بیش از یک قرن پیش، در نوامبر ۱۹۱۰، گروهی از بانفوذترین مردان آمریکا سوار بر واگنی خصوصی و ناشناس، از نیوجرسی به سفری مرموز رفتند. مقصد، جزیرهای خلوت در سواحل جورجیا بود؛ جزیره جِکیل. به ظاهر برای شکار مرغابی گرد هم آمدند، اما در حقیقت مأموریتشان طراحی نقشهای بود که آینده اقتصاد جهان را دگرگون کرد: ایجاد نظامی تازه برای کنترل پول و بانکداری در آمریکا. این نشست مخفی، با پردههای کشیده و هویتی پنهان برگزار شد.
شرکتکنندگانش صاحبان بانفوذترین بانکها و سیاستمداران نزدیک به قدرت بودند؛ افرادی که مجموع ثروتشان یکچهارم کل داراییهای جهان برآورد میشد. حاصل کار آن سفر، طرحی بود که سه سال بعد به شکل «قانون فدرال رزرو» تصویب شد و بانکی را بنا گذاشت که از همان آغاز، ترکیبی عجیب از قدرت دولتی و منافع خصوصی بود.
فدرال رزرو از دل نگرانیها درباره بحرانهای بانکی و نوسانات مالی متولد شد؛ نهادی که قرار بود شفافیت و ثبات را به اقتصاد آمریکا بیاورد. اما ابهامها و تناقضها از همان ابتدا با آن همراه بود. نه کاملاً دولتی است و نه کاملاً خصوصی؛ نه کاملاً پاسخگو به شهروندان و نه فارغ از نفوذ والاستریت.
امروز، فدرال رزرو نهفقط بر زندگی روزمره آمریکاییها، بلکه بر اقتصاد جهانی سایه انداخته است. تصمیماتش ارزش دلار، قیمت طلا، نرخ وام و حتی آینده بازارهای مالی در کشورهای دوردست را تعیین میکند. با این حال، پرسشی که از جزیره جِکیل تا امروز همچنان تکرار میشود این است: نهادی که در خفا و بهدست حلقهای محدود از نخبگان مالی طراحی شد، واقعاً حافظ منافع عمومی است یا ابزاری در دست همان حلقه محدود باقی مانده است.
منبع: زومیت