هنگامیکه در یک رابطه سالم هستید، همه چیز به خوبی پیش میرود. در کل مشکلات اجتناب ناپذیر هستند. اما شما معمولاً با هم تصمیم میگیرید که آشکارا در مورد مشکلاتی که پیش میآید صحبت میکنید و واقعاً از همراهی یکدیگر لذت می برید. یا مشکلات را رها کنید تا مزمن شود.
مطمئناً ما قصد نداریم بدترین رابطه زندگیمان را انتخاب کنیم، درست است؟
این رابطهها معمولاً ناخواسته پیش میآیند با جذابیت، شیمی بین دو نفر، یا امید اینکه این بار اوضاع فرق کند، جذبشان میشویم.
بعد کمکم، پرچمهای قرمز دیگر مثل «ویژگیهای خاص» به نظر نمیرسند، بلکه الگوهایی تکراری میشوند.
من سالهاست که تقاطع روانشناسی و زندگی روزمره را مطالعه کردهام اول بهعنوان یک تحلیلگر عاشق اعداد، حالا بهعنوان نویسندهای که به این فکر میکند این اعداد چطور به رفتار انسانها ترجمه میشوند.
وقتی روابطی را بررسی میکنم که بیشترین فرسودگی را به مردم تحمیل میکنند، هشت ویژگی بارها و بارها ظاهر میشوند.
شناختن زودهنگام این ویژگیها میتواند سالها سردرگمی را برایت کم کند.
وقتی میخوانی، از خودت بپرس: کجا این را دیدهام؟
در بدنم چه حسی ایجاد کرد؟ چه هزینهای برایم داشت؟
این پاسخها مهماند.
۸ ویژگی که نشان میدهد بدترین رابطه زندگیات را داری
۱. تحقیر که لباس «راستی» به تن کرده است
بازخورد سازنده کمی سالم است، اما تحقیر مزمن خورنده و مخرب است.
این را در چرخاندن چشمها، پوزخند، «وای، چه ایدهی عالی» به شکل کنایه، یا لقبی که تو را کوچک میکند ولی به جای پیوند دادن، توهین میکند، میشنوی.
این اختلاف نظر نیست تحقیر یعنی تحقیر کردن.
طبق تحقیقات گاتمن، «تحقیر بزرگترین عامل طلاق است.»
وقتی در کار مالی بودم، مدیری داشتم که توهینها را داخل شوخیها پنهان میکرد.
این رفتار به ازدواجشان هم سرایت کرد هر داستانی با تحقیر پایان مییافت.
روند واضح بود: صمیمیت نمیتواند با برتری مستمر زنده بماند.
چه چیزی را دنبال کنی: تمسخر، طلبکاری اخلاقی، تصحیح مکرر، و احساسی که انگار داری نمره میگیری.
اگر بعد از خبرهای خوب احساس کوچکی یا اضطراب قبل از به اشتراک گذاشتن چیزی داری، تحقیر در فضا هست.
راه حل: خط قرمز بکش. بگو «میخواهم بازخورد سخت بشنوم، نه تحقیر. اگر چشم بچرخانی یا فحش بدهی، گفتوگو را تمام میکنم.» و به آن عمل کن.
۲. گازلایتینگ و تحریف واقعیت
تا به حال از یک مشاجره بیرون رفتی و فکر کردی، «آیا من دیوانهام؟»
این نشانه گازلایتینگ است.
این نوعی سوءاستفاده روانی است که باعث میشود شخص به عقلانیت، خاطرات یا ادراک واقعیت خودش شک کند.
وقتی گازلایت میشوی، هر بار که نزدیک به فهم چیزی میشوی، قوانین عوض میشود.
آنها چیزهایی را که به وضوح به یاد داری انکار میکنند، میگویند تو «خیلی حساس» هستی، جدول زمانی را بازنویسی میکنند یا به تو اتهام میزنند که همان کاری را انجام دادی که خودشان کردند.
بعد از چند بار، فقط برای متوقف کردن این چرخه عذرخواهی میکنی.
راه حل: یادداشتهای کوچک و خصوصی نگه دار، نه برای «جمع کردن سند»، بلکه برای حفظ سلامت عقل خودت.
اگر یادداشتها و حس بدنت با هم هماهنگاند و داستان طرف مقابل نه، به دادههای خودت اعتماد کن.
۳. تقویت متناوب (رولرکاستر گرم و سرد)
از نظر روانشناسی، اعتیادآورترین پاداش آن است که گاهی دریافتش کنی.
ماشینهای بازی، پاداشهای غافلگیرکننده.
و البته عشقی که در انفجارهای کوتاه میآید و سپس ناپدید میشود.
این الگو باعث میشود همیشه به دنبال «موقعیت بعدی» باشی.
هفتهای یک بار تمام دنیا برایشان هستی و هفته بعد فراموش میشوی، سیستم عصبیات یاد میگیرد برای تکههای کوچک تلاش کند.
این الگو معمولاً شامل وعدههای بزرگ، تعطیلات جادویی، و بعد سکوت، بهانه یا سرزنش است.
دیگر دنبال ثبات نمیروی چون مشغول بقا در نوسانات هستی.
نشانه سریع: عشق پایدار گاهی کمی «خستهکننده» به نظر میرسد.
نه کسالتآور فقط قابل اعتماد.
اگر رابطهات فقط پیچش داستان است بدون داستان، این رمانس نیست، بلکه تقویت متناوب است.
راه حل: حداقل استانداردی برای ثبات تعیین کن پاسخ در یک روز، برنامههای قطعی تا وسط هفته، علاقهای که وقتی طرف مقابل استرس دارد ناپدید نشود.
اگر این استاندارد باعث قهر یا بهانه شد، پاسخ را داری.
۴. نابینایی نسبت به مرزها
شریکهای سالم نیازی ندارند تو قلعه بسازی؛ فقط به حصار احترام میگذارند.
افراد نابینا نسبت به مرزها، طوری رفتار میکنند که انگار قوانین برای دیگران است.
پیامهایت را بدون اجازه میخوانند، درباره بدنت یا پولت فشار میآورند، «نه» تو را کماهمیت جلوه میدهند یا وقتی زمانت را محافظت میکنی واکنش شدید نشان میدهند.
بخش پیچیده این است که این مزاحمت را به عنوان صمیمیت توجیه میکنند: «نباید راز داشته باشیم.» «اگر دوستم داشتی،…»
اما عشق مجوز دسترسی کامل نیست.
من این را به سختی یاد گرفتم وقتی شریک قبلیام «شوخی» میکرد که پیام خصوصیام را به گروه ارسال کند.
مشکل شوخی نبود؛ راحتی بیش از حد درباره حریم خصوصی من بود.
مرزها بار نیستند، بلکه راهی است که بزرگسالان صمیمیت را ایمن میکنند.
راه حل: مرز و پیامد را در یک جمله بیان کن. «پیامهایم را به اشتراک نگذار. اگر این کار را بکنی، دیگر درباره مسائل شخصی پیام نمیفرستم.»
شفافیت بهتر از هوشمندی است.
۵. کمبود همدلی
برای داشتن شریک نیاز به درمانگر نداری، اما باید کسی باشد که متوجه شود، تصور کند و اهمیت دهد.
وقتی همدلی کم باشد، هر گفتگو تبدیل به معامله میشود: آنها وقتی به نفع خودشان است توجه میکنند، اما احساسات تو «نمایش» است، نیازهایت «زیاد» و موفقیتهایت تهدید.
نگاه کن چگونه با خدمتکار، خواهر و برادر و غریبههایی که هیچ چیزی به آنها نمیدهی رفتار میکند.
این باید معیار پایه باشد، نه استثناء.
مردم میتوانند در تعقیب چیزی عاشقانه رفتار کنند؛ همدلی وقتی ظاهر میشود که هیچ چیزی برای به دست آوردن نیست.
آزمایشی که من استفاده میکنم: وقتی چیزی کمی ناراحتکننده میگویم، آیا کنجکاو میشود یا دفاعی؟
کنجکاوی خاکی است که همدلی در آن رشد میکند. دفاعی بودن مانند بتن عاطفی است.
راه حل: رفتار همدلانه مشخصی بخواه «قبل از جواب دادن، میتوانی آنچه شنیدی را تکرار کنی؟»
اگر اول «نمایشی» بود، اشکالی ندارد؛ تمرین باعث روانی میشود. اگر کاملاً رد کرد، به آنها باور کن.
۶. فرار از مسئولیت
تا به حال کسی را دیدهای که مسئولیت را مثل سیبزمینی داغ پرت کند؟
میگویند دیر کردند چون ترافیک بود.
دروغ گفتند چون ممکن بود عصبانی شوی.
عصبانی شدند چون کار سخت بود.
همیشه دلیلی هست، ولی هیچ وقت پاسخگویی.
کمکم تو مدیر پروژه رابطه میشوی—متعهدات را پیگیری میکنی، یادآوری میکنی، عذرخواهی میکنی و تأثیرات را جذب میکنی.
خستهکننده است.
از نظر روانشناسی، این الگو با شرم همگام است.
اگر اشتباهات غیرقابل تحمل باشند، سیستم عصبی دنبال مقصر بیرونی میگردد.
پادزهرش تحقیر نیست؛ مسئولیتپذیری بزرگسالانه است: «این کار من بود. متأسفم. اینجوری جبران میکنم.»
در بهترین روزهایم سریع قبول میکنم. در روزهای نه چندان خوب، به خودم کمی زمان میدهم و بعد باز میگردم.
هدف کمال نیست، مشارکت است.
راه حل: مرمت را عادت کن. «وقتی اشتباه میکنیم، اسمش را میگوییم و میپرسیم چه کمکی میکند.»
اگر حاضر به بازی کردن با این قوانین نیست، بازی را دوباره فکر کن.
۷. انزوا که نقاب فداکاری است
«فقط روی ما تمرکز کنیم.»
اول شیرین، بعد شوم.
قطع ارتباط با دوستان و سرگرمیها ممکن است ابتدا تعریف باشد اما بعد کنترل.
دنیایت به حالتهای روحی آنها محدود میشود.
این رفتار معمولاً به شکلهای ظریف سرک میکشد: وقتی از برنامهها صحبت میکنی آه میکشند، درباره بهترین دوستت میگویند «تو را درک نمیکند»، یا وقتی میخواهی بروی، بحران درست میکنند.
این تاکتیک همیشه آگاهانه نیست، اما اثرش یکی است وقتی تنها هستی کنترل کردن تو آسانتر است.
من اکثر آخر هفتهها در بازار کشاورزان محلی داوطلبی میکنم.
این باعث میشود در اجتماع باشم و یادم بیاید بدون رابطه هم که هستم.
اگر شریکی این را ناراحتکننده بداند، من مذاکره نمیکنم. تغذیه اجتماعی انتخابی نیست.
راه حل: سیستم حمایتی خود را به عنوان معیار سلامت رابطه در نظر بگیر.
اگر در حال کوچک شدن است، تغییری ایجاد کن.
شریک خوب برای آدمها و فعالیتهایی که تو را کامل نگه میدارند جا باز میکند.
۸. ناسازگاری ارزشها و «استثنائات» پیدرپی
این ویژگی از نظر بالینی سم نیست، اما میتواند به همان اندازه مخرب باشد.
تو تکهمسری میخواهی، او «تکهمسری نسبی.»
تو مهربانی را اهمیت میدهی، او برتریطلبی.
تو پسانداز میکنی، او خرج میکند.
هیچکدام از این تفاوتها شکست اخلاقی نیستند اما ارزشاند.
سعی کنی همه چیز را به زور همسو کنی، در کشمکش با واقعیت گیر میافتی.
پرچم قرمز این است که دائماً استثنا قائل میشوند: «درسته دروغ گفتم، اما فقط چون…» «باشه، داد زدم، اما این طوری هستم.»
یک یا دو استثنای واقعی؟
انسانی است.
اما استثناهای پشت سر هم؟
یک الگو.
وقتی بودجهای را بررسی میکنم، روی یک رسید گیر نمیکنم. به دستهها نگاه میکنم.
روابط هم همینطور رفتارها را در طول زمان ببین. آیا با خط قرمزهای تو هماهنگاند؟
راه حل: پنج ارزش برتر و سه مرز غیرقابلمذاکرهات را بنویس.
اگر رابطه مرتباً تو را مجبور به سکوت یا تغییر آنها میکند، این رابطه نیست تضعیف خود است.
نکات پایانی
اگر حتی یکی از این ویژگیها به گوشت خورد، نفسی عمیق بکش.
نه برای اینکه نادان بودی یا برای اینکه ماندهای ضعیف هستی.
اکثر ما یاد گرفتیم که هماهنگی را بیش از حد ارزش بدهیم و ثبات را کم.
به آشوب بگوییم شیمی.
نقد را با مراقبت اشتباه بگیریم.
بدترین رابطهی زندگیات اول شبیه یک شرور نیست.
شبیه امید است.
بعد از تو میخواهد برای بقا، عزت نفس خودت را معامله کنی.
تو شایسته عشقی هستی که خاطرت را زیر سؤال نبرد، دنیایت را کوچک نکند و ارزش تو را توضیح ندهد.
عشقی که مرزها را بهعنوان چارچوب صمیمیت بداند، نه مانع.
عشقی که آنقدر ثابت باشد که گاهی کمی خستهکننده باشد، چون سیستم عصبی تو آن را احساس امنیت مینامد.
و اگر همین حالا در رابطهای هستی که آزار میدهد؟
کمک هست. با روانشناس صحبت کن، با دوست بگو، یا شمارههای اضطراری کشور خودت را داشته باش.
قدم بعدی درست را بردار.
آیندهات بابت شجاعت امروز تو ازت ممنون خواهد بود.
منبع: میگنا
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر