۰۶ آبان ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۶ آبان ۱۴۰۴ - ۱۷:۴۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۷۴۲۹۲
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۷ - ۱۴-۰۴-۱۴۰۴
کد ۱۰۷۴۲۹۲
انتشار: ۱۲:۱۷ - ۱۴-۰۴-۱۴۰۴

و عاقبت جنگ شد......

و عاقبت جنگ شد......
وطن پاسداشت خاطره است و مایی که احساس می کنیم جزیی و قطره ای از دریای بیکران آنیم و دریا بودن حس امنیت است و امان و نیز عظمت و رقیب و دشمن را جزیره دیدن و صدای تار و نیز نوای اذان و حافظ و البته زیست مدرن که در هم آمیزی شان منِ این جهانی  و این جایی را می سازد.

عصر ایران؛ احسان اقبال سعید - باور نمی‌داشتم روزی نفیر آتش و انفجار به دیوار خانه برسد و انگار بوم شوم جنگ را از بام این سرزمین پربلا و دیرپا دور و دیر می دیدم. برای زادگان میانه‌ی دهه شصت خورشیدی جنگ در میان خاطرات پدران و معلمان و نیز روایت عارفانه و سراسر فتح و ظفر سینما و تلویزیون آن زمان خلاصه و محدود بود.

قریب سی و هفت سال از پایان جنگ تمام عیار ایران و عراق گذشت و باور نمی داشتیم که تصاویر جعبه ی جادوی  و نیز خاطرات، زمان های دور را بشکافند و مقابل و عیان در پیش چشم، جان بستانند و سوز موشک و ساز آژیر باز جغرافیای این جایی را درنوردد و انسان شقاوت‌آمیزترین نهانیات خویش را در توبره از عصر کهن تا اینک همراه بیاورد و در مقابل دیدگان حیران بر زمین بگستراند.

براستی بامدادان بیست و سوم خردادماه مهیب و غریب بود. آتشی که سالها از آن گفته می شد افروخته شد و با چشمان گشوده و گشاده نظاره می کردیم که چگونه می شود  و در میانه ای هیاهو و هیهاتی استاده ایم که نگو و نپرس...آری این است حکایت...

این جنگ به من آموخت که رخدادهای مهیب همیشه و هماره در فاصله ای معنادار و فرسنگ ها دورتر نیاستاده‌اند و به چشم بر هم نهادنی هست انسان نیست می شود و جای آرامش و تامل شبانگاهی را سوت و نفیر می گیرد و زیرنویس ها بجای اعلان فلان یارانه و بهمان واریزی رنگ قرمز بخود می گیرند .

انسان قدر داشته های خود را بیشتر می داند و می گوید کاش می شد به دمی پیشتر بازگشت و از کنار یک گل و یک انسان ساده نگذشت که گلایه از روزگار، ظرف کباب در پیشت نمی نهد که گاه کاسه خون می نهد و ناچاری از نوشیدن..

صدای مرگ و هراس می آید و آن چه به خون دل از اولاد و سرپناه یا زر و ارز  گرد کرده ای در خطر نیست و نهب قرار می گیرد و می گویی خدایا چه بی پناهم من! و ناباوران دیروز از پس دیواری و شانه‌ای و نیز دستی از غیب می گردند تا مگر اژدهای آتش‌دهان جنگ و ویرانی را لگامی و یا افساری و دگر چیزها....

پرتابه های آتشین چون فرود می آیند میان آدمان گزین نمی کنند و با هر باور و مرتبه بر خاک می اندازند و برجای ماندگان را به سوگ هم، تا دیروز خیابان آن کسانی بود و امروز برای همگان هراس آور و نیز مامنی برای جستن پناهی و این جنگ است که گاه آدمهای بی پناه و هراسیده را بهم می رساند و گلایه فرومی گذارند  و می گویند مگر تمام شود....

جنگ ضربان قلب ها را بالا می برد و هر کس نگران کسی است و گاه خویشتن را از خاطر می برد که نکو می داند بی پاره‌ی تن جهان برایش هراسناک‌تر از دم آخر زیستن و نبودن است و مهرهای نورزیده و دمان قدرندیده حکم کیمیا و آب حیات سکندر می یابند و در این میان کسانی هم کار دیگر می کنند و باز نشان می دهند معنای مردم و انسان چقدر گشوده است و در هر روز و حال کسانی نان از حلوای تربت مردگان جوان برمی دارند...

همان روزهای هراس و حیرانی و نیز یاس و یکپارچگی و نیز شور و شورزدن دل برای کسی که کنارت نیست، کسی را دیدم که می گفت برای مدتی راحت شدم و بانک برای قسط و دارایی برای مالیات تنم را نمی لرزاند! و کس دیگری از چیزهای دگر و بیشنه و بسیارانی از آدمیان تا آسمان و آستان چنان و چندان تنگ نیست بر مدار شفقت  و یا کمتر از آن بی آزاری و نه بی آزرمی روزهای ندانستن  وقدافراشتن شایعه و نیز موهوم و نامعلوم بودن سرحد واقعیت و خیال روزگار سرمی کنند.

براستی چه آسان آنچه گرد کرده ای با باد می شود، عمارتی دلبر و پرستون به آنی خاک می شود و در هراس سکه های در گاوصندوقی و فرزند و جان خویش که سهل در برابر بادهای ناموافق است و هراس مرگ و نیز از دست دادن گاه از خود واقعه یا فاجعه کشنده تر است.

همین روزهای کسی داعیه شهریاری نموده و انگار بر سر خویش دیهیم می خواهد و بهایش هرچه باشد از جان و امان و نیز داشته های دگر ایرانیان باید پرداخته شود، در این معنی چون طفلان بر زمین پای می کوبد و بر شیشه سنگ می زند که من شاهی می خواهم!

انگار در گیتی بسیار کسان تا همیشه در حکم آنند که "تغاری بشکند، ماستی بریزد،جهان گردد به کام کاسه لیسان" و مگر کسی بر خاک بیفتند تا پیرهن خونین اش را بر دست گرفته با تاسی به مجاهدان شنبه در عصر مشروطه حق خواه و دادستان و نیز فاتح و ظفرمند در فصل غنیمت بر خوان خون جلوس نموده ادای قدرقدرتان و فرزانگان از آستین چرک آلود بدر آورند که ضحاک را هم دندانی بود و فر و در تباهی هیمنه ای هم، نه چونان اینان و نیز آنان...

همین روزها که تن درگیر تشویش خویش،خانه و وطن بود و آدمان را در میانه ی خون و وطن را در بیداد نهب مغول مرامان و شیراز بی حافظ و حکمت را در دستان و دستار ابراهیم کلانتران، کسی باز در جلد مارشال دوگل رفته خواست تا چون نیایش شهریار بوده و پدرش تاجدار، باز این ملت به ستایش و پرستش نسب مقدس و چکمه و نیز تدوام زایشگاه ابدی بروند و زانو بزند که خداوند در خاندانی نور رحمانی و فر ایزدی و دگر چیزها نهاده و خود برای سال ها از مزایای آزادی و زیستن ظل قانون و دستآوردهای بشر نوین نوشیده و چشیده و حال برای تامین معاش بی تلاش در همان بلاد هوس شهریاری و ظل اللهی و نطفه مقدس در این خاک کرده تا مگر همای اقبال باز هم و...

بیچاره مردم که همگان حامی  و خیرخواه آنانند و اینان را رمه‌گان پنداشته در حکم ابواب جمعی و سربازان قشون و هوراکشان سخنان بی‌مغز و اردهای بعد از نهار خود در شمار آورده برای خیال خود آنان را در قربان می کنند و باز اشکی که از چشم تمساح روان است و روان هایی که آزرده و سترده می شود و می خواهند بگوید من عاشق زندگی ام و مرگ را دشمن.......

پرشماری از آدمیان با عقل متعادل زندگی را با همه رنج ها و مرارت ها می گزینند و به گاه نزدیکی نفیر نبود شدن با دست های چسبنده ساقه ی حیات را می چسبند و گوشی سنگین برای بانگ رحیل دارند.

 زیستن به همه نامرادی ها و گاه حسرت ها حکم حلوا را دارد و بودن و کاستن از رنج ها طبعا رسالت آدم متعادل در زیستنی ست که باغایت قطعی و نیز پیری و بیماری در کمین است.

 پس باید زیستن را پاس داشت و سلامت و منال و نیز دوستان و امان چیزهایی اند که حکم کاستن از رنج و فزودن بر کیفیت بودن تا تقطع قطعی اما منکرانه ی نبودن است و انسان در جنگ زندگی را می چسبد و نمی خواهد به سهولت از دست بشود و بر دردها و تصویر و تصور پیشتر خود بر نامرادی ها می خندد و عهد الستی می بندد که فردای امان و توقف زوزه‌ی گرگ ها دگر خیامی بزید و شیشه ی زندگی را از غبار بزداید و انگور و انار را تا دانه آخر بی هراس قیمت و عقوبت سربکشد...

این است آدمی و نهاد ناآرام و نیز رام او ...با همین کرانه های نادسترس و غیرمنتظره و غریب آنکه باز شگفت زده می شویم و این خود شگفت است...

در همان روزهای کنج و گاه انتظار برای راندن در همان جاده های پرچاله ی پیشین به مفهوم وطن می اندیشم و این که گاه چگونه با آنانی که نمی پنداشتی هم داستان می شوی که پایان هراسناک و برخورنده گاه پاهای تاولین را با راکبان مرکب زرین همداستان می کند و چنین است رسم سرای سپنج...

براستی وطن خاک است و رودخانه و نیز مقداری اشعار پردامنه از هنر و نظر مردمانی که در یک جغرافیایند و به کلماتی مشابه سخن می کنند؟ و نیز گریستن بر گور یلانی که زمانی بوده اند و نموده اند و تو سوگوار آن ستوارانی؟ و یا به روایت شاعری وطن در قلب کسانیست که دوستمان دارند و نیز یاد سعدی شیرین کلام هو که سرود "سعدیا حب وطن گرچه حدیثی ست صحیح/ نتوان مرد به سختی که من اینجا زادم" و تمام این‌ها چونان ابرهای بی‌عنان در آسمان فکر و نیز خیال به ذکام نشسته ام می چرخیدند و هربار در شکلی باران زا یا جانگزا و تیره رخی می نمودند که انگار از دیوار و حتی زبان یار گاه تنها بلا می بارد و خرمالوی گس باغ غریبه ها...

وطن انگار در تجسم افکار تمام آدمان یک جغرافیاست که می زیند و می ستیهند و عشق می ورزند و فراموش می شوند و گاه فراموش نمی کنند. تک تک همین آدمها معنی ایران را می سازند و رنج و هراس و نیز تنگی و گشودگی روی و زمانه بر آنان معنای وطن و نیز افتخار و بودن را می دهد و برداشتن بار از فشار مادی و معنایی از شانه‌هایی که خود در برابر بیداد زمان و دست قهار نیروهای ناشناخته و نیز جنون و درندگی نوع بشر خود در آسیب است و نازک هم....

وطن پاسداشت خاطره است و مایی که احساس می کنیم جزیی و قطره ای از دریای بیکران آنیم و دریا بودن حس امنیت است و امان و نیز عظمت و رقیب و دشمن را جزیره دیدن و صدای تار و نیز نوای اذان و حافظ و البته زیست مدرن که در هم آمیزی شان من این جهانی  و این جایی را می سازد و در این زمان و با تمام شعارها و تحولات باز روز داوری که برسد مرزها پررنگ اند و اینجا خانه ی توست و هرگز یک باور در خیال یا نژاد و هر چیز دگر جای اینجایی بودن را نمی گیرد و این نه قوم گراییست و نه واپس گرایی که حقیقت است.

ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha
بازچرخانی آب، کلید کاهش مشکلات کم‌آبی در شهرها است اجبار مسافران خارجی به ارزان فروشی دلار ؛ چرا؟ تامین ارز 33 میلیارد دلاری برای واردات از ابتدای سال طلسم ۱۰ باخت در ۱۲ بازی؛ تراکتور به دنبال انتقام از پرسپولیس در بنیان‌دیزل ترامپ: یک درگیری کوچک با ژاپن داشتیم؛ آن‌ها دوست آمریکا هستند دفاع تونی کروس از ستاره برزیلی؛ ناراحتی از تعویض در ال‌کلاسیکو طبیعی است مصرف ماینرها چهار برابر صادرات برق کشور است تنها راه نجات زمین؛ باید نورخورشید را مسدود کنیم؟ تاریخ‌سازی دختران هندبال ایران؛ قهرمانی آسیا با ۵ پیروزی متوالی قطعی شد قرعه‌کشی روز ششم جهانی تکواندو؛ اساسه با قبرس آغاز می‌کند، زندی در انتظار ایتالیا ناکامی مطلق تکواندوی ایران؛ ولی‌زاده و دهقانی در روز پنجم قهرمانی جهان حذف شدند همسر مکرون و حاشیه‌های جنسیت او اتابک: تولید خودروهای ویژه معلولان مطابق سفارش انجام می‌شود پرواز بلند محمد خلیفه؛ دروازه‌بان جوان آلومینیوم با ۵ کلین‌شیت پیاپی صدرنشین شد اسپالتی، جانشین احتمالی تودور در یوونتوس: هر مربی‌ای خوش شانس خواهد بود