در میانهٔ قرن بیستم، جهان در سایهٔ جنگ سرد و ترس فزاینده از سلاحهای غیرمتعارف زندگی میکرد. رقابت تسلیحاتی میان ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی، تنها به موشکها و بمبهای هستهای محدود نبود؛ سلاحهای شیمیایی و بیولوژیک نیز در فهرست تهدیدها و ابزارهای بازدارندهٔ قدرتهای بزرگ جای داشتند.
به گزارش یک پزشک، در این فضا، ارتش و نیروی دریایی آمریکا پروژههایی محرمانه را برای سنجش میزان آسیبپذیری شهرهای خود در برابر حملات بیولوژیک آغاز کردند. یکی از بحثبرانگیزترین این اقدامات، عملیاتی با نام رمز «Sea-Spray» بود که در سپتامبر ۱۹۵۰ بر فراز شهر سانفرانسیسکو انجام شد. در این آزمایش، باکتریهای زنده بهطور عمدی بر جمعیتی ناآگاه پراکنده شدند تا الگوی پخش آنها در محیط واقعی بررسی شود. این رویداد، که دههها محرمانه باقی ماند، سالها بعد با افشاگریها و اسناد رسمی به یک پروندهٔ تاریخی و اخلاقی بزرگ بدل شد.
برای درک چرایی این اقدام، باید به سالهای پس از جنگ جهانی دوم و آغاز عصر جنگ سرد بازگردیم. در آن زمان، تجربهٔ استفاده از گازهای شیمیایی در جنگ جهانی اول و پیشرفتهای جدید در میکروبشناسی، توجه ارتشهای جهان را به سمت سلاحهای بیولوژیک جلب کرده بود. ایالات متحده، که پس از جنگ دوم خود را در نقش قدرت برتر جهانی میدید، میخواست بداند تا چه اندازه در برابر چنین حملاتی آماده است.
سانفرانسیسکو به دلایل جغرافیایی و اقلیمی، انتخابی ایدهآل برای آزمایشهای پخش هوابرد بود. مه دائمی، بادهای منظم ساحلی و تراکم بالای جمعیت، شرایطی فراهم میکرد که دادههای حاصل بتوانند مدلهای ریاضی انتشار عوامل بیولوژیک را بهدقت تغذیه کنند. از دید فرماندهان، این شهر میتوانست بهعنوان یک «آزمایشگاه طبیعی» عمل کند.
عامل انتخابی، باکتری Serratia marcescens بود که در آن زمان بهعنوان ارگانیسم نسبتاً بیخطر شناخته میشد و بهدلیل رنگدانهٔ قرمزرنگش در محیط کشت، برای ردیابی آسان بود. همچنین گونهٔ دیگری بهنام Bacillus globigii بهعنوان شبیهساز غیرعامل آنتراکس استفاده شد تا دوام و پراکندگی آئروسلها سنجیده شود. هدف رسمی، ارزیابی توانایی پخش یکنواخت ذرات در محیط واقعی و بررسی الگوهای جابهجایی آنها در فضای شهری بود.
در سپتامبر ۱۹۵۰، بدون اطلاع ساکنان، کشتی نیروی دریایی در نزدیکی ساحل شمالی مستقر شد. با استفاده از تجهیزات پخش آئروسل، ابرهای میکروبی به هوا فرستاده شدند و باد آنها را به سمت مناطق پرجمعیت هدایت کرد. این کار در چند نوبت تکرار شد و دستگاههای سنجش در نقاط مختلف شهر، میزان و مسیر ذرات را ثبت کردند. تمام این روند با مهر «کاملاً محرمانه» اجرا شد و هیچ مقام محلی یا نهاد بهداشتی شهری از ماجرا باخبر نبود.
این آزمایش، در آن زمان برای طراحانش موفقیتآمیز ارزیابی شد، زیرا نشان داد یک عامل میکروبی میتواند در عرض چند ساعت، سطح وسیعی از یک کلانشهر را پوشش دهد. اما سالها بعد، زمانی که ارتباط احتمالی آن با بروز موارد نادر عفونت مشخص شد، همین «موفقیت» به یکی از نمونههای شاخص سوءاستفاده علمی از مردم غیرنظامی بدل شد.
عملیات «Sea-Spray» بهطور رسمی در روزهای پایانی شهریور ۱۹۵۰ آغاز شد. کشتی نیروی دریایی آمریکا با نام USS George Eastman در موقعیتی مستقر شد که بادهای ساحلی بتوانند ذرات آئروسل را بهسمت مناطق مرکزی سانفرانسیسکو و حتی بخشهایی از حومه برسانند. تجهیزات پخش، ترکیبی از باکتری Serratia marcescens و Bacillus globigii را در حجم بالا به هوا فرستادند. در اسناد داخلی ارتش آمده است که این فرآیند در چند مرحله و در بازهٔ چندروزه انجام شد تا دادههای متنوعی از شرایط مختلف جوی ثبت شود.
برای اندازهگیری میزان موفقیت آزمایش، دهها ایستگاه نمونهبرداری در نقاط مختلف شهر و روی ساختمانهای دولتی و تجاری نصب شد. این دستگاهها ذرات موجود در هوا را جمعآوری و سپس به آزمایشگاههای نظامی ارسال میکردند. بررسیها نشان داد که باکتریها تقریباً در سراسر منطقهٔ هدف یافت شدهاند و تراکم آنها در برخی نقاط، بهویژه مناطق ساحلی و مراکز تجاری، بسیار بالا بوده است. در گزارشهای فنی همان سال تأکید شد که ابر میکروبی توانسته است جمعیتی در حدود ۸۰۰ هزار نفر را پوشش دهد.
چند روز پس از پایان عملیات، اولین موارد عفونت غیرمعمول در بیمارستانهای محلی ثبت شد. بیمارستان استنفورد گزارشی از یک سری موارد ابتلا به عفونت Serratia marcescens ارائه کرد که در آن زمان در ایالات متحده بسیار نادر بود. یکی از این بیماران، ادوارد جی. نِوین، مردی ۷۵ ساله، پس از عفونت خون ناشی از همین باکتری جان خود را از دست داد. هرچند در آن مقطع، هیچ ارتباط رسمی بین مرگ و عملیات اعلام نشد، اما در دهههای بعد، بسیاری از کارشناسان این همزمانی را غیرقابل چشمپوشی دانستند.
در همان زمان، بهدلیل محرمانهبودن پروژه، نه مقامات بهداشت عمومی و نه شهروندان اطلاعی از منشأ احتمالی این موارد بیماری نداشتند. خانوادهها و پزشکان، علت بروز چنین عفونتهای غیرمعمولی را در حد حدس و گمان بررسی میکردند. این بیخبری، بخشی از هدف نظامی بود؛ سنجش واکنش یک جامعهٔ کاملاً ناآگاه به مواجههٔ گسترده با یک عامل میکروبی.
برای مجریان آزمایش، دادههای بهدستآمده ارزش استراتژیک بالایی داشتند. اما همین دادهها، سالها بعد بهعنوان سندی علیه اخلاقیبودن پروژه مطرح شدند. از نگاه امروزی، روشن است که عدم رضایت و اطلاع مردم، این عملیات را به یکی از نمونههای شاخص نقض اصول اخلاق پژوهش و حقوق انسانی تبدیل کرده است.
بیش از دو دهه، عملیات «Sea-Spray» در سکوت کامل محرمانه باقی ماند. حتی خانوادهٔ قربانیان عفونت Serratia marcescens، مانند بازماندگان ادوارد جی. نِوین، هیچ اطلاعی از اینکه عزیزشان ممکن است قربانی یک آزمایش نظامی شده باشد، نداشتند. این سکوت تا اوایل دههٔ ۱۹۷۰ ادامه یافت، زمانی که مجموعهای از اسناد و شهادتها در جریان تحقیقات کنگرهٔ آمریکا دربارهٔ آزمایشهای بیولوژیک داخلی فاش شد. انتشار این اطلاعات، مانند بازکردن دریچهای به سوی تاریخ پنهان برنامههای جنگ بیولوژیک ایالات متحده بود.
در سال ۱۹۷۶، وزارت دفاع آمریکا تحت فشار رسانهها و قانونگذاران، تأیید کرد که بین سالهای ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۹، بیش از ۲۰۰ آزمایش مشابه در سراسر کشور انجام شده است. «Sea-Spray» بهعنوان یکی از مهمترین این عملیاتها معرفی شد، زیرا در مقیاس یک کلانشهر و با جمعیت زیاد اجرا شده بود. افشای این موضوع، موجی از خشم عمومی و بحثهای جدی دربارهٔ مرزهای اخلاقی در تحقیقات نظامی برانگیخت. مردم از این شوکه شده بودند که دولت خودشان، بدون اطلاع یا رضایت، آنان را در معرض عوامل بیولوژیک قرار داده است.
رسانههای بزرگ آمریکا، از جمله نیویورک تایمز و واشینگتن پست، این موضوع را با تیترهای درشت پوشش دادند. برنامههای تلویزیونی نیز با دعوت از کارشناسان بهداشت و سیاست، دربارهٔ خطرات بالقوه و پیامدهای این آزمایش بحث کردند. برخی از پزشکان هشدار دادند که حتی اگر باکتری مورد استفاده نسبتاً کمخطر تلقی شود، در افرادی با سیستم ایمنی ضعیف میتواند کشنده باشد، همانطور که در مورد نِوین رخ داد.
در همین زمان، خانوادهٔ نِوین علیه دولت آمریکا شکایت حقوقی مطرح کردند و خواستار غرامت شدند. هرچند این پرونده بهدلیل دشواری اثبات رابطهٔ مستقیم علت و معلولی میان عملیات و مرگ، در نهایت به نتیجهٔ مطلوب نرسید، اما توجه عمومی را به این پرونده زنده نگه داشت. این روند همچنین سبب شد که قانونگذاران در قوانین مرتبط با آزمایشهای انسانی و رعایت اصل رضایت آگاهانه بازنگری کنند.
این افشاگریها، نقطهٔ آغاز یک دورهٔ جدید در شفافیت فعالیتهای نظامی و علمی آمریکا بود. اما پرسش اصلی همچنان باقی ماند: تا چه حد میتوان به ادعای بیخطری آزمایشها اعتماد کرد، وقتی که دادهها و تصمیمات پشت درهای بسته گرفته میشوند؟
افشای عملیات «Sea-Spray» در دههٔ ۱۹۷۰ نهتنها یک رسوایی علمی و نظامی به شمار میرفت، بلکه به نقطهٔ عطفی در بحث جهانی پیرامون اخلاق پژوهش و حقوق شهروندان بدل شد. تا پیش از آن، بسیاری از آزمایشهای نظامی و حتی پزشکی، بدون اطلاع مستقیم شرکتکنندگان انجام میشد و فرض غالب این بود که منافع امنیت ملی میتواند بر رضایت فردی اولویت داشته باشد. اما پروندهٔ سانفرانسیسکو این پیشفرض را بهشدت زیر سؤال برد.
در پی فشار افکار عمومی و رسانهها، کمیتههای تخصصی در کنگرهٔ آمریکا تشکیل شد تا مرزهای اخلاقی آزمایشهای انسانی را بازتعریف کنند. این بحثها همزمان با موج انتقاد از دیگر پروژههای جنجالی مانند مطالعهٔ سیفلیس در تاسکیگی و آزمایشهای تشعشع روی شهروندان، فضایی ایجاد کرد که دولت ناچار شد مقررات سختگیرانهتری تصویب کند. یکی از مهمترین نتایج این روند، الزام به دریافت «رضایت آگاهانه» (Informed Consent) در هرگونه پژوهش روی انسان بود؛ اصلی که بعدها در اسناد بینالمللی مانند «اعلامیهٔ هلسینکی» نیز تثبیت شد.
از نظر اخلاق پژوهش، Sea-Spray به نمونهای کلاسیک از نقض سه اصل بنیادین بدل شد: احترام به افراد، سودمندی در برابر آسیب، و عدالت در توزیع ریسک. در این عملیات، شهروندان بهطور ناخواسته و بدون هیچ حق انتخابی، در معرض یک عامل میکروبی قرار گرفتند. حتی اگر هدف نظامی صرفاً شبیهسازی یک سناریوی حمله بوده باشد، این اقدام نشان داد که مرز میان پژوهش دفاعی و سوءاستفاده از جمعیت غیرنظامی بسیار باریک است.
در حوزهٔ سیاستگذاری، وزارت دفاع آمریکا پس از این ماجرا و پروندههای مشابه، بخشهایی از برنامهٔ آزمایشهای میدانی با عوامل بیولوژیک را متوقف کرد یا به محیطهای کنترلشده منتقل نمود. همچنین قوانین فدرال برای مستندسازی و نظارت بر هرگونه فعالیت مرتبط با عوامل بیماریزا تقویت شد. با این حال، برخی منتقدان معتقد بودند که حتی این تغییرات نیز نتوانستهاند تضمین کافی برای جلوگیری از تکرار چنین رویدادهایی ایجاد کنند.
از دید بینالمللی، Sea-Spray و نمونههای مشابه، به فشار بر ایالات متحده برای پیوستن به «کنوانسیون سلاحهای بیولوژیک» (BWC) در سال ۱۹۷۲ سرعت بخشید. این کنوانسیون نخستین معاهدهٔ چندجانبهای بود که استفاده از سلاحهای بیولوژیک را ممنوع کرد، هرچند مکانیزمهای نظارت آن محدود بود. در نهایت، این پرونده ثابت کرد که هزینهٔ بیتوجهی به اخلاق در پژوهشهای علمی-نظامی، چیزی فراتر از پیامدهای محلی است و میتواند به اعتماد عمومی و اعتبار یک کشور در سطح جهانی آسیب جدی وارد کند.
امروز، بیش از هفتاد سال پس از اجرای عملیات «Sea-Spray»، این رویداد همچنان بهعنوان یک نمونهٔ هشداردهنده در کتابهای تاریخ علوم و اخلاق پژوهش تدریس میشود. هرچند فناوریها و استانداردهای ایمنی مدرن فاصلهٔ زیادی با دههٔ ۱۹۵۰ گرفتهاند، اما درس اصلی این ماجرا همچنان معتبر است: بیتوجهی به حقوق و رضایت مردم در آزمایشهای علمی میتواند تبعاتی عمیق و ماندگار بر اعتماد عمومی بگذارد.
در شهر سانفرانسیسکو، این رویداد بخشی از حافظهٔ جمعی شده است. نویسندگان، مستندسازان و روزنامهنگاران در طول سالها بارها به آن پرداختهاند و بحثهای جدیدی دربارهٔ مرز میان «دفاع ملی» و «حقوق فردی» شکل گرفته است. برخی از بازماندگان و خانوادههای قربانیان همچنان این ماجرا را یادآوری میکنند تا فراموش نشود که حتی در جوامع دموکراتیک، امکان نقض اصول انسانی به بهانهٔ امنیت وجود دارد.
از منظر حقوقی و سیاسی، Sea-Spray باعث شد مفهومی بهنام «آزمایشهای بدون رضایت» بهشکل جدی در اسناد رسمی و مقررات بهداشتی مطرح شود. این مفهوم اکنون بخشی از چارچوب قانونی ایالات متحده است و مانع از اجرای پروژههایی میشود که شهروندان را ناخواسته در معرض خطر قرار دهند. با این حال، برخی کارشناسان هشدار میدهند که نبود شفافیت کامل در برخی برنامههای امنیتی و پژوهشی امروز نیز میتواند زمینهٔ بروز موارد مشابه را فراهم کند.
در حوزهٔ علمی، ماجرای Sea-Spray همزمان نقش یک مطالعهٔ میدانی در تاریخ علوم و یک نمونهٔ منفی در تاریخ اخلاق پژوهش را ایفا میکند. از یک سو، نشان میدهد که چطور دادههای دقیق میتوانند از یک آزمایش شهری استخراج شوند؛ از سوی دیگر، ثابت میکند که بدون رعایت اصول اخلاقی، حتی دقیقترین دادهها مشروعیت خود را از دست میدهند.
میراث این عملیات، ترکیبی از دانش فنی، عبرت اخلاقی و هشدار سیاسی است. امروز، وقتی بحث از «آزمایشهای انسانی» یا «پروژههای دفاعی» مطرح میشود، Sea-Spray بهعنوان یادآور این حقیقت عمل میکند که علم و امنیت، هر دو باید زیر چتر شفافیت، پاسخگویی و احترام به کرامت انسانی فعالیت کنند. این میراث، اگرچه تلخ است، اما درسی است که بیتردید ارزش حفظ و انتقال به نسلهای آینده را دارد.
عملیات «Sea-Spray» یکی از جنجالیترین آزمایشهای بیولوژیک تاریخ آمریکا بود که در سپتامبر ۱۹۵۰ بر فراز سانفرانسیسکو انجام شد. نیروی دریایی با استفاده از باکتری Serratia marcescens و بدون اطلاع مردم، الگوی پخش عوامل هوابرد را در محیط شهری بررسی کرد. این اقدام منجر به بروز موارد عفونت غیرمعمول و مرگ یک شهروند شد، هرچند ارتباط مستقیم آن در دادگاه اثبات نشد. ماجرا برای بیش از دو دهه محرمانه ماند و پس از افشا، موجی از خشم عمومی و بحثهای اخلاقی به راه افتاد. پیامدهای آن، تغییر قوانین پژوهش انسانی و تقویت اصول رضایت آگاهانه را به همراه داشت. امروز این رویداد بهعنوان نمونهای هشداردهنده در تاریخ علوم و سیاست یاد میشود.
۱- عملیات Sea-Spray چه زمانی و کجا انجام شد؟
این عملیات در سپتامبر ۱۹۵۰ بر فراز سانفرانسیسکو توسط نیروی دریایی آمریکا انجام شد. هدف آن بررسی نحوهٔ پخش عوامل بیولوژیک در محیط شهری بود.
۲- چه عاملی در این آزمایش استفاده شد؟
باکتری Serratia marcescens و Bacillus globigii بهعنوان شبیهسازهای نسبتاً بیخطر استفاده شدند، اما بعدها مشخص شد Serratia میتواند در افراد آسیبپذیر بیماریزا باشد.
۳- آیا این عملیات باعث مرگ یا بیماری شد؟
چند مورد عفونت غیرمعمول ثبت شد و یک مرد ۷۵ ساله به نام ادوارد جی. نِوین جان باخت، هرچند دادگاهها ارتباط قطعی را تأیید نکردند.
۴- چرا این ماجرا بحثبرانگیز است؟
زیرا بدون اطلاع یا رضایت مردم انجام شد و شهروندان ناخواسته در معرض عامل میکروبی قرار گرفتند که نقض اصول اخلاقی پژوهش محسوب میشود.
۵- چه پیامدی برای سیاست و قانون داشت؟
پس از افشا، قوانین مرتبط با رضایت آگاهانه و نظارت بر آزمایشهای انسانی تقویت شد و آمریکا به کنوانسیون سلاحهای بیولوژیک پیوست.