۱۰ روز دیگر اگر میگذشت، تولد ۲۴ سالگی پرنیا عباسی از راه میرسید؛ او شاعر، معلم زبان انگلیسی و کارمند بانک ملی شعبه مرکزی بود؛ فارغالتحصیل مترجمی زبان دانشگاه بینالمللی قزوین و به تازگی در آزمون کارشناسی ارشد رشته مدیریت پذیرفته شده بود اما برای اینکه کارش را از دست ندهد، به دانشگاه برای ادامه تحصیل نرفت.
مریم، دوست نزدیک پرنیا حالا در گفتگو با «هممیهن»، از زندگی او میگوید، به گفته او، تصویری که از صبح امروز خبرگزاری فارس منتشر کرد و در آن گوشهای از موهای زنی از زیر آوار و روی یک تشک صورتی پیداست، متعلق به پریا عباسی است.
تصویر موهای روی تشک صورتی، متعلق به پرنیا است
مریم میگوید پدر پرنیا بازنشسته آموزش و پرورش و مادرش بازنشسته بانک ملی بوده است. صبح امروز، جمعه پرنیا قرار بود که با سارا دوست نزدیکش در ساعت ۱۱ در نزدیکی خانه پرنیا دیدار داشته باشند.
بعد از این اتفاق مریم به خانه آنها می رود و با خانه ویران شدهشان در بلوک چهار مجتمع ارکیده، در خیابان ستارخان، نزدیک پمپ بنزین روبرو می شود. بلوک چهار این مجتمع، ۱۰ واحد بوده است که طبقه ۵ تا ۳ تخریب شده است و به نظر میرسد همه ساکنانش فوت شدهاند.
مریم از نزدیک دیده است که ابتدا پیکر پرنیا از زیر آوارهای خانه شان خارج می شود و بعد برادرش: «پدر و مادرش را نتوانستند همزمان نجات دهند و نیروهای امداد گفتند باید لودرها بیایند برای آواربرداری تا بشود پیکرهای آنها را از زیر اوار بیرون کشید. پرهام، برادر پرنیا دانش اموز و متولد ۱۳۸۸ بود.»
به گفته او، وسط ساختمان آنها مورد اصابت قرار گرفت و همین موضوع باعث شده ساختمان بریزد: «کسانی دیگر هم در ساختمان آنها فوت شده اند. آن عکس با تختخواب صورتی که خون رویشریخته برای همان محل است.»
پرنیا روزی در تکهشعری که بعدها در مجله وزن دنیا منتشر شد، نوشته بود:
«در هزارجا
من به پایان میرسم
میسوزم
میشوم ستارهای خاموش
که در آسمانت
دود میشود… .»