عصر ایران ؛ سعید کیائی - جهان امروز دیگر محدود به آمارهای خشک یا گزارشهای دیرهنگام رسمی نیست. آنچه امروز اقتصاد را شکل میدهد، فرآیندی پیوسته از تبدیل داده به حس جمعی و از این حس به عمل است. همانگونه که مارشال مکلوهان تأکید میکرد که «رسانه خودِ پیام است»، نظم جدیدی برقرار شده است: فرم، سرعت و شیوه تعامل، محتوا را بازتعریف کردهاند. این همان جامعهی نمایش گی دبور است؛ جایی که تصویر، روایت و لحظه به لحظه بودن پیامها بر عمق تحلیلی سنتی غلبه میکند.
آزمایشگاه اقتصاد روایی؛ جنگ ایران و اسرائیل به روایت پلتفرمها
جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، عرصهای کمنظیر برای جدال روایتها شد. رسانههای رسمی هنوز به همان سبک همیشگی، تحلیلهای فنی و گزارههای کارشناسانه را – با تأخیر و زبان خشک – منتشر کردند. تیترهایی مانند «پیامدهای محدود جنگ بر بازار سرمایه» یا اظهارات مقامات درباره «ثبات ارزی» اگرچه معتبر، اما کند و فاقد جذابیت بودند.
در نقطه مقابل رسانههای رسمی، صفحات اینستاگرامی و کانالهای تحلیلی تلگرام، فضایی پویا و پرتعامل برای شکلگیری روایتهای اقتصادی بهوجود آوردند. اینفلوئنسرهای میدان اقتصاد دیجیتال —همچون نمونههای شاخص که بیش از یک و نیم میلیون دنبالکننده دارند— توانستند دادهها و تحلیلهای حیاتی بازار را ظرف چند دقیقه به قالب اینفوگرافیک، ویدئوی شصت ثانیهای یا حتی میم و فایل صوتی تبدیل کنند.
در روزهای ابتدایی تنش، این بازیگران دیجیتال با قدرت تکنولوژیک پلتفرمها، دادههای لحظهای بازار ارز و طلا را از APIها دریافت و در سادهترین و در عینحال پرهیجانترین فرمتها بازتولید کردند.
این روند علاوه بر تجربه ایرانی، در ابعاد جهانی نیز تکرار شده است: در جریان Reddit و صفحه WallStreetBets حول سهام GameStop در سال ۲۰۲۱، نمونه بارزی از شکلگیری پدیدهای است که اروینگ گافمن از آن به عنوان «قاببندی» (Framing) یاد میکرد؛ جایی که واقعیت مالی در قالب داستان «مبارزه کوچهبازاری علیه والاستریت» بازآفرینی شد و توانست از مرز داده و تحلیل عبور کند و با هیجانِ جمعی، سهام یک شرکت گمنام را ۱۷۰۰ درصد بالا ببرد.
نمونه دیگر، تاثیر شگفتآور توییتهای ایلان ماسک درباره بیتکوین در چند ثانیه بر قیمتها بود؛ بهگونهای که تنها یک اظهارنظر – حتی بدون پشتوانه تحلیلی یا داده رسمی – میتوانست تغییر هزاران دلاری در بازارهای جهانی ایجاد کند. این شواهد، محور مورد تأکید نظریه «اقتصاد توجه» سایمون هستند که دستیابی به ذهن و توجه همگانی، مهمتر و تاثیرگذارتر از مالکیت داده میشود.
افزونبراین، تحلیل تحولات اخیر را میتوان بر پایه نظریه «برجستهسازی» (Agenda-Setting) مککامبز و شاو هم درک کرد؛ جایی که نه خود واقعه، بلکه شیوه و چارچوب روایت پیرامون آن، جهت افکار عمومی بازار و حتی سیاست رسمی را تغییر میدهد. این نظریه بویژه در بستر پلتفرمهای دیجیتال رنگ واقعیت به خود گرفته است: الگوریتمها به محتوای داغ و احساسی وزن بیشتری میدهند و روایت غالب را همان لحظه به صدر جستوجوها و ترندها میبرند.
مهندسی واقعیت؛ سلطه روایتهای کوتاه و الگوریتم
تسلط پلتفرمهای دیجیتال را باید در تغییر بنیادین زنجیره تولید محتوا جست. دیگر خبری از انتشار کند و سلسلهمراتبی نیست؛ داده زنده بازارها با چند API آزاد در لحظه به دیاگرام و میم تبدیل میشود، و محتوا ظرف چند ثانیه در معرض میلیونها چشم قرار میگیرد.
الگوریتمهای اینستاگرام و تیکتاک، محتوای هیجانی و قابل فهم در سه ثانیه را چند برابر بیشتر از محتوای رسمی ترویج میکنند و این روند فشار ویرالیتی (Viral Pressure) بر روایتهای حسی و سریع را تشدید کرده است. در این محیط، نه تنها زبان، بلکه نقش مخاطب هم دگرگون شده؛ دیگر مخاطب، شنونده منفعل نیست، بلکه خود با کامنت، بازنشر و حتی تولید میمهای اقتصادی، کنشگر فضای روایت جمعی است. نظریه تعامل نمادین بلومر به وضوح بر این تاکید دارد که معنا، نه در کلام گوینده، که در گفتگوی جمعی کاربران شکل میگیرد. از سوی دیگر، مطابق نظریه اقتصاد توجه سایمون، پاداش اصلی فقط نصیب روایتهای سادهساز، هیجانافزا و قابل اشتراک میشود؛ پلتفرمها به اقتصاد یک ثانیهای توجه شکل دادهاند.
بحران روزنامهنگاری سنتی و افق آینده اقتصاد روایتمحور
در این میدان نبرد روایی، رسانههای سنتی بیش از هر چیز قربانی عدم درک تجربه کاربری شدهاند. مطالعات نشان میدهد که عمده کاربران امروز تحلیل اقتصادی را نه در قالب متن طولانی، بلکه ترجیحاً در یک ویدیوی سه دقیقهای یا اینفوگرافیک خلاصه میپسندند.
رسانههایی که هنوز به زبان رسمی و بیتأثیر درگیرند، بازنده میدان روایت جمعی میشوند. نمونه بحران بانکی آمریکا در ۲۰۲۳، جایی که ویدیوهای هشداردهنده در تیکتاک ده برابر بیشتر از گزارشهای تخصصی والاستریت ژورنال بازدید داشتند، نشان داد که دیگر قدرت برقراری ارتباط، رمز نفوذ است نه صرفاً صحت علمی. اما این دگردیسی فرصتها و تهدیدهای خاص خود را دارد؛ روایتهای قطبی، بازارهای جعلی و موجسواری بر اخبار کذب به راحتی میتواند بازارها را متاثر کند.
راه نجات رسانههای سنتی در این طوفان روایتمحور، نه بازگشت به گذشته، بلکه برپایی زیستبومی تازه در دل پلتفرمهاست. رسانهها برای بازیابی اعتبار و اثرگذاریشان باید نقش فعال و خلاق خود را در همه مراحل چرخهی روایت احیا کنند؛ یعنی پذیرش این واقعیت که منبع قدرت امروز در «تولید روایت جمعی» و «موقعیتیابی در عرصه تعاملپذیر» نهفته است.
در نخستین گام، رصد لحظهبهلحظه روایتهای غالب در شبکههای اجتماعی و ترندها ضرورتی حیاتی است. این یعنی تیمهای رسانهای باید نه فقط خبر، بلکه شایعه، میم، ویدیو و هشتگ را در لحظه رصد و دادهکاوی کنند. ابزارهای نوین مانند سامانههای Social Listening (مثلاً CrowdTangle، Brandwatch یا Emplifi) امکان پایش مستمر روایتها و ردیابی تغییر افکار عمومی را بهصورت اتوماتیک فراهم میکنند —چیزی که در پروژه «خبرنگاری دادهمحور بانک اطلاعات عمومی» (Public Data-Driven Journalism) در دنیا بهصورت جدی اجرایی شده است.
گام دوم، پاسخدهی سریع و فعال به شایعات و اخبار نادرست است. دوران واکنش کند و بیانیههای چندساعته گذشته. امروز اعتبار رسانه نه فقط در صحت داده بلکه در «سرعت واکنش روایی» سنجیده میشود. نمونههای موفق جهانی مانند Financial Times، BBC Reality Check یا حتی بخش Fact-Checking فایننشال ریویو، با تولید محتوا در قالب ویدئوهای کوتاه، کارتهای گرافیکی Fact/False یا پرسش و پاسخ زنده توانستهاند حضور خود را در زمین پلتفرمها تثبیت کنند. شفافیت و پاسخگویی، زبانی فراتر از متن رسمی میطلبد: روایت صادقانه، پذیرش امکان خطا و حتی تصحیح عمومی، میتواند بازسازی اعتماد مخاطب را سرعت ببخشد (مطابق نظریه Spiral of Silence نوئله-نومان و اهمیت صدای هنجارساز).
گام سوم، تولید محتوای دووجهی (Hybrid Content) است؛ محتوایی که هم عمیق و مستند باشد (گزارش تحلیلی، دادهمحور، بررسی بلندمدت بازار) و هم همزمان، فرمتهای کوتاه، بصری و مشارکتی (موشنگرافیک، پادکست ۲ دقیقهای، ویدئوی اینستاگرامی، لایو پرسش-پاسخ) را پوشش دهد. این مدلی است که نیویورک تایمز، بلومبرگ و حتی الجزیره اینترکتیو پیش گرفتهاند: یک گزارش اقتصاد کلان میتواند در سایت به شکل کلاسیک و در اینستاگرام یا تیکتاک به شکل یک اینفوکلیپ یکدقیقهای ظاهر شود. الگوبرداری از روزنامهنگاری تلفیقی (Integrated Journalism) به معنای ادغام ظرفیت تحلیل سنتی با اقتضائات اقتصاد روایی پلتفرمی است؛ جایی که روایت عمیق و سریع، مکمل یکدیگرند، نه رقیب.
نکته چهارم، خلق پلتفرمهای تعاملی اختصاصی است. اتاقهای گفتوگوی اقتصادی، پنلهای لایو، تالارهای پرسشوپاسخ و حتی ایجاد بوتهای Fact-Checking میتواند هم ارزشافزوده و هم جامعه مخاطبان وفادار برای رسانه به ارمغان بیاورد. حرکت به سوی «رسانه-جامعه» (Media Community) به معنای پیوند تحریریه و کاربر در معماری روایی نوین است؛ الگویی که هاروارد بیزینس ریویو یا ProPublica تجربه کردهاند و سایمون هم در چارچوب «اقتصاد توجه جمعی» بر آن تاکید دارد.
آن دسته از رسانهها که بتوانند بین دقت تحلیلی —ویژگی هویتی مطبوعات کلاسیک— و سرعت و قالب جذاب پلتفرمها —نیاز نسل دیجیتال— پل بزنند و علاوه بر اطلاعرسانی، تسهیلگر گفتوگوی روایی شوند، میتوانند در عصر پارادوکس اعتماد و تهاجم روایتهای سریع همچنان نقش مرجع و معتبر خود را حفظ کنند. بازتعریف هویت، سرمایهگذاری بر تربیت روزنامهنگاران روایتمحور، و استفاده خلاقانه از فناوریهای بومیسازی داده، اساس بازآفرینی رسانه در عصر اقتصاد روایی خواهد بود.
بازتعریف اعتماد و اعتبار در اقتصاد پیکسل
باید توجه کنیم که اعتماد، دیگر حاصل انحصار اطلاعات یا اتکای صرف به «اتوریته» کارشناس نیست؛ بلکه نتیجهی مهارت روایتگری زنده و شفاف، و حضور فعال رسانه در میان زیستبوم دیجیتال است. مخاطب امروزی، بهویژه در حوزه اقتصاد، دیگر پذیرای نسخههای بالادستی ناکارآمد با زبان پیچیده و پشت درهای بسته نیست. او خواهان حضور در بطن روایت است؛ یعنی مشارکت در تولید معنا، لمس لحظهای تصویرگری واقعیت و امکان ارزیابی صادقانه روایتها.
توجه به این امر که «صرف ذکر منبع یا تحلیل دقیق کافی نیست» ضروری است. کنش زنده، واکنش سریع و اعتراف به ضعف و خطا، نزد مخاطب سرمایه اعتماد میسازد. رسانههایی که با شفافیت و بیواسطه با مخاطب گفتگو میکنند، حتی اگر گاهی در مسیر روایت اشتباه کنند، سریعتر میتوانند اعتماد را بازیابی کنند. مطالعهی دانشگاه آکسفورد (Reuters Institute 2024) نشان میدهد بینندگان به رسانههایی که اشتباهشان را بهصورت شفاف اعلام و اصلاح میکنند، سه برابر بیشتر اعتماد میکنند تا به رسانههای بیانیهای و غیرمشارکتی.
روایت اقتصادی آینده، دیگر محدود به نمودارها و جداول تخصصی نخواهد بود. مصورسازی داده (Data Visualization)، اینفوگرافیک، پادکست، لایو پرسشوپاسخ، شبیهسازیهای ویدیویی و کلابهوسهای اقتصادی، نسل جدید روایت را رقم میزنند. این فرمتهای متنوع علاوهبر نزدیک کردن روایت به زبان روزمره، امکان مشارکت و بازاندیشی جمعی را پررنگ میکنند.
در گذشته، رسانهها «صندوق سیاه» دادهها بودند؛ امروزه اما مخاطب ابزار واکاوی روایتها را نیز در اختیار دارد. اشاره به منابع، ارائه لینک داده، امکان پرسش زنده و ردیابی صحت محتوا، جزو انتظارات پایه نسل دیجیتال شده است. پلتفرمهایی مانند BBC Reality Check، Snopes، Taghche Fact Check و Factnameh نمونههایی از این نظامهای باز اعتبارسنجیاند. به این ترتیب، مخاطب نهفقط مصرفکننده، بلکه نقش فعال در اعتباربخشی به روایت پیدا میکند.
رسانهای که بتواند محوریت «روایت معتبر» را حول سهضلعی سادگی زبانی، تنوع فرمی و تعامل مستقیم بازتعریف کند، شانس بالایی برای ماندگاری در ذهن و روابط مخاطب امروز خواهد داشت. فراموش نکنیم که در عصر فوران روایتهای پرهیجان، قدرت رسانه در برقراری گفتگو و ایجاد تجربه مشترک معنا، مهمتر از انحصار دسترسی یا ادعای علمی یکجانبه است.
در جریان نوسانات بازار ارز در ایران، اکانتهای اقتصادی موفق شدند در قالب استوری، لایو و اینفوگرافیک، با روایت شخصی، ساده و واکنشمحور هم ذهنیت مخاطب را هدایت کنند و هم امکان سنجش ادعاها را به مخاطب بدهند؛ درحالی که تحلیلهای رسمی رسانههای سنتی، علیرغم دقت بالاتر، عملاً از دایره تاثیرگذاری خارج ماندند.
اعتماد دیگر متعلق به دارندگان داده یا موقعیت رسمی نیست. رسانهای که جرأت روایتگری زنده، شنیدن مخاطب، و طراحی تجربهای چندلایه از قصهگویی اقتصادی را داشته باشد، آینده را خواهد برد.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر