مراسم طلب باران در روستای چالاب ایلام، تنها یک آیین بومی نیست، بلکه بازتابی از نگاه مردم به هستی، باروری و احترام به عناصر طبیعی است. این آیین با تلفیق بازیهای سنتی، آوازهای بومی و نذرهای جمعی، در فهرست میراث فرهنگی ناملموس ایران ثبت شده است.
به گزارش ایسنا، رائد ناصریفر معاون میراث فرهنگی استان ایلام درباره این آیین گفت: مراسم سنتی و آیینی مردم ایل «شوهان» در استان ایلام با عنوان «مراسم طلب باران در روستای چالاب» در فهرست میراث فرهنگی ناملموس کشور، در تاریخ ۱۹ اسفند ۱۳۸۸ با شماره ۷۸۰ به ثبت رسیده است.
او با بیان اینکه این آیین در زمان خشکسالی برگزار میشود، افزود: این مراسم شامل مجموعهای از مناسک، بازیهای آیینی، دعاها و نمایشهای نمادین است که مردم روستا با باور به اثربخشی آنها در نزول بارا، به اجرا درمیآورند.
ناصریفر در ادامه گفت: این مجموعه آیینها، تلفیقی از عناصر اسطورهای، نمادهای کشاورزی، مناسک زنانه و اجرای نمایشی است که پیوندی عمیق میان فرهنگ بومی و عناصر طبیعی برقرار میکند. مراسم طلب باران در ایل شوهان، با ثبت در فهرست ملی، اکنون به عنوان یکی از جلوههای برجسته میراث معنوی ایران، شناسایی و محافظت میشود.
معاون میراث فرهنگی ایلام در ادامه جزییاتی از آیینهای این مراسم را شرح داد:
قرار دادن مهره آبی در نان فطیر: یکی از زنان معتمد روستا نان محلی به نام «فطیر» تهیه میکند و در هنگام پخت، مهرهای آبی را درون یکی از نانها قرار میدهد. این نان میان کودکان روستا تقسیم میشود. کودکی که مهره در نانش باشد، مورد شوخی و کودک زدن نمادین دیگر کودکان قرار میگیرد. در این لحظه، پیرمردی از اهالی وارد جمع میشود، بچهها را از این کار بازمیدارد و آنها را به دعا برای باران دعوت میکند. در پایان نیز یکی از اهالی، آواز سنتی «هوره» را برای بارانخواهی میخواند.
گاو ربایی (گاو روانکی) : زنان روستا به صورت گروهی تصمیم میگیرند به روستای دیگری بروند و گاوهای آنها را بهطور نمادین بربایند. در جریان این مراسم، با زنان روستای مقصد وارد درگیری نمایشی میشوند. در همین حال، یکی از زنان دست به دعا برمیدارد و طلب باران میکند.
پلان (پهلان) : بازی پلان یکی از بازیهای محلی قدرتی در استان ایلام است که در آن دو گروه در دو سوی سنگی عمودی قرار میگیرند و با پرتاب سنگ به سوی آن، تلاش میکنند آن را از حالت عمودی خارج کنند. پرتاب موفق، امتیاز محسوب میشود و گروه مقابل نیز نوبت پرتاب دارد. اگر یکی از گروهها بتواند دو بار پیاپی سنگ را بزند، یک امتیاز کامل میگیرد. بازی به صورت نوبتی ادامه مییابد و در صورت برخورد سنگ به بازیکن یا افتادن آن به حالت نیمهخوابیده، داوران تصمیمگیری میکنند. این بازی آیینی و نمایشی نیز در تاریخ ۲۸ آبان ۱۳۹۰ با شماره ۴۳۵ در فهرست آثار ناملموس کشور به ثبت رسیده است.
هلهلونکی: جوانان روستا گردهم آمده و یکی از میان خود را به عنوان «مرشد» انتخاب میکنند. او را با پشم گوسفند آراسته و به همراه دیگر جوانان به جلوی سیاهچادرها میروند. مرشد با چوبی در دست، به چادرها میکوبد و با صدای بلند میگوید «هل هلونکی». جوانان پاسخ میدهند «ده خدا میهایم بارونکی» یعنی از خداوند باران میطلبیم. صاحبخانه با کاسهای آب بیرون آمده و چند قطره آب به صورت مرشد میپاشد، با این باور که این کار موجب بارش باران خواهد شد.
قربانی کردن (خینریزان) : در زمان خشکسالی، مردم روستا با جمعآوری پول، یک رأس گوسفند میخرند. این گوسفند توسط پیر محله قربانی شده و گوشت آن میان فقرا تقسیم میشود. آنها باور دارند که این نذر باعث بارش باران میشود.
ههودوشم، ههودوشم: در این آیین، کتری پر از آب را به دست یکی از کودکان میدهند و او به همراه دیگر کودکان روستا به سمت سیاهچادرها میروند. کودک فریاد میزند «ههودوشم، ههودوشم» و دیگر بچهها پاسخ میدهند «واران نیه، آو فروشم»؛ یعنی «باران نیست، آب میفروشم». سپس آنها کاسهای آب به صاحبخانه میدهند، درخواستی نمادین برای باران.
مبارزه گوسفند نر: در مراسمی دیگر، در زمان خشکسالی، گوسفندهای نر را در فضای باز به جان یکدیگر میاندازند تا با هم مبارزه کنند. گوسفند نر نمادی از زایش دانسته میشود و مردم بر این باورند که این مبارزه موجب بارش باران خواهد شد.
دعای فقیر: در این آیین، مشک آبی به دست یکی از فقیرترین افراد روستا داده میشود. او به خانههای مردم رفته و کاسهای آب به صاحبخانه میدهد. در مقابل، صاحبخانه به او هدایایی مانند قند، برنج، چای و… میدهد و از او میخواهد دعا کند تا باران ببارد.
ساختن عروسک: دختران روستا گرد هم میآیند و با استفاده از پارچه و زینتآلات، عروسکی میسازند. سپس یکی از دختران عروسک را به درِ خانهها برده و صاحبخانه مقداری آب بر صورت عروسک میریزد، به این نیت که باران ببارد.