تخت جمشید را برای ۲۰۰۰ سال بعد ساخته اند و نه برای آن روز. مااگر افق دیدمان را بلند بگیریم، به این معنا که اگر چیزی می سازیم میراثی برای آینده باشد، این گونه می شود که چیزی بسازیم نماد دوره خودمان باشد، ولی نگاهمان به گذاشتن میراثی برای آینده باشد. آنجاهایی که این گونه نگاه و توجه شده است، پروژه های ما ماندگار شده است
به گزارش خبر آنلاین، اگر ایران ما امروز به این وضعیت دچار شده، به این دلیل است که آینده نگری پیشینیان در برپایی تمدن، در ایرانیان اکنون و به ویژه در حوزه حکومت داری بسیار کمتر مشاهده می شود. پادکست تراز در یوتیوب فیلمی کوتاه از دکتر پیروز حناچی استاد دانشگاه و شهردار سابق تهران منتشر کرده که در باره تخت جمشید و آینده نگری معماران و موسسان آن سخن می گوید. او خواهان آن است که ایرانیان امروز، از ایرانیان دیروز بیاموزند که چگونه خانه ای را برای دو هزارو ۵۰۰ سال بعد بنا کردند. او می گوید اگر افق دیدمان بلند باشد، برای رفع نیاز امروز می توانید برای ۲ هزار سال بعد میراثی جاویدان مانند تخت جمشید به یادگار بگذاریم. تخت جمشید از همان روز اول برای «دو هزار سال بعد» ساخته شده بود. این نگاهیه که امروز خیلی از پروژهها ندارن. آیا ما حاضریم چیزی بسازیم که ردش تا قرنها بعد باقی بمونه؟ در پادکست تراز، دکتر پیروز حناچی درباره همین «افق دید بلند» و مهندسی میراث حرف میزنه.
حناچی می گوید: «آقای هرتسفلد موقعی که در شیراز در تخت جمشید حفاری می کرد، در زیر کاخ آپادانا، به یک لوح در عمق یک متری برخورد می کند، این لوح، یک لوح طلایی در یک محفظه سنگی بود، درپوش داشت، و در آن لوح اطلاعاتی که از ساخت تخت جمشید الآن داریم، در آن لوح بوده است. در آن لوح آمده است که برای ساخت تخت جمشید، طلایش را از کجا آورده اند، یا برای مثال چوبش را از جبل عامل لبنان آورده اند. سنگ هایش را از کوه رحمت آورده اند. سنگتراش آن را از مصر آورده اند و استخدام کرده اند. و الی آخر.»
حناچی می افزاید: «کسی که این گونه کار و پروژه را به پیش می برد به معنای آن است که افق دیدش به ۲۰۰۰ سال بعد است. یعنی تخت جمشید را برای ۲۰۰۰ سال بعد ساخته اند و نه برای آن روز. تخت جمشید یک صُفّه یک پارچه سنگی است. به همین دلیل هم به طور کامل تخریب نشده و از بین نرفته است. از ابتدا مهندسی کاملی روی آن اعمال کرده اند، آب سطحی اش مورد محاسبه قرار گرفته است، و زمانی که به ابعاد پروژه نگاه می کنید مشاهده می کنید که معلوم است که فکر شده است.»
حناچی می گوید: «مااگر افق دیدمان را بلند بگیریم، به این معنا که اگر چیزی می سازیم میراثی برای آینده باشد، این گونه می شود که چیزی بسازیم نماد دوره خودمان باشد، ولی نگاهمان به گذاشتن میراثی برای آینده باشد. آنجاهایی که این گونه نگاه و توجه شده است، پروژه های ما ماندگار شده است.»
ارنست امیل هرتسفلد باستانشناس و ایرانشناس آلمانی
ارنست امیل هرتسفلد باستانشناس و ایرانشناس آلمانی بود که در سالهای ۱۹۲۳-۱۹۲۵ بخشهایی از پاسارگاد و تخت جمشید را برای نخستین بار مورد کاوش قرار داد. شناخت آثار تاریخی ایران در انجمنهای علمی جهان تا حد زیاد مدیون زحمات اوست. یکی از درخشانترین جنبههای کاری او بیرون آوردن پلکان خاوری کاخ آپادانا از زیر خاک و همچنین کشف دهها هزار لوح گِلی است که دادههای گستردهای از اقتصاد و جامعه ایران در زمان شاهنشاهی هخامنشی به عموم ارائه کرد.
سی هزار لوحهٔ خشتی بازمانده تنها چیزهایی بودند که بر اثر سوخته شدن تخت جمشید به دست اسکندر مقدونی که در متون پارسی از او با نام گُجَستک یاد میشود، وضعیتی بهتر پیدا کردند و از حالت خشت خام به صورت خشت پخته درآمدند و تا زمان حال دوام آوردند. هرتسفلد پیوسته از این الواح خشتی با نام حافظه تاریخی ایرانیان نام میبرد.
این داریوش است که سخن میگوید… در این لوح داریوش به نسب خویش و بزرگی سرزمینهای زیر فرمانش اشاره کرده و این که بنای تخت جمشید را او آغاز نمودهاست، زیرا میخواست پایتختی داشته باشد که متناسب با بزرگی کشورش باشد. توسط این مهر زرین ایران تنها و نخستین مملکتی در جهان است که سند مالکیت دارد. از دید سیاسی و حقوقی این سندی معتبر است. تنها راه گذشتن از سد این سند نیز تجزیه و نابود کردن این مملکت است، بهطوریکه مالکی دیگر وجود خارجی نداشته باشد. این خود یکی از علل آنچه در دویست و پنجاه سال گذشته بر ما رفتهاست میتواند باشد.