نویسنده:
متیو چَنس (Matthew Chance)، خبرنگار ارشد بخش بینالملل در سیانان
منبع:
سیانان (CNN)
تاریخ انتشار:
۱۴ آگوست ۲۰۲۵
عصر ایران؛ لیلا احمدی (ترجمه و تحلیل) - نشست ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ در آلاسکا، بار دیگر نگاه جهانیان را متوجه تحولات اوکراین و مناسبات پرتنش مسکو و واشنگتن ساخت. این دیدار که از سوی مقامهای روسی فرصتی برای گفتوگویی گسترده معرفی شد، حوزههایی چون اقتصاد، انرژی، فناوری و جنگ اوکراین را در بر گرفت. در میانه این مباحث، اختلاف آشکار بر سر سرنوشت دونباس و راههای پایاندادن به جنگ، محور اصلی مذاکرات شد و بهسرعت به کانون توجه رسانهها و تحلیلگران بینالمللی بدل گشت. مقاله سیانان (که یک روز پیش از برگزاری نشست، منتشر شده است)
کمتر کسی گمان میکرد آلاسکا، دورافتادهترین و بزرگترین ایالت آمریکا، روزی میزبان مهمترین دیدارهای روسای جمهوری ایالات متحده و روسیه باشد، اما حالا دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین در همین نقطه قرار است رو در رو بنشینند؛ دیداری که برخی آن را سرنوشتسازترین ملاقاتِ دوران سیاسی هر دو رهبر میدانند.
از نگاه مسکو، نفس برگزاری چنین نشستی، پیروزی بزرگ قلمداد میشود. رسانههای نزدیک به کرملین با شور و شعف از آن، بهعنوان بازگشت روسیه به صدر دیپلماسی جهانی یاد میکنند و بر این باورند که پوتین با حضور در آلاسکا، بار دیگر در مرکز توجه قرار گرفته است. الکساندر کوتس، وبلاگنویس نظامی حامی کرملین، نوشته است: «دیگر سخنی از انزوای بینالمللی یا شکست راهبردی ما نیست؛ این نشست میتواند تاریخی باشد.» چنین دیداری در سطح ریاستجمهوری، به پوتین فرصت میدهد بیاعتنا به منتقدان و کشورهایی که خواستار طرد یا حتی بازداشت او به اتهام جنایات جنگی در اوکراین هستند، خود را بهعنوان بازیگری اجتنابناپذیر به جهان تحمیل کند.
برگزاری اجلاس در آلاسکا، برای ملیگرایان روس، بار نمادین ویژهای دارد. این سرزمین روزگاری بخشی از امپراتوری روسیه بود که در سال ۱۸۶۷ با مبلغ ناچیز ۷.۲ میلیون دلار به آمریکا فروخته شد؛ معاملهای که هنوز بخشی از افکار عمومی روسیه، آن را خیانتی تاریخی میداند. در همین فضا، یکی از مجریان تلویزیون دولتی، آلاسکا را «سرزمین ما» خطاب کرد و این موضع، در کنار ویدئوهای دستبهدستشده از اشتباه لفظی ترامپ – که در کنفرانسی گفت برای دیدار با پوتین به «روسیه» میرود – خوراکی تازه برای تقویت جایگاه نمادین پوتین در داخل فراهم ساخت. کاربران روسی با کنایه نوشتند: «رئیسجمهور آمریکا بالاخره اعتراف کرد این سرزمین مال ماست.»
با این همه، آنچه جهان را چشمانتظار این نشست کرده، نه نمادپردازیها، که سرنوشت جنگ اوکراین است. کاخ سفید اعلام کرده ترامپ قصد دارد تمرکز اصلی خود را بر توقف این جنگ بگذارد و سایر موضوعات مورد علاقه مسکو را به مراحل بعدی مذاکرات موکول کند. ترامپ پس از تماس با زلنسکی و شماری از رهبران اروپایی هشدار داد اگر پوتین با پایان جنگ موافقت نکند، «عواقب بسیار شدیدی» در انتظار او خواهد بود.
با این حال، هنوز نشانهای جدی از تمایل کرملین به سازش دیده نمیشود؛ چراکه مسکو خود را در میدان فرسایشی اوکراین در موقعیتی برتر میبیند. ماه گذشته، پوتین در گفتوگویی تلفنی با ترامپ بار دیگر تأکید کرد که روسیه برای «رفع ریشههای اصلی مناقشه» تلاش خواهد کرد؛ ریشههایی که از نگاه کرملین همواره شامل موجودیت اوکراین بهعنوان دولت مستقل و گسترش ناتو به شرق از پایان جنگ سرد تاکنون بوده است. همین موضع را سخنگوی وزارت خارجه روسیه نیز تکرار کرد و گفت در سیاست مسکو نسبت به اوکراین هیچ تغییری رخ نداده است.
با وجود این سرسختی، گزارشها نشان میدهد پیش از برگزاری سریع نشست آلاسکا، پیشنهادی از سوی روسیه به استیو ویتکاف، فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا، ارائه شده بود. در این پیشنهاد، مسکو خواستار واگذاری بخشی از منطقه دونباس در شرق اوکراین در برابر برقراری آتشبس بود؛ طرحی که اوکراینیها بیدرنگ و قاطعانه رد کردند. زلنسکی نیز، که به نشست آلاسکا دعوت نشده، اعلام کرد هرگز اجازه تسلیم کشورش را ندارد و افزود: «اگر امروز از دونباس عقبنشینی کنیم، استحکامات و بلندیهای مهمی را از دست خواهیم داد و عملاً پل حمله بعدی روسیه را خواهیم ساخت.»
با وجود مخالفت سرسختانه اوکراین و شرکای اروپایی، ترامپ آشکارا به ایده «زمین در برابر صلح» علاقه نشان داده و قصد دارد همین طرح را در آلاسکا با پوتین در میان بگذارد. این اختلاف آشکار، فرصت مناسبی به کرملین میدهد تا کییف و اروپاییها را بهعنوان مانع اصلی صلح معرفی کند و در عین حال بر تردیدهای ترامپ درباره ادامه حمایت از اوکراین بیفزاید. پوتین میداند که ترامپ پیشتر نیز از زلنسکی خسته شده بود و ممکن است دوباره چنین احساسی پیدا کند.
اگر واشنگتن کمکهای نظامی و اطلاعاتیاش را قطع کند، حتی با وجود حمایت بیشتر اروپا، ادامه جنگ برای اوکراین بسیار دشوار خواهد شد.
کاخ سفید هم در آستانه این دیدار حساس، سطح انتظارات را پایین آورد و آن را صرفاً «تمرینی برای شنیدن» نامید؛ تعبیری که دقیقاً همان چیزی است که پوتین به دنبالش است. در همین چارچوب، کرملین هیأتی اقتصادی به رهبری کیرل دیمیتریِف را همراه پوتین به آلاسکا فرستاده؛ فردی که پیشتر در فوریه با مقامهای آمریکایی در عربستان دیدار کرده بود.
طبق اعلام کاخ سفید، روسیه پیشنهاد برگزاری نشست را مطرح کرد؛ احتمالاً برای جلوگیری از اعمال تعرفهها و تحریمهای ثانویهای که ترامپ هفته گذشته تهدید به اجرای آنها کرده بود. برای پوتین، نگهداشتن ترامپ پای میز گفتوگو میتواند بهترین راه برای تعویق مداوم این فشارها باشد. او حتی روز پنجشنبه، موضوع توافقی تازه در زمینه تسلیحات هستهای را بهعنوان بستهای جانبی برای مذاکرات مطرح کرد.
پوتین حضور ترامپ را فرصتی ویژه قلمداد میکنوتا روابط با واشنگتن را بهگونهای بازتعریف کند که سرنوشت اوکراین از محور اصلی روابط دو کشور کنار گذاشته شود؛ سناریویی که میتواند به شکاف در جبهه متحدان غربی بینجامد. طی ماههای اخیر، مقامهای کرملین بارها از امکان گسترش همکاریهای اقتصادی، فناورانه و حتی فضایی با آمریکا سخن گفتهاند؛ همکاریهایی که میتواند شامل قراردادهای پرمنفعت در حوزه انرژی و زیرساخت در منطقه قطب شمال و فراتر از آن باشد.
حضور کیرل دیمیتریِف، فرستاده اقتصادی ارشد کرملین و یکی از رابطان اصلی با دولت ترامپ، در ترکیب هیأت روسی اعزامی به آلاسکا نیز نشانه روشنی است از آن که «معاملات اقتصادی میان مسکو و واشنگتن» جایگاهی کلیدی در دستور کار مذاکرات دارد. اگر پوتین بتواند در این نشست به اهداف خود دست یابد، آنگاه مسئله اوکراین میتواند از جایگاه بحران محوری، به موضوعی جانبی در روابط دو قدرت تبدیل شود؛ موضوعی که دیگر نه اولویت اصلی، که صرفاً یکی از پروندههای روی میز خواهد بود.
نشست آلاسکا با حضور دو رهبر، آینهای از پیچیدگی مناسبات روسیه و آمریکا و دشواریهای پایان جنگ اوکراین بود. گفتوگوها به گونهای پیش رفت که هر دو طرف مجال یافتند دیدگاهها و اولویتهای خویش را طرح کنند، بیآنکه بتوانند بر شکافهای بنیادین پل بزنند. بررسی محتوای این دیدار نشان میدهد مباحث اقتصادی و همکاریهای فناورانه، همپای مسئله اوکراین در کانون دستور کار قرار داشت؛ نکتهای که تحلیلگران را به تأملی ژرفتر در باب روندهای آینده سیاست جهانی و پیامدهای آن برای اروپا و منطقه فرامیخواند.
یادداشت مترجم
مقاله سیانان که به دیدار ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ در آلاسکا پرداخته، از آغاز بر این فرض بنیادین استوار است که هدف کرملین پایان دادن به جنگ اوکراین نیست. پوتین در جستوجوی فرصتهای ژرفتر و راهبردیتر است؛ از بازتنظیم روابط با ایالات متحده و بازگشت به صحنه دیپلماسی جهانی گرفته تا امتیازگیری در عرصههای اقتصادی، فناورانه و انرژی. این پیشفرض، شالوده روایت مقاله را شکل میدهد و در سراسر متن، تصویری هشداردهنده از مقاصد مسکو و پیامدهای احتمالی برای اوکراین و اروپا ترسیم میکند.
از منظر تحلیل گفتمانی، نویسنده توانسته است بُعد نمادین و تبلیغاتی نشست آلاسکا را بهخوبی برجسته سازد. او با یادآوری تاریخ فروش آلاسکا از سوی امپراتوری روسیه به آمریکا در سده نوزدهم، تأکید میکند که خودِ مکان برگزاری نشست، ظرفیت بالایی برای مصرف تبلیغاتی نزد ملیگرایان روس دارد. در چنین قاب روایتی، پوتین دیگر رهبر کشوری درگیر جنگ نیست. او بازیگری جهانی است که بار دیگر توانسته در برابر رئیسجمهور آمریکا بر سر یک میز بنشیند. به تعبیر نویسنده، همین امر «برد سیاسی» برای کرملین محسوب میشود و در راستای هدف دیرینه پوتین یعنی احیای سیمای بینالمللی روسیه قرار میگیرد.
با این حال، در همین نقطه، ضعف مقاله نیز رخ مینماید. نویسنده تقریباً همه محرکهای کرملین را ذیل «نمایش تبلیغاتی» توضیح میدهد و کمتر به ریشههای ساختاری و الزامات راهبردی اشاره میکند؛ از فشارهای اقتصادی تحریمها و هزینههای سنگین جنگ گرفته تا نیاز فوری روسیه به مجاری تازه همکاری مالی و فناورانه با قدرتهای بزرگ. بدینترتیب، متن بیش از آن که به تحلیل ضرورتهای واقعی سیاست روسیه بپردازد، به روایت رسانهای از قدرتنمایی کرملین نزدیک میشود.
در بخش دیگری، مقاله موضع کاخ سفید و اوکراین را بازتاب میدهد. در روایت نویسنده، ترامپ با همان نگاه معاملهگرانه خویش چندان بیمیل به ایده «زمین در برابر صلح» نیست، در حالیکه زلنسکی آشکارا اعلام میکند هیچ حقی برای واگذاری سرزمین ندارد و چنین امری مقدمهای برای تهاجمهای بعدی روسیه خواهد بود. این تضاد دیدگاه، از نگاه تحلیلگر سیانان، فرصتی برای پوتین فراهم میکند تا آمریکا و اروپا را مانع صلح معرفی کند و خود را طرفدار پایان خونریزی بنمایاند. نکتهای که بهدرستی برجسته میشود آن است که کرملین از ناخشنودیهای گذشته ترامپ نسبت به زلنسکی آگاه است و احتمالاً بر فرسایش این رابطه حساب باز کرده است.
با این همه، مقاله در برابر پرسشهای کلیدی سیاست داخلی آمریکا سکوت میکند. این که آیا ترامپ واقعاً قادر خواهد بود بیاعتنا به کنگره، پنتاگون و نهادهای امنیتی چنین تغییر بزرگی در سیاست واشنگتن ایجاد کند، موضوعی است که در متن مغفول میماند. بدینسان تحلیل، بیش از حد در سطح روابط شخصی میان پوتین و ترامپ متوقف میشود و نقش بازیگران نهادی و ساختاری در ایالات متحده نادیده گرفته میشود. حال آن که تجربه جنگ اوکراین نشان داده است تصمیمات کلان واشنگتن محصول اراده فردی رئیسجمهور نیست، بلکه نیازمند اجماع نسبی در ساختار قدرت آمریکاست.
از منظر روایی نیز مقاله بارها به منابع روسی استناد میکند؛ از بلاگرهای نظامی نزدیک به کرملین تا رسانههای دولتی. این امر در ظاهر تنوع منبع ایجاد میکند، اما در عمل بیشتر به مجموعهای از نقلقولهای پراکنده شبیه است که میتواند سوگیری کلی متن را تقویت کند. نویسنده به ندرت به منطق امنیتی روسیه یا دغدغههای این کشور درباره گسترش ناتو میپردازد و این موارد را صرفاً «بهانههای قدیمی» مینامد. چنین رویکردی امکان بررسی بیطرفانهتر را محدود میسازد.
با وجود این، یکی از نکات مثبت مقاله اشاره به عرصههای بالقوه همکاری میان مسکو و واشنگتن است: از انرژی در قطب شمال تا فناوریهای نو و حتی کنترل تسلیحات هستهای. نویسنده از این زاویه هشدار میدهد که پوتین خواهد کوشید مسئله اوکراین را در کنار موضوعاتی نظیر همکاری فضایی یا تجاری قرار دهد و از موضوعی محوری به مسألهای فرعی بدل سازد. این نگرانی، یکی از محورهای اصلی تحلیل سیانان است: ترس از آن که جنگ اوکراین در سایه مناسبات عادیسازی روابط روسیه و آمریکا به حاشیه رانده شود.
این هشدار بیتردید شایان توجه است؛ زیرا نشان میدهد چگونه یک دیدار دوجانبه میتواند نظم تحلیلی غرب را دگرگون سازد و همبستگی جبهه متحد علیه روسیه را متزلزل کند.
با این همه، نقدی جدی بر این بخش وارد است: متن بیش از اندازه بر میدان مانور پوتین تمرکز میکند، بیآنکه محدودیتهای واقعی او را در نظر آورد. روسیه امروز با اقتصادی شکننده، ارتشی فرسوده از جنگ و روابطی تیره با جهان غرب روبهروست. حتی اگر ترامپ به هر دلیل تن به امتیازدهی دهد، تضمین پایداری چنین توافقهایی دشوار خواهد بود.
مقاله با بزرگنمایی قدرت کرملین در «ایجاد شکاف» میان متحدان غربی، بهنوعی تصویری از روسیه نیرومند و غربی سستبنیاد ترسیم میکند؛ روایتی که بیشتر به تبلیغات مسکو شبیه است تا به تحلیلی بیطرفانه.
از منظر دیگر، نویسنده سیانان چنین فرض کرده است که پوتین بیکموکاست خواهد توانست روند نشست را به دلخواه خود هدایت کند. حال آنکه تجربه نشان داده، اینگونه دیدارها اغلب به نتایجی مبهم و گاه متناقض میانجامد. ممکن است ترامپ نیز زیر فشار افکار عمومی داخلی یا مخالفت متحدان اروپایی ناگزیر به عقبنشینی شود. افزون بر این، مقاله چندان به این احتمال نمیپردازد که نشست آلاسکا شاید تنها صرفاً تاکتیکی برای هر دو طرف باشد؛ فرصتی برای خریدن زمان یا مدیریت فشارها، بیآنکه امتیاز چشمگیری مبادله گردد.
در نگاه کلی، نوشته سیانان بیش از آنکه تحلیلی چندجانبه و متوازن باشد، در حکم هشداری سیاسی به مخاطبان غربی جلوه میکند. پیام اصلی آن چنین است: نباید فریب «ژستهای صلحجویانه» پوتین را خورد، چرا که هدف بنیادین او بازتعریف مناسبات با آمریکا و ایجاد شکاف در صف متحدان غربی است. این پیام در سراسر متن بارها تکرار میشود، اما هزینهاش نادیدهگرفتن بسیاری از متغیرهای واقعی و پیچیده جنگ اوکراین و عرصه روابط بینالملل است.
از این رو میتوان نتیجه گرفت مقاله، گرچه در برجستهسازی ابعاد نمادین نشست آلاسکا و هشدار درباره بازیهای تاکتیکی کرملین توفیق یافته، اما از منظر تحلیلی، کاستیهای مهمی دارد: نادیده گرفتن سیاست داخلی آمریکا، بیتوجهی به محدودیتهای واقعی روسیه و تمرکز افراطی بر نیتهای تبلیغاتی پوتین. دستیابی به تصویری جامعتر زمانی ممکن است که اینگونه مقالات در کنار تحلیلهایی قرار گیرند که از منظر منافع روسیه، ساختار قدرت در واشنگتن و واکنش عملی اروپا و اوکراین به تحولات پرداخته باشند.در این صورت میتوان از دام روایتهای یکسویه رهایی یافت و به درکی متوازنتر از رخدادهای حساس آلاسکا و جنگ اوکراین رسید.
اجلاس آلاسکا میان ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ در پایگاه مشترک «الندورف–ریچاردسون» برگزار شد و بار دیگر نگاه جهانیان را به تحولات اوکراین و مناسبات پرتنش مسکو و واشنگتن دوخت. این نشست با حضور هیأتهای بلندپایه سیاسی و اقتصادی دو کشور در فضایی رسمی و دیپلماتیک جریان یافت. اختلافات ژرف بر سر مسائل اساسی، سایهای سنگین بر گفتوگوها افکند و لحظاتی پرتنش را رقم زد. حضور کیرِل دیمیتریِف (نماینده اقتصادی کرملین) از آغاز نشان میداد محورهای اقتصادی ـ از سرمایهگذاری در انرژی و زیرساخت تا فناوریهای نو در منطقه قطب شمال ـ بخش پررنگی از دستور کار اجلاس خواهد بود.
حواشی نشست نیز از دید رسانهها و شبکههای اجتماعی پنهان نماند. انتشار ویدئویی از سخنان ترامپ در نشست خبری پیش از اجلاس، که در آن به اشتباه گفته بود برای دیدار با پوتین راهی «روسیه» است، دستمایه طنز و کنایه در رسانههای روسی شد و بازتاب گسترده یافت. برخی تحلیلگران نیز پیش از آغاز رسمی اجلاس یادآور شدند کرملین بیش از جنبه عملی، بر تصویرسازی نمادین از این دیدار و برجستهسازی پیروزی تبلیغاتی پوتین تمرکز دارد.
مباحث اصلی در سه محور عمده پیگیری شد. نخست و مهمتر از همه، جنگ اوکراین و آینده منطقه دونباس بود؛ جایی که ترامپ از ایده «زمین در برابر صلح» سخن گفت، حال آنکه کییف و متحدان اروپایی قاطعانه هشدار دادند چنین راهحلی صرفاً چراغ سبزی برای تهاجمات بعدی روسیه خواهد بود. سپس، امکان بازتنظیم روابط دوجانبه بدون محدود شدن به پرونده اوکراین مورد بحث قرار گرفت؛ موضوعی که هر دو طرف کوشیدند در آن اولویتها و خطوط قرمز خود را روشن سازند. سومین محور نیز به همکاریهای اقتصادی، انرژی و فناوری اختصاص داشت و حضور دیمیتریِف، بر اهمیت این بخش صحه گذاشت. افزون بر این، مباحثی درباره تسلیحات هستهای و همکاریهای فناورانه نیز در حاشیه نشست مطرح شد، هرچند جزئیات آن همچنان در پرده ابهام مانده است.
اجلاس آلاسکا آمیزهای از گفتوگوی جدی و نمایش نمادین قدرت بود. شکافهای بنیادین بر سر اوکراین همچنان پابرجا ماند، اما مباحث اقتصادی و فناوری و نیز تلاش برای بازتعریف روابط دوجانبه، جایگاهی برجسته در دستور کار یافت. رسانهها و شبکههای اجتماعی نیز نقش پررنگی در بازنمایی پیامها و حواشی ایفا کردند و کوشیدند از دل آنچه رخ داد، قرائتهای گوناگون از پیروزی یا عقبنشینی هر یک از طرفین ارائه دهند.
این نشست بهخوبی آشکار کرد که مناسبات اقتصادی و سیاسی، در کنار جنگ اوکراین، همچنان در قلب معادلات روسیه و آمریکا قرار دارد و تحلیل دقیق آنها میتواند چشماندازی روشنتر از روندهای آینده سیاست جهانی و پیامدهای آن برای اروپا و منطقه بگشاید.
این پرسش که «آیا پوتین در نتیجه توافق آلاسکا اوکراین را قربانی کرده است؟» بیشتر به تعبیر نمادین و انتقادی از تحولات اخیر شبیه است تا بازتاب توافق واقعی. براساس گزارش منابع معتبر، در نشست آلاسکا میان ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ، هیچگونه توافق رسمی به امضا نرسید، هرچند برخی اظهارات و پیشنهادها از سوی مسکو بهگونهای تعبیر شد که گویا روسیه به دنبال گرفتن امتیازهای سنگین از اوکراین است.
هیچ سند مشترکی میان دو طرف صادر نشد. طبق گزارشها، نشست ۱۵ آگوست ۲۰۲۵ در آلاسکا بدون دستیابی به بیانیه نهایی به پایان رسید. با این حال، ترامپ پس از دیدار در سخنانی مبهم اعلام کرد اوکراین اکنون «باید خودش را آماده دفاع کند»؛ جملهای که برداشتهای گوناگونی را در فضای رسانهای برانگیخت.
مسکو در این دیدار خواستار خروج اوکراین از بخشهایی از شرق این کشور (دونتسک و لوهانسک)، به رسمیت شناختن الحاق کریمه، ممنوعیت پیوستن کییف به ناتو و تقویت نقش زبان روسی و کلیسای ارتدکس روسی در اوکراین شد. این مجموعه پیشنهادها در عمل به معنای واگذاری بخشهایی از حاکمیت و قلمرو اوکراین به روسیه بود.
ولودیمیر زلنسکی با لحنی قاطع هرگونه واگذاری سرزمین را رد کرد و یادآور شد که قانون اساسی اوکراین بر مصونیت تمامیت ارضی تأکید دارد. او همچنین تصریح کرد که هیچ مذاکرهای بدون حضور مستقیم کییف مشروعیت نخواهد داشت.
رسانههایی چون رویترز و گاردین، نشست آلاسکا را امتیازی سیاسی برای پوتین دانستند؛ چراکه او توانست فضای تحریمها را تا حدی سبک کند و مسیر گفتوگو را حتی بدون امضای یک توافق رسمی باز نگه دارد. در مقابل، نهادهایی مانند شورای آتلانتیک هشدار دادند که هرگونه عقبنشینی اوکراین، پیامدهایی ویرانگر برای نظم بینالملل دارد و میتواند الگویی خطرناک برای قدرتهای تجدیدنظرطلب باشد.
از این رو، هنگامی که گفته میشود پوتین «اوکراین را قربانی کرد»، باید آن را بیشتر در معنایی استعاری فهمید. در عمل توافقی امضا نشد، اما خواستههای روسیه و فضای مذاکرات بهگونهای بازنمایی شد که جایگاه اوکراین را در معادله تضعیف کند. کییف صراحتاً این رویکرد را رد کرد، اما برخی تحلیلگران معتقدند فشارهای آمریکا و اروپا میتواند اوکراین را در آینده ناگزیر به پذیرش امتیازهای بزرگ کند.
در نشست آلاسکا توافق رسمی میان ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ امضا نشد، اما لحن مسکو و نوع موضعگیری واشنگتن فضایی پدید آورد که بسیاری از تحلیلگران گفتند اوکراین عملاً روی میز معامله قرار گرفته است؛ به این معنا که پوتین تلاش داشت امتیازهای سرزمینی و سیاسی بگیرد و ترامپ نیز بهطور ضمنی از پذیرش بخشی از این منطق سخن گفت. اوکراین هنوز قربانی نشده، اما خطر قربانی شدن در قالب فشار برای واگذاری سرزمین و پذیرش شروط روسیه جدی است. زلنسکی به صراحت اعلام کرد حتی یک وجب از خاک اوکراین واگذار نخواهد شد و اروپا و ناتو نیز در ظاهر بر حمایت از اوکراین تأکید دارند، هرچند در پشت پرده فشارهایی برای پایان جنگ به هر قیمت شنیده میشود.
بر اساس گزارشهای رسانههای بینالمللی، مذاکرات آلاسکا عمدتاً بر محور جنگ اوکراین، روابط دوجانبه روسیه و آمریکا و موضوعات امنیت بینالمللی متمرکز بود. درباره اوکراین، بحث بر سر آتشبس، ترسیم خطوط مرزی آینده، وضعیت کریمه و مناطق اشغالی شرق اوکراین و ممنوعیت پیوستن این کشور به ناتو جریان داشت. در کنار این موضوع، نقش زبان روسی و کلیسای ارتدکس روسی در ساختار اجتماعی اوکراین نیز مطرح شد. در حوزه روابط دوجانبه، روسیه خواهان کاهش تحریمها و بازگشت به بازارهای انرژی و تجارت غرب بود و آمریکا هم از همکاری در حوزه نفت و گاز سخن گفت.
در سطح بینالمللی، نگرانی واشنگتن از نزدیکی مسکو و پکن و همچنین بحث درباره کنترل تسلیحات هستهای در دستور کار قرار گرفت. پوتین در این نشست به دنبال تثبیت دستاوردهای سرزمینی و به رسمیت شناخته شدن کنترل روسیه بر کریمه و شرق اوکراین بود. او با فشار برای ممنوعیت عضویت اوکراین در ناتو تلاش داشت منطقهای حائل میان روسیه و غرب ایجاد کند.
رفع تحریمها و نمایش نقش جهانی روسیه بهعنوان بازیگری که در غیابش، هیچ تصمیم بزرگی گرفته نمیشود، بخش دیگری از اهداف کرملین بود. در مقابل، ترامپ بیش از هر چیز به دنبال آن بود که دستاورد دیپلماتیک فوری به نمایش بگذارد و چنین القا کند که توانسته روند جنگ اوکراین را تغییر دهد یا به پایان نزدیک کند.
کاهش بار مالی و سیاسی آمریکا در جنگ اوکراین و انتقال آن به دوش اروپا یا خود اوکراین از دیگر اهداف ترامپ بود. او همچنین میکوشید با ایجاد فاصله میان مسکو و پکن فشار بیشتری بر چین وارد کند و در داخل آمریکا نیز جایگاه سیاسیاش را با شعار صلح از موضع قدرت تقویت کند.
به این ترتیب، نشست آلاسکا گرچه به توافق رسمی نینجامید، اما نشان داد پوتین به دنبال امتیازهای سرزمینی، تضمین امنیتی و کاهش تحریمهاست و ترامپ نیز در پی سبککردن بار مالی و سیاسی آمریکا، استفاده تاکتیکی از روسیه در برابر چین و کسب امتیاز انتخاباتی داخلی است. اوکراین همچنان محور اصلی اختلاف باقی ماند؛ کشوری که قربانی رسمی توافق نیست، اما در خطر قربانیشدن در معادلات بزرگ قدرتها قرار دارد.