عصر ایران- نصرتالله تاجیک، کارشناس مسائل بینالملل و سفیر اسبق ایران در اردن اظهار داشت: اگر بخواهیم واقعگرا باشیم، با این شرایطی که بعضا ما برای خود رقم زده ایم، تنها مسیر پیشرو دیپلماسی است. با گفتار درمانی، لاف زنی، شعار و خالیبندی و فقدان انسجام و اجماع داخلی، نه تحریم مهار میشود نه بحران مدیریت!
وی در گفتوگو با خبرنگار سیاسی عصر ایران، در رابطه با ضرورت تدوین یک راهبرد ملی واقعگرا برای مواجهه با تحولات منطقهای و بینالمللی اظهار داشت:
راهبرد در خلأ نوشته نمیشود. راهبرد بستگی به محیط سیال و متحول پیرامونی و شرایطی دارد که هر دو طرف در آن قرار دارند. اگر میخواهیم یک راهبرد تدوین کنیم، باید ظرفیتها، چالشها، تهدیدها و فرصتهای خودمان و همچنین طرف مقابل را بشناسیم. اگر به وضعیت داخلی خودمان نگاه کنیم، با توجه به شرایط اجتماعی و اقتصادی، عملاً خود را آسیبپذیر کردهایم! اگر میتوانستیم مسئله تحریمها را، چه با ابزارهای داخلی و چه از طریق همکاریهای خارجی، حل کنیم و این سطح از عدم انسجام داخلی وجود نداشت، میشد راهبردی متفاوت و دیگری نوشت.
وی گفت: در شرایط فعلی و با اقداماتی که آمریکا و اسرائیل انجام دادهاند، آغاز مذاکره هیچ توجیهی ندارد! اما واقعیت این است که ما نتوانستیم با یارگیری و یا تقویت جبهه داخلی شرایط مناسب این راهبرد را فراهم کنیم! تحریمها و مشکلات اقتصادی، بنیه کشور و معیشت مردم را تضعیف کرده و در سیاست داخلی نیز گسستها و شکافهایی به وجود آمده است. در چنین وضعیتی، باید واقعگرا باشیم ، کالبد شکافی کنیم و به مسیر مناسب برگردیم.
این کارشناس مسائل بینالملل افزود: در بهترین حالت، دیپلمات ایرانی باید بتواند منافع کشور را حداکثری تأمین کند. بنابراین، ما راهی جز دیپلماسی نداریم و مذاکره که یکی از ابزارهای دیپلماسی است، اجتنابناپذیر است. با توجه به شرایط فعلی، دیگر با شعار و رجزخوانی که البته رجز هم آدابی دارد، نمیتوان کشور را اداره کرد. حتی نمیتوان گفت رجز، بلکه باید گفت لاف زنی و خالیبندی؛ چون دیگر شعار بدون پشتوانه و بدون درک شرایط جهانی، فقط کشور را گرفتارتر میکند.
وی تأکید کرد: باید از همان اهرمها و کارتهایی که داریم، استفاده درستی بکنیم. باید برآورد دقیقی از وضعیت خود، طرف مقابل و جامعه جهانی داشته باشیم. از عوامل تأثیرگذار، ذینفعان و کارتهایی که در اختیار دیگران است، باید شناخت دقیقی پیدا کنیم. اشتباه محاسباتی نباید داشته باشیم. در چنین شرایطی، اگر با تصویری روشن، استراتژی مشخص و برآمده از گفتوگوی ملی و گفتمان غالب، یعنی اجماع متخصصین صنعت هستهای و مدیران کنونی و سابق سازمان انرژی هسته ای و دانشمندان این حوزه، پیش برویم، میتوانیم از ظرفیتهای خود بهدرستی بهره بگیریم و به منافع حداکثری برسیم. میتوان با عقل و درایت فرمولهائی پیدا کرد که هم ظرفیتها حفظ شوند و هم بن بستهای مذاکراتی را شکست. اینها از درون بررسیهای فنی و بدور از شعار زدگی استخراج میشوند!
تاجیک ادامه داد: لزومی ندارد ما الزاماً آنچه را که آمریکا میخواهد، انجام دهیم. برنامه هستهای ایران سابقه، جایگاه حقوقی و قانونی دارد. اگرچه متأسفانه در تعامل با آمریکا، رفتار قانونمند ندیدهایم و در حال مذاکره بودیم که آن اتفاقات رخ داد، و ایران دچار یک خسارت عظیم انسانی شد. اما نمیتوان جایگاه حقوقی برنامه هستهای ایران را نادیده گرفت. ایران عضو NPT است، و برجام نیز قراردادی بینالمللی است که با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت پشتیبانی شده و منشأ حقوقی مشخصی دارد. ما باید از این ابزارها و اهرمها استفاده کنیم.
وی در پاسخ به پرسشی درباره تضمینها در احیای توافق گفت: بهنظر من، ما هیچ سطحی از تضمین را نمیتوانیم از جامعه بینالمللی بگیریم. جامعه بینالمللی، جامعهای آنارشیک است که در آن قدرت حرف اول را میزند. ما باید در این شرایط، بازدارندگی داخلیمان را تقویت و انسجام ملی را افزایش دهیم تا این انسجام به پشتوانهای برای تیم مذاکرهکننده در سطح افکار عمومی و مطالبه ملی تبدیل شود. شعار و گفتار درمانی را کنار بگذاریم! بجای اینکه بگوئیم " مردم باید محور حکمرانی باشند و.." بررسی کنیم چرا نیستند و طرح و برنامه و قانون بیاوریم که مردم محور حکمرانی باشند! اگر مردم محور حکمرانی باشند که ما با این فقدان انسجام ملی روبرو نمیشویم! مردم چقدر در اقتصاد کشور نقش دارند؟ چرا خواسته های کوچک مردم و از جمله رفع فیلترینگ و یا ازادی زندانیان سیاسی متحقق نمیشود؟! مسئولین جایگاه خود را با اوپوزیسیون اشتباه گرفته اند! مسئولیت پذیری و پاسخگوئی ایجاب مبکند مسئولین به قول خود به مردم عمل کنند تا فاصله بین مردم و حکومت کم شود و انسجام و قدرت ملی افزایش یابد.
خواسته های مردم مشخص است و مسئولین فرصت را برای تولید قدرت نرم از طریق رویکردهای نوین حکمرانی و ایجاد اجماع حول حقوق ایران از طریق دیپلماسی از دست ندهند! مسئولین بجای سخنرانی و تلف کردن وقت خود و مردم باید از طریق برگزاری جلسات کارشناسی ، طرح و برنامه داشته باشند که مشکلات را قدم به قدم حل کنند. این نیاز به تغییر پارادایم فکری دارد که هدف گذاری درستی مطابق شرایط و اوضاع کشور و از درون یک کمیته گفتگوی ملی اتخاذ شده باشد. روشهای گذشته دیگر جواب نخواهد داد و توان مردم و سرمایه اجتماعی حکومت را نیز از بین میبرد!
این کارشناس مسائل بینالملل در ادامه، در مورد شرط توقف حملات اسرائیل برای آغاز مذاکره بیان کرد: غرب از اسرائیل بهعنوان اهرم فشار یا چماق علیه ایران استفاده میکند. اینکه ما از غرب بخواهیم حملات اسرائیل را متوقف کند، در نگاه غرب و بهخصوص اروپا، مطالبهای جدی تلقی نمیشود. ممکن است چنین خواستهای بهعنوان یک موضع تبلیغاتی یا رسانهای مطرح شود، اما نباید تصور کنیم که با این شرط، اروپا منفعل میشود و امتیاز میدهد! غرب و اسرائیل در اعمال فشار به ایران هماهنگ هستند و تأثیر این درخواست بر میز مذاکره، بسیار محدود خواهد بود.
وی گفت: مهم آن است که بتوانیم یک فرمول خروج از وضعیت فعلی پیدا کنیم. غرب، بهویژه در پرونده هستهای، بستر فنی و حرفهای موضوع را رها کرده و آن را به ابزاری برای تسویهحساب سیاسی با ایران تبدیل کرده است. ما باید برای عبور از این بنبست، راهحلی پیدا کنیم؛ چراکه در حال حاضر، طرف غربی بر مواضعی اصرار دارد که ایران به آن تن نمیدهد و بالعکس، و هنوز فرمولی برای توافق پیدا نشده است.
تاجیک تصریح کرد: هم آمریکا و هم اسرائیل در این مسیر اشتباه کردند. در حالی که دو طرف در فرایند مذاکره قرار داشتند، هیچ ضرورتی برای اقدام نظامی یا خرابکاری وجود نداشت. این اقدامات، بیاعتمادی را تشدید کرده و نوعی ابهام استراتژیک به وجود آورده است؛ شرایط را پیچیده کرده و موجب شده ایران دیگر آن جدیت لازم برای ادامه مذاکرات را نداشته باشد. در حالی که ما باید تلاش میکردیم فضای مذاکرات ساده و شفاف شود تا امکان توافق فراهم گردد.
وی درباره نقش اجلاس گروه ۷ نیز گفت: اجلاس گروه هفت یا همان G7، تأثیر مستقیمی بر ایران ندارد. این کشورها همان مواضعی را تکرار میکنند که اروپا در مذاکرات با ایران دنبال میکند. بنابراین، تأثیر قابل توجهی بر انعطاف یا تغییر مواضع ایران نخواهد داشت.
در ادامه هم تاجیک در خصوص روابط ایران و اسرائیل خاطرنشان کرد: میان ایران و اسرائیل هیچ رابطه دیپلماتیکی وجود ندارد که بیانیه یا موضعگیری این کشورها تأثیر مستقیمی بر روابط بگذارد. اما بیانیه های اینگونه دستاویزی برای تخریب جو دیپلماسی و مذاکرات خواهد بود و یک اقدام نادرستی است که مورد سوء استفاده اسرائیل قرار میگیرد! مانند بیانیه شورای حکام! یا عدم محکومیت حمله آمریکا و اسرائیل به تاسیسات هسته ای توسط آژانس که بر این تاسیسات نظارت میکند، هم باعث شده اسرائیل دستش بازتر شود و از سوی دیگر ایران از نهادهای بین المللی مایوس گردد و دست از دیپلماسی بشوید!
این کارشناس مسائل بینالملل در پایان درباره نقش آمریکا در مدیریت بحران منطقه گفت: آمریکا نقش تعیینکنندهای در مواضع اسرائیل دارد. حمایتهای سیاسی، مانند وتو در شورای امنیت، و حمایتهای لجستیکی و تسلیحاتی، همه به اسرائیل امکان مانور دادهاند. آمریکا تمامقد پشت اسرائیل ایستاده و همین موضوع باعث پیچیدگی معادلات منطقه، از جمله تحولات غزه، اقدامات انصارالله در دریای سرخ و… شده است. این حمایتهای بیقید و شرط، تعادل منطقه ای و روابط بینالمللی را مختل کرده است.
وی تأکید کرد: برای پاسخ به این سؤال که آیا آمریکا نقشی در کاهش بحران دارد، باید گفت نقش آن نهتنها تعیینکننده، بلکه عمیقاً ساختاری است. آمریکا از اسرائیل بهعنوان ابزار فشار اجرای سیاستهایش در منطقه و مخصوصا بر ایران استفاده میکند. اگر اراده داشته باشد، میتواند اسرائیل را مهار کند، اما در سیاست آمریکا، بهرهبرداری از اسرائیل برای گرفتن امتیاز از ایران و تأثیرگذاری بر مذاکرات، یک هدف ثابت است. گذشته از اختلافات مقطعی میان مسئولین دو طرف اما میان آمریکا و اسرائیل همپوشانی و هماهنگی نزدیکی وجود دارد.