یک کنشگر محیطزیست به خبرآنلاین میگوید: «برگریزان زودهنگام نتیجه عوامل محیطی و انسانی است که با سوءمدیریت و ناکارآمدیهای ساختاری گره خوردهاند و رفع این عوامل نیازمند اصلاح عمیق ساختارهای مدیریتی است.»
به گزارش خبرآنلاین، در روزهای اخیر، کاربران فضای مجازی، بهویژه در ایکس (توییتر سابق)، تصاویری از خیابانها منتشر کردهاند که زردی برگها و ریزش آنها پیش از رسیدن فصل پاییز را نشان میدهد. در حالی که هنوز ماههای گرم تابستان در جریان است، بروز این اتفاق در شهرهای ایران، بهویژه تهران، به نشانهای نگرانکننده از بحرانهای محیطزیستی تبدیل شده است.
عباس محمدی، کنشگر محیطزیست و مدیر انجمن دیدهبان کوهستان، در گفتوگو با خبرآنلاین، ضمن بررسی علل این معضل، بر ضرورت اصلاحات در ساختارهای مدیریتی و توجه به تنوع زیستی تأکید میکند و هشدار میدهد که بدون تغییرات اساسی، نهتنها درختان شهری، بلکه زیستپذیری شهرها به خطر خواهد افتاد.
محمدی پدیده برگریزان زودهنگام را نمونهای از «مسائل بدون راهحل فنی» میداند که در علوم اجتماعی و محیطزیستی مطرح میشود. به گفته او، «این قبیل مسائل چندوجهیاند و نمیتوان با تکیه صرف بر راهحلهای مهندسی آنها را حل کرد. ریشه این بحران در مشکلات اجتماعی، سیاسی و مدیریتی است که باید با نگاهی جامع مورد توجه قرار گیرند. سیستمی که خود این معضلات را پدید آورده، نمیتواند آنها را رفع کند. ساختار کنونی شهرداریها برای حل مشکلات فضای سبز ناکارآمد است و نیاز به یک اصلاح ساختاری رادیکال داریم.»
او معتقد است که بدون مبارزه جدی با فساد اداری و ایجاد فضا برای نقد و نظارت کارشناسان مستقل، این بحران حلنشدنی باقی خواهد ماند.
عباس محمدی - کنشگر محیطزیست و مدیر انجمن دیدهبان کوهستان
محمدی، مجموعهای از عوامل محیطی و انسانی را در بروز برگریزان زودهنگام دخیل میداند که همگی به سوءمدیریت و ناکارآمدیهای ساختاری گره خوردهاند:
تنش آبی: کمبود آب یکی از مهمترین دلایل زرد شدن و ریزش برگهاست. «درختان برای زنده ماندن در برابر گرما و کمآبی، برگهایشان را میریزند تا مصرف آب را کاهش دهند، اما وقتی این پدیده در خرداد یا تیر رخ میدهد، حیات درخت مختل میشود و ظرف یکی دو سال خشک میشود.» او به نمونههایی در تهران، مانند چنارهای خیابان آزادی و میدان ولیعصر، اشاره میکند که به دلیل تنش آبی از بین رفتهاند.
«همچنین تنش آبی، نتیجه سوءمدیریت منابع آب در سطح کلان است. وزارت نیرو و سازمانهای مرتبط، بهجای اصلاح روشهای آبیاری یا بهینهسازی مصرف، به پروژههای پرهزینهای مانند سدسازی و انتقال آب، روی آوردهاند.»
افزایش گردوغبار: ریزگردها و آلودگیهای ناشی از فعالیتهای صنعتی و تردد خودروها، لایهای از غبار را روی برگها مینشانند که فرآیند فوتوسنتز را مختل میکند. طبق گفته این فعال محیطزیستی، «این غبار، همراه با گرما و کمآبی، درختان را ضعیفتر میکند و برگریزان را تسریع میبخشد.»
آلودگی نوری: نورپردازیهای شدید در شب، چرخه طبیعی فوتوسنتز و تنفس درختان را به هم میریزد. «درختان در روز فوتوسنتز میکنند و در شب تنفس. نور شدید در شب، مثل اختلال در خواب انسان، سلامت درخت را به خطر میاندازد. نور باید در سطح پیادهروها محدود شود، نه اینکه آسمان را روشن کند.»
آلودگی ناشی از خودروها و صنایع: افزایش تردد خودروها و توسعه صنایع، آلودگی هوا را تشدید کرده و به سلامت درختان آسیب میرساند. «این آلودگیها، همراه با گرمای شدید، فشار مضاعفی بر درختان وارد میکنند.»
کمبود مواد غذایی در خاک: «خاکهای شهری اغلب از مواد مغذی لازم برای رشد درختان محروماند، بهویژه زمانی که گونههای غیربومی کاشته میشوند که نیازهای خاصی دارند.»
محمدی تأکید میکند که رفع عوامل مذکور نیازمند اصلاح عمیق ساختارهای مدیریتی است: «این مسائل فنی تنها زمانی قابلحلاند که فساد و ناکارآمدی در سیستمهای مدیریتی برطرف شود.»
این کنشگر محیطزیست، فساد اداری را یکی از ریشههای اصلی بحران فضای سبز شهری میداند و به کاشت درختان گرانقیمت و غیربومی مانند نخل یا چنارهای قطور در تهران اشاره میکند که به دلیل ناسازگاری با شرایط اقلیمی، بهسرعت خشک میشوند.
او ادامه میدهد: «یک نهال بومی شاید ۵۰ هزار تومان هزینه داشته باشد، اما یک درخت بزرگ چند میلیون تومان قیمت دارد و هزینه حمل و نگهداری آن نیز به همان اندازه است. این انتخابها نه به نفع محیط زیست، بلکه به سود پیمانکاران است. این چرخه سودآور، نتیجه فساد و سوءمدیریت در شهرداریهاست.»
علاوه بر فساد، محمدی از نوعی «تنبلی ذهنی» در میان کارشناسان شهری انتقاد میکند و میگوید: «کارشناسان به روشهای قدیمی که در دانشگاه خواندهاند یا سالها پیش مرسوم بوده، پایبند ماندهاند و حاضر به نوآوری نیستند. شرایط اقلیمی ایران تغییر کرده، اما نگرشها عوض نشده است.»
یکی از پیشنهادهای کلیدی محمدی، تغییر رویکرد در طراحی فضاهای سبز شهری و توجه به تنوع زیستی است. او انتقاد میکند که «شهرداریها به کاشت وسیع گونههای تکگونهای، بهویژه گونههای غیربومی مانند چنار اصرار دارند، در حالی که باید مانند طبیعت، تنوع زیستی را در نظر گرفت. در گذشته، چنار با شرایط اقلیمی سازگار بود، اما حالا باید به گونههای بومی و خشکیپسند روی آورد؛ که با شرایط اقلیمی ایران سازگارند و میتوانند مقاومت درختان را در برابر تنشهای محیطی افزایش دهند.
سالهاست که کارشناسان، از جمله دکتر آخانی و خود من، تأکید کردهایم که باید ایستگاههای پرورش گیاهان بومی راهاندازی شود، اما این پیشنهادات نادیده گرفته شدهاند. دولت و نهادهای مسئول، بهویژه سازمان حفاظت محیط زیست و شهرداریها، باید سیاستهای خود را بازنگری کرده و روی مدیریت پایدار منابع و کاشت گونههای بومی تمرکز کنند.»
محمدی راهحل نهایی را در اصلاحات ساختاری عمیق و جلب مشارکت اجتماعی میبیند و بر این باور است: «مبارزه جدی با فساد، کنار گذاشتن مدیران ناکارآمد و ایجاد فضا برای نقد و نظارت کارشناسان و کنشگران مستقل، گامهای اولیه برای نجات فضای سبز شهری هستند.»
او همچنین تأکید میکند که برای هر پروژه محیطزیستی، باید پیوستهای اجتماعی و نظرات مردم در نظر گرفته شود: «در کشورهای پیشرفته، رضایت مردم پیش از اجرای پروژههای بزرگ جلب میشود. اما در ایران، این روند نادیده گرفته میشود و نتیجهاش نارضایتی و تخریب بیشتر است.»