تصور کنید قرار باشد نه یک رودخانه، که کل یک دریا را سد بزنید تا پهنهی آبی که هزاران سال تمدنها را به هم پیوند میدهد، ناگهان پشت دیواری عظیم گرفتار شود. ایدهی گروهی از محققین و مهندسان ارشد دانشگاهی این بود که در دهانه جنوبی دریای سرخ، جایی که از دیرباز «بابالمندب» یا همان «دروازه اشکها» نامیده میشود، سدی غولآسا ساخته شود.
به گزارش زومیت، این سد مسیر ورود آب اقیانوس هند را میبست و دریا را به زندانی بیراهفرار تبدیل میکرد. زیر آفتاب داغ و بیامان منطقه، آب دریا آرامآرام بخار میشد، سطح آن پیوسته پایین میرفت و اختلافی حیرتانگیز در ارتفاع میان دریای خشکیده و اقیانوس آزاد به وجود میآمد. در نهایت، با باز شدن دریچههای سد، تودهای عظیم از آب با قدرتی مهارنشدنی به درون توربینها میریخت و برقی تولید میکرد که میتوانست برای قرنها بخش بزرگی از خاورمیانه و آفریقا را روشن نگه دارد.
این تصویر بهقدری دورازذهن بهنظر میرسد که باور نمیکنیم زمانی تحت یک طرح مهندسی واقعی معرفی شده باشد. اما سال ۲۰۰۷ واقعاً چنین سناریویی روی میز پژوهشگران اروپایی قرار گرفت: پروژه سد دریای سرخ. آنها وعده داده بودند که چنین طرحی میتواند ۵۰ گیگاوات برق پاک فراهم کند، یعنی ظرفیتی چندین برابر بزرگترین نیروگاههای هستهای جهان. اما در همان حال، سایه فجایع زیستمحیطی، ژئوپلیتیکی و اقتصادی در ابعادی جهانی بر سر این منطقه سنگینی میکرد.
ماجرای این پروژه نشان میدهد که جسورانهترین رؤیاهای مهندسی بشر همیشه با محدودیتهای فناوری متوقف نمیشوند؛ گاهی دیوار سخت طبیعت، سیاست و اقتصاد است که جلویشان را میگیرد. هرچند این ایده هیچگاه از سوی هیچ دولتی بهعنوان پروژهای جدی بررسی نشد، اما میراثی ماندگار به جا گذاشت: یک «آزمایش فکری» تکاندهنده و هشداری روشن درباره مرز دخالت انسان در سامانههای طبیعی زمین.
پایه نظری طرح سد دریای سرخ بر ابداعی تازه استوار بود، مفهومی که با نام «تولید برق هلیوهیدرولکتریک» (Heliohydroelectric) شناخته میشد. برخلاف نیروگاههای برقآبی متداول که نیروی خود را از جریان رودخانهها میگیرند، در این مدل، خورشید به موتور محرک اصلی بدل میشود تفاوت آن با نیروگاههای برقآبی متعارف هم به سازوکارش برمیگشت:
درحالیکه سدهای معمولی انرژی خود را از جریان رودخانهها میگیرند، در این مدل خورشید به موتور اصلی تبدیل میشد.
دریای سرخ به دلیل شکل محصور و اقلیم گرم و خشک اطرافش، یکی از بالاترین نرخهای تبخیر در جهان را دارد؛ به طور متوسط حدود ۲٫۱ متر در سال. با مسدودکردن ورودی آب، تابش خورشید به شکلی طبیعی سطح آب را کاهش میدهد و یک «هد هیدرولیکی» یا اختلاف ارتفاع عظیم میان دریای در حال خشکشدن و اقیانوس آزاد ایجاد میکند. این همان «نیروی ذخیره»ای بود که قرار بود به برق تبدیل شود.
این پیشنهاد برای نخستینبار بهصورت رسمی در سال ۲۰۰۷ در مقالهای آکادمیک با عنوان «برق از بستن دریای سرخ: هزینهها و مزایای اقتصادی و اکولوژیکی پس از جداسازی دریای سرخ» منتشر شد.
نویسندگان مقاله، رولوف درک شویلینگ، ویورل بادسکو، ریچارد بی. کاتکارت، جهان سعود و یاپ سی. هانککمپ، تنگه بابالمندب را برای اجرای طرح پیشنهاد میدادند. این تنگه در باریکترین نقطه تنها ۲۹ کیلومتر عرض دارد و دروازه جنوبی دریای سرخ به اقیانوس هند به شمار میرود.
سد دریای سرخ قرار بود ۵۰ گیگاوات برق پاک فراهم کند، یعنی ظرفیتی چندین برابر بزرگترین نیروگاههای هستهای جهان
سازهی پیشنهاد شده، دیواری حدود ۱۰۰ کیلومتر طول و بیش از ۱۵۰ متر ارتفاع بود که میتوانست به توان تولیدی حیرتانگیز ۵۰,۷۱۶ مگاوات (حدود ۵۰ گیگاوات) برق دست یابد؛ البته طی فرایندی بسیار طولانی (نزدیک به ۳۰۰ سال) و با پایین آوردن سطح آب دریا تا ۶۱۱ متر. برای مقایسه کافی است بدانیم که بزرگترین نیروگاه هستهای ایالات متحده تنها حدود ۳٫۲ گیگاوات ظرفیت دارد.
اما نویسندگان طرح از ابتدا نیتی فراتر از ارائه یک نقشه اجرایی داشتند. آنها صادقانه اعلام کردند که هدفشان به چالش کشیدن «دوراهیهای اخلاقی و زیستمحیطی» و برخی از «پیامدهای سیاسی مهندسی کلان» است.
از دیدگاه آنان، ساخت سد دریای سرخ نه انتخابی میان «ریسک در برابر عدم ریسک»، بلکه انتخابی بود میان «ریسک تخریب اکولوژیکی دریای سرخ در برابر ریسک تغییرات اقلیمی کنترلنشده» بود. مهمترین پرسشی که پیش روی مخاطبان قرار میگرفت این بود که آیا برای تأمین «رفاه نسلهای آینده» از طریق انرژی پاک، حق داریم یک اکوسیستم کامل را قربانی کنیم؟
ایده سد دریای سرخ را میتوان در امتداد مجموعهای طرحهایی دانست که طی قرن بیستم بارها مهندسان و معماران بزرگ را وسوسه کرده بود: دگرگونکردن چهره زمین با پروژههای مهندسی غولآسا.
نمونه بارز این طرز فکر، طرح «آتلانتروپا» بود که در دهه ۱۹۲۰ توسط معمار آلمانی، هرمان سورگل، مطرح شد. او رؤیای ساخت سدی عظیم در تنگه جبلالطارق را در سر میپروراند؛ سازهای که سطح دریای مدیترانه را تا ۲۰۰ متر پایین میآورد.
پیامد این کار از دید سورگل، نه فقط تولید انرژی برقآبی عظیم، بلکه خلق میلیونها کیلومترمربع زمین تازه برای کشاورزی و سکونت بود. او مدیترانهای جدید را تصور میکرد که اروپا و آفریقا را به یکدیگر متصل کند و زیرساختی تازه برای یک قاره متحد بسازد.
هرمان سورگل نیز در دهه ۱۹۲۰ طرح احداث سدی عظیم در تنگه جبلالطارق را ارائه داده بود
آتلانتروپا عمیقاً با ایدئولوژیهای سیاسی زمان خود، از جمله پاناروپاییسم و استعمار نو، گره خورده بود و قرار بود صلح را از طریق یک پروژه فناورانه مشترک تضمین کند.
با کمی بررسی به شباهتهای میان آتلانتروپا و سد دریای سرخ پی میبریم:
هر دو مبتنی بر بستن یک تنگه کلیدی، بهرهگیری از تبخیر طبیعی و تغییر رادیکال جغرافیا برای منافع بشر بودند و درعینحال از خوشبینی افراطی به فناوری سرچشمه میگرفتند؛ باوری که طبیعت را نه بهعنوان یک سامانه پیچیده و شکننده، بلکه همچون ماشینی قابل بازطراحی برای نیازهای انسان میدید.
پروژه دیگری به نام «فرورفتگی قطاره» (Qattara Depression) در مصر هم همین مسیر را دنبال میکرد، اما در مقیاسی کوچکتر. این طرح شامل انحراف آب دریای مدیترانه به درون یک فرورفتگی بزرگ در صحرا بود تا حوضچهای مصنوعی پدید آید و از اختلاف سطح ایجادشده، برق «هلیوهیدرولکتریک» تولید شود.
بهاینترتیب، پروژه سد دریای سرخ را میتوان دنبالهای مدرن از این سنت دانست؛ رؤیاهایی که همواره مرز باریک میان نوآوریهای ساختارشکن و فاجعه زیستمحیطی را طی کردهاند.
نام پروژه |
وضعیت |
مکان |
هدف اصلی |
هزینه تخمینی (با تعدیل تورم) |
توان خروجی (گیگاوات) |
پیامد اصلی زیستمحیطی/اجتماعی |
---|---|---|---|---|---|---|
سد دریای سرخ |
اجرا نشده |
تنگه بابالمندب |
تولید برق هلیوهیدرولکتریک |
بیش از ۲۲۰ میلیارد دلار (۲۰۰۷) |
~۵۰ |
نابودی کامل اکوسیستم دریای سرخ |
سد سهدره |
ساختهشده |
چین |
تولید برقآبی، کنترل سیل |
حدود ۳۰ میلیارد دلار |
۲۲٫۵ |
جابجایی بیش از ۱٫۳ میلیون نفر، تغییرات اکولوژیکی |
آتلانتروپا |
مفهومی |
تنگه جبلالطارق |
تولید برق، ایجاد زمین جدید |
نامشخص (بسیار بالا) |
~۵۰ |
خشک کردن بخش بزرگی از دریای مدیترانه |
پروژه فرورفتگی قطاره |
مفهومی |
مصر |
تولید برق هلیوهیدرولکتریک |
۳۶۰ میلیون دلار تا ۳ میلیارد دلار |
بین ۰٫۶ تا ۵٫۸ (بسته به طراحی و فاز) |
ایجاد دریاچه مصنوعی در صحرا، تغییرات اقلیمی محلی |
سد بزرگ رنسانس |
ساختهشده |
اتیوپی |
تولید برقآبی |
بین ۴ تا ۵ میلیارد دلار |
بین ۵٫۱۵ تا ۶٫۴۵ |
تنشهای شدید سیاسی بر سر حقآبه رود نیل |
جدول تحلیل مقایسهای پروژههای مهندسی کلان
باوجود تمام جذابیتهای نظری، طرح سد دریای سرخ با سه مانع محکم و غیرقابلعبور روبرو بود که هر یک بهتنهایی برای بایگانی کردنش کفایت میکرد: فاجعه اکولوژیکی، خودکشی ژئوپلیتیکی و پوچی اقتصادی.
مقایسه این پروژه با سدهای بزرگ واقعی، ابعاد فاجعهآمیز آن را روشنتر میکند. سد سهدره در چین، با تولید ۲۲٫۵ گیگاوات برق، به جابهجایی بیش از ۱٫۳ میلیون نفر و تغییرات اکولوژیکی گسترده منجر شد. سد بزرگ رنسانس در اتیوپی، با ظرفیت تولیدی بسیار کمتر (حدود ۶ گیگاوات)، تنشهای سیاسی شدیدی بر سر حقآبه رود نیل پدید آورد. سد دریای سرخ تمام این پیامدهای منفی را در مقیاسی غیرقابلتصور تکرار میکرد.
نخستین و قطعیترین پیامد اجرای این طرح، نابودی کامل و غیرقابلبازگشت حیات دریای سرخ بود. با مسدودشدن ورودی آب از اقیانوس هند، تبخیر مداوم به افزایش شدید و سریع شوری آب میانجامید و دریا را به یک دوغاب سمی بدل میکرد که برای اکثریت قاطع موجودات دریایی کشنده بود.
مهمترین قربانیان، صخرههای مرجانی کمنظیر دریای سرخ بودند؛ ذخیرهای ارزشمند از تنوع زیستی که به مقاومترین مرجانها در برابر گرمایش جهانی شهرت دارند. این اکوسیستمها به طور کامل نابود میشدند. کاهش سالانه سطح آب نیز زنجیرهای مرگبار به راه میانداخت:
خشکشدن تالابها، مرگ جنگلهای حرا و ازبینرفتن صخرههای مرجانی. نابودی این زیستگاهها به معنای ازدسترفتن پناهگاه هزاران گونه ماهی، سختپوست و پرنده بود. در همین حال تمام بنادر مهم منطقه، از جده در عربستان تا عقبه در اردن، کارکرد خود را از دست میدادند و کیلومترها از خط ساحلی جدید عقب میماندند.
نخستین و قطعیترین پیامد اجرای این طرح، نابودی کامل و غیرقابلبازگشت حیات دریای سرخ بود
طنز تلخ ماجرا اینجا بود که این پروژه، ادعای مبارزه با تغییرات اقلیمی را داشت و طبق محاسبهی حامیان طرح، سالانه از انتشار سالانه ۶۰۰ میلیون تن دیاکسیدکربن جلوگیری میکرد. اما از زاویهای دیگر یکی از خطرناکترین پیامدهای گرمایش جهانی را سرعت میبخشید:
جلوگیری از ورود آب به حوضه دریای سرخ، حجم عظیمی از آب را در اقیانوسهای جهان جابهجا میکرد و طبق برآوردها سطح آب دریاهای جهان را پس از ۳۱۰ سال تا ۳۰ سانتیمتر افزایش میداد. منتقدان این طرح را با خشکشدن دریای آرال توسط اتحاد جماهیر شوروی مقایسه کردند؛ فاجعهای که در آن نمایانشدن بستر نمکی دریا به طوفانهای گردوغبار سمی منجر شد و زمینهای کشاورزی وسیعی را نابود کرد.
اگر فاجعه زیستمحیطی بهتنهایی برای رد این طرح کافی نبود، واقعیتهای ژئوپلیتیکی آن را به یک امر مطلقاً محال تبدیل میکرد. تنگه بابالمندب گلوگاهی استراتژیک و یکی از حیاتیترین مسیرهای کشتیرانی در جهان است؛ نقطهای که دریای مدیترانه را از طریق کانال سوئز به اقیانوس هند وصل میکند و بهعنوان مسیر اصلی تجارت آسیا و اروپا شناخته میشود.
برای درک اهمیت تنگه باید نگاهی به آمارها بیندازیم: حدود ۱۲ تا ۱۵ درصد کل تجارت جهانی، به ارزشی بیش از یک تریلیون دلار در سال، از این مسیر میگذرد. این حجم حدود ۹ درصد از کل نفت حملشده از طریق دریا (نزدیک به ۸٫۶ میلیون بشکه در روز در سال ۲۰۲۳) و ۸ درصد از گاز طبیعی مایع (LNG) جهان را شامل میشود.
حدود ۱۲ تا ۱۵ درصد کل تجارت جهانی، به ارزشی بیش از یک تریلیون دلار در سال، از این مسیر میگذرد
مهمتر اینکه حدود ۳۰ درصد از کل ترافیک کانتینری جهان وابسته به این گذرگاه است؛ یعنی شاهرگ حیاتی زنجیره تأمین کالاهای مصرفی.
تجربه اخیر نشان داد که حتی اختلالی کوتاهمدت چه پیامدهایی دارد: حملات حوثیها به کشتیها در همین آبراه به عملیات بینالمللی «نگهبان رفاه» منجر شد و هزینههای هنگفتی به تجارت جهانی تحمیل کرد. حال تصور کنید این مسیر نه موقت، که برای همیشه بسته شود.
حدود ۳۰ درصد از کل ترافیک کانتینری جهان وابسته به این گذرگاه است
دریای سرخ، عرصه رقابت شدید قدرتهای منطقهای و حتی قدرتهای جهانی (ایالات متحده، چین) بهشمارمیرود و واگذاری کنترل چنین نقطه استراتژیکی به یک نهاد فراملی برای مدیریت سد، به خیالپردازیهای سیاسی شباهت دارد. هیچ کشوری، بهویژه مصر که تمام موجودیت اقتصادی و ژئوپلیتیکیاش به کانال سوئز گرهخورده است، هرگز چنین اجازهای را صادر نمیکرد.
سومین سد بزرگ در برابر این ایده، منطق اقتصاد بود. برآورد نویسندگان مقاله در سال ۲۰۰۷ هزینه ساخت این سد را ۲۲۰ میلیارد دلار اعلام میکرد. با احتساب تورم و پیچیدگیهای پیشبینیناپذیر چنین پروژهای، هزینه امروز آن بهراحتی از نیم تریلیون دلار فراتر میرفت. خود طراحان هم پذیرفته بودند که این رقم «فراتر از ملاحظات اقتصادی عادی» است.
اما این رقم تنها بخش کوچکی از هزینههای طرح را نشان میداد و خسارت اقتصادی ناشی از مسدودکردن تجارت جهانی را شامل نمیشد. بحران اخیر در دریای سرخ نشان داد که تغییر مسیر کشتیها از دماغه امیدنیک، سفرهای آسیا–اروپا را ۱۰ تا ۱۵ روز طولانیتر و ۶۴۰۰ کیلومتر دورتر میکند. این اختلالات باعث جهش چشمگیر هزینههای حملونقل شد که در برخی خطوط تا پنج برابر افزایش یافت.
چنین شوکی مستقیماً به تورم جهانی دامن میزند؛ تا جایی که طبق برآورد مؤسسه J.P. Morgan تنها همین بحران میتواند ۰٫۷ درصد به تورم کالاهای اساسی اضافه کند. سد دریای سرخ، این شوک موقت را به یک وضعیت دائمی و فاجعهبار تبدیل میکرد و زنجیره تأمین جهانی را برای همیشه فلج میساخت.
وقتی مقالهی سد دریای سرخ در سال ۲۰۰۷ منتشر شد، واکنش جامعه علمی و زیستمحیطی تقریباً فوری و یکدست بود: مخالفت شدید. بسیاری آن را نه یک ایده جسورانه، بلکه نمونهای آشکار از «غرور مهندسی» دیدند.
پیتر بوشارد، مدیر سیاستگذاری سازمان «رودخانههای بینالمللی»، طرح را «مضحک» خواند. دیگران آن را «غیرمسئولانه» و حتی اقدامی در حد «خدا بازیکردن» توصیف کردند. اندی هیوز از کمیسیون بینالمللی سدهای اظهار داشت که جهان باید تمام منابع انرژی دیگر خود را به پایان برساند تا به سراغ چنین پروژه ویرانگری برود. رسانهها هم بیوقفه روی پیامدهای فاجعهبار احتمالی تمرکز کردند.
اما بهمنظور اجتناب از هرگونه سردرگمی، باید میان طرح مفهومی «سد دریای سرخ» و پروژهی اجرایی متفاوت دیگری به نام «کانال انتقال آب بحرین» (Red Sea-Dead Sea Water Conveyance) تمایز قائل شد.
سد دریای سرخ: ایدهای مفهومی برای بستن تنگه بابالمندب در جنوب دریای سرخ و تولید برق بود. این طرح هرگز از مرز کاغذ فراتر نرفت و صرفاً بهعنوان یک آزمایش فکری مطرح شد.
کانال انتقال آب بحرین: پروژهای مصوب و بسیار کوچکتر که هرچند بارها بهتعویقافتاده، ولی باهدف انتقال آب از خلیج عقبه در شمال دریای سرخ به دریای مرده (بحرالمیت) و تولید آب شیرین برای چندین کشور دنبال میشود.
جامعه علمی و و زیستمحیطی، پروژه سد دریای سرخ را «غرور مهندسی» خطاب کرد
از نظر مقیاس، هدف و موقعیت جغرافیایی، این دو پروژه هیچ شباهتی به یکدیگر ندارند. سد دریای سرخ در پی مسدودکردن یک گذرگاه جهانی و بازطراحی کل جغرافیای منطقه بود؛ درحالیکه کانال انتقال آب بحرین بیشتر یک طرح منطقهای است.
بااینوجود، حتی همین پروژه کوچکتر نیز با مخالفتهای زیستمحیطی جدی مواجه شد. گروه «دوستان زمین خاورمیانه» هشدار دادهاند که ترکیب آب دریای سرخ با دریای مرده میتواند اکوسیستم منحصربهفرد آن را مختل کند.
این وجوه تمایز یهنوعی نکتهای کلیدی را به ما یادآوری میکند: ایده سد دریای سرخ هرگز در رده یک پروژه اجرایی قرار نگرفت، اما همان اندازه توانست تخیل عمومی را برانگیزد و به بحثهای جهانی دامن بزند.
سد دریای سرخ در دههی اول قرن ۲۱ ساخته نشد و امیدی نیست در آینده نیز اجرایی شود. دلیل این امر نیز روشن است: سیاست و اقتصاد بهقدری قاطعانه در برابر این ایده ایستادهاند که حتی بحثهای زیستمحیطی، باوجود اهمیت حیاتیشان، به حاشیه رانده میشوند.
هیچ دولت یا ائتلافی در جهان حاضر نیست به بهای خودکشی اقتصادی و سیاسی فوری، پروژهای را بپذیرد که مزایای احتمالیاش شاید صدها سال بعد آشکار شود.
اما سد دریای سرخ بیش از هر چیز یک «آزمایش استرس» برای تخیل مهندسی بشر بود؛ نمونهای که نشان داد مرز میان نوآوری ِناجی و دخالت فاجعهبار در سامانههای طبیعی زمین تا چه اندازه باریک است.
پروژهای چنین بزرگ و چنین آسیبزا، ما را به تأمل وامیدارد که بزرگترین چالشمان در آینده چیست؛ آنچه میتوانیم بسازیم یا آنچه باید بسازیم؟ سد دریای سرخ سد نمیشود، نه بهخاطر محدودیت فناوری، بلکه به دلیل درک عمیقتر انسان از پیامدهای غیرقابلقبول آن. اینجا جایی است که خرد بر جاهطلبی پیروز میشود.