۱۱ شهريور ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۱ شهريور ۱۴۰۴ - ۲۲:۴۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۹۰۷۶۹
تاریخ انتشار: ۱۱:۴۴ - ۱۱-۰۶-۱۴۰۴
کد ۱۰۹۰۷۶۹
انتشار: ۱۱:۴۴ - ۱۱-۰۶-۱۴۰۴

شکارگاه؛ سریالی که خودش شکار شد

شکارگاه؛ سریالی که خودش شکار شد
فیلمنامه‌نویس و کارگردان سریال با شتاب‌زدگی و شلختگی، قصه را به پیش می‌رانند؛ بی‌آنکه فرصت بدهند موقعیت‌ها پخته شوند یا شخصیت‌ها عمق پیدا کنند. کاملاً پیداست نیما جاویدی در «شکارگاه» به دنبال دستیابی به اهداف بلندپروازانه‌ای بوده و در عین حال کاملاً مشخص است که موفق به تحقق آن‌ها نشده است.

عصر ایران؛ موحد منتقم- «شکارگاه» اثری است که از همان ابتدا با عنوانش ما را وارد قلمرو استعاره‌ای می‌کند،انسان‌هایی که در موقعیت‌های بحرانی، همچون شکار و شکارچی، در عمارتی نفرین‌شده سرگردان‌اند. جاویدی که پیش‌تر با فیلم‌هایی مثل «سرخپوست» علاقه‌اش به روایت‌های تنگنا و بحران‌های اخلاقی را نشان داده بود،در شکارگاه شخصیت‌ها در برابر انتخاب‌هایی قرار می‌گیرند که نه صرفاً اخلاقی‌اند و نه صرفاً منفعت‌طلبانه، بلکه میانجی وضعیت انسانی در ساختار اجتماعی‌ای هستند که به‌طور پنهان آن‌ها را به سمت خشونت و تباهی سوق می‌دهد؛ جایی که قانون و اخلاق جای خود را به بقا داده‌اند.

 شخصیت‌ها بیش از آن‌که عاملان مختار باشند، محصول مناسبات نابرابر دربار و قدرت‌اند. «شکارگاه» میدان کشاکش ترس، اضطراب و میل است؛ آدم‌ها همدیگر را زیر نظر دارند، به دیگری اعتماد ندارند و هویت‌شان مدام در خطر افشا یا نابودی است.

 «شکارگاه» تازه‌ترین تجربه‌ی نیما جاویدی داستان میرعطاخان سرهنگ، یک افسر قره‌سوران که زندگی‌اش را از راه به دام انداختن راهزنان می‌گذراند، روایت می‌کند. او همراه اعضای خانواده‌ی نظامی‌اش برای انجام مأموریتی مهم وارد یک شکارگاه نفرین‌شده می‌شود؛ جایی که قرار است هم میدان نبرد باشد و هم محل آشکار شدن رازها، خیانت‌ها و کشمکش‌های عاطفی.

 عنوان سریال به شکل استعاری جهان قصه را مشخص می‌کند: جهانی که در آن یا باید شکارچی بود یا شکار، اما این پتانسیل قدرتمند هیچ‌گاه در روایت به کار گرفته نمی‌شود. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های هر سریال خوب عرضه‌ی شخصیت‌هایی است که به درستی و کمال پرداخته شده‌اند. برخی سریال‌ها شخصیت‌پردازی‌شان کامل نیست، اما حداقل شما را جلب می‌کنند و نگران سرنوشت کاراکترها می‌شوید.

«شکارگاه؛ سریالی که خودش شکار شد»

 در تقسیم‌بندی سه‌گانه، آثاری نیز وجود دارند که نه شخصیت‌پردازی درست و حسابی دارند و نه شخصیت‌ها توجه و همدلی تماشاگر را جلب می‌کنند. «شکارگاه» به نوع سوم تعلق دارد؛ شخصیت‌پردازی کامل و تمام‌عیار نیست و دیگر مهم نیست چه بلایی سر کاراکترها می‌آید. بازیگران سریال چندان هویتی متناسب با کاراکترهای خود پیدا نمی‌کنند و بیشتر شبیه همان شخصیت‌های آثار قبلی‌شان به نظر می‌رسند که فقط با لباسی متفاوت وارد این مجموعه شده‌اند.

 پرویز پرستویی در نقش میرعطا و مهدی حسینی در نقش بهادر، و حتی سایر بازیگران، اغلب در حد تیپ باقی می‌مانند و بعد از همدلی اولیه، دیگر تماشاگران را جلب نمی‌کنند. برخی شخصیت‌ها مانند یحیی (با بازی عرفان ابراهیمی) نیز عملاً در میانه‌های داستان کنار گذاشته می‌شوند و سپس دوباره در قسمت پایانی ظاهر می‌شوند تا چند گلوله شلیک کنند و ماجرا برایشان تمام شود.

«شکارگاه؛ سریالی که خودش شکار شد»

فیلمنامه‌نویس و کارگردان سریال با شتاب‌زدگی و شلختگی، قصه را به پیش می‌رانند؛ بی‌آنکه فرصت بدهند موقعیت‌ها پخته شوند یا شخصیت‌ها عمق پیدا کنند. کاملاً پیداست نیما جاویدی در «شکارگاه» به دنبال دستیابی به اهداف بلندپروازانه‌ای بوده و در عین حال کاملاً مشخص است که موفق به تحقق آن‌ها نشده است.

 سریال با آن‌که طراحی صحنه و فیلمبرداری جذابی دارد و در ابتدا می‌تواند مخاطب را همراه کند، اما موتور داستانی ضعیف آن همه‌ی پیشرفت‌های بصری را بی‌اثر می‌کند. از قسمت ششم به بعد، وقتی روشن می‌شود دست نویسنده خالی است، سریال به داخل حفره‌های داستانی سقوط می‌کند و تا پایان نمی‌تواند خود را نجات دهد.

 هرجا که کم آورده‌اند، با شتاب باور نکردنی چند پیچش داستانی و قصه‌های فرعی را وارد می‌کنند؛ گاهی دو یا سه گره داستانی همزمان در یک قسمت مطرح می‌شود و در پایان همان قسمت این گره‌ها و معماها حل می‌شود، که نه تنها حل آن‌ها باورپذیر نیست، بلکه هیچ تأثیری بر پیشرفت قصه ندارد و مخاطب را گیج و سرخورده می‌کند.

 این شتاب‌زدگی و شلختگی باعث شده آنچه باید قصه‌ای پرکشش درباره‌ی عشق، خیانت و ازخودگذشتگی دربار باشد، به کلافی سردرگم و بی‌اثر تبدیل شود. پایان هم که قرار بود تراژیک باشد، به دلیل صحنه‌های اکشن تاریخ‌گذشته بیشتر خنده‌آور است تا تأثیرگذار.

«شکارگاه؛ سریالی که خودش شکار شد»

 شخصیت‌ها داخل عمارت سرگردان‌اند و کاری جز صبحانه و نهار خوردن ندارند تا فیلمساز به آن‌ها نیاز پیدا کند. آن‌ها به جای مهره‌هایی در دست تقدیر، عروسک‌هایی در دست فیلمساز گرفتار شده‌اند و تماشاگر کوچک‌ترین علاقه‌ای به سرنوشت‌شان پیدا نمی‌کند.

 روابط عاشقانه تصنعی و سطحی است؛ مانند باغبان و دختر سرهنگ که ناگهان و بدون هیچ زمینه‌ای عاشق هم می‌شوند. شیوه توسعه داستان و تعامل شخصیت‌ها ایراد اساسی دارد؛ سریال از همان قسمت‌های ابتدایی به مسیر انحرافی می‌افتد و تا پایان همان مسیر را دنبال می‌کند.

عمارت نفرین‌شده که قرار بود شخصیت اصلی قصه باشد و کاراکترها را به سرنوشت‌های متفاوت رهنمود کند، خیلی زود مانند یک خانه قدیمی معمولی و مرمت شده می‌شود و تمهیداتی مثل زوزه‌ی گرگ، دود و صدای خفاش نمی‌تواند هویت نفرین‌شده به آن ببخشد.

 حتی خود سریال هم انگار تحت نفرین عمارت قرار گرفته؛ قسمت‌های ابتدایی جذاب‌اند اما هرچه جلوتر می‌رود، جذابیت از بین می‌رود. پیچش‌ها و توئیست‌های داستانی اغلب کم‌رمق و آشکارند و نمی‌توانند توجه مخاطب را جلب کنند.

 سریال در بخش تاریخی و رازآلود شکست خورده و وجه عاطفی آن کوچک‌ترین نشانی از ظرافت ندارد. در یکی از داستان‌های فرعی به واقعه‌ی تاریخی فروش دختران قوچانی به عنوان مالیات در دوران قحطی پیش از انقلاب مشروطه اشاره می‌شود، اما سریال با قدم‌های شتابان از روی این رویداد مهم عبور می‌کند و فرصت نمایش وجه تاریخی و انسانی را از دست می‌دهد.

«شکارگاه؛ سریالی که خودش شکار شد»

سریال هیچ‌گاه به عمق نمی‌رود، زیرا شخصیت‌ها به‌درستی پرداخت نشده‌اند و در نتیجه درک آن‌ها برای مخاطب دشوار است. نویسنده و کارگردان بیشتر درگیر خلق موقعیت‌ها و حل و فصل آن‌ها هستند و نمادهای استعاری سریال، مانند گنج دختر یا همان گنج سلطنتی که ثروتی افسانه‌ای از دوران قاجار و نماد عزت میهن است، تبدیل به ابزارهایی تصنعی و شعاری شده‌اند.

 میرعطاخان با شجاعت قرار بود از این گنج نه تنها برای حفاظت از ناموس وطن بلکه برای آزادی دختران سرزمینمان استفاده کند، اما این بخش از داستان نیز شکل تصنعی و شعاری به خود می‌گیرد و کارکرد واقعی خود را از دست می‌دهد.

«شکارگاه» یادآور اثری است که فرصت‌های تاریخی، روانشناختی و تعلیقی را از دست داده و به جای جذب مخاطب، او را با ترکیبی از روایت ناقص، شخصیت‌های بی‌جان و پیچش‌های دم‌دستی تنها می‌گذارد. استعاره‌ی شکار و شکارچی که می‌توانست خط اصلی قصه باشد، به حاشیه رانده شده و تنها تصویری که در ذهن مخاطب باقی می‌ماند، سریالی است که خودش هم از عمارت نفرین‌شده خسته شده و تنها می‌خواهد هرچه سریع‌تر به پایان برسد تا از آن عمارت خلاص شود.

«شکارگاه؛ سریالی که خودش شکار شد»

ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha
مریم معصومی با تیپ تنیس و یک پیام انگیزشی (عکس) آزادراه تهران - شمال بسته شد؛ مسدودی ۵ روزه برای تعمیرات معاون اول رئیس‌جمهور: آماده رویارویی با سناریوهای غیرعقلانی دشمن هستیم لحظه شماری برای پخش اسپین آف «آفیس» به سر آمد بیانیه خانواده امام موسی صدر در پی مستند BBC؛ تصویر پخش‌شده متعلق به ایشان نیست چمن ورزشگاه یادگار امام تا ۱۵ مهر آماده می‌شود؛ وعده جدید به هواداران تراکتور ترامپ: شیکاگو خطرناک‌ترین شهر جهان است تصمیم جنجالی ترامپ؛ مقر فرماندهی فضایی آمریکا منتقل می‌شود حضور صدف اسپهبدی در پانزدهمین جشن بزرگ منتقدان سینمای ایران (عکس) رشد سهم بازار همراه اول در فصل نخست ۱۴۰۴ کمیسیون اروپا: تنها راه‌حل پرونده هسته‌ای ایران، دیپلماسی است متهم به سوءقصد علیه ترامپ شخصا از خود دفاع می‌کند نتایج نهایی آزمون دکتری ۱۴۰۴ اعلام شد پزشکیان در دیدار با نخبگان ایرانی مقیم چین: دعوا و اختلاف، نشأت‌گرفته از نادانی است طارمی در یک قدمی سردار آزمون؛ رقابت جذاب دو ستاره برای دومین گلزن برتر تاریخ تیم ملی