فعالی از زنجیره تولید فرهنگی است. انتخاب‌های او مسیر آینده سینما را شکل می‌دهد. اگر مردم از آثار سطحی حمایت کنند، بازار همان مسیر را تقویت می‌کند. اگر تماشاگر آگاهانه به فیلم‌های جدی‌تر و خلاقانه‌تر روی آورد، تولیدکنندگان نیز به همان سو کشیده می‌شوند.

 در سال‌های اخیر نمونه‌های جالبی از این نقش دیده شد. زمانی که مردم به فیلم‌های اجتماعی چون، جدایی نادر از سیمین، فروشنده، ابد و یک روز و .. روی آوردند، موجی از آثار مشابه تولید شد. در مقابل، بی‌اعتنایی مخاطبان به برخی فیلم‌های پرهزینه اما بی‌محتوا، نشان داد که قدرت تماشاگر در تعیین سرنوشت اقتصادی سینما انکارناپذیر است.

 اما برای آنکه تماشاگر بتواند نقش واقعی خود را ایفا کند، باید امکان دسترسی عادلانه به فیلم‌ها داشته باشد. قیمت بالای بلیت در قبال فیلم های بی کیفیت، کمبود سالن در شهرهای کوچک و محدودیت‌های سختگیرانه، همگی مانع حضور گسترده مردم در چرخه سینما شده‌اند.

 چشم‌انداز اجرایی؛ از بحران تا رهایی

 برای رهایی سینمای ایران از دور باطل تکرار، چند گام اجرایی ضروری به نظر می‌رسد:

1. بازتعریف نقش دولت: دولت باید از نگاه سانسورگرانه فاصله بگیرد و نقش خود را به‌عنوان پشتیبان زیرساخت‌ها تعریف کند. سرمایه‌گذاری در سالن‌های جدید، حمایت از فناوری‌های نوین نمایش و ایجاد نظام عادلانه پخش، بیش از کنترل محتوایی به ارتقای اخلاق و فرهنگ عمومی کمک خواهد کرد.

2. احیای صنف و نهادهای حرفه‌ای: صنوف سینمایی باید مستقل‌تر و قدرتمندتر شوند تا هم در برابر فشارهای بیرونی از حقوق اعضا دفاع کنند و هم بر استانداردهای حرفه‌ای نظارت داشته باشند.

3. بازگشت هنرمندان به نوآوری: هنرمندان باید از کلیشه‌های فرسوده فاصله بگیرند و به سراغ روایت‌های تازه بروند. سینمای اجتماعی، سینمای علمی–تخیلی، سینمای کودک، انیمیشن و آثار ژانری دیگر می‌تواند جان تازه‌ای به صنعت سینما بدهد.

4. آموزش و تربیت مخاطب: رسانه‌ها و نظام آموزشی باید به ارتقای سواد بصری و فرهنگی مخاطب کمک کنند. تماشاگر آگاه، انتخاب‌های آگاهانه‌تری خواهد داشت و بازار را به سمت کیفیت هدایت می‌کند.

5. ایجاد پل ارتباطی میان جامعه و سینما: جشنواره‌های مردمی، جلسات نقد عمومی و گفت‌وگوهای مستقیم میان فیلمسازان و مخاطبان می‌تواند اعتماد ازدست‌رفته را بازگرداند.

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha