عصر ایران ؛ گفتگو از حسن ظهوری ــ عیلامیها از حدود ۳۲۰۰ تا ۶۴۶ پیش از میلاد در منطقهای که امروز خوزستان و بخشهایی از جنوب غربی ایران است، تمدنی قدرتمند داشتند. شوش، پایتخت عیلامیها، نهتنها مرکز سیاسی و فرهنگی، بلکه بخشی جداییناپذیر از هویت آنها بود. عیلامیها خود را وارثان اصلی بینالنهرین میدانستند و معتقد بودند شوش متعلق به آنهاست، برخلاف دیدگاه بینالنهرینیها که شوش را بخشی از قلمرو خود میدیدند. این اختلاف دیدگاه، زمینهساز درگیریهای متعددی بین عیلامیها و اقوام بینالنهرین، بهویژه کاسیها، شد.
تمدن عیلام به سه دوره اصلی تقسیم میشود:
در دوره عیلام میانه، پس از سقوط امپراتوری بابل قدیم (دوره حمورابی)، کاسیها که قومی غیرایرانی از نواحی سوریه بودند، به بابل آمدند و امپراتوری بابل میانه را تأسیس کردند. کاسیها با حکومتی فئودالی، شوش را تصرف کردند، اما عیلامیها همچنان در مناطقی مانند هفتتپه (کبنک) با خودمختاری نسبی به حیات خود ادامه دادند. روابط بین کاسیها و عیلامیها گاهی دوستانه و گاهی خصمانه بود. بهعنوان مثال، کوریگالزو، یکی از شاهان کاسی، با حمله به هفتتپه و نصب یکی از اشراف محلی بهعنوان شاه عیلام، روابط را بازسازی کرد و حتی دختری از خاندان خود را به همسری او داد.
یکی از شاهکارهای دوره عیلام میانه، زیگورات چغازنبیل است که توسط اونتاشناپیشا ساخته شد. این مجموعه نهتنها یک مرکز مذهبی برای پرستش خدایان عیلامی مانند شوشیناک و ناپیریشا بود، بلکه بیانیهای سیاسی برای نمایش قدرت و مشروعیت عیلامیها به شمار میرفت. چغازنبیل نشاندهنده تلاش عیلامیها برای یکپارچهسازی هویت شوش و انشان بود و بهعنوان نمادی از قدرت و ثروت عیلامی شناخته میشود.
در حدود ۱۱۵۰ ق.م، شوتورکیها، یکی از سلسلههای عیلامی، با لشکرکشی به بینالنهرین، شهرهای آن را فتح کردند و آثار مهمی مانند سنگ افراشته نارامسین (حدود ۲۲۰۰ ق.م) و قانوننامه حمورابی (حدود ۱۷۰۰ ق.م) را به شوش بردند. این آثار بهعنوان پیشکش به خدای شوشیناک در معبد او قرار گرفتند. این اقدامات نشاندهنده ادعای عیلامیها بر برتری فرهنگی و سیاسی بر بینالنهرین بود.
در سال ۶۴۶ ق.م، آشوربانیپال، پادشاه آشور، شوش را فتح کرد و عیلام را به شدت تضعیف نمود. اگرچه متون آشوری از تخریب کامل شوش سخن میگویند، اما این ادعاها احتمالاً اغراقآمیز هستند. با این حال، عیلام از نظر سیاسی متلاشی شد، اما فرهنگ و سنتهای عیلامی در منطقه انشان و میان پارسیان ادامه یافت. پارسیان که از حدود ۹۰۰ ق.م در انشان ساکن شده بودند، با عیلامیها تعامل فرهنگی داشتند و این اختلاط، زمینهساز شکلگیری امپراتوری هخامنشی شد.
هخامنشیان، بهویژه داریوش، از تجربه عیلامیها در دیوانسالاری و اداره امپراتوری بهره بردند. شایستهسالاری، یکی از دستاوردهای کلیدی هخامنشیان، ریشه در سنتهای عیلامی داشت. عیلامیها که بیش از دو هزار سال تجربه حکومتی داشتند، نقش مهمی در شکلگیری نظام اداری هخامنشی ایفا کردند. این میراث حتی در دورههای اشکانی، ساسانی و تا صدر اسلام ادامه یافت. در متون صدر اسلام، به مردمانی به نام «خوزی» اشاره شده که احتمالاً بازماندگان عیلامیها بودند و زبانی متمایز از فارسی و عربی سخن میگفتند.
عیلام نهتنها پایهگذار تمدن در جنوب غربی ایران بود، بلکه تأثیرات عمیقی بر فرهنگ، سیاست و اداره ایران باستان گذاشت. اگر عیلام نبود، ایران به شکل کنونیاش وجود نمیداشت. سنتهای عیلامی از طریق هخامنشیان، ساسانیان و حتی دوران اسلامی ادامه یافت و تا دورههای قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی نیز تأثیرات آن قابل ردیابی است. عیلام نه سرآغازی قطعی دارد و نه پایانی مشخص، بلکه سایهای ماندگار بر تاریخ ایران انداخته است.
دراینباره با دکتر کامیار عبدی باستانشناس و پژوهشگر به نام ایرانی گفتگو کردیم. قسمت اول این گفتگو درباره عیلام قدیم بود و حالا قسمت دوم آن را با موضوع عیلام میانه و جدید را میتوانید در بالای همین صفحه ببینید.
قسمت اول این گفتگو را میتوانید اینجا ببینید