۲۳ تير ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۳ تير ۱۴۰۴ - ۰۰:۱۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۷۶۴۷۳
تاریخ انتشار: ۱۶:۵۸ - ۲۲-۰۴-۱۴۰۴
کد ۱۰۷۶۴۷۳
انتشار: ۱۶:۵۸ - ۲۲-۰۴-۱۴۰۴

دیپلماسی ترمیمی در سایه رسانه‌ها: از بن‌بست‌های جنگ تا بازیابی حافظه جمعی

دیپلماسی ترمیمی در سایه رسانه‌ها: از بن‌بست‌های جنگ تا بازیابی حافظه جمعی
پس از آتش‌بس ایران و اسرائیل در تابستان ۱۴۰۴، نه پایان نظامی، بلکه فصلی نو در منازعه روایت‌ها رقم خورد. این مقاله به بررسی نقش بنیادین رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی در تعیین فضای پساجنگ و چالش بازسازی اعتماد عمومی می‌پردازد.

سعید کیائی
تحلیلگر رسانه

پس از انعقاد آتش‌بس ایران و اسرائیل در تابستان 1404، نه صرفاً یک پایان نظامی، بلکه فصلی نو در منازعه روایت‌ها آغاز شد؛ فصلی که چارچوب آن را رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی تعیین کردند، نه صرفاً سیاست‌مداران یا توافق‌نامه‌ها. آنچه فضای پساجنگ را تعریف کرد، نه فقط میزان سکوت اسلحه‌ها بلکه میزان پویایی روایت‌هایی بود که در عرصه عمومی و حافظه جمعی ملت‌ها بازتاب یافت. ریشه این پویایی را باید در نقش بنیادین رسانه‌ها در عصر بحران‌های هم‌زمان جست‌وجو کرد؛ رسانه‌هایی که به گفته رابرت انتمن، به همان میزان که می‌توانند عاملی برای صلح باشند، قابلیت آن را دارند تا بحران و بی‌اعتمادی را بازتولید کنند.

 

از سقوط اعتماد تا امیدِ ترمیم؛ رسانه‌ها چگونه آینده روابط را می‌سازند

از همان ابتدای بحران، صحنه اصلی در اختیار رسانه‌ها بود؛ اما با قطع حملات مستقیم، گفتمان عمومی دگرگون شد و رسانه‌ها با شدت بیشتری نقش تعیین‌کننده خود را تثبیت کردند. مهم‌ترین مسئله برای کنشگران دیپلماسی، نه شکل‌گیری توافق‌های رسمی، بلکه بازسازی اعتماد عمومی و تصویر جمعی از «دشمن» و «خویشتن» بود؛ امری که نظریه دیپلماسی ترمیمی، آن را مرحله‌ای کلیدی در موفقیت بلندمدت هر فرایند دیپلماتیک می‌داند. امضایی پای توافقی ننشست، اما در عرصه رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، نوعی «توافق» بر سر ضرورت توقف درگیری‌ها شکل گرفت؛ توافقی شکننده که حیات آن به مدیریت روایت‌ها گره خورده است. جان‌پل لدرک تأکید می‌کند که بازسازی روابط حقیقی، بدون ترمیم احساسات جریحه‌دار و بازتعریف هویت‌ها در ذهن جامعه، ممکن نیست.

در همین زمینه، تجربه آتش‌بس کوتاه‌مدت ایران و آمریکا پس از حملات موشکی به عین‌الاسد (۲۰۲۰) نمونه‌ای قابل تأمل است. در همان روزهای ابتدایی پس از حمله، روایت‌های متضاد بلافاصله در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی دو کشور بازتولید شد. تصویر آسیب‌های ناگهانی و قاطعیت دوطرف، همزمان سازنده و تخریب‌گر اعتماد عمومی بود. اگرچه آتش‌بس به‌وجود آمد، اما تا مدت‌ها ذهنیت افکار عمومی، بر اساس بازتاب‌ها و برجسته‌سازی‌های رسانه‌ای، در وضعیت تعلیق باقی ماند؛ وضعیتی که راه را برای هر نوع عادی‌سازی سریع یا مذاکرات عملی، کاملاً بست. نگاه جامعه آمریکا به ایران، یا برعکس، همچنان با روایت‌های پر از ترس و تهدید عجین ماند.

همین الگو را به روشنی می‌توان در رفتار شناختی و رسانه‌ای پس از تنش‌های متعدد ایران و اسرائیل نیز دید؛ برای نمونه، پس از حملات متقابل در بهار ۲۰۲۵، رسانه‌های ایرانی و اسرائیلی با تکیه بر برجسته‌سازی (Framing) و تولید روایت‌های تقابلی، فضای بازگشت به دیپلماسی را با احتیاط و حتی بی‌اعتمادانه روایت کردند. کاربران ایرانی، با هشتگ‌هایی مانند «مصالحه خیانت است»، هر گونه گفت‌وگو را معادل بازگشت زیان‌بار به نقطه پیش از بحران می‌دانستند. رسانه‌های اسرائیلی نیز به شکلی مشابه، هراس و ضرورت مقابله را در صدر دستور کار رسانه‌ای خود گذاشتند و تصویری گزینشی از رویدادها ارائه دادند. اینجاست که دیپلماسی ترمیمی، به تعبیر سینتیا وبر، تنها زمانی معنادار می‌شود که بازیگران موفق شوند روایت شکاف‌ها را به تدریج با روایت‌های همگرایانه جایگزین کنند.

در بخش دیگری از این بازی پیچیده، میانجی‌گران خارجی ـ مانند قطر یا چین ـ تلاش می‌کنند با ورود به فضای رسانه‌ای، نوعی مشروعیت و آرامش نمادین را در افکار عمومی دو سوی بحران ایجاد کنند. اما تجربه نشان داده است که این میانجی‌گری‌ها، زمانی موفقیت‌آمیزند که افکار عمومی هر دو طرف، حداقلی از پذیرش را نسبت به پیام میانجی داشته باشند؛ و این امر فقط در سایه مدیریت هوشمند روایت‌ها، تکرار پیام‌های همدلانه و بازتعریف تدریجی دشمن در اذهان عمومی ممکن است. به عبارت دیگر، میانجی‌گری نه فقط یک فرایند پشت پرده، بلکه یک کنش رسانه‌ای تمام‌عیار است که نیازمند همراهی کاربران شبکه‌ها و بازسازی خاطره جمعی از «دشواری بحران» به «امکان صلح» است.

میدان مین روایت‌ها؛ بحران اعتماد و فرصت‌های بازسازی

در این ایستگاه، چالش اصلی دیپلماسی ترمیمی در جهان رسانه‌ای‌شده، بازی با میدانی از روایت‌های متعارض و قطبی است. هر تصویر جدید، بازنشر هر ویدیو از لحظات خونین بحران، یا حتی تحلیل‌های هیجانی، به راحتی می‌تواند روند «عادی‌سازی» را متوقف کند. تجربه بازنشر گسترده ویدیو حمله به حیفا در کانال‌های تلگرامی، و واکنش غیررسمی و عاطفی افکار عمومی نشان داد چگونه یک چارچوب معنایی نامطلوب و بازگشت به نقطه آغاز، به راحتی ممکن است. نظریه «Frame Relapse» یا بازگشت چارچوب بحران، در اینجا بر ما روشن می‌کند که تا زمانی که حافظه جمعی و فضای رسانه‌ای، میدان تقابل و تنش باقی بماند، تلاش‌های دیپلماتیک دائما در معرض لغزش به وضعیت بحران خواهند بود.

از سوی دیگر اما، همین میدان رسانه‌ای می‌تواند فرصت‌هایی برای بازیابی روابط نیز فراهم آورد. ضربه اقتصادی و روانی ناشی از تداوم بحران، انگیزه‌ای برای بازتعریف حداقل روابط و تأکید بر مسائل انسانی ـ فراتر از گفتمان امنیتی و نظامی ـ ایجاد می‌کند. حضور واسطه‌های رسانه‌ای خارجی مانند الجزیره و CGTN چین، نمونه‌هایی هستند که با ارائه چارچوب‌های متفاوت، امکان خارج شدن از دوقطبی‌های رسانه‌ای معمول را برای طرفین فراهم ساخته‌اند؛ امکانی که به ترکیب روایت‌های محلی و جهانی، و شکل‌گیری یک هویت جدید پساجنگ کمک می‌کند.

آینده دیپلماسی ترمیمی؛ روایت صلح یا بازتولید تنش؟

بدیهی است که در عصر دیجیتال، مسیر ترمیم روابط دیگر تنها از کانال دیپلماسی سنتی نمی‌گذرد؛ بلکه موفقیت هر فرایند صلح به میزان اثرگذاری بر حافظه جمعی و مدیریت روایت‌ها وابسته است. آینده دیپلماسی ترمیمی در ایران و منطقه، به میزان توانایی نخبگان، رسانه‌ها و حتی کاربران شبکه‌های اجتماعی در شکل‌دهی به گفتمان‌های جدید و گشایش در روایت‌های جمعی بستگی دارد.

اگر مسئولان سیاست خارجی، پیام‌های رسمی خود را با روایت‌های همدلانه و چندصدایی هماهنگ کنند؛ اگر راه را برای گسترش گفت‌وگوهای میان‌فرهنگی و حضور نهادهای سوم باز بگذارند، و اگر جامعه مدنی توان داستان‌گویی اخلاق‌محور و اعتدالی را بیاموزد و تقویت کند، می‌توان انتظار داشت که ترمیم اعتماد و آرامش واقعی، نه تنها در متن توافق‌ها، بلکه در ضمیر جامعه ایرانی و اسرائیلی نیز رخ دهد.

اما باید واقع‌بین بود: تا وقتی که فضای رسانه‌ای، میدان مسابقه‌ای برای تکرار روایت‌های قطبی و بازتولید ترس و هیجان باقی بماند، هر نقطه عطف دیپلماتیک نیز شکننده و موقت خواهد بود. چرخش به سوی صلح پایدار، در گرو شکل‌گیری یک روایت جدید از دیگری، دور شدن از زبان تحقیرآمیز و تصویرسازی دشمن‌محور، و تربیت نسلی از بازیگران رسانه‌ای است که بتوانند «خاطره بحران» را به «خاطره صلح» تبدیل کنند.

در نهایت، تجربه‌های پیشین ایران ـ چه با اسرائیل، چه با آمریکا ـ نشان می‌دهد که پیروزی در میدان دیپلماسی، از لحظه‌ای آغاز می‌شود که تصویر ذهنی دشمن، جای خود را به امکان گفت‌وگو بدهد؛ و این دگردیسی، بیش و پیش از هر چیز، کار رسانه‌ها و حافظه جمعی است، نه دیپلمات‌های دولتی. آینده، متعلق به آنان است که هنر روایت صلح را بهتر و عمیق‌تر از حریف روایت بحران بیاموزند و بازگو کنند.

ارسال به دوستان
رئیس‌ جمهور آلمان: ترامپ در تشدید تنش هسته‌ای با ایران مقصر است دستگیری عامل تخریب سنگ‌ مزار آرامستان‌های خرم‌آباد شمار شهدای خبرنگار در غزه به ۲۳۱ نفر رسید هشدار به مشاورین املاک: ممنوعیت قرارداد با اتباع غیرمجاز بر بلندای موج دیجیتال؛ ثروتمندترین چهره های دنیای رمزارز (+تصاویر) مهرداد محمدی در آستانه جدایی از استقلال؛ مقصد بعدی، پرسپولیس؟ وعده نامگذاری سال ۱۴۰۶ به نام «لرستان» قهرمانی تاریخی سینر در ویمبلدون؛ انتقام شیرین از آلکاراس تهدید به خروج بن‌گویر و اسموتریچ از کابینه نتانیاهو بر سر آتش‌بس غزه سناتور جمهوری‌خواه آمریکایی: منتظر مسدودسازی دارایی‌های روسیه و سرازیر شدن بی‌سابقه سلاح به اوکراین باشید رئیس سازمان محیط زیست: تالاب صالحیه، کانون اصلی گردوغبار تهران و کرج است معاون وزیر امور خارجه: اگر قرار باشد مذاکره‌ای انجام شود مواضع اصولی ما در مذاکرات هیچ تغییری با قبل از جنگ نخواهد کرد غریب‌آبادی: ایران زیاده‌خواهی‌ها را نمی‌پذیرد؛ مذاکره از موضع قدرت پس از پیروزی بر اسرائیل وزیر خارجه هند پس از ۵ سال به چین سفر می‌کند ایندیپندنت: آتش‌بس موقت در غزه ممکن، پایان جنگ ناممکن؛ نتانیاهو به ادامه جنگ نیاز دارد