سعید کیائی : روزهای پایانی بهار ۱۴۰۴، با آغاز درگیریهای مستقیم میان ایران و اسرائیل، توجه جهانی به خاورمیانه دوخته شد. اما در حالیکه موشکها از آسمان عبور میکردند و ساختمانها در التهاب جنگ میسوختند، نبردی دیگر در سکوت و بیوقفه در حال شکلگیری بود—نبردی در میدان رسانهها.
برخلاف جنگهای کلاسیک، این بار روایتها نیز بخشی از مهمات نبرد بودند. رهبران کشورها با هر بیانیه، مصاحبه تلویزیونی، یا توییت رسمی، نه تنها مواضع دولت خود را آشکار میکردند، بلکه سیگنالهایی استراتژیک به بازیگران بینالمللی، میانجیها و حتی افکار عمومی جهانی ارسال میکردند. در نتیجه، دیپلماسی سنتی، که نیازمند سکوت، تأمل و مذاکره پشتپرده است، در زیر فشار روایتهای علنی، اغلب دچار گسست شد.
دیپلماسی رسانهای در میدان مین روایتها
در میان این بحران، آمریکا با تکیه بر رسانههای اصلی خود، از جمله CNN و نیویورکتایمز، چارچوبی مشخص از روایت «دفاع مشروع اسرائیل در برابر تهدید ایران» را به گردش انداخت. جو بایدن در سخنرانیای که بهطور زنده از رسانههای بینالمللی پخش شد، ایران را مسئول «بیثباتسازی منطقه» دانست و بر «تعهد خدشهناپذیر ایالات متحده به امنیت اسرائیل» تأکید کرد.
اما این سخنان صرفاً موضعگیری نبود. در چارچوب نظریه بازیها، چنین پیامهایی در واقع نوعی «سیگنال سخت» به شمار میروند—اشاراتی حسابشده که دامنهی مانور دیپلماتیک طرف مقابل را کاهش میدهد. این همان اتفاقی بود که در پی مصاحبه بنیامین نتانیاهو با CNN رخ داد؛ جایی که نخستوزیر اسرائیل با لحنی قاطع هشدار داد: «هرگونه تعرض، با پاسخی فراتر از تصور روبهرو خواهد شد.» پیام نتانیاهو نهفقط باعث تشدید بحران در رسانهها شد، بلکه بر مذاکرات محرمانه در عمان که در جریان بود نیز، سایه انداخت.
در طرف مقابل، رسانههای وابسته به ایران، از جمله Press TV و العالم، تمرکز خود را بر برجستهسازی تلفات انسانی در غزه، ادعای حق «دفاع مشروع» ایران و افشای «همدستی غرب با تجاوز اسرائیل» گذاشتند. زبان بهکاررفته در این رسانهها، عمدتاً با مؤلفههای اخلاقی، ایدئولوژیک و حقوقی ترکیب شد. در نتیجه، در فضای رسانهای دوگانهای که شکل گرفت، هر گونه روزنه میانجیگری دیپلماتیک بهسختی امکان بروز یافت.
چین و نقش کلمات حسابشده
در این میان، یکی از معدود صداهای متفاوت، از سوی چین برخاست. ۳۰ خرداد، بیانیهای رسمی از سوی وزارت خارجه چین از طریق CGTN منتشر شد که در آن، ضمن دعوت به توقف فوری خشونتها، بر «ضرورت بازگشت به گفتوگوهای چندجانبه» و «نقشآفرینی سازمان ملل» تأکید شده بود. نکته قابلتوجه، انتخاب دقیق واژگان و تصویرپردازی رسانهای بود؛ گوینده بیانیه با پسزمینهای شامل پرچم چین و لوگوی سازمان ملل ظاهر شد—نشانهای واضح از تلاش برای تثبیت تصویری بیطرف و صلحطلب از پکن.
این اقدام چین، برخلاف مواضع تند ایالات متحده و ایران، نه تنها موجب نشد فضا رادیکالتر شود، بلکه به گفته تحلیلگران مرکز SIPRI، اندکی از شدت لحن رسانههای غربی نسبت به امکان مذاکره کاست. شاید تأثیر مستقیم این بیانیه بر روند جنگ مشخص نباشد، اما روشن است که چین، از طریق زبان دیپلماتیکِ رسانهای، در حال ساختن نقشی تازه برای خود در معادلات خاورمیانه است.
انفجار اطلاعات: تسریع بحران از طریق رسانههای اجتماعی
از دیگر مؤلفههای تعیینکننده این بحران، حضور پررنگ شبکههای اجتماعی در تولید و توزیع روایتها بود. در لحظاتی، یک ویدیوی ویرانگر از بیمارستانی بمبارانشده، یا یک کلیپ کوتاه از سخنان تحریفشده رهبران، بیش از دهها تحلیل رسمی اثرگذاری داشت. کاربران توییتر (X)، تیکتاک و تلگرام، در زمانی کوتاه توانستند بر ادراک عمومی و حتی تصمیمگیری سیاسی اثرگذار باشند.
در چنین فضایی، «فشار لحظهای افکار عمومی» جایگزین تدریج دیپلماتیک شده است. سیاستمداران ناگزیرند در لحظه واکنش دهند—اغلب شتابزده، احساسی و بدون مجال بررسی پیامدهای بلندمدت. دیپلماسی سنتی، در برابر چنین طوفانی، روزبهروز ناتوانتر میشود.
ظهور میانجیهای غیررسمی
یکی دیگر از پدیدههای قابلتأمل در این بحران، نقش فزاینده چهرههای غیردولتی در فرایند تأثیرگذاری بر گفتمان سیاسی است. از فعالان حقوق بشر گرفته تا چهرههای سرشناس هنری، بسیاری با انتشار بیانیهها یا پستهای شخصی در اینستاگرام و توییتر، بر شکلگیری افکار عمومی و حتی فشار بر نهادهای بینالمللی تأثیر گذاشتند.
به نظر میرسد، در آیندهای نهچندان دور، شاهد نوعی «دیپلماسی جمعی فراملی» باشیم—دیپلماسیای که نه از وزارتخانهها، که از دل شبکههای اجتماعی، کمپینهای مردمی و حتی چهرههای رسانهای شکل میگیرد.
روایت به مثابه راهبرد
جنگ حاضر میان ایران و اسرائیل، فراتر از یک بحران نظامی است. این جنگ، میدانی چندلایه از تقابل روایتها، چارچوببندیهای رسانهای و محدودسازی فضای دیپلماسی را نیز رقم زد. رسانهها، با ابزارهایی چون تکرار، برجستهسازی، چارچوبسازی و تصویرسازی احساسی، عملاً به بازیگرانی فعال و تعیینکننده در میدان جنگ و صلح بدل شدهاند.
در جهانی که هر کلمه ممکن است ارزشی برابر با یک موشک داشته باشد، رهبران سیاسی و نهادهای بینالمللی ناگزیرند شناختی دقیق، پویا و چندلایه از سازوکارهای رسانهای بهدست آورند. زیرا دیگر نمیتوان دیپلماسی را از رسانه جدا کرد—همانگونه که نمیتوان روایت را از راهبرد تفکیک کرد.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر