عصر ایران ؛ محدثه مختاری - سورئالیسم سختترین ژانر برای اجرای زنده است و با این حال تیم خرچنگ* به خوبی از پس انجام این مهم برآمدهاند. در این نمایش موضوعات مهم و متنوعی بررسی میشوند که در سایه استعاره و خیال و رویا باید پیدایشان کرد. در ابتدای امر شاید با خود بگویید که این موضوعات تکراری شدهاند و به تماشای یک داستان تکراری دیگر نشستهایم.
اما خرچنگ در نوع روایت داستان، در فرم تعریف آن غافلگیرت میکند. گاهی برخی حقایق برای عالم هشیاری و بیداری بسیار سنگیناند و باید هنگامه خواب به افشایشان پرداخت.
نمایش «[ع.] (اِ.) ۱- خرچنگ ۲- برج چهارم از بروج دوازدهگانه» به نویسندگی و کارگردانی پویا پیرحسینلو این روزها در سالن چهارسوی تئاتر شهر در حال اجراست و آماده است تا در خواب و بیداری مخاطبان را درگیر کند.
شخصیت اصلی به سبب خاطرات تیره و تار بچگی، در یک برزخ وهم آلودی گیر کرده که مرز بین واقعیت و رویا در هم میشکنند. این فرم از روایت چیز جدیدی نیست، در فیلمهای مختلفی مانند inception, machinist ,Paprika,... این مدل از بازی با مرز خواب و بیداری را تماشا کردیم اما در صحنهی نمایش کمتر نمایشی با این فرم دیده شده است.
شخصیتهایی که با صورتکهای سفید وهمانگیزانه در هم پیچ میخوردند و فضای مالیخولیایی و رویاگونهای خلق کرده بودند؛ حقیقتا ایده بینظیری بود. هرچند که شاید برای برخی تماشاگران یادآور چهرههای انیمیشن شهر اشباح باشد. اما در نهایت با اثری مستقل از آثار الهام گرفتهاش روبروییم که توانسته به لطافت و دقت هرچه تمامتر روی مرزهای سست و وهم آلود خواب و بیداری حرکت کند و مفاهیم مورد نظر خودش را هم منتقل کند.
داستان علیرغم آنکه داستان چندان بدیع و کاملا جدیدی نیست، از نقطه نظرات متفاوتی به سوژه خود پرداخته که شایان توجه است. خاطرات تلخ دختر در خانه پدری. تراژدیای که هم در صحنهی نمایش و متاسفانه هم در صحنه زندگی تکرار میشوند. رازهایی که می خواهند در خانه دفن شوند. دو خواهر که یکی جان خودش را گرفت و دیگری نیز زندهای است که روحش در این دنیا نیست.
داستانی تراژدی، خانوادگی که در نهایت در بستر بزرگتر جامعه، رنگی سیاسی میگیرد. برداشت تماشاگر از معنای نهایی هر استعاره کاملا مختص به خودشان است اما برداشت معنای مد نظر کارگردان چندان دشوار نیست. خرچنگهایی که زامبیوار همه جا را تحت سیطره خود گرفته و بی محابا قربانیهای خود را زمین میزنند. قبرستانها پر شده و وقتی برای کندن گور نیست. آشنا نیست؟ میتوان دربارهشان حرفها زد که مجالی در این متن ندارند.
اما ایرادی که به نمایش وارد است خام ماندن برخی شخصیتها و پرداخت ناکافی به آنهاست؛ تمام تمرکز روی روایت شخصیت اصلی سوار است و دیگر شخصیت ها حتی فرصتی برای عرض اندام ندارند. شخصیتهایی تک بعدی که در خدمت روایت «مرضیه» با بازی «مهتاب ثروتی» هستند.
«فریبا» با بازی «ندا خورشیدی» هیچ کارکردی به جز اعلام صبح بخیر، صبح شده در نمایش نداشت. هرچند تلاش شد تا مثلث عشقیای بین «مرضیه» و «علی» بسازد که به هیچ وجه گیرا و کارآمد نبود. یا شخصیت تک بعدی و دیکتاتورمآب «فخری» عمه خانواده با بازی «مریم آشوری» که برای ساکت کردن مرضیه تلاش می کرد و هیچ هدف و قصه دیگری نداشت.
شخصیتی که بعد از مرضیه کمی بازیگری بهتر و شخصیت پختهتری داشت «علی» با بازی «سجاد تابش» بود. جا دارد که از بازی بازیگران کودک، مهرسا صدرمنصوری و ماهور صادقعلی تقدیر کنیم که به محض حضور در صحنه توجهها را به خود جلب میکردند.
تکنیکهای بصری به کار رفته برای فضاسازی هرچه بهتر نمایش در نوع خود جالب بودند. برای مثال نماهای بصری ویدیویی و نورپردازی جالبی در خدمت روایت داستان بود که به گیرایی داستان اضافه میکرد. گریم و لباس شخصیتها متناسب داستان و کاراکترشان طراحی شده بود و شناخت بهتری از آنها را به مخاطب میداد.
شاید داستان در وهله اول آنچنان داستان تازه و بدیعی نباشد اما «پویا پیرحسینلو» با نویسندگی و کارگردانی خاص خود در نوع روایت داستان، فضاسازی و فرم روایت آن، همه و همه شما را متقاعد میکنند که با یک اثر نسبتا کامل، زیبا و گیرا طرف هستید. هرچند میتوان به طور کلی ایرادهایی به بازی برخی بازیگران، کمی ناهماهنگی در عروسکگردانها و گرههای باز نشده داستان گرفت؛ اما خرچنگ قصهای است که نباید دیدن و شنیدن آن را از دست بدهید. مخصوصا اگر طرفدار داستانهای سورئال، کمی ترسناک و سیاسی و اجتماعی باشید.
---------------------------
*«خرچنگ» روایتی سوررئال از بازگشت زنی ۳۰ ساله به خانهای است که در کودکی از آن رانده شده است.
متن این نمایش جایزه بهترین متن «جایزه سینمایی نیویورک (NYCA)» را برده و برگزیده جشنوارههای بینالمللی آمریکا، ژاپن، یونان، سوئد بوده است.