عباس عبدی، روزنامهنگار و جامعه شناس گفت: «نمیدانم چقدر تحولات آمریکا را دنبال میکنید، اما تحولات آن کشور عمدتاً تحتتأثیر رسانه است. علت اصلیاش هم این است که جهان رسانهای شده»
سومین نشست «برای حیات ایران» با عنوان روایت بیروایتی؛ باز خوانی جنگ از زبان رسانه و آسیبدیدگان سهشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۴ در دانشکده علوم اجتماعی برگزار شد.
عباس عبدی توضیح داد: «اگر در جمع محدود، کسی به دیگری توهین کند، مسئله همانجا حل میشود. اما وقتی جنبه عمومی پیدا کند، رسانه باید بازتاب دهد. همینجاست که دعوای روایت و حقیقت شکل میگیرد. یک واقعه را چند روزنامهنگار میبینند و ممکن است 10 روایت متفاوت عرضه کنند. حقیقت لخت و عریان نداریم؛ واقعیت پیچیده است. با این حال اینطور هم نیست که هیچ حقیقتی وجود نداشته باشد. انتظار از نظام رسانهای معقول این است که روایتها حقیقتپایه باشند، نه متضاد و متناقض با حقیقت. من بارها گفتهام ضعف ایران نداشتن موشک نیست؛ نداشتن رسانه است.»
عبدی افزود: «کسانی که خسارت مستقیم دیدهاند یا تجربه مصیبت را از نزدیک داشتهاند، طبیعی است که انتظار دارند احساسات و برداشتهایشان در رسانه منعکس شود. اما نظام رسانهای ایران حقیقتپایه نیست. یکی از ویژگیهایش این است که اصل بر عدم انتشار خبر است، مگر خلافش ثابت شود. در زندگی عادی اصل بر برائت است. اگر این قاعده معکوس شود و اصل بر اتهام باشد، زندگی فاجعهبار میشود. رسانه هم همینطور است.»
وی ادامه داد: «هر رسانهای که خارج از این ضابطه عمل کند، با مشکلاتی مواجه میشود. مشکل دیگر روایتمحوری است. برخی روایت را مطلقاً رد میکنند. من قبول دارم روایت وجود دارد، اما روایت یا حقیقتپایه است یا دروغپایه. در سیستم رسانهای ایران بهسادگی روایتها بر جعل و دروغ بنا میشوند.»
عبدی جنگ را عاملی برای تشدید این وضعیت دانست: «جنگ اوج بحران است و جایی است که آزادیها بیش از پیش محدود میشود. حتی در کشورهای دموکراتیک هم در شرایط جنگی محدودیتهایی اعمال میکنند، چون فرض بر این است که بقای کشور در میان است.»
او سپس برای توضیح تعارض جز و کل اشاره کرد: «رنج و تجربه فردی میتواند معنای کلی یک ماجرا را تغییر دهد. وقتی قتلی رخ میدهد، همه متاثر میشوند، اما خسارتی که من میبینم ممکن است با دیگری متفاوت باشد. روایت رنج فردی میتواند کل را زیر سؤال ببرد. در جنگ ۱۲ روزه اخیر، جبههای در کار نبود. قربانیان کسانی بودند که انتخاب نکرده بودند در میدان باشند. دختری در بغل مادرش کشته شد؛ این دیگر معنای کلاسیک جنگ نیست. جنگی است که ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد.»
عبدی تفاوت میان خبرنگاری در ایران و غرب را نیز برجسته کرد: «رسانههای ایران حرفهای نیستند. خبرنگار آمریکایی یا اروپایی با گروه فیلمبرداری و مترجم میآید و هزاران دلار هزینه میشود تا گزارش تولید کند. اما ایران اساساً خبرنگار حرفهای در منطقه ندارد؛ جز خبرگزاریهایی که به منابع دولتی متکیاند. فضای مجازی هم بهجای رسانههای واقعی بار روایت را به دوش کشیده است.»
وی گفت: «اگر روزنامهها قوی بودند، شاهد این وضعیت شلخته در فضای مجازی نبودیم. کسانی که در فضای مجازی مینویسند چارهای ندارند، چون در غیاب رسانه واقعی فعالیت میکنند.»
عبدی در پایان بخش نخست سخنان خود افزود: «در جمهوری اسلامی ضعف اجتماعی وجود دارد. مثل خانوادهای که به پزشک اعتقاد ندارد؛ بیمار میشود، درمان نمیکند و ناچار است با رنج زندگی کند. رسانههای مستقل هم در نبود پشتوانه مالی و امنیت کافی نمیتوانند مسئولانه عمل کنند. نتیجه این شده که روزنامهها برای جلب توجه، یا تیتر خلاق میزنند یا بهسادگی تیترهایی با توهین و فحش منتشر میکنند.»
در بخش پایانی نشست، دبیر نشست «برای حیات ایران» از عبدی پرسید: «شما گفتید در ایران رسانه مستقل نداریم. البته در سطح جهانی هم نمونهای به ذهن نمیرسد. CNN در حمایت از دموکراتها به ایران میآید، فاکسنیوز، العربیه یا الحدث هم به منابع مالی و قدرت متصلاند و در واقع برای یک هدف سیاسی تولید محتوا میکنند. آیا نداشتن رسانه داخلی ما ناشی از دعواهای داخلی نیست؟»
عبدی پاسخ داد: «استقلال امری نسبی است. مثلاً فاکسنیوز را ببینید؛ یکی از بزرگترین مشکلاتش همین عدم استقلال است. برخی از روزنامهنگارانش جدا شدهاند و مستقل کار میکنند؛ حتی با اسرائیل مخالفت میکنند و خط مشی خودشان را پیش میبرند. رسانهها خط دارند، بیبیسی هم وابستگیاش روشن است. اما آنقدر مراقبت میکند که پایه روایتش بر حقیقت باشد. روایتش را کنار حقیقت میگذارد، نه بر اساس دروغ. مشکل رسانههایی مثل فاکسنیوز این است که اساس روایتشان جعل است و در نهایت هم وابستگی افراطی به اسرائیل برایشان دردسر شد.»
وی ادامه داد: «همین چند ساعت پیش توضیحی از ترامپ دیدم که بعید میدانم جعلی باشد؛ دقیق و درست بود. مضمونش این بود که لابی اسرائیل دیگر در آمریکا کار نمیکند. مسئله این نیست که غزه را میتوانند بگیرند یا نه، مسئله این است که جاهای دیگری را ممکن است از دست بدهند. اسرائیل در این ماجرا شکست بزرگی خورده. برای نخستینبار مخالفت با اسرائیل در افکار عمومی آمریکا از پنجاه درصد گذشته است؛ رقم سنگینی است. این تغییر نتیجه رسانهها و لابیهای پشت رسانههاست.»
عبدی سپس به مقایسه فضای مجازی اشاره کرد: «در توییتر انگلیسی همهچیز هست؛ مقاله، مصاحبه و تحلیل معتبر. اما در توییتر فارسی باید چند قرص بخوری تا دوام بیاوری! هر فرد مبتذلی میآید و بیحساب فحش میدهد. البته همه اینطور نیستند، هر کس درست بنویسد دنبالکننده خودش را دارد. اما ابتذال غالب است.»
وی تأکید کرد: «وقتی از استقلال رسانه حرف میزنیم، مقصود استقلال مطلق نیست. هیچ رسانهای در جهان کاملاً مستقل نیست. من هم که مینویسم وابستگیهایی دارم و خط قرمزهایی را رعایت میکنم. استقلال نسبی است، نه مطلق.»
عبدی در ادامه به نقش رسانهها در دفاع ملی پرداخت: «سؤال این است که چرا صدای رسانههای ما در این زمینه شنیده نمیشود و چرا نتوانستیم همانند نمونههای خارجی عمل کنیم؟»
او توضیح داد: «به این دلیل که چیزی وجود نداشت. رسانه ما با ماهیت قبلی خودش عمل میکرد. رسانهای که تا حالا علیه ایران موضع میگرفت، چطور در عرض ۲۴ ساعت تغییر میکند؟ رسانه باید اعتماد جلب کند؛ نباید ملق بزند یا ۱۸۰ درجه رویهاش را تغییر دهد. تغییرات اندک، مثلاً ۱۰ یا ۲۰ درجه ، با توجه به شرایط قابل پذیرش است. پیش از بحران ممکن بود هیچ مسئلهای را با آقای الف یا خانم ب مطرح نکنیم، اما هنگام بحران آنها را دعوت میکنیم و وقتی بحران تمام شد، دوباره فیتیله را پایین میکشیم. این همان جایی است که اعتماد معنا پیدا میکند؛ سرمایه اجتماعی همین است. کافی است یک نفر به شما دروغ بگوید، دفعه بعد حتی وقتی راست بگوید، باورش نمیکنید.»
عبدی تأکید کرد: «سیستم رسانهای نیازمند تغییر و تدوین یک خط مشی اساسی است. اگر چنین خطمشی وجود داشت، در ایران فضایی شکل میگرفت که کسی جرات نمیکرد به این شکل حمله کند یا روایتها را بهطور مخدوش عرضه کند.»